|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sss - 06 دى ۱۳۹۶ ۰۲:۰۴ ق.ظ
زمین لرزید...
تعداد لرزه های امسال از قطره های بارونش بیشتره
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - James Sullivan - 06 دى ۱۳۹۶ ۰۲:۱۲ ق.ظ
تهران مجددا لرزید ساعت ۱ بامداد .خدایا خودت رحم کن.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 06 دى ۱۳۹۶ ۰۲:۱۸ ق.ظ
دوستان! زلزله امشب تهران توسط متخصصین پیشبینی شده بود؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - crevice - 06 دى ۱۳۹۶ ۰۳:۳۳ ق.ظ
-ساعت ۹ شب بی هوش بشی از خستگی و الان بیدار شی!! اخه اینم شد سیستم خواب؛ باس آپگریدش کنم.
-یسری از کاربرای اینجا واسم خیلی ارزشمندن. یسری از قدیمی ها که هر وقت فکرشو میکنم توی یکی دو سال اخیر الگوی من بودن واقعا. شاید چهار پنج نفرن و خودشونم نمیدونن چقدر تاثیر داشتن روی اهداف و پلن های من..یکی از اونا چقدر بمن کمک کرد با راهنمایی هاش حدودا همین روزا پاسال...جا داره همین بگم دمت گرم اگ میخونی این پستو!
-یکسال پیش این روزا کجا بودم...هر وقت بهش فک میکنم، جا میخورم..بخودم واسه اون جسارت کوچولویی ک داشتم افتخار میکنم (تیریپ بچه پرروی از خود راضی :پی)
-یکسری از کاربرای جدیدتر اینجام که دوستی باهاشون خیلی ارزشمنده.. کاش میشد ی سلکشن از آدمهای همیشه نزدیک بهم رو هم از اینجا انتخاب کنم چون حس نزدیکی زیادی دارم به افکارشون.
-برم ب ادامه ی خوابم برسم (((((((:
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - αɾια - ۰۶ دى ۱۳۹۶ ۱۱:۱۹ ق.ظ
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه ایست
و قلب
برای زندگی بس است
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی که آهنگ هر حرف، زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر، رنج جستجوی قافیه نبرم
روزی که هر حرف ترانه ایست
تا کمترین سرود بوسه باشد
روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم ...
و من آنروز را انتظار می کشم
حتی روزی
که دیگر
نباشم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 06 دى ۱۳۹۶ ۱۲:۵۴ ب.ظ
اخیرا یکی از کاربرها در زمینه ازدواج فعال شده. اشاره به کاربر خاصیم نباشه.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 06 دى ۱۳۹۶ ۰۱:۵۴ ب.ظ
دوست داشتن
کلمهٔ مطمئنی نیست
دقت و عینیت ندارد
دوست داشتن گردو
و دوست داشتن مادربزرگ
اینها نمیتوانند به یک معنا باشند!
آگوتا کریستوف
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SepidehP - 06 دى ۱۳۹۶ ۰۲:۰۸ ب.ظ
(۰۶ دى ۱۳۹۶ ۱۲:۵۴ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: اخیرا یکی از کاربرها در زمینه ازدواج فعال شده. اشاره به کاربر خاصیم نباشه.
مبااارک باشه
اشاره به خودتونه؟؟؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 06 دى ۱۳۹۶ ۰۲:۱۲ ب.ظ
(۰۶ دى ۱۳۹۶ ۰۲:۰۸ ب.ظ)SepidehP نوشته شده توسط: (06 دى ۱۳۹۶ ۱۲:۵۴ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: اخیرا یکی از کاربرها در زمینه ازدواج فعال شده. اشاره به کاربر خاصیم نباشه.
مبااارک باشه
اشاره به خودتونه؟؟؟
نه بابا.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 06 دى ۱۳۹۶ ۰۳:۰۳ ب.ظ
(۰۶ دى ۱۳۹۶ ۰۲:۱۲ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: (06 دى ۱۳۹۶ ۰۲:۰۸ ب.ظ)SepidehP نوشته شده توسط: (06 دى ۱۳۹۶ ۱۲:۵۴ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: اخیرا یکی از کاربرها در زمینه ازدواج فعال شده. اشاره به کاربر خاصیم نباشه.
