تالار گفتمان مانشت
تصاویر کنکوری (زحماتی که کشیدیم :( - نسخه‌ی قابل چاپ

صفحه‌ها: ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳
RE: تصاویر کنکوری (زحماتی که کشیدیم :( - luna - 04 اسفند ۱۳۹۰ ۰۲:۲۴ ق.ظ

(۰۴ اسفند ۱۳۹۰ ۰۲:۲۱ ق.ظ)admin نوشته شده توسط:  
(03 اسفند ۱۳۹۰ ۱۰:۳۱ ب.ظ)ronaldo نوشته شده توسط:  چند سال دیگه کتاب ساختمان داده های دکتر تنهایی میاد رو بورس
بعید می‌دونم بخوام کتاب اون هم کنکوری تالیف کنم. شاید اون پیشنهاد کتاب مانشت یه زمانی عملی شد. کلاً من خیلی چاپ کردن و بریدن درختان واسه کتاب‌هام رو دوست ندارمSmile
راستی مسکو خوش گذشت؟ چرا گل نزدی؟

گل زد بابا! گلشم به مانشت تقدیم کرد! به هر چه می خواهد دل تنگت بگو مراجعه کنید!

تصاویر کنکوری (زحماتی که کشیدیم :( - admin - 04 اسفند ۱۳۹۰ ۰۳:۱۵ ق.ظ

من فکر کردم ۰-۰ شدن. معمولاً تو بازی‌هایی که مساوی می‌شه دوست نداره گل بزنهBig Grin

تصاویر کنکوری (زحماتی که کشیدیم :( - ronaldo - 04 اسفند ۱۳۹۰ ۱۱:۰۱ ق.ظ

دکتر جان تو اون هوای سرد منفی ۵ درجه ، چمن خیلی بد و .... یه گل زدم ، ایشالا بازی برگشت تو برنابئو کولاک میکنیم .

تصاویر کنکوری (زحماتی که کشیدیم :( - mosaferkuchulu - 04 اسفند ۱۳۹۰ ۰۱:۱۷ ب.ظ

یه لحظه اومدم این جا فکر کردم رفتم تو تاپیک قرمز ابی...

RE: تصاویر کنکوری (زحماتی که کشیدیم :( - reyhaneh64 - 04 اسفند ۱۳۹۰ ۰۳:۰۴ ب.ظ

تمامی تصاویری که بچه ها از تلاششون گذاشتنو رو سیستمم ذخیره کردم......
حس خوب میده.
فکر کنم این تصویر از بعد بی نظمی رکورد دار خواهد بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

تصاویر کنکوری (زحماتی که کشیدیم :( - مازیار صفایی - ۰۴ اسفند ۱۳۹۰ ۰۳:۰۸ ب.ظ

این عکس ها رو می بینم با خودم می گم:
۱/ برم برای نظم خودم اسفند دود کنم!
۲/ من یک دونه کتاب مقسمی هم ندارم (!)
۳/ چقدر من تعداد کتابهایی که خوندم کم بوده!
۴/ همه از این میزهای قهوه ای چرخ خیاطی های قدیمی دارن! ( هیچ میزی به اندازه این میزها روی آدم تاثیر مثبت نمی ذاره)
۵/ هیچ کس دور و برش خوراکی نیست ( من دورم یک ظرف کشمش، برگه زردآلو، لواشک ، تخمه ژاپنی ، پوست میوه پوسیده! و لیوان چایی و کشک همیشه بود!)
۶/ چقدر کم خودکار مداد دارین! ( من یک بسته ماژیک ۱۲ رنگی ، روانویس شش رنگ ، خودکار ۱۲ رنگ دورم بود!)

