(۲۹ بهمن ۱۳۹۰ ۰۱:۱۳ ب.ظ)انرژی مثبت نوشته شده توسط: اقای موج راستش رو بگید اتاق رو مرتب کردید و عکس گرفتید یا این که این قدر مرتب بودمحبت دارید
ماشالله چقدرم باذوقید گلدونه هم خیلی باحاله.
نه مطمئن باشید صحنه واقعی اون یکی دیگست
اون یکی صحنه مربوط به پارسال هم خوبه فقط کتاب توش هست جمع و جور کردنش خیلی سریع و راحته
نتیجه گیری: اقای موج ادم مرتبی هستند. دوستان البته از نوع اقایون از همین حالا می تونند ایشون رو به عنوان هم اتاقی سال اینده انتخاب کنند اتاق رو بهم نمی ریزند
هم اتاقی خوبی هستند.
جالب بود لبخندی گرم زدم بر آنچه بر همه مان گذشت .. اتاق های نامرتب پر از کتاب .... گرم بود و کمی همراه با افسوس... فقط تجربه ام بهم می گه نتیجه هر چی شد بخندم ... از ناراحتی هیچی به آدم نمی رسه ... ولی با لبخند و شکر و شادی حتما زندگی بهتر می شه ...
این عکسا رو باید به مامانم نشون بدم که این همه به من نگه نامرتب!
البته اتاق منم خیلی مرتب نبود اما هیچ وقت این مدلی هم نشد!خداییش چطوری تو این همه کتاب می تونستین تمرکز کنین؟
آره منم با مسافر کوچولو موافقم.دقیقا مث مسافر کوچولو باید به مامانم این عکسا رو نشون بدم.البته من یه میز بزرگ و یه صندلی دارم.که احتمالا سال بعد این موقع از اتاقم عکس میگیرم
اتاق من خیلی بدتر از اینهاست. و همینطور ستونهایی از کتابهاست که بعضی هاشون مثل برج پیزا کج شدن و بعضی ها هم از این ور و اونور در رفتن. اصلا نمیتونم عکسش رو بذارم باعث خجالت میشه
اگر به تصاویر دقت کنیم می بینیم که آمار عینکی ها هم بالاستا!(عینک من تو عکس نیوفتاده
)
از عکسها میشه نتجه گرفت کتابهای مقسمی خیلی طرفدار داره
(۲۹ بهمن ۱۳۹۰ ۰۵:۲۲ ب.ظ)a i نوشته شده توسط: از عکسها میشه نتجه گرفت کتابهای مقسمی خیلی طرفدار دارهاون کتابی که باز هست ساختمان داده پوران هست. اینم اگه در نظر بگیریم میشه مساوی و به دست میاد.
[tex](moghasemi)=\Theta (poran)[/tex]
(۲۹ بهمن ۱۳۹۰ ۰۲:۱۸ ق.ظ)luna نوشته شده توسط: چقدر میزتون منظم بود! من یادمه میز ناهارخوری رو برداشته بودم ۸ ماه در اختیار خودم! اصلا کسی جرات نمی کرد بره طرفش انقدر که شلوغ بود!!! و اون تفاوت دختر و پسر که گفتید هم در مورد من حداقل صادق نبود
آره راست میگن.من بعضی وقتا اینقدر دورم برم برگه و کتاب و اینا یخته بود که میرفتم برمیگشتم گیج میشدم که من کدوم رفی نشسته بودم!!!
تازه اینکه خوبه روزایی که منو goldoonekhanoom قرار رفع اشکال داشتیم هزارجور برگه و کتاب و اینا دورو برمون بود
همیشه هم دنبال برگه هامون میگشتیم کجا گذاشتیم.هی خدا
این چه کنکوری بود!
اتفاقاً من که الان عکس و توصیف اتاق بعضی دوستان رو میبینم و میشنوم که نامرتب هستن و کتاب ها و ورق ها کف اتاق از کار خودم تعجب میکنم.چون اگه کنارم شلوغ باشه و کتاب و ورق اضافه غیر از اون چیزی که تو این لحظه باید بخونم باشه ، نمیتونم درست تمرکز کنم و درس بخونم!!!واسه همین همیشه دور و برم باید مرتب باشه و شلوغ نباشه و اتفاقاً همین مرتب نگه داشتن زیادی باعث میشه وقت آدم تلف بشه و به نوعی دیگه آدم از اون ور بوم بیفته!
پس میشه گفت بی نظمی تو بعضی موارد مثل همین شلوغی اتاق کنکوری خیلی بدم نیست
چقدراتاقتون مرتبه،من که اگه ازکتابام ودرودیوار اتاقم عکس بگیرم خودم وحشت میکنم،اصلا ۶ماهه کسی را تواتاقم راه نمیدم آخه آبروم میره،وقتی مادربزرگم چندروزی پیش مابودیک روز اومد توی اتاقم بیچاره فکرمیکرد من حتما دیوانه شدم.
جناب آقای موج جالب بودانشاالله که موفق میشید.
(۲۹ بهمن ۱۳۹۰ ۰۱:۳۵ ق.ظ)mosaferkuchulu نوشته شده توسط: ای روزگااااررررر......مسافرکوچولوی عزیز چقدر کاغذ رنگیهاتون شبیه کاغذرنگیهای خودم هست دلم نمیاد از روی درودیوار اتاقم ومیزم برشون دارم.موفق باشی.
من که همه رو کندم!دیگه اثری از آثار کنکور تو زندگیم نیست.
من اگر دورو برم شلوغ و بهم ریخته باشه نمیتونم تمرکز کنم.
همیشه اول مرتب میکردم بعد شروع میکردم به خوندن.
این عکسو ۴صبح گرفتم.
یاد شبهایی که تا صبح درس میخوندم بخیر....
(۲۹ بهمن ۱۳۹۰ ۱۱:۲۰ ب.ظ)narges_r نوشته شده توسط: من اگر دورو برم شلوغ و بهم ریخته باشه نمیتونم تمرکز کنم.
همیشه اول مرتب میکردم بعد شروع میکردم به خوندن.
این عکسو ۴صبح گرفتم.
یاد شبهایی که تا صبح درس میخوندم بخیر....
خیلی قشنگ بود
امروز کتابام رو جمع کردم جای سیستم رو هم عوض کردم و اتاق رو یه گردگیری اساسی کردم . تازه رنگ زندگی گرفت
بعد از ظهر هم رفتم مسجد بعد چند ماه چه صفایی داشت
انصافا این کنکور هم چه بار روانی رو تحمیل میکنه به آدم
لیسانس باشی و از زندگیت لذت ببری به ز تحصیلات تکمیلی بودن و زجر کشیدن