|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - esisonic - 07 خرداد ۱۳۹۱ ۰۱:۴۱ ب.ظ
(۰۷ خرداد ۱۳۹۱ ۰۵:۱۱ ق.ظ)Bache Mosbat نوشته شده توسط: بچه ها خیلی از حالا فکر خودتونو درگیر ظرفیت و این ها نکنین. انشالا هر چی خیره پیش می آد. شاید ظرفیت ها رو کم کرده باشن ولی به نظرم هم پوشانی از پارسال خیلی بیشتره و این کم شدن ظرفیت ها رو جبران می کنه. پارسال خیلی قبولی ها نسبت به رتبه ها بد بود.
هاااااااااااااااا..این همپوشانی که میگی یعنــــی چه ؟؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - انرژی مثبت - ۰۷ خرداد ۱۳۹۱ ۰۲:۲۱ ب.ظ
(۰۷ خرداد ۱۳۹۱ ۰۱:۴۱ ب.ظ)esisonic نوشته شده توسط: هاااااااااااااااا..این همپوشانی که میگی یعنــــی چه ؟؟
یعنی این که مثلا رتبه ۱ نرم توی هوش رتبش ۳۰ می شه تو سخت رتبش ۴۰ می شه خب در اون صورت فقط یکی از این گرایش هار و قبول می شه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - memco - 07 خرداد ۱۳۹۱ ۰۳:۵۶ ب.ظ
نزدیک یک سال زحمت بکشی و نتونی یه دانشگاه درست حسابی ادامه تحصیل بدی!!!
خوش به حال اونایی که دو سه ماه تلاش میکنن و نتیجه میگیرن...
ناشکری نمی کنم ولی خدایی خیلی سختمه.بعد این همه تلاش...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - esisonic - 07 خرداد ۱۳۹۱ ۰۴:۲۰ ب.ظ
(۰۷ خرداد ۱۳۹۱ ۰۲:۲۱ ب.ظ)انرژی مثبت نوشته شده توسط: یعنی این که مثلا رتبه ۱ نرم توی هوش رتبش ۳۰ می شه تو سخت رتبش ۴۰ می شه خب در اون صورت فقط یکی از این گرایش هار و قبول می شه
مگه قبلا ً تو هر سه تاش میشد قبول بشی
یعنی رتبه ۳۰ و ۴۰ که آورده نمیتونه قبول بشه؟؟
راستی...آخر آقا یاسر رو کسی پیداش نکرد؟؟؟...نکنه قبول شده نمیخواد شیرینی بده؟؟؟ 
آدم یاد سریال های تلویزیونی میوفته!! 
(در جستجوی آقا یاسر - قسمت دوم - یکی بهش زنگ بزنه ، بگه هنوز...)
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - zohour - 07 خرداد ۱۳۹۱ ۰۶:۵۰ ب.ظ
خداییش چرا رشته کامپیوتر انقدر کم دانشجوی ارشد می گیره ، حالا با این قضایا ظرفیت ها رو کم کردند، بچه ها من الان سربازیم ،رتبم هم تو نرم افزار شده ۳۳۲ حالا استرس دارم امسال قبول میشم یا نه؟؟ خدا به فریاد ما برسه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - malekinasab - 07 خرداد ۱۳۹۱ ۰۷:۱۹ ب.ظ
بنده من چرا دگر خدا خدا نمی کنی؟
چرا مرا ز سوز دل دگر صدا نمی کنی؟
ریشه دوانده در دلت غفلت و لذت گناه
محبت تو کم شده به ما وفا نمی کنی؟
مگر خدای دیگری به غیر من گرفته ای
که با من غفور تو دگر صفا نمی کنی؟
مگر ز من چه دیده ای که این چنین بریده ای
منتظر تو مانده ام چرا نوا نمی کنی؟
چرا مرا ز خانه دلت برون نهاده ای
چرا دل شکسته را خانه ما نمی کنی
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ماه بانو - ۰۷ خرداد ۱۳۹۱ ۱۱:۳۴ ب.ظ
نمی دونم با ربط به این روزها یا بی ربط
به یاد اندیشه سازان و فرهاد میثمی که گفت:
کنکور باز هم آمد و رفت؛و باز هم چون همیشه ی اغلب رقابت ها،عده معدودی به آنچه می خواستند رسیدند و عده ی کثیری ازآن چه می خواستند باز ماندند؛و ما نمی دانیم تو که خواننده ی این سطور هستی از کدام گروهی.اما یک چیز را می دانیم و از آن بیم داریم.از آن بیم داریم که در میان این هیاهوها،شخصیت انسانی تو تبدیل به یک عدد شده باشد،حالا یک رقمی یا دو رقمی یا سه یا چهار یا...رقمی اش فرقی نمی کند.این روزها،روزهایی است که همگان خودشان را بصورت یک عدد می بینند که در پای کارنامه شان درج شده؛و این،مستقل از آنکه آن عدد چند باشد،کوچک باشد یا بزرگ،یک رقمی یا چند رقمی،چیزی نیست جز به حقارت کشیدن ظرفیت های وجودی انسان.زندانی ها از وقتی وارد زندان می شوند،دیگر نام و فامیل و هویت بیرونی ندارند؛تبدیل می شوند به یک شماره،که در همان بدو ورود به زندان،پلاک آن را می اندازند گردنشان و یک عکس روبرو و یک عکس نیم رخ از آن ها می گیرند.و از آن پس آن زندانی خود را با آن شماره معرفی می کند؛از آن پس یک عدد است نه یک آدم.و چقدر سخت است که ما هر سال شاهد یک زندان ۱/۵میلیون نفری باشیم،که همه ی آدم هایش به یک شماره تبدیل می شوند،و از این نظر فرقی بین آنها نیست؛حتی شماره های ۱،۲و۳اش عکس تمام رخ شان را می بینندکه اینجا و آنجا چاپ می شود.اگر عکس نیم رخشان هم چاپ می شد در کنار همان تمام رخ، شاید اندکی به خود می آمدند و از قید غرور خطرناکی که می تواند تا سال ها زندانی شان کند خلاصی می یافتند.و آن یکی ها که رقمشان بیشتر از آنیست که می خواستند،به کنجی می خزند و خود را در زندان غم اسیر می کنند.زندانی،زندانی است؛چه زندانی غرور باشد چه زندانی غم.و اینکه انسان با تمام ظرایف روحی اش،با تمام حساسیت هایش،با تمام انسانیت هایش،با تمام دغدغه هایش،با تمام خوبی هایش(بیشتر)و بدی هایش(کمتر)را تبدیل کنیم به یک عدد واین بشود معیار ارزشگذاری،چیزی نیست جز به حقارت کشیدن وجود بشر،ومایه ی تاسف است.حقا که بد امانت داری هستیم.
اما این با توست که در میان این قیل وقال از کدام گروه باشی.می توانی به این حقارت تن در دهی و همراه با جریان سیلابی که شخصیت انسانی ات را به قهقرا می برد،همراه شوی.می توانی در غرور رتبه ی خوبت گم شوی یا در غم رتبه ای که مناسب خودت نمی دانی اسیر.اما........می توانی جور دیگری هم باشی.می توانی زنجیر ها را پاره کنی،خودت را از زندان تنگ آن چند رقم لعنتی رها کنی،به سوی حقیقت فرار کنی،ریه هایت را پر اکسیژن انسانیت کنی،بر فراز قله ی توانایی های بشر بایستی،دستانت را از هم باز کنی وبلند فریاد کنی:
« من یک انسانم،با تمام ابعاد متنوعی که یک انسان دارد،و با تمام خصوصیاتی که بسیاری از آن ها منحصر بفردند.