Re: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ldns0098 - 26 آذر ۱۳۹۳۱۱:۰۵ ب.ظ
یه خاطره خوب از دوران دبیرستان دارم، یه بار سر کلاس ادبیات نوبت من بود از رو متن درس بخونم که همون موقع یه اتفاق خنده دار افتاد و من و هم میزیم کلی خندیدیم بعد یه جمله از متنو خوندم دوباره خندم گرفت و کلی خندیدم و این اتفاق یکی دو بار تکرار شد؛ بعد برگشتم به دبیرمون گفتم خانوم میشه یکی دیگه بخونه؟ من نمیتونم جلوی خندمو بگیرم. اون لحظه انتظار داشتم یه منفی بهم بده و شاکی شه ولی با یه لحن خیلی شیرین برگشت گف: آره، ایشالله همیشه بخندی؛ و خودش شروع کرد از رو متن درس خوند.
الان حتی اسم اون دبیر هم یادم نمیاد اما هر بار که از ته دل میخندم یاد حرفش میفتم، ایشالله هر جا هست سلامت باشه.
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sepideh1373 - 26 آذر ۱۳۹۳۱۱:۰۶ ب.ظ
خدایا ایشالا همه همون جایی باشن که
دلشون اونجاست..........
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - shayesteNEY - 26 آذر ۱۳۹۳۱۱:۴۰ ب.ظ
یکی از ارزوهام اینه برم این کسایی که سوال طرح میکنن رو ببینم بگم اخه شما همینا رو از کجا میارید که خودتونم تو جوابش میمونید
چرا اخه زحمت چند ماهه رو با این سوالای غیر استاندارد و کلیدهایی که چند بار تغییر میکنه به هدر میدید
خدا ازشون نگذره
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - zahra_ce87 - 27 آذر ۱۳۹۳۰۱:۴۱ ق.ظ
حالم بده از این روزا خستم خدایا کی صبح دولت ما می دمد....
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - crevice - 27 آذر ۱۳۹۳۱۰:۵۶ ق.ظ
کد:
Something just has happened for me. It hasn't had good consequences because I had had a wrong presumption about what I want, but that was an eye-opening for me. I had better to memorize it as an incredible experience which I've recently had...
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ۸۷۰۲۹۹۳ - ۲۷ آذر ۱۳۹۳۱۱:۲۸ ق.ظ
خدااااااااااااجوووووووووووونم دلم گرفته....... ازمون ارشد دارم و همش غصه شو می خورم تا درس بخوووووووونم......... سربازم و از ساعت ۷ صبح تا ۳ ظهر که محل خدمتم بعدشم که نمیشه خونددددددد ................. خداجووووووووووووون دلم زیارت اهل بیتت و می خاااااااااااااااااامد.......... خداجووووووووووووووووووووون دلم حرم امام رضا می خواد یا امام رضا بطلب..................... خدا جوووووووووون کاش یکار داشتم می تونستم ازدواج کنم................ خداجووووووووووووووووووووووووووووون دلم گرفته......
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - aamitis - 27 آذر ۱۳۹۳۱۲:۰۵ ب.ظ
کاش یه کم در زمان حال زندگی میکردم و انقدر به فکر آینده نبودم
این طوری هیچوقت به گذشته که فکر میکردم پشیمون نمیشدم چون از تمال زمان حال های گذشته به بهترین نحو استفاده کرده بودم بدون استرس ونگرانی...
به مادرم گفتم اگر بهشت حق توست ، چرا در دستانت نیست و زیر پاهایت قرار دارد ؟
.
.
.
.
مادرم گفت : آن را زمین گذاشتم تا تو را در آغوش بگیرم !
بسلامتی همه ی مادرها
دلم براش تنگ شده
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barabox - 27 آذر ۱۳۹۳۰۴:۲۵ ب.ظ
(۲۷ آذر ۱۳۹۳ ۱۲:۰۵ ب.ظ)مهنیا نوشته شده توسط: کاش یه کم در زمان حال زندگی میکردم و انقدر به فکر آینده نبودم
این طوری هیچوقت به گذشته که فکر میکردم پشیمون نمیشدم چون از تمال زمان حال های گذشته به بهترین نحو استفاده کرده بودم بدون استرس ونگرانی...
