|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - happy07 - 29 مهر ۱۳۹۳ ۰۲:۲۶ ب.ظ
چقدر دلم گرفت از فوت حضرت آیت الله مهدوی کنی....
عمر طولانی خوبه، اگه وقتی رفتم دست پر برم... و گرنه زودتر رفتنش خیلی بهتره...
دست پر منظورم به زیادی نماز و روزه و... نیست! هرچند که نماز و روزه و... هم باید به جاش و به اندازهاش ادا بشه، ولی منظورم به زیادی گرهگشایی از بقیه، زیادی کمک به بقیه و... بود، اینکه وقتی برگردم به عمرم نگاه کنم ببینم حداقل چندتا کار انجام دادم که زندگی برای یه عده رو راحتتر کرده... یه چندتا چیز به این دنیا اضافه کردم که دنیا رو بهتر کرده...
روحشون غرق در محبت و رحمت الهی...
اگه وقت کردید یه فاتحه براشون بخونید...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barabox - 29 مهر ۱۳۹۳ ۰۲:۳۹ ب.ظ
(۲۹ مهر ۱۳۹۳ ۰۲:۱۵ ب.ظ)ppositiveenergy نوشته شده توسط: چرا بعضی وقتا خیلی چیزا به وفق مراد ما ادما نیست.
چرا هر چی تلاش میکنی نمیشه.
؟
خیلی خسته ام از زندگی کردن.خیلی.............
واقعا
من چیزی بنام تفریح اصلا نفهمیدم تو مدت عمرم تا به حال
با اینهمه دویدنا و حرص و جوش زدنا
تهش میبینی هیچی نشدی
هییی ...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mm123456789 - 29 مهر ۱۳۹۳ ۰۲:۴۱ ب.ظ
هممون وقتی یکی میمیره میگیم دنیا ارزش نداره به هم بدی نکینیم نام نیک از خودمون بزاریم
فقط کافیه ۲۴ ساعت ازش بگذره دوباره روز از نوع روزی از نوع
خدا ایشالله به هممون این وژدان رو بده در همه ی شرایط زندگی هیچوقت به هیچ کسی بدی نکنیم بی احترامی نکنیم تحویل بگیریم آدمارو خودمونو سرتر از بقیه ندونیم
بچه ها اینقدر دلم برای خانم هایی که توی اصفهان روشون اسید ریختن می سوزه
زندگیشون نابود شده
خدا لعنت کنه اون آدمارو که این بلا هارو سر مردم میارن
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 29 مهر ۱۳۹۳ ۰۳:۱۸ ب.ظ
وای این بارون چه میکنه با آدم
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را خاطره را زیر باران باید برد
با همه مردم شهر زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران باید برد
عشق را زیر باران باید جست
زیر باران باید بازی کرد
زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت
زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آب تنی کردن در حوضچه "اکنون" است
رخت ها را بکنیم
آب در یک قدمی است ... سهراب سپهری
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Amir V - 29 مهر ۱۳۹۳ ۰۳:۳۴ ب.ظ
هوا شدیدا دو نفره است!
هوای قدم زدن تو پارک ساعی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - taro - 29 مهر ۱۳۹۳ ۰۴:۰۰ ب.ظ
چند روزه توی اتاقم دارم میبینم که تو نیستی
چند روزه که تو خونه دیگه رو بروم دیگه نمی ایستی
خدا جون دارم گیج میشم داری میبینی رفتم از یاد
کی گفته که دوریت با ندیدن آسون میشه
کی گفته که با جدایی راه حل دوتامون میشه؟
خدا جون دارم میمیرم دیدی داره میره؟
دوباره با رفتن تو تنهایی من تثبیت میشه
حسی که بامنه الان فقط نگو که تقدیر میشه
نزارش گردن قسمت نگو که کار خدا بود
نمیزارم بری نمیزارم اشتباه جفتمون کامل بشه نه
...........
