|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - mosaferkuchulu - 25 فروردین ۱۳۹۰ ۰۵:۵۴ ب.ظ
هیشکی نمی دونه چه حالی دارم!!
چه دنیای رو به زوالی دارم!
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - Fardad-A - 25 فروردین ۱۳۹۰ ۰۷:۰۷ ب.ظ
اگه دستم به جدایی برسه اونا از خاطرهها خط می زنم ...
از دل تنگ تموم آدما از شب و روز خدا خط می زنم ...
اگه دستم برسه به آسمون ...
با ستارهها قیامت می کنم ...
نمی ذارم کسی عاشق نباشه ...
ماه و بین همه قسمت می کنم ...
وقتی گاهی من و دل تنها می شیم ...
حرف های نگفتنی رو میشه دید ...
می شه تو سکوت بین ما دو تا ...
خیلی از نشنیدنیها رو شنید ...
قصه جدایی ما آدما ...
قصه دوری ماست از خودمون ...
|
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - ۵۴m4n3h - 25 فروردین ۱۳۹۰ ۰۹:۱۳ ب.ظ
یه ابررایانه ساختن، اسمشو گذاشتن امیرکبیر!
حتماً اگه مینی کامپیوتر بود، میذاشتن میرزاکوچکخان!
اگه مایکروکامپیوتر بود، میذاشتن ریزعلی خواجوی!
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - mosaferkuchulu - 26 فروردین ۱۳۹۰ ۱۲:۴۹ ق.ظ
از گل وا شده ء دورترین بوته خاک
به تو ای دوست سلام
حالت آیا خوب است ؟
روزگارت آبی ست ؟
همه اینجا خوبند
نی لبک میخواند
قاصدک میرقصد
باد عاشق شده است
فکر من باش که من فکر توام ...
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - mosaferkuchulu - 26 فروردین ۱۳۹۰ ۱۱:۲۳ ق.ظ
بچهها لطفا توی این نظر سنجی شرکت کنین!ممنون می شم!
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - Parva - 26 فروردین ۱۳۹۰ ۰۶:۰۴ ب.ظ
دوستی مثل گل است
باید آن را بو کرد
باید آن را فهمید
باید آن را پایید
دوستی مثل بهار
میرود کوی به کوی
دوستی مثل نسیم
میرود شهر به شهر
دوستی عین غم است
در نگاه مهتاب
یا که یک نغمه شاد
از پرستو در باد
دوستی حادثه نیست
دوستی جاذبه نیست
دوستی واژهی یک دکلمه نیست
دوستی دست شماست
دوستی برق دو چشمان شماست
دوستی خنده پنهان شماست
دوستی حس غریبیست که یک مرغ مهاجر دارد
دوستی مهر شماست
که مرا شاعر کرد
دوستم باش و بدان
دوست میدارمتان
|
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - samanium - 27 فروردین ۱۳۹۰ ۰۸:۰۹ ق.ظ
(۲۵ فروردین ۱۳۹۰ ۰۹:۱۳ ب.ظ)۵۴m4n3h نوشته شده توسط: یه ابررایانه ساختن، اسمشو گذاشتن امیرکبیر!
حتماً اگه مینی کامپیوتر بود، میذاشتن میرزاکوچکخان!
اگه مایکروکامپیوتر بود، میذاشتن ریزعلی خواجوی!
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
مث ناو ایزن هاور
یا ابر رایانه داروین توو انگلستان
:دی
اگه میذاشتن کبیر قشنگتر بود
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - ۵۴m4n3h - 27 فروردین ۱۳۹۰ ۰۹:۰۱ ق.ظ
دلتنگی های آدمی را باد ترانه ای میخواند
رویاهایش را آسمان پرستاره نادیده میگیرد
و هر دانهی برفی به اشکی نریخته میماند
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - samanium - 27 فروردین ۱۳۹۰ ۰۹:۲۷ ق.ظ
قاصد روزان باران، داروگ کی می رسد باران ؟
دلمان غرق غم است
گوییا خلقتمان از ماتم است
در عبور نازک اشکی به روی گونهها
سیر اشک پر پیچ و گاهی پر خم است
.....
|
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - Helmaa - 27 فروردین ۱۳۹۰ ۱۰:۴۰ ق.ظ
پدرم گفته است: قدر هر آدمی به عمق زخمهای اوست.
پس زخمهایت را گرامی دار،زخمهای کوچک را نوشدارویی اندک بس است.
تو اما در پی زخمی بزرگ باش تا نوشدارویی شگفت بخواهد و هیچ نوشدارویی شگفتتر از عشق نیست.
و نوشداروی عشق تنها در دستان اوست.
او که نامش خداوند است.
(عرفان نظر آهاری)
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - mosaferkuchulu - 27 فروردین ۱۳۹۰ ۱۱:۲۳ ب.ظ
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم....!!!
|
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - arshad90 - 27 فروردین ۱۳۹۰ ۱۱:۳۴ ب.ظ
(۲۷ فروردین ۱۳۹۰ ۱۱:۲۳ ب.ظ)mosaferkuchulu نوشته شده توسط: شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم....!!!
جانا سخن از دل ما می گویی...
|
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - mosaferkuchulu - 27 فروردین ۱۳۹۰ ۱۱:۳۷ ب.ظ
(۲۷ فروردین ۱۳۹۰ ۱۱:۳۴ ب.ظ)arshad90 نوشته شده توسط: (27 فروردین ۱۳۹۰ ۱۱:۲۳ ب.ظ)mosaferkuchulu نوشته شده توسط: شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم....!!!
جانا سخن از دل ما می گویی...

|
RE: هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - Maryam-X - 28 فروردین ۱۳۹۰ ۱۲:۱۵ ق.ظ
چرا این رو زها اینقدر مانشتیها افسرده هستند؟؟؟  
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - mosaferkuchulu - 28 فروردین ۱۳۹۰ ۱۲:۱۷ ق.ظ
به arshad90
عزیزم لطف دارین!
نمی تونم متاسفانه پیام بدم!فردا جواب پیامتون و می دم!مرسی
(۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ۱۲:۱۵ ق.ظ)Maryam-X نوشته شده توسط: چرا این رو زها اینقدر مانشتیها افسرده هستند؟؟؟   
مشکلات زندگی
|