مبااارک باشه
اشاره به خودتونه؟؟؟
نه بابا.
جناب خیام؟!؟!
__________________________________
اتفاقاً چندوقت هم هست بهطور مشکوکی کمپیدا شدند!
__________________________________
دوستان! از این یکی دیگه باید حتماً شیرینی بگیریم!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - pioneer01 - 06 دى ۱۳۹۶ ۰۴:۳۹ ب.ظ
اخه یکی نیس بگه دیوونه ای خدافظی میکنی وقتی طاقت نمیاری
اقا من قول میدم درسمو بخونم
----------------------
با توجه به زمان پست آقای بلک و پست های ارسالی در آن ساعت کاربر مورد نظر معلومه فک کنم:\
البته یه کاربر دیگه هم انتظار میره که مورد نظر بوده باشه:\
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - virtual girl - 06 دى ۱۳۹۶ ۰۶:۱۶ ب.ظ
چقدر دلم گرفته ..
همش حس میکنم که یه کاری باید انجام بدم و زندگیم رو از حالت روتین بیرون بیارم ولی نمیدونم چی باید بکنم . یه بار به خودم میگم برو کلاس زبان یه بار میگم برو طراحی سایت یاد بگیر یه بار میگم برو کلاس شبکه یه بار میگم ...
جالبه توی کارم موفق ام تقریبا ولی دگ حس خوبی بهم نمیده همش حس میکنم عقب ام !
امروز عکس مدیر قبلی ام رو که با من مصاحبه کرده بود و الان رفته کانادا و بسیار موفقه رو توی اینترنت دیدم حالم برگشت اصلا . خوش به حالش
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nina69 - 06 دى ۱۳۹۶ ۰۶:۳۴ ب.ظ
سلام
خوبید مانشتی ها؟ بچه ها کسی هست از شما که با شبکه های SDN اشنایی داشته باشه؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 06 دى ۱۳۹۶ ۰۶:۵۰ ب.ظ
حاصل نگرانی زیادم برای سروقت تموم شدن کارم، شد پختن کیک!
__________________________________
نمیدونم چرا هروقت فرصتم برای تحویل یک کار درسی کمه، تمرکزم روش کمتر میشه به کارهای دیگه (کتاب خوندن، گشت و گذار تو سایتهای خبری، آشپزی و...) بیشتر تمایل پیدا میکنم!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - αɾια - ۰۶ دى ۱۳۹۶ ۰۶:۵۵ ب.ظ
(۰۶ دى ۱۳۹۶ ۰۶:۱۶ ب.ظ)virtual girl نوشته شده توسط: همش حس میکنم که یه کاری باید انجام بدم و زندگیم رو از حالت روتین بیرون بیارم ولی نمیدونم چی باید بکنم
دقیقا منم
(۰۶ دى ۱۳۹۶ ۰۶:۱۶ ب.ظ)virtual girl نوشته شده توسط: امروز عکس مدیر قبلی ام رو که با من مصاحبه کرده بود و الان رفته کانادا و بسیار موفقه رو توی اینترنت دیدم حالم برگشت اصلا .
امان از دیدن اینجور عکس ها! یکم روحِ آدم خراش میخوره!
(۰۶ دى ۱۳۹۶ ۰۶:۳۴ ب.ظ)nina69 نوشته شده توسط: سلام
خوبید مانشتی ها؟ بچه ها کسی هست از شما که با شبکه های SDN اشنایی داشته باشه؟
سلام
خوبیم نینا ،خوبی؟
یکمی!
(۰۶ دى ۱۳۹۶ ۰۶:۵۰ ب.ظ)reticent نوشته شده توسط: حاصل نگرانی زیادم برای سروقت تموم شدن کارم، شد پختن کیک!
__________________________________
نمیدونم چرا هروقت فرصتم برای تحویل یک کار درسی کمه، تمرکزم روش کمتر میشه به کارهای دیگه (کتاب خوندن، گشت و گذار تو سایتهای خبری، آشپزی و...) بیشتر تمایل پیدا میکنم!
آره تمایل شدیدی به آشپزی ،مطالعه ،سینما و حتی تماشای مستند و فیلم های عصر حجر هم لذت بخش میشه!
|