|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 25 تیر ۱۳۹۵ ۱۱:۰۶ ق.ظ
برای من این کلیپ خنده دار نبود اصلا ...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 25 تیر ۱۳۹۵ ۱۱:۲۶ ق.ظ
(۲۴ تیر ۱۳۹۵ ۱۱:۵۴ ب.ظ)samaneh@90 نوشته شده توسط: برین صفحه قرآن با خلوص باز کنین دقیقا جوابتون میگیرین خدا بدترین بنده اش رو هم فراموش نمیکنه! برای خودم این حس شما پیش اومد اخیرا وقتی قرآن باز کردم برام شرح ماجرای حضرت موسی و حضرت خضر اومد و دقیقا اولین آیه این بود که خضر داشت به حضرت موسی میگفت تو ظرفیت درک همه چیز رو نداری ونمیتونی حکمتش رو تشخیص بدی
برای شماچ خوب قشنگ معنیش اومددد..من هربار همه احساسات کاملم باخلوص ۲۰۰ب بالا قران بازکردم اصن معنیش یچی دیگ اومد هربارضدحال خوردم :-sمعنی بودکه اصن هرجورمیخوندی بازب نیتت نمیخورد.فقطه فقططط ازین بیش از یک تریلیون باری ک گرفتم یه ۲-۳باریش معنیش ب نیتم میخورد..نکنه خدادوستم نداره یاناراحته ازم
(۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۰۴:۳۲ ق.ظ)behnam5670 نوشته شده توسط: کلیپ طنز.
[attachment=20340]
عا من چرا اصن خندم نگرفت:..
فقط از خنده آقاهه خندم گرفت.البته کامل ندیدم..
(۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۱۱ ق.ظ)diligent نوشته شده توسط: یه موز خوردم، مزه سیب میداد! اصلا طعم و قوام موزُ نداشت! ای چه وضشه؟! میشه موزُ با سیب پیوند بزنن؟؟ داریم اصن؟ O_o
: ))) دلیجنتتت دلیجنتتتتتت نکنه سیبِ موزی بوده ییا موزِ سییبی .. نکنه خراب بودههه ارههه مییشههه اره داریم دلیجنت
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 25 تیر ۱۳۹۵ ۱۱:۵۰ ق.ظ
(۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۱۱:۲۶ ق.ظ)Menrva نوشته شده توسط: نقل قول: یه موز خوردم، مزه سیب میداد! اصلا طعم و قوام موزُ نداشت! ای چه وضشه؟! میشه موزُ با سیب پیوند بزنن؟؟ داریم اصن؟ O_o
: ))) دلیجنتتت دلیجنتتتتتت نکنه سیبِ موزی بوده ییا موزِ سییبی .. نکنه خراب بودههه ارههه مییشههه اره داریم دلیجنت
مینروااااااااااااااا مینروااااااااا آخه چراااااااااااااا سیب موزی دیگه چیههههههههه؟؟
الکی ینی میخوام مثل تو صحبت میکنم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - samaneh@90 - 25 تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۰۴ ب.ظ
(۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۱۱:۲۶ ق.ظ)Menrva نوشته شده توسط: (24 تیر ۱۳۹۵ ۱۱:۵۴ ب.ظ)samaneh@90 نوشته شده توسط: برین صفحه قرآن با خلوص باز کنین دقیقا جوابتون میگیرین خدا بدترین بنده اش رو هم فراموش نمیکنه! برای خودم این حس شما پیش اومد اخیرا وقتی قرآن باز کردم برام شرح ماجرای حضرت موسی و حضرت خضر اومد و دقیقا اولین آیه این بود که خضر داشت به حضرت موسی میگفت تو ظرفیت درک همه چیز رو نداری ونمیتونی حکمتش رو تشخیص بدی
برای شماچ خوب قشنگ معنیش اومددد..من هربار همه احساسات کاملم باخلوص ۲۰۰ب بالا قران بازکردم اصن معنیش یچی دیگ اومد هربارضدحال خوردم :-sمعنی بودکه اصن هرجورمیخوندی بازب نیتت نمیخورد.فقطه فقططط ازین بیش از یک تریلیون باری ک گرفتم یه ۲-۳باریش معنیش ب نیتم میخورد..نکنه خدادوستم نداره یاناراحته ازم
نه اون شب خیلی بیش از خیلی دلشکسته بودم پشت سرهم بد میومد برام و یه جورایی دیگه زیادی سیر شده بودم از دنیا و حتی از خدا ناامید شده بودم! وقتی این آیه برام اومد دلم آروم شد راحت تر تونستم کنار بیام!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - kilookiloo - 25 تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۳۲ ب.ظ
ی دعایی به درگاه حق کردم خدا هم روی منو زمین ننداخت و دعای من رو مستجاب کرد. بعد از ی مدتی کارم به نتیجه نرسید
کلی به خدا شکایت کردم که خدایا چرا نتیجه نداد ؟ چی کردم به تو که این سنگ به این بزرگی رو انداختی جلوی کار من ؟ غیر ازین بوده که همیشه سعی کردم آدم خوبی باشم ؟ چقدر برای همین موضوع گفتم خدایا شکرت خیلی دوست دارم و میدونم که این لطف توبوده ؟
الآن بعد از ی سال فهمیدم که اگه اون سنگ جلوی راه من نمیفتاد صدبرابر شایدم بیشتر بدبخت میشدم.
