|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - hamid1989 - 28 مرداد ۱۳۹۳ ۰۳:۳۳ ب.ظ
من نمیدونم چه حکمتیه، شبا که درست درمون نمی خوابم روزا هم می خوام یه چرت مختصر بزنم تا سرم رو میذارم رو بالش طوفان خونمون رو فرا میگیره به محض اینکه سرم را بلند می کنم، از آسمون ندا میاد همه چی آرومه من چقد خوشحالم !
آخه خدا جون چرااااااااااااااا؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - software94 - 28 مرداد ۱۳۹۳ ۰۳:۳۷ ب.ظ
(۲۸ مرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۳۴ ب.ظ)x86 نوشته شده توسط: سلام به همه دوستان مانشتی
بالاخره بعد از مدتها صبر و رفت و آمد به سفارت امریکا در آنکارا، موفق شدم ویزای امریکامو بگیریم و پنجشنبه شب با پرواز لوفتهانزا از طریق فرانکفورت میریم ماساچوست و بعدش هم دانشگاه MIT، برای همیشه میرم ، چون امکان تماس با همه دوستان بزرگوار نبود، و نمیشه با یه آی پی خارجی وارد مانشت شد، بدینوسیله ضمن خداحافظی، صمیمانه تقاضای حلالیت دارم. امیدوارم همه شما رو یه بار دیگه ببینم. اگه یه روزی خواستم برم امریکا بنظرتون اینجوری پیام بدم خوبه.
خیلی کار باحالی بود.
من میخواستم سریع پیام بدم شرایطشو واسه ما هم بگید.
کلی بهمون خوش گذشت با این پیام
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - لنیا - ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ ۰۷:۲۹ ب.ظ
زندگی زیباست ای زیبا پسند
زیبه اندیشان به زیبایی رسند
هرجا قبول بشم همون جایی هست که مصلحتم توش هست
جایی هست که با توکل و یاری خودش به بهترین جای ممکن میرسم و تمامی کائنات در این مسیر مرا یاری خواهند کرد
پس نه غمی بر من سایه می افکند نه اندوهی در دل دارم
با لبخندی بر لب نگرانی را هم نیز از دیگران می زدایم
Smile Smile Smile
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 28 مرداد ۱۳۹۳ ۰۸:۵۸ ب.ظ
خداوندا! دانشگاه های کشور را از گزند استاد نماهای تشنه ی مقاله محفوظ بدار
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NTZ - 28 مرداد ۱۳۹۳ ۱۰:۰۸ ب.ظ
کاش میشد همه مراقب نگاهشون باشن
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - olom tahghighat - 28 مرداد ۱۳۹۳ ۱۰:۵۵ ب.ظ
کارفرمای بنده از صبح که رفتم سرکار سند میزدم ی لحظه گوشیمو برداشتم میگه از اینترنت داری استفاده میکنی با گوشیت خب یکی نیست بهش بگه موقع تو داشتی تو کوچه خیابون ولگردی میکردی من تو خونه اینترنت داشتم با لاین بازی میکنی ای خدا تو شاهد بودی نت گوشیم وصل نبود و من گوشیمو به خاطر مامانم چک کردم قرار بود امروز ی خبری بهم بده اونم که دیگه اومدخونه بحث شد میگه ازصبح گوشی دستته داری بازی میکنی حالا بیا بگو من ۱۰ تا سند از صبح زدم همون لحظه جالبیش اینه که خلوت بود باادما ی بی فرهنگی مث اینا افتضاح هستش کارکردن براخودم متاسفم مهندسی نرم خوندم با ادمای مث اینا باید سرو کله بزنم میگه نیا سرکار باحقوق سیصد فک کرده چه خبره منم نمیرم از فردا نوبره فک کرده ای وای خدایا پس کی دست منو میگیری چقد بدوم چقد تلاش کنم خودت کمکم کن خدایا ازت میخام قبل علم آموزی وبالارفتن دانشم رفتار کردن خوب به مردم به من یاد بدی سروکله زدن باهاشونو خودت کمکم کن....حس میکنم بی عرضم که میرم اونجا کار میکنم حس نیست واقعیته خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 28 مرداد ۱۳۹۳ ۱۱:۰۸ ب.ظ
بسوزه پدر آشقی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - خانه سبز - ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ ۱۱:۱۷ ب.ظ
همیشه امیدوار باشید به اینده
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - olom tahghighat - 28 مرداد ۱۳۹۳ ۱۱:۱۸ ب.ظ
خوشبحالت عاشق هستی من همونم بلدنیستم چقد بهم ریختم اگه دانشگاه قبول نشم چی....
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 28 مرداد ۱۳۹۳ ۱۱:۲۵ ب.ظ
یه آهنگ دارم گوش میدم، داخلش صدای کلاغ میاد :دی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 28 مرداد ۱۳۹۳ ۱۱:۴۰ ب.ظ
خببب... زندگیست دیگر .. همیشه که همه رنگ هایش جور نیست ؛ همه ساز هایش کوک نیست!
باید یاد گرفت با هر سازش رقصید ، حتی با ناکوک ترین ناکوکش؛
اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن!
حواست باشد به این روزهایی که دیگر بر نمی گردد؛
به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند؛
به جوانی که رفت ، میانسالی که می رود؛
حواست باشد به کوتاهی زندگی ،
به بهاری که رفت ، تابستانی که دارد تمام می شود کم کم ، ریز ریز ، آرام آرام ، نم نمک…
آری زندگی به همین آسانی می گذرد ...
لحظه را دریاب ...
دوستان واقعی هر طور بتوانند به اندازه ی هم در می آیند
بیشتری های خودشان را به رخ کمتری های دیگری نمی کشند
دوستان واقعی هم اندازه اند…
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - elham_sh219 - 28 مرداد ۱۳۹۳ ۱۱:۵۷ ب.ظ
خدایــــــــــــــــــــ♥ـــــــــــــــــــــــا . . .
وقتی همه چیز را به تو می سپارم ،
نورِ بی کرانِ تو در من جریان می یابد ؛
و دعایم به بهترین شیوه ی ممکن متجلی می شود . . .
پس هم اکنون خود را در آغوش تو رها می کنم ،
تا تمام آشفتگی ها و سردرگمی هایم ،
در حضور امن و گرمِ تو ،
به آرامی ذوب شوند و از میان بروند . . .
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نازین - ۲۹ مرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۰۱ ق.ظ
ماندن به پای کسی که دوسش داری وبهش نمی رسی حماقته؟؟؟؟؟مثل_ (سوری اردبیلی)
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - خانه سبز - ۲۹ مرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۰۹ ق.ظ
سنجد کجاست؟ خبر داری؟
رو پشت بوم تو انباری
یه وقت نری جاش بذاری...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - software94 - 29 مرداد ۱۳۹۳ ۰۹:۳۰ ق.ظ
این سرگذشت معتاد های مانشت ها البته کتابهاشم اون زیره!قبول شده های ارشد اینم کیک قبولیشون....
|