RE: تصاویر کنکوری (زحماتی که کشیدیم :( - mosaferkuchulu - 04 اسفند ۱۳۹۰ ۰۳:۲۲ ب.ظ

(۰۴ اسفند ۱۳۹۰ ۰۳:۰۸ ب.ظ)باد نوشته شده توسط:  این عکس ها رو می بینم با خودم می گم:
۱/ برم برای نظم خودم اسفند دود کنم!
۲/ من یک دونه کتاب مقسمی هم ندارم (!)
۳/ چقدر من تعداد کتابهایی که خوندم کم بوده!
۴/ همه از این میزهای قهوه ای چرخ خیاطی های قدیمی دارن! ( هیچ میزی به اندازه این میزها روی آدم تاثیر مثبت نمی ذاره)
۵/ هیچ کس دور و برش خوراکی نیست ( من دورم یک ظرف کشمش، برگه زردآلو، لواشک ، تخمه ژاپنی ، پوست میوه پوسیده! و لیوان چایی و کشک همیشه بود!)
۶/ چقدر کم خودکار مداد دارین! ( من یک بسته ماژیک ۱۲ رنگی ، روانویس شش رنگ ، خودکار ۱۲ رنگ دورم بود!)

من که هر شب مامانم می اومد ۶ تا لیوان، یه بشقاب پر پوست میوه و چند تا بشقاب غذا بر می داشت می برد بیرون...Big Grin
داداشم هم که کلا هر وقت دنبال فلاسک چای می گشت اول می اومد تو اتاق من یه نگاه می نداخت!۹۹ درصد هم با موفقیت فلاسک و پیدا می کرد.

RE: تصاویر کنکوری (زحماتی که کشیدیم :( - kashir - 04 اسفند ۱۳۹۰ ۰۳:۴۷ ب.ظ

(۰۴ اسفند ۱۳۹۰ ۰۳:۰۴ ب.ظ)reyhaneh64 نوشته شده توسط:  فکر کنم این تصویر از بعد بی نظمی رکورد دار خواهد بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بنظر من بی نظمی کتابها معادله با:
تمرکز بیشتر واسه خوندن، کمبود وقت، یه خرده استرس و .... Sleepy

تصاویر کنکوری (زحماتی که کشیدیم :( - موج - ۰۴ اسفند ۱۳۹۰ ۱۰:۲۹ ب.ظ

(۰۴ اسفند ۱۳۹۰ ۱۰:۰۷ ب.ظ)Complement نوشته شده توسط:  چه تاپیک جالبی! Smile منم کلا از اینجور چیزها زیاد عکس می گیرم. یک سری عکس در این مورد داشتم گفتم یکی دو تاشو آپلود کنم... (Smile)

جالب بود ولی خیلی استرس زا بود تصاویرت
یعنی من الان که دیدم یاد همون استرس دوران کنکور افتادم . فکر کنم اگه یکی بهمن سال دیگه این عکس هات رو ببینه به کنکور نرسه

و نکته جال دیگه برنامه دوشنبه هات هست اون اخر شب Smile ۹۰

RE: تصاویر کنکوری (زحماتی که کشیدیم :( - Sunshine Off - 04 اسفند ۱۳۹۰ ۱۱:۲۹ ب.ظ

(۰۴ اسفند ۱۳۹۰ ۱۰:۰۷ ب.ظ)Complement نوشته شده توسط:  چه تاپیک جالبی! Smile منم کلا از اینجور چیزها زیاد عکس می گیرم. یک سری عکس در این مورد داشتم گفتم یکی دو تاشو آپلود کنم... (Smile)

خلاصه نویسی هام رو تو این سبد حصیری می انداختم! سبد میوه بود Big Grin

[تصویر:  03273048810408014119.jpg]

این دفترچه ثبت ساعات مطالعم بود، هر برگ واسه یک روز، ساعات دقیق مطالعه رو با کرنومنت اندازه می گرفتم.

[تصویر:  36620777179176226956.jpg]

کتاب های کنکوریم الان دیگه سیاه سفید نیستن! Big Grin همه نکاتشون رو با ماژیک های علامت گذار رنگی کردم، کلی قیمتشون بالا رفته الان Smile ، اصلا نمی تونم کتاب بدون مداد یا ماژیک رو تحمل کنم، هر کتابی دستم بیاد در امان نیست Big Grin (حتی اگه واسه خودم نباشه Big Grin)

[تصویر:  75304514082303096366.jpg]

یکی دو روز قبل از کنکور و خوندن نکات خیلی مهم (نارنجی ها Smile)

[تصویر:  37984515798460697883.jpg]