واسه تو نوشتم کاشکی ببینیش
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 29 مهر ۱۳۹۳ ۰۵:۲۰ ب.ظ
خدام میدونه ما با بارون از خود بی خود میشیم هی بارونای خفن رمانتیک نصیبمون میکنه
اومدم کتابخونه درس بخونم، همش توو محوطه دارم قدم میزنم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 29 مهر ۱۳۹۳ ۰۶:۰۸ ب.ظ
خب من امروز یه بخشی از کارام رو که باید انجام میدادم رو به اتمام رسوندم، الان دارم ذوق مرگ میشم
یاد بگیرید ازم
بیخیال بارون و حس عاشقانه، الکی نرید تو فضا خوبه همتون تنهایید!!! بشینید با درس و مشقتون عشق کنید بعد نگید نگفتیا
*****
دیشب خواهر زاده ام بهم گفت" خاله، دولت یعنی چی" یچیزایی میپرسه من افسردگی میگیرم که چی جواب بدم
اونروز گفتم بیا میخوام ازت یه سوال علمی بپرسم... بهم گفت" علمی" چیه!!! بعد خودش گفت یعنی آزمایش. گفتم آره
سه سالشه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 29 مهر ۱۳۹۳ ۰۶:۱۳ ب.ظ
(۲۹ مهر ۱۳۹۳ ۰۶:۰۸ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط: دیشب خواهر زاده ام بهم گفت" خاله، دولت یعنی چی" یچیزایی میپرسه من افسردگی میگیرم که چی جواب بدم
اونروز زنگ زدم به خواهرزادم(۴ سالشه) که صداشو بشنوم، میگه خاله شما تو خونتون چه جوری زندگی میکنین؟
-------
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 29 مهر ۱۳۹۳ ۰۶:۲۹ ب.ظ
دیدم همه از خواهر زاده میگید، گفتم کم نیارم، منم خاله ی یه اتیش پاره ی سه ساله م، فقط بجای اینکه من به اون چیزی یاد بدم اون یادم میده، سوال در زمینه اندروید دارین کامل بلده))
وستا جون حالا دل مارو نشکن بزار تنهایی با بارون صفا کنیم)
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 29 مهر ۱۳۹۳ ۰۶:۳۵ ب.ظ
(۲۹ مهر ۱۳۹۳ ۰۶:۲۹ ب.ظ)Ava.arshad94 نوشته شده توسط: ...
وستا جون حالا دل مارو نشکن بزار تنهایی با بارون صفا کنیم)
شما قول بدید تنها باشید از نظر من مشکلی نیست نیام بچه های مانشت رو از فضا و ماه و ... جمع کنم. کنکور داریدااااا... بهونه بی بهونه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 29 مهر ۱۳۹۳ ۰۶:۵۰ ب.ظ
(۲۹ مهر ۱۳۹۳ ۰۶:۴۱ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: عجبا! اینجا همه خواهر زاده دارن که حالا ما که نداریم چیکار کنیم با کی حرف بزنیم خوب
خوبیشم اینه که زحمت بزرگ کردنش با یکی دیگس ولی شیرینیش واسه توعه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 29 مهر ۱۳۹۳ ۰۷:۰۴ ب.ظ
(۲۹ مهر ۱۳۹۳ ۰۶:۵۰ ب.ظ)diligent نوشته شده توسط: (29 مهر ۱۳۹۳ ۰۶:۴۱ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: عجبا! اینجا همه خواهر زاده دارن که حالا ما که نداریم چیکار کنیم با کی حرف بزنیم خوب
خوبیشم اینه که زحمت بزرگ کردنش با یکی دیگس ولی شیرینیش واسه توعه
ولی یکسال اول خواهرزاده ام پیش من بود و من بزرگش کردم وقتی دیگه خواهرم موند خونه و دیگه پیش من نبود خدایی اذیت شدم، خب مال خودم بود دیگه همه کاراش با من بود، میگذاشتم رو پام میخوابید و منم همونطوری درسامو میخوندم، یادش به خیر
بعد که چهار دست و پا میرفت، اگر میرفتم اتاق درس بخونم تا بیدار میشد میومد دنبالم و صدام میکرد
فکرشو بکن رو پای مامانش نمیخوابید یا آروم نمیشد فقط با من بود... یدفعه انقدر بهش غذا دادم بچه داشت میترکید دوست داشتم تپل باشه
هی روزگار... به آبجیم میگم اونموقع که از من جداش کردید من دچار شکست عشقی شدم، انگار وجودم رو ازم جدا کردن. بچه ها واقعا پاک و دوست داشتنی هستن
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 29 مهر ۱۳۹۳ ۰۷:۳۸ ب.ظ
حالا دلشو اب نکنید خخخخ
از وقتایی بگین که نصف شب بیدار میشه گریه میکنه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 29 مهر ۱۳۹۳ ۰۸:۱۲ ب.ظ
(۲۹ مهر ۱۳۹۳ ۰۷:۳۸ ب.ظ)Ava.arshad94 نوشته شده توسط: حالا دلشو اب نکنید خخخخ
از وقتایی بگین که نصف شب بیدار میشه گریه میکنه
آره یادم رفته بود
aurora جان خیلی سخته... فکر کن خواهر زاده من کولیک داشت نصف شب گریه میکرد باید میگذاشتیمش تو ماشین و میگردوندیمش تا آروم میشد یه شب دیگه هیچ کس نرفت من با چادر نماز گل گلی بچه رو بغل کردم و و با داداشم یه مسیری رو رفتیم و برگشتیم... یا مثلا من که تو تاریکی مطلق خوابم میگیره بخاطر این وروجک ماهها تو اتاق با لامپ روشن خوابیدم
بچه ها خیلی اذیت میکننا
*****************************
وای مانشت خونم رفت بالا
|