هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - Helmaa - 21 فروردین ۱۳۹۰ ۰۱:۳۹ ب.ظ
بدین وسیله من رسما از بزرگسالی استعفا میدهم و مسئولیت های یک کودک ۸ ساله را قبول میکنم.
میخواهم فکر کنم شکلات از پول بهتراست,چون می توانم انرا بخورم .
میخواهم به یک ساندویچ فروشی بروم و فکر کنم که انجا یک رستوران ۵ ستاره است .
میخواهم زیر یک درخت بلوط بنشینم و با دوستانم بستنی بخورم .
میخواهم درون یک چاله اب بازی کنم و بادبادک خودرا در هوا پرواز دهم .
میخواهم به گذشته برگردم , وقتی همه چیز ساده بود ,وقتی داشتم رنگها را , جدول ضرب را و شعر های کودکانه را یاد می گرفتم , وقتی نمی دانستم که چیزهایی نمیدانم و هیچ اهمیتی نمی دادم .
میخواهم فکر کنم که دنیا چقدر زیباست و همه راستگو و خوب هستند .
میخواهم ایمان داشته باشم که هر چیزی ممکن است ,و میخواهم که از پیچیدگی های دنیا بی خبر باشم .میخواهم دوباره به همان زندگی سادهی خودم برگردم، نمیخواهم زندگی من پر شود از کوهی از جزوه و کتاب , خبرهای ناراحت کننده , صورتحساب , جریمه و .....
میخواهم به نیروی لبخند ایمان داشته باشم , به بک کلمهی محبت امیز , به عدالت , به صلح , به فرشتگان , به باران , به ....
این دسته چک من , کلید ماشین , کارت اعتباری و بقیهی مدارک ,مال شماااااااااااااااااااااااااااااااااا .
من رسما از بزرگسالی استعفا میدهم .
اگر میخواهید بیشتر از این با من بحث کنید , باید بتوانید مرا بگیرید ,چون ........ !!!!!!!!!!!!!!!!!
|