واقعا کاش میشد
منم همیشه تو این زمینه ذهنم درگیره
لحظه به لحظه ی زندگیم همش تو این فکرم که خییلی عقبم
همش استرس دارم
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Somayeh_Y - 27 آذر ۱۳۹۳۰۸:۰۳ ب.ظ
چقدر مرگ نزدیکه!!!
داشتیم برای دیدن اقوام که از کربلا اومده بودند می رفتیم نیشابور. توی جاده تصادف کردیم. همه چیز درکمتر از یه پلک بهم زدن اتفاق افتاد. یک شبح سیاه که یهو جلوی ماشین ظاهر شد و بعد صدای وحشتناک برخورد. پراید مشکی پشت سرمون اومده بود سبقت بگیره،سرعتش خیلی بالا بود کنترل ماشین رو از دست داد و یه تصادف زنجیره ای. البته احتمالا یه چیزی هم مصرف کرده بود چون می گفتند حالت طبیعی نداشته. سه تا ماشین رو مچاله و سرنشیناش رو راهی بیمارستان کرد و قبل از اومدن پلیس فرار کرد.
هرکس ما رو میدید باورش نمیشد که ما سرنشین های اون پژو مچاله شده ایم و هنوز زنده ایم. میگفتند یه نذری بکنید که جون سالم بدر بردید. البته همه آدم هایی که توی اون لحظه توی اون نقطه بودند باید خدا رو شکر می کردند. اگه اون پراید در جهت عکس منحرف شده بود، میگرفت روی کاروان پیاده کنار جاده که داشتند میرفتند زیارت مشهد.
نمیدونم هنوز شوکه هستم. باورم نمیشه این منم که دوباره خواهرزاده ام رو بغل میگیرم. که غذا میخورم که پشت کامپیوترم می شینم .........
(۲۷ آذر ۱۳۹۳ ۰۵:۴۸ ب.ظ)Ametrine نوشته شده توسط: کاش بهش میگفتم اشتباه وضو گرفته، تا الان هی فلش بک نزنم و مرورش کنم.
اما نمیدونم چطوری باید بهش میگفتم ...
خدایا ...
اگه مطمئنید اشتباه وضو گرفته، ازش میخواستید وضو گرفتن شما رو نگاه کنه و اشکالات تون رو بگه.
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Somayeh_Y - 27 آذر ۱۳۹۳۰۹:۲۷ ب.ظ
(۲۷ آذر ۱۳۹۳ ۰۸:۰۹ ب.ظ)BashirXm نوشته شده توسط: به خیر گذشته پس. توی آزاد راه باغچه یا جاده نیشابور؟؟؟ به هر حال باغچه که ۳ تا لاین داره، جاده نیشابورم ۲ یا ۳ تا لاین داره ! برام ساله اون دیگه کی بوده که تو جاده یه طرفه جند لاینه نتونسته ماشینو کنترل کنه؟؟؟؟؟ البته به قول شما یا چیز خور بوده یا ماشینش نقص فنی داشته یا ... مهم اینه که خدا بخیر گذرونده برا شما، ولی یه جور تذکرم میتونه باشه به نظرم.
مقصدمون چند کیلومتر بعد از نیشابور بود. جاده اونجا دو طرفه ست. آره یه تذکر که بفهمم هر لحظه و هر نفس ممکنه آخریش باشه. و اگه نفس آخر باشه چی دارم با خودم می برم اون دنیا. افسوس که آدمیزاد فراموشکاره. خدا میدونه چند روز دیگه که پای ضرب دیده ام خوب بشه و سرگرم کار و زندگی بشه بازم یاد مرگ و اون دنیا می کنم یا نه.
