ذهن انسان همواره از ناشناخته هراسان است. ناشناخته آن را مختل میکند، ذهن در شیارهای آشنای خودش زندگی میکند در یک الگوی مشخص و شناخته شده به چرخش و چرخش ادامه میدهد. درست مانند صفحه گرامافون. ذهن از رفتن به سوی ناشناخته وحشت دارد.
اما زندگی همیشه در ناشناختهها حرکت میکند. زندگی را تنها زمانی میشناسی که آماده سفر به ناشناخته شوی ولی تو میترسی. تو مایلی که زندگی مطابق ذهن تو حرکت کند. زندگی همیشه رو به سوی ناشناختهها دارد. زندگی یک سیلان است. ما میخواهیم آن را ساکن کنیم. زیرا وقتی چیزی را ساکن کنی میتوانی آن را پیش بینی کنی.
تو میخواهی خوشبخت باشی و طالب لذت هستی اما کسی که خواهان لذت است باید رنج آن را بپذیرد درست مانند قلهها و درهها. اوجها و قلهها را میخواهید ولی درهها را نه!؟ پس درهها کجا بروند؟ بدون درهها، قلهها چگونه میتوانند وجود داشته باشند؟ اگر عاشق قلهها هستی درهها را نیز دوست بدار. آنها نیز بخشی از تقدیرند.
هر دگرشی برای پذیرش و زندگی کردن مشکل است اما بعد از مدتی متوجه میشویم که این تغییر، ثروت و غنای زیادی را به زندگیمان بخشیده است.
انسان بالغ الگوهای قدیمی و تکراری که بسیار امن اما ملال آور هستند را تکرار نمیکند. این گونه افراد برای پذیرش مسئولیت زیستن با تمام توان به بازبینی دوبارهٔ هر ثانیه خود میپردازند.
زندگی هدیه ای حاضر و آماده نیست. تو وارث همان حیاتی هستی که خود آفریده ای. تو از زندگی همان میوه ای را به دست میآوری که بذر آن را کاشته ای. نخست مجبوری به آن معنا ببخشی پس باید آن را به رنگ و موسیقی و شعر درآمیزی. باید خلاق باشی، اگر چنین کردی تو زنده ای.
دنیا پر از آدمهای افسرده است که همه عمرشان را در غم و اندوه می گذارانند و گروهی نیز تمام زندگی را بی هیچ دغدغه و با سرور و خوشی به سر میبرند. پس این خود ما هستیم که بر کیفیت زندگی خویش تأثیر میگذاریم و بر اساس تصویری که در ذهن داریم شاد یا غمگین میشویم.
هوشمندی آن است که خود بهشت را بیافرینی و شادی را به خود هدیه کنی وگرنه نصیبی نخواهی برد. اگر آن را بیافرینی از آن تو خواهد بود درست مانند نفس کشیدن، تا نفس میکشی زنده ای و آنگاه که دم فرو میبندی دیگر نیستی.
ما هر توقعی از زندگی داشته باشیم، همان را به دست خواهیم آورد. اگر در ذهنتان از خود تصویر شخص ضعیفی را ساختهاید، این فکر باعث میشود که دست از تلاش و کوشش بردارید و شرایط ضعف را فراهم کنید. تصاویر ذهنی اساس شخصیت احساس و رفتار شما را تشکیل میدهد بنابراین برای تغییر رفتار خود باید برآوردها، برداشتها و یا تصاویر ذهنی خود را تغییر دهید و بدین ترتیب موجب افزایش نیرومندی خود شوید.
ما به وسیله اندیشه های خود پیشرفت میکنیم و از نردبان تصوری که از خویشتن داریم بالا میرویم.
باید توجه داشته باشیم که نیروی تصور ما ده بار قویتر از نیروی اراده ما است.
دلیلی که بعضی از افراد در شروع کار به سرعت از نظر مالی، اجتماعی و سایر جهات پیشرفت میکنند آن است که نه تنها توانایی انجام آن را دارند بلکه با شور و شوق به سوی هدف مشخصی در حرکتند و با دقت برنامه های آینده خود را تنظیم میکنند.
هدف و برنامه ریزی،
مهمترین ابزار انسان هستند و به طور کلی ادامه زیستن را توجیه میکنند. انسان یک موجود هدف جو است وقتی به دنبال هدفی نباشیم دلیلی برای تلاش نداریم و در نتیجه مثل گندابی در جای خود راکد و بی حرکت میمانیم، در صورتی که طبیعت انسان اقتضا میکند که در حرکت و تکاپو باشد. بدون هدف روح آدمی به پستی گراییده و احساس پوچی میکند و وقتی انسان هدفی نداشته باشد و فردای خود را مانند امروز بپندارد، به تدریج دلتنگ و افسرده میشود.
افراد موفق در هر رشته به طور حتم قویترین، سریعترین، بهترین و باهوش ترین آنان نیستند بلکه پایدارترین افرادند. پایداری نسبت به هدف و تعقیب بی وقفه آن رمز موفقیت است.
زندگی تنها یک فرصت برای بالیدن است، برای شدن، برای شکفتن، زندگی در ذات خود تهی است. تا خلاق نباشی نمیتوانی زندگی را سرشار از خرسندی کنی. تو ترانه ایی در دل داری که باید خوانده شود و رقصی در وجود داری که باید به حرکت در آید.
یکی از دلایل اینکه همه در زندگی به موفقیتهای بزرگ نمیرسند آن است که
موفقیت معمولاً چهره خود را در پشت تلاشهای جدی و مستمر پنهان میکند. بنابراین باید تمام توان فنی خود را بکار گیرید و به یاد داشته باشید که در دنیا دو نوع سختی وجود دارد: یکی سختی نظم و ترتیب و دیگری سختی افسوس و پشیمانی، اما با این تفاوت که نظم و ترتیب یک گرم وزن دارد و پشیمانی یک تن.
بگذار هر کار تو نشانی از یگانگی تو باشد. فردیت خود را نشان بده. بگذار حیات از وجود تو بر خود ببالد آن گاه زندگی دیگر یک دردسر نخواهد بود، بلکه رایحه ایی خواهد بود دل انگیز.
مردمان موفق مسئولیت تمام کارهای خود را بر عهده میگیرند. این هم وجه مشترک دیگری از افراد موفق و رهبران بزرگ است. این افراد معتقدند که تمام رویدادهای زندگی نتیجه کار و عمل آنهاست. این گونه اشخاص تمام مسئولیت اعمال خود را میپذیرند. اما عده ای دیگر معتقدند که فقط رویداد های زندگی در سرنوشت آنها نقش دارد. اگر شما هم بر این باورید باید بگویم: با چنین اعتقادی از قبل تسلیم شدهاید، زیرا تصور میکنید که از دست شما کاری ساخته نیست و به این دلیل هیچ حرکتی نمیکنید و خود را قربانی کردهاید.
بنابراین میخواهم شما را متقاعد کنم که در هر صورت مسئول زندگی خود هستید و چنانچه خوشحال، غمگین، افسرده، با نشاط، بی حوصله، یا علاقهمند باشید خودتان آن را به وجود آوردهاید. گنج تو در وجود توست، جای دیگر در جستجوی آن نباش.
هر انسانی با سرنوشتی خاص پا به دنیا میگذارد و باید وظیفه ای را به انجام برساند، پیامی را برساند. کاری را به پایان برد. نه، آمدنت تصادفی نیست. کل را اراده بر این است که کاری را با دستان تو به جایی برساند.
افرادی که در زندگی خود نتایج فوقالعاده ایی به دست آوردهاند و مردم دنیا به دیده احترام به آنان مینگرند، همواره دارای حس وحدت و یگانگی هستند و رمز موفقیتشان تشکیل یک تیم موفق و همکاری با یکدیگر است. آنها به شدت جذب کار خود میشوند زیرا باور دارند که حین کار کردن است که چیزهای تازه میآموزند، در این راه رشد کرده و دنیای جدیدی را برای خود کشف میکنند.
پیروزی در نبرد زندگی، همیشه نصیب آن کسی که قویتر یا سریعتر است نمیشود ولی دیر یا زود در این راه برنده کسی است که ایمان دارد.
اگر در گوشه ای بمانید و به ابعاد گوناگون تکامل خود توجه نکنید و اگر به یک مسئله توجه کنید و بقیه مسایل را کنار بگذارید، آنچه به دست میآورید اندک و آنچه میآموزید ناچیز خواهد بود.
پس بهترین چیزی را که دارید به دنیا بدهید تا بهترین ها به شما باز گردانیده شود.
منبع : مجله روانشناسی جامعه – شماره ۲۶
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.