|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - kati - 21 اسفند ۱۳۹۱ ۰۷:۴۴ ب.ظ
(۲۱ اسفند ۱۳۹۱ ۰۷:۳۷ ب.ظ)good-wishes نوشته شده توسط: ای خواهر ! منو می بینی؟ من الان غایبم . می دونی چرا؟ چون تو ترکم !!! دارم اعتیادم به مانشت رو ترک می کنم . هموجور تو ترکم اما دارم ارسال می کنم. فکر کنم بالاخره باید مثل اون تبلیغ تو تلویزیون مامان و بابام بیان دست و پامو ببندن تا ترک کنم !!! وگرنه به اراده خودم نمیشه . تازه یه مدت تو کار توزیع هم بودم . جوونای مرم رو پابند مانشت کردم . حالا انشاا... دیگه نیام . آخه نمیشه که ! توقعاتی از خودم دارما !!! ترک مانشت ؟ امکان نداره . اینو از من نخواین . نه نه . نخواین
ای بابا حالا چرا می خوایین ترک کنید؟!! البته من خودم اولا زیاد نمی اومدم مانشت اما از زمان کنکور بهش اعتیاد پیدا کردم...
حالا زیاد خودتون رو واسه ترک مانشت اذیت نکنید چون شدنی نیست امتحان کردم که می گماااا.....
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SaMiRa.e - 21 اسفند ۱۳۹۱ ۰۸:۰۷ ب.ظ
(۲۱ اسفند ۱۳۹۱ ۰۸:۰۵ ب.ظ)good-wishes نوشته شده توسط: فقط می خواستن عید ما رو کوفت کنن؟
حالا نه خیلی ما انجام میدادیم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - شاپری - ۲۱ اسفند ۱۳۹۱ ۰۸:۱۵ ب.ظ
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
پوشاندهاند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه که بارانیات کنند
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار میبرند که زندانیات کنند
ای گل گمان مکن به شب جشن میروی
شاید به خاک مردهای ارزانیات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطهای بترس که شیطانیات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانهای است که قربانیات کنند
(فاضل نظری)
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - yasemi - 21 اسفند ۱۳۹۱ ۰۹:۰۶ ب.ظ
یادش بخیر ی زمانی دروغ گو دشمن خدا بود....
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mehrshad_92 - 21 اسفند ۱۳۹۱ ۱۱:۲۰ ب.ظ
دارم از یاد تو میرم .....
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fatima1537 - 21 اسفند ۱۳۹۱ ۱۱:۳۱ ب.ظ
(۲۱ اسفند ۱۳۹۱ ۰۷:۳۷ ب.ظ)good-wishes نوشته شده توسط: تازه یه مدت تو کار توزیع هم بودم
پس دیگه حکمتون اعدامه!
(۲۱ اسفند ۱۳۹۱ ۰۹:۰۱ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: اگه بگن تو شهرشون چقدر پول بلیط دادن اونوقت میشه مقایسه کرد.
تو شهر ما کنسرت ناظری ۷۰ تومن بود تا اونجا که متوجه شدم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - azad_ahmadi - 21 اسفند ۱۳۹۱ ۱۱:۵۵ ب.ظ
(۲۱ اسفند ۱۳۹۱ ۰۹:۰۱ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: (21 اسفند ۱۳۹۱ ۰۸:۰۵ ب.ظ)good-wishes نوشته شده توسط: (21 اسفند ۱۳۹۱ ۰۷:۵۰ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: فکر کنم کم کم باید از تهران رفت جاهای دیگه کنسرت . چون تفاوت قیمت بلیط بعضی کنسرتها تو تهران و جاهای دیگه خیلی زیاده. مخصوصا" بعضیها که دوست دارند تو تهران یه جاهای خاص کنسرت بذارند. 
هزینه رفت و آمد رو هم حساب کردید؟!
بله . ولی خب مشکل وقتشه.شما بعضی کنسرتها که در برج میلاد برگزار میشه یا قدیما که تو سعد آباد میگذاشتن بلیطش خیلی گران بود. جالبه که بعضی وقتها بازار سیاه وحشتناکی هم بلیطها داره. حالا خانم نرگس اگه بگن تو شهرشون چقدر پول بلیط دادن اونوقت میشه مقایسه کرد.همین اخیرا" اقای رضا صادقی گفت که بخاطر همین اعتراضات گفت فقط درصد خیلی کمی از بلیطها بما میرسه.
