RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mosaferkuchulu - 09 تیر ۱۳۹۱۱۰:۲۴ ب.ظ
(۰۹ تیر ۱۳۹۱ ۰۷:۰۴ ب.ظ)Masoud05 نوشته شده توسط:
(09 تیر ۱۳۹۱ ۰۴:۱۶ ب.ظ)mosaferkuchulu نوشته شده توسط: یادم به اون آواتار آقا فرداد افتاد که عکس چشم بود!اون موقع هم آقا فرداد بیشتر از الان گیر می دادن!
انگار داره اثبات میشه اواتار با نحوه ی برخورد ارتباط نزدیک داره
کاملا موافقم ، اون موقع آقا فرداد معاون نبود ، ناظم انجمن بود که این سمت با آوارتارش بسیار متناسب بود . یاد اون زمان ها بخیر ، مانشت ۸۹ عجب دوره ای بود ، تمامی اعضا فعالش دارن ارشد میخونن ، هم با حال بودن و هم با سواد . مانشت در سال ۹۰ و ۹۱ هم خیلی خوب بوده و هست اما حاشیه ها بیشتر شده والا بچه های باحال و با سواد کم نداره
الان ببینید مدیریت آقا مسعود مثل پر کبوتره!دیدین تا حالا گیر بدن؟تاپیک ببندن؟خشن باشن؟؟؟
یا مثلا خانوم انرژی مثبت مثل آواتاراشون باحالن!(یا شکل بچه است (بچه به خوراکی خیلی علاقه داره) یا شکل میوه که یه نوع خوراکیه!
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - انرژی مثبت - ۰۹ تیر ۱۳۹۱۱۰:۴۵ ب.ظ
(۰۹ تیر ۱۳۹۱ ۱۰:۲۴ ب.ظ)mosaferkuchulu نوشته شده توسط: الان ببینید مدیریت آقا مسعود مثل پر کبوتره!دیدین تا حالا گیر بدن؟تاپیک ببندن؟خشن باشن؟؟؟
یا مثلا خانوم انرژی مثبت مثل آواتاراشون باحالن!(یا شکل بچه است (بچه به خوراکی خیلی علاقه داره) یا شکل میوه که یه نوع خوراکیه!
ااااا گفتید قرار شد من بخاطر یکی اواتارم رو عوض کنم دوباره از اون بچه بامزه های منتظر خوراکی بذارم
باید اواتار باحال باشه که کسی شک نکنه بعد حال طرف رو بگیری به موقعش ما هم بلدیم چطوری خشن بشیم
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Eternal - 09 تیر ۱۳۹۱۱۰:۴۶ ب.ظ
صبر کنید بچه مثبت از حج برگرده ببینم کی جرات داره بگه ایشون خشن هستن....
البته فکر کنم بعد از حج شمشیرشون رو غلاف کنن...هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - uniquegirl - 10 تیر ۱۳۹۱۱۲:۱۷ ق.ظ
کاش همه چیزو می شد اینجا نوشت!
اما به قول آقا فرداد، میام اینجا، اول یه صفحه تایپ می کنم، بعد که یه نیگاه می اندازم... همشو پاک می کنم و ازش می مونه همین یه جمله:
"... میترسم..."
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Parva - 10 تیر ۱۳۹۱۰۱:۳۹ ق.ظ
قطار می رود
تو میروی
تمام ایستگاه می رود
ومن چقدر ساده ام
که سال های سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته
ایستاده ام
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته
تکیه داده ام....
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ihelpu - 10 تیر ۱۳۹۱۰۱:۴۰ ق.ظ
(۰۹ تیر ۱۳۹۱ ۰۵:۴۲ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:
(09 تیر ۱۳۹۱ ۰۵:۳۵ ب.ظ)MarkLand نوشته شده توسط: حالا مثبت و منفی چون مشخص نیست کی داده شاید باعث خنده نشه.... اما تشکر خیلی جالبه!
خب تشکر هم میذارن. یعنی من میدونم که فلان نامهای کاربری مال یه نفره. ولی خودش پست زده خودش هم سپاس زده. قبلا" که امتیاز نبود خیلی بیشتر سپاس میزدن. الآن بیشتر مثبت میدن بخودشون. ولی الآن هم گاهی دیده میشه.نمیشه وگرنه همین الآن یه دونه اش را آدرس میدادم ببینید.
فرداد خان گمونم یه دستی میزنی ؟ جناب اگه گفتی پروفایل دوم من کیه ؟
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Parva - 10 تیر ۱۳۹۱۰۱:۵۱ ق.ظ
قول بده که خواهی آمد
اما هرگز نیا!
همه چیز خراب میشود
دیگر نمیتوانم
اینگونه با اشتیاق
به دریا و جاده خیره شوم
من خو کرده ام
به این انتظار
به این پرسه زدن ها
در اسکله و ایستگاه
در این بیابان برهوت
اگر تو بیایی؟
من چشم به راه چه کسی بمانم؟
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SarahArshad - 10 تیر ۱۳۹۱۰۲:۲۱ ق.ظ
امشب دلم گرفته بود نه برای خودم برای یکسزی از دوستانم -چند خواهر تنها -که تنهایی همدم همیشگی اشان است وخدا بنا به مصلحتش یکی یکی پشت وپناه هاشان را برده است .خدایا عظمت وبزرگیت را شکر می خواهی انان را بیازمایی یا مارا؟؟؟
شکر که بزرگی وحکمتت رابعدها شاید بندگانت بفهمند و یا شاید...................
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - neilabak - 10 تیر ۱۳۹۱۰۱:۵۶ ب.ظ
خدایا چه تنها و درمانده ام
غریبی ز هر درگهی رانده ام....
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 10 تیر ۱۳۹۱۰۲:۵۴ ب.ظ
خدا به موسی(ع) فرمود: با زبانى که گناه نکردى مرا بخوان تا اجابتت کنم؛
موسى(ع)عرض کرد:کدام زبان است که با آن گناه نکرده ام؟
خدافرمود: تو با زبان دیگران گناه نکردی،بگو برایت دعا کنند
[ دعام کنید دعام کنید دعام کنید ]
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sepideh.m - 10 تیر ۱۳۹۱۰۲:۵۸ ب.ظ
اولش فکر نمیکردم آخرش اینجوری بشه! حالا که رسیدم به آخرش دیدم که آخرش همونی بود که اولش فکر میکردم نیست!!!!
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SaMiRa.e - 10 تیر ۱۳۹۱۰۴:۰۹ ب.ظ
ساحل دلت را به خدا بسپار ، خودش قشنگ ترین قایق را برایت می فرستد .
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - uniquegirl - 10 تیر ۱۳۹۱۰۴:۴۹ ب.ظ
تو آنجا .... من اینجا.... راستی نیمکت های دنیا را چه بد چیده اند...
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SarahArshad - 10 تیر ۱۳۹۱۰۴:۵۲ ب.ظ
سعی کن با همه چیز کنار بیایی !
فرار نکن
زمین به شکل احمقانه ای گـِـرد است !
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Mahla Mehr - 10 تیر ۱۳۹۱۰۹:۵۹ ب.ظ
دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستاد و به کفش های قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد " اگر تا پایان ماه هر روز بتونی چسب زخم هایت را بفروشی آخر ماه کفش های قرمز رو برات میخرم " دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خود گفت: یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت صد نفر زخم بشه تا... و بعد شانه هایش را بالا انداخت و راه افتاد و گفت: نه.... خدا نکنه..... اصلا کفش نمیخوام.