ی ذره فکر کردم دیدم اگه از اول هم خدا دعام رو مستجاب نمی کرد بازهم بهش میگفتم خدایا چرا آخه ? واسه چی ? و ...
اینارو نوشتم که اینجا بگم خدایا منو به بزرگی خودت ببخش
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - خانه سبز - ۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۴۰ ب.ظ
ی مقاله نوشتم حسش نیس برم کنفرانس ارائه بدم :|
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - zarisa - 25 تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۵۸ ب.ظ
(۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۴۰ ب.ظ)خانه سبز نوشته شده توسط: ی مقاله نوشتم حسش نیس برم کنفرانس ارائه بدم :|
برو . حسش هم میاد. بهتر از اینه که بیای اینجا بع بع کنی. جدی میگم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - خانه سبز - ۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۰۸ ب.ظ
اینا تایپیک درسی نیست که هرچه دلم بخواد میگم شما هم برو کنفرانس علمت بیشتر بشه )
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - phd-stu - 25 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۱۰ ب.ظ
همش به خودم میگم که نباید یکی یا یه چی بتونه زندگی و سرنوشت منو عوض کنه. بعضی وقت ها این یکی یا این یه چی ها انقدر پیش پا افتاده هستن که اگه هر کدوم از ماها بهش فکر کنیم و بعد ببینیم که چقدر تو سرنوشتمون تاثیر گذاشتن اصلا باور نمی کنیم! مثلا کنکور یا رتبه ای که میاریم، مثلا دانشگاهی که قبول میشیم، مثلا دوستایی که داریم، یا مثلا استاد راهنمامون، یا موضوع پایان نامه مون، هم اتاقی هامون، جایی که توش کار می کنیم، کوچه و خیابونی که توش زندگی می کنیم. مثلا نقل مکان کردن از یه جایی به چند تا کوچه یا خیابون بالاتر یا پایین تر. وقتی که نگاه می کنم میبینم اصلا و ابدا اگه مثلا وقتی ۱۲ سالم بود کوچ نمی کردیم به فلان محله، الان اینجایی که هستم نبود. واقعا نبودم. اگه کوچ نمی کردیم خواهرم با فلانی ازدواج نمیکرد، فلان جا نمیرفتم، فلان روز فلانی رو نمی دیدم، فلان اتفاق نمی افتاد و بعش به اینجایی که الان هستم نمیرسیدم. میبینید چه ساده زندگیمون عوض میشه؟ با یه نقل مکان! زندگیمون به همین بسته است. حالا باز این یه چیز ملموسی بود. بعضی وقت ها یه جمله، یه کلمه، یه سوء برداشت، یه سوء تفاهم ساده است که زندگیمون رو تغییر میده، خوب و بد هم داره، ممکنه یکی فکر کنه با فلان حرف تحقیر شد تصمیم میگیره خودشو اثبات کنه، یکی هم فکر می کنه تحقیر شد گوشه ی خونه کِز میکنه و زانوی غم بقل میگیره و تا مدت ها اثر این حرف تو گوشش میمونه. واقعا یه نگاهی به زندگیمون بندازیم و نقطه های عطفش رو پیدا کنیم. برای من مثل این میمونه که انگار تو یه قایقی سوار شدم و تو یه رودخونه در حال حرکت هستم. انگار هیچ چی دست خودم نیست و فقط دارم تماشا می کنم. کاش میشد خیلی سریع یه جای پارک پیدا کنم و پیاده بشم و سرنوشتمو خودم رقم بزنم. نذارم اتفاق های کوچیک و پست و بی مایه زندگیم رو تحت تاثیر قرار بده. بعضی وقتا یه رب دیر رسیدن باعث میشه. یکی از دوستام بود یه رب دیر سر یه قراری رسید و طرف مقابلش قاطی کرد و گفت نه. واسه همین یه سال عقب افتاد. آقا مترو دیر رسید، اشتباه سوار شدم، ترافیک بود. میبیند چه ساده است؟ حتی بعضی وقتا اگه یکی با تلفن بلند حرف بزنه من اعصابم به هم میریزه و آشفته میشم. شاید به خاطر همین یه موضوع کوچیک یکی دو روز نتونم صبح زود از خواب بیدار بشم و به کارهام برسم. فکر نکنید من خیلی حساسم. هر کی تو زندگیش یه حساسیت هایی داره، هر کی تو زندگیش به چیزایی بر میخوره که ممکنه خیلی راحت سرنوشتشو عوض کنه. میخوام از بالا به زندگی نگاه کنم، اینکه چه اتفاق هایی تو زندگیمون میوفته برامون مهم نباشه. مهم اون مسیری باشه که باید بریم. یعنی فارغ از اینکه کی تو زندگیمون هست، کجا زندگی می کنیم، هم اتاقیمون کیه، استاد و تزمون کیه و چیه، کارمون چیه و چقدر درآمد داریم. نمیدونم شاید خاصیت ما انسان ها تاثیر پذیرمون هست. ادامه دارد...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - zarisa - 25 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۱۲ ب.ظ
(۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۰۸ ب.ظ)خانه سبز نوشته شده توسط: اینا تایپیک درسی نیست که هرچه دلم بخواد میگم شما هم برو کنفرانس علمت بیشتر بشه )
بگو بگو. ادامه بده. اشکال نداره
phd-stu
حرفهاتون کاملا درست. اما به نظر من بیش از ۹۰ درصد اتفاقاتی که برای ما میفته حاصل تصمیمات ما و عملکرد ما هستن.
همونطور که گفتید ما فقط باید حواسمون باشه از راه اصلی و هدف اصلی که تعیین کردیم منحرف نشیم. انسان خاصیت تغییر پذیری هم داره.
شاید اکثر افسوس ها و حسرت های ما هم به خاطر این باشه که چرا وقتی فلان اتفاق افتاد ما فلان کار رو انجام ندادیم و....
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RangiRangi - 25 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۴۰ ب.ظ
خواهرم داره بهم مدار الکتریکی یاد میده
بیچاره ام کرده آخر هر فصل کلی تمرین میگه حل کن یه روز بهم وقت میده.. میگم مگه من دانشجوام آخه این همه تمرین حل کنم؟
اگه حل نکنم هم کتکم میزنه و موهامو میکشه میگه حقته شوخی شوخی جدی جدی میزنه
بیچاره شدم از صبح فقط دارم تمرین حل میکنم هنوز نصف نشده:| با این وضعیت فقط میتونم قبل اشهد، وصیت کنم که هیچ وقت شاگر خواهر یا برادرتون به خصوص اگه کوچیک تر از شما هستن، نشید
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Behnam - ۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۰۳:۱۴ ب.ظ
(۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۱۱:۲۶ ق.ظ)Menrva نوشته شده توسط: عا من چرا اصن خندم نگرفت:..
چون خندهدار نبود، از اونایی هست که از اول تا آخرش قیافهت لبخند تلخ به خودش میگیره
(۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۱۱:۰۶ ق.ظ)khayyam نوشته شده توسط: برای من این کلیپ خنده دار نبود اصلا ...
خندهدار نبود و همون گریهدار بود. یک هفته پیش ترکی فیصل برای سازمان مجاهدین که مرغ پخته هم میدونه تروریست هستند داخل خاک فرانسه صحبت کرد ولی ایران همیشه سرگروه لیست کشورهای حامی تروریست میشه. دیشب هم که یه تونسی (که خیلی راحت وارد اروپا میشن) و احتمالاً وابسته به داعش، یه کامیون برداشت و ۸۰ نفر (تا الان) رو با زیرگرفتن کشته. تا زمانی که سیاستشون یک بام و دو هوا باشه آخرش همین میشه. اونقده به این سلفیها روو دادند که مساجد علنی یا زیرزمینی دارند برای خودشون و تووش تبلیغ وهابیت میکنند. من ندیدم ولی دوستام (توو انگلیس) میگفتند مثلاً امام جمعهشون توو منبر میگه خب به شکر خدا از امسال برای خودمون حکومت اسلامی داریم (رقه در سوریه) و کمکم مهاجرت کنیم و ... بعد اینا رو نمیگیرن همونجا زنده به گور کنند (البته انگلیس و آمریکا یه مزیتی دارند که جزیره هستند و ورود و خروج با هواپیما صورت میگیره، راحتتر کنترل میکنند). وقتی متوجه میشن که کار از کار گذشته.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - crevice - 25 تیر ۱۳۹۵ ۰۳:۲۲ ب.ظ
این حرکت اخیر تروریستی توی فرانسه قشنگ منو یاد نحوه ی GTA بازی کردن خودم انداخت!!
این حیوونا مخالف بشریتند انگار؛ خودشون هم من رو یاد فیلم های آخرالزمانی هالیوودی میندازه :|
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ۱۰:۳۰ - ۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۰۳:۴۶ ب.ظ
بعضی وقتا قبل از ورود به دنیایی جدید، قدیمی ها باید از دور خارج بشن.
#دیالوگ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 25 تیر ۱۳۹۵ ۰۳:۵۷ ب.ظ
(۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۱۱:۲۶ ق.ظ)Menrva نوشته شده توسط: مینروااااااااااااااا مینروااااااااا آخه چراااااااااااااا سیب موزی دیگه چیههههههههه؟؟
الکی ینی میخوام مثل تو صحبت میکنم
وای مردم ازخنده دلیجنت: )))))، سیب موزی همینطوری مثلا فضایی تخیلیش رو گفتم
|