برای گروه کامکار که سنندج برگزار شد من ۲۵ هزار تومان بابت بلیط دادم.
البته این حرف الان نیست. مال زمانیه که پولمون حرمت داشت. 
اما همون رفرشی که خانم نرگس گفتند خیلی بیشتر از این پول ها ارزش داره.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - yasemi - 22 اسفند ۱۳۹۱ ۱۲:۱۷ ق.ظ
(۲۲ اسفند ۱۳۹۱ ۱۲:۰۱ ق.ظ)good-wishes نوشته شده توسط: حاضری گوشی همراه تو را چک بکند با چنین شرط که در حافظه دستی نبری؟!
این مورد رو من مشکلی ندارم واقعا 
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - narges_r - 22 اسفند ۱۳۹۱ ۱۲:۴۷ ق.ظ
(۲۱ اسفند ۱۳۹۱ ۰۹:۰۱ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: حالا خانم نرگس اگه بگن تو شهرشون چقدر پول بلیط دادن...
راستش برای کنسرت اقای عقیلی و اقای همایون شجریان تو یک سینمای قدیمی که الان بازسازی کردن برای برگزاری کنسرت و ... بابت هرکدوم از اجراها بلیط برای هر نفر ۵۰ هزار تومن بود اما کنسرت استاد ناظری تو ورزشگاه برگزار شد که بلیط برای هر نفر ۳۰ هزار تومن بود!!!
من حاضر بودم برا این کنسرت ۲ یا ۳ برابر پرداخت کنم، عالی بود عالــــــــی ، من خیلی بهش نیاز داشم
حالا شما اگر با اتوبوس VIP بخواید از تهران به شهر ما رفت و امد کنید ۲۰ هزار تومن هزینتون میشه که سرجمع با پول بلیط میشه ۵۰ هزار تومن که خیلی خوبه اما باید ۱روز وقت بزارید 
(۲۱ اسفند ۱۳۹۱ ۱۱:۵۵ ب.ظ)azad_ahmadi نوشته شده توسط: برای گروه کامکار که سنندج برگزار شد من ۲۵ هزار تومان بابت بلیط دادم.
البته این حرف الان نیست. مال زمانیه که پولمون حرمت داشت. 
اما همون رفرشی که خانم نرگس گفتند خیلی بیشتر از این پول ها ارزش داره.
خیلی دوست دارم کنسرت گروه کامکار برم
فکر میکنم یه زمانی استاد ناظری با این گروه کار میکردن
واقعا اون رفرش روحی خیلی خیلی بیشتر از این مبلغ میارزه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - azad_ahmadi - 22 اسفند ۱۳۹۱ ۰۱:۱۳ ق.ظ
(۲۲ اسفند ۱۳۹۱ ۱۲:۴۷ ق.ظ)narges_r نوشته شده توسط: خیلی دوست دارم کنسرت گروه کامکار برم
فکر میکنم یه زمانی استاد ناظری با این گروه کار میکردن
بله درسته. این لینک رو اگر نگاه کنید خیلی توضیحات جالبی در مورد این گروه داخلش هست.
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
کاش به زودی کنسرتی هم در اطراف ما برگزار بشه. بشدت نیازمند تازه سازی روحی هستم.
یادش بخیر شبها که تو خوابگاه بودیم، بچه ها خواب بودند و من رادیو فرهنگ که برنامه ای بنام "شبانه" رو که آوازهای سنتی درخواستی بود، پخش می کرد، ساعت ۱/۳۰ بامداد تا ۳، من تا تموم نمی شد نمی خوابیدم. یادش بخیر.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nomad:D - 22 اسفند ۱۳۹۱ ۰۱:۴۰ ق.ظ
(۲۱ اسفند ۱۳۹۱ ۱۲:۲۵ ق.ظ)narges_r نوشته شده توسط: دست و حنجره استاد ناظری و گروه نوازندشون درد نکنه...