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ldns0098 - 27 آذر ۱۳۹۳۰۹:۴۱ ب.ظ
چند سال پیش میگفتم خدایا میشه این زندگی ما رو بزنی رو دور تند؟ میشه چشامو باز کنم و ببینم دو سه سال گذشته؟ اون آرزو برای این بود که اون روزا نمیدونستم هدفم چیه تو زندگی! میدونستم بهتره هدفم فلان باشه اما با تموم وجود نمیخواستمش! و تا زمانی که چیزی رو با تموم وجود نخوای بهش نمیرسی، این چیزیه که عمیقاً بش معتقدم. حالا این روزا همش حس میکنم این روزا همون روزاییه که آرزوشو داشتم. واسه اینکه حداقل این روزا میدونم چی رو و برای چی از ته دل میخوام. این خواستنه به اندازه رسیدن برام ارزش داره...
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - zahra_ce87 - 27 آذر ۱۳۹۳۱۰:۵۳ ب.ظ
حالم بده بدددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد
میخوام یه مهندس کامپیوتر خوب باشم
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nina69 - 28 آذر ۱۳۹۳۱۱:۰۲ ق.ظ
کاش وقتم بیشتر بود واسه درس خوندن
کاش سرکار نبودم
نمیتونم بیخیال ارشد بشم ولی کلی عقبم ، یعنی میشه برسم یه
دور بخونم!!!!
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 28 آذر ۱۳۹۳۰۱:۳۷ ب.ظ
متنی زیبا از پرفسور سمیعی:
برای کسی که
میفهمد
هیچ توضیحی لازم نیست
و
برای کسی که
نمیفهمد
هر توضیحی اضافه است
آنانکه میفهمند
عذاب میکِشند
و
آنانکه نمیفهمند
عذاب می دهند
مهم نیست
که چه "مدرکی" دارید
مهم اینه
که چه "درکی" دارید
مغزِ کوچک
و دهانِ بزرگ
میلِ ترکیبیِ بالایی دارند
کلماتی که
از دهانِ شمابیرون می آید
ویترینِ فروشگاهِ شعورِ شماست
پس
وای بر جمعی
که لب را
بی تامل وا کنند
چرا که
کم داشتن و زیاد گفتن
مثلِ
نداشتن و زیادخرج کردن است!
پس نگذارید
زبانِ شما
از افکارتان جلو بزند!!!
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - virtual girl - 28 آذر ۱۳۹۳۰۲:۰۶ ب.ظ
(۲۸ آذر ۱۳۹۳ ۱۱:۰۲ ق.ظ)nina69 نوشته شده توسط: کاش وقتم بیشتر بود واسه درس خوندن
کاش سرکار نبودم
نمیتونم بیخیال ارشد بشم ولی کلی عقبم ، یعنی میشه برسم یه
دور بخونم!!!!
هییی .. منم انقدر از این حرفا به خودم میزنم .. هم اون موقع که پشت کنکور بودم هم همین الان که دانشجوعم .. میدونی شاید اگه سرکار نمیرفتم شانس درس خوندن توی بهترین دانشگاهها رو داشتم چون خیلیا رو دیدم باسطح تحصیلی پایینتر دانشگاههای خوبی قبول شدن بعد حسرت میخورم ... ولی خب دیروز توی دانشگاه واسه دوستام غر میزدم شما وقتتون بیشتره من خیلی برام سخته کارهمزمان درس ولی باز توی درس از من عقبترین چرا؟برگشتن گفتن تو انگیزه ات بیشتره از ما حداقل میدونی یه جا مشغولی یه تجربه کاری داری با محیط آشنایی سابقه کار داری کلی جلوتری . لااقل خرج خودتو درمیاری و مستقلی . بعدماها اینهمه خرج میکنیم ازجیب باباهامون بعد عایا کار پیدا بشود یانشود !یه کم که فک کردم دیدم راست میگن خب . میدونم واقعن سخته من خودم پاشیدم الان ) ولی خب لذت میبرم از اینکه از پس زندگیم برمیام و مستقلم تا یه حدی ! هرچند الان تفریحاتم خیلی کمتره ...بهرحال خدارو شکر میکنم ...
خاستم بگم نگران نباش چیز زیادی رو از دست ندادی یه سری چیزایی رو داری که بقیه ندارن تا جایی که از توانت برمیاد تلاشتو بکن بهترینها برات رقم خاهد خورد شک نکن ؛)