اینجا دور سوم فصل پردازش و زمانبندی سیستم عامل دکتر حقیقت رو تموم کرده بودم! فکر می کردم تو کنکور... Undecided

[تصویر:  08854467156601289152.jpg]

بعد از کنکور... (بقیه عکس ها به دلیل به هم ریختگی شدید و وخامت اوضاع قابل نشون دادن نیست! Big Grin)

[تصویر:  22425351661053831330.jpg]

این هم اون اولا (فکر کنم اواسط تابستون) برنامم بود... (قبلش فکر می کردم میتونم کامل اجراش کنم اما بعدش با چیز دیگه ای مواجه شدم Smile)

[تصویر:  89491699714402016879.jpg]
چقدر جالب بودراستش منم توی کتابام با ماژیک همین کار رامیکردم وخلاصه کتابام را توبرگه کلاسوری می نوشتم واز اینکه یکی کتابم راببینه خجالت می کشیدم ولی الان می بینم فقط من از این کارها نمی کردم.منم برنامه هر هفته راجمعه ها مینوشتم وهرروز برگه همون روز را انجام میدادم.انشاالله موفق بشید.

RE: تصاویر کنکوری (زحماتی که کشیدیم :( - mosaferkuchulu - 05 اسفند ۱۳۹۰ ۱۲:۰۵ ق.ظ

(۰۴ اسفند ۱۳۹۰ ۱۰:۲۹ ب.ظ)موج نوشته شده توسط:  
(04 اسفند ۱۳۹۰ ۱۰:۰۷ ب.ظ)Complement نوشته شده توسط:  چه تاپیک جالبی! Smile منم کلا از اینجور چیزها زیاد عکس می گیرم. یک سری عکس در این مورد داشتم گفتم یکی دو تاشو آپلود کنم... (Smile)

جالب بود ولی خیلی استرس زا بود تصاویرت
یعنی من الان که دیدم یاد همون استرس دوران کنکور افتادم . فکر کنم اگه یکی بهمن سال دیگه این عکس هات رو ببینه به کنکور نرسه

و نکته جال دیگه برنامه دوشنبه هات هست اون اخر شب Smile ۹۰

دقیقا من هم یهو استرس گرفتم...نمی دونم چرا!

RE: تصاویر کنکوری (زحماتی که کشیدیم :( - mosaferkuchulu - 05 اسفند ۱۳۹۰ ۰۳:۱۱ ق.ظ

(۰۵ اسفند ۱۳۹۰ ۰۱:۵۲ ق.ظ)Complement نوشته شده توسط:  
(05 اسفند ۱۳۹۰ ۱۲:۰۵ ق.ظ)mosaferkuchulu نوشته شده توسط:  دقیقا من هم یهو استرس گرفتم...نمی دونم چرا!

شما دیگه چرا؟ Smile بابا من این عکسا رو گذاشتم تا یکمی به تاپیک روحیه ببخشم! Wink چرا اینطوری شد؟ Smile

نمی دونم...شاید چون یاد اون روزا افتادم...خلاصه ها و ...اخه من با یه ورقه یه جا واسه خلاصه هام درست کرده بودم و چسبونده بودمش به دیوار...خلاصه هام هم رنگی بود...یادم به اونا می افته و اینکه کلا جو شما خیلی بچه درس خونی بودهBig Grin
البته من کتابام یه دونه خط هم نکشیده بودم روشونBig Grin
اینم یه سری از خلاصه های من

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


RE: تصاویر کنکوری (زحماتی که کشیدیم :( - ramin66 - 05 اسفند ۱۳۹۰ ۱۲:۵۵ ب.ظ

(۰۵ اسفند ۱۳۹۰ ۰۳:۱۱ ق.ظ)mosaferkuchulu نوشته شده توسط:  
(05 اسفند ۱۳۹۰ ۰۱:۵۲ ق.ظ)Complement نوشته شده توسط:  
(05 اسفند ۱۳۹۰ ۱۲:۰۵ ق.ظ)mosaferkuchulu نوشته شده توسط:  دقیقا من هم یهو استرس گرفتم...نمی دونم چرا!

شما دیگه چرا؟ Smile بابا من این عکسا رو گذاشتم تا یکمی به تاپیک روحیه ببخشم! Wink چرا اینطوری شد؟ Smile

نمی دونم...شاید چون یاد اون روزا افتادم...خلاصه ها و ...اخه من با یه ورقه یه جا واسه خلاصه هام درست کرده بودم و چسبونده بودمش به دیوار...خلاصه هام هم رنگی بود...یادم به اونا می افته و اینکه کلا جو شما خیلی بچه درس خونی بودهBig Grin
البته من کتابام یه دونه خط هم نکشیده بودم روشونBig Grin
اینم یه سری از خلاصه های من

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
من عکس کتابا جزوه هامو نمیزارم چون خودم خجالت میکشم که با اینهمه خوندن آخرشم خراب کردم بخدا دیگه نمیتونم سال بعد بخونم سختمه

RE: تصاویر کنکوری (زحماتی که کشیدیم :( - mosaferkuchulu - 05 اسفند ۱۳۹۰ ۱۲:۵۸ ب.ظ

(۰۵ اسفند ۱۳۹۰ ۱۲:۵۵ ب.ظ)ramin66 نوشته شده توسط:  من عکس کتابا جزوه هامو نمیزارم چون خودم خجالت میکشم که با اینهمه خوندن آخرشم خراب کردم بخدا دیگه نمیتونم سال بعد بخونم سختمه
دوست عزیز ناراحت نباشین!هر کسی به اندازه ی خودش تلاش کرده!اگر قبول هم نشین مهم نیست!مهم اینه که شرمنده ی خودتون نیستین که به خاطر نخوندن قبول نشدین...Smile

RE: تصاویر کنکوری (زحماتی که کشیدیم :( - sohrablou - 11 اسفند ۱۳۹۰ ۰۳:۱۱ ق.ظ

(۰۱ اسفند ۱۳۹۰ ۰۳:۱۴ ق.ظ)a i نوشته شده توسط:  آقا اسم این دانشمند که رو عکس جلد این کتابه چیه ؟

[تصویر:  73674_1_1379094661.jpg]

من یادمه دکتر رهنمون میگفت : عکس روی جلد ویرایش سوم کتاب راسل
حرف های بسیار زیادی برای گفتن داره و یه جوری تاریخ هوش مصنوعی رو نشون میده!
(۳۰ بهمن ۱۳۹۰ ۰۹:۱۱ ق.ظ)iliyya نوشته شده توسط:  با سلام
من هم فقط مجبور بودم در اتاق پسر ۴ ساله ام درس بخونم در کنار اسباب بازیهای بهم ریخته اش چون پسرم دوست داشت در حین بازی با اسباب بازیهایش صدای کارتون مورد علاقه اش را هم گوش کند(BEN10) وبعضی موقع هم گیر میداد وکتابهایم را می بست ومی گفت بابا بیا با هم بازی کنیم درس دیگه بس است توکه بچه نیستی درس میخونی!اخه من فقط شبها می بایست در میخوندم چون روزها تا دیر وقت کار میکنم ولی امید بقبولی دارم دعا کنید.

چه متن توستالژیک زیبایی بود.
وقتی می خوندمش ! دوست نداشتم تموم بشه .
امیدوارم یه جای خوب قبول بشید و پسرتون رو خوشحال کنید.
(۲۹ بهمن ۱۳۹۰ ۱۲:۲۱ ق.ظ)موج نوشته شده توسط:  اگه موافقید تا قبل از اینکه کتاباتون رو جمع کنید یه عکس از اتاق درس تون توی این تاپیک بذارید
این تصاویر که میذارم یکیش صحنه واقعی اتاق بدون دست خوردگی هست و یکی حدود یه هفته بعد کنکور پارسال که کتابام رو جمع کردم و یه عکس خوشگل برای یادگاری انداختم
[تصویر:  attachment.php?aid=2761]

جالبه !
کتاب ساختمان داده مقسمی رو همه دارن !
فکر کنم اولین کتابیه که بچه ها تهیه میکنن !
البته کتاب سیستم عامل دکتر حقیقت فراموش نشه Cool