خوش به حالت
من هم میخواستم کنسرتشون و که ۱۰ و ۱۱ اسفند بود برم ولی متاسفانه دیر فهمیدم بیلطاش تموم شده بود
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - شاپری - ۲۲ اسفند ۱۳۹۱ ۰۱:۴۲ ق.ظ
(۲۲ اسفند ۱۳۹۱ ۰۱:۲۳ ق.ظ)sahar121 نوشته شده توسط: یکی هست باید از من حلالیت بطلبه... بزرگترین بدی رو در حقم کرد بدون حتی یه معذرت خواهی....و یه آبم روش!! نمیدونم چیکارش کنم...همش منتظرم ازم حلالیت بخواد...اما نه خبری نیست... اما میخوام ببخشمش...چون بخشش بنده خدا در حق یه بنده،باعث میشه خدا گناهای دیگه منو به این واسطه ببخشه و من سود کنم !!!بازم گیجم چقدر بخشش ما آدما با منته؟ اما خدا..... مثل آسمونه مثل دریاست.... کاش الان حرم یکی از امامان بودم...حرم امام رضا(ع)..بعد کنکور خیلی نیاز به آرامش دارم ..بطلب دوباره امام
ببخش
اینجوری حال خودت بهتر میشه
تجربه خودمه، اجباری نیستا
اما گاهی که دلم بدجور میگیره میگم ایکاش نمیبخشیدمش چون حقش نبود
اما اگه نمیبخشیدم، خودم رنج میکشیدم
ببخش تا بخشیده شوی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nirvana123 - 22 اسفند ۱۳۹۱ ۱۱:۴۹ ق.ظ
(۲۰ اسفند ۱۳۹۱ ۰۶:۵۱ ب.ظ)Avicenna نوشته شده توسط: بعد گفتم نه بابا، ممکنه ایشون شب بیاد به خوابم یقم رو بگیره! 
دیگه برگشتم... اومدم به ایشون میگم شما پول یک کیلو رو نگرفتید، بفرمائید این پولتون، گفت نمیخوام! من هرچی اصرار می کردم می گفت نمیخوام دیگه، راضی ام! منم دیگه داشتم منصرف می شدم، آخرش گفتم بابا
اون پرتقال و که بهت داده خودش کیلویی ۵۰ الی ۶۰ تا تک تومنی میخره میاره تو مغازه کیلویی خدارتومن مفروشه تازه بهت کمم داده بوده و سرتم کلاه گذاشته حالا یه منتم سرت گذاشت که بهت لطف کرده به جان خودم بعد از اینکه از مغازه رفتی بیرون یه دل سیر خندیده گفته چه ملت ساده ای داریم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fa_karoon - 22 اسفند ۱۳۹۱ ۱۱:۵۳ ق.ظ
(۲۱ اسفند ۱۳۹۱ ۰۲:۴۵ ق.ظ)esisonic نوشته شده توسط: آقایون خانم ها ... امروز یه اختراع جدید کردم!!!
اگه گوشیتون از جیبتون به سختی در میاد کافیه جیبتون رو یه چاک بزنید و یه زیپ چفت دار روش بدوزید..!!
موقع درآوردن گوشی کافیه زیپ جیبتون رو پایین بکشید و گوشی رو در بیارین!!
همین امروز امتحانش کردم ... چه حالی هم میده!! 
نشسته بودم تو تاکسی و بدون کوچیکترین خم و راست شدنی گوشی رو درآوردم ... انقده خوب بووووووووووووددد!!!
این که جوک ابداع نوین GLX است که یه امکان فوق العاده گذاشه برای گوشی هاش که راحت از جیب میاد بیرون
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nomad:D - 22 اسفند ۱۳۹۱ ۰۹:۳۱ ب.ظ
اول که برای کنکور شروع کردم به خوندن تصمیم گرفتم یه تغییر حسابی به زندگیم و خودم بدم.
خواستم ارشد بخونم که یه چیزی یاد بگیرم و بتونم باهاش یه کاری بکنم.
ولی حالا چنان غرق در کنکور و اینکه حتما یه دانشگاه خوب قبول بشم شدم که احساس میکنم دوباره دارم از هدفم دور میشم.
البته با این کنکوری که دادم امیدوارم که یه رتبه ای بیارم که یه جا قبول بشم ولی اگر رتبه ام به دانشگاه های خوب نرسه دوباره دو دل میشم برای دوباره خوندن برای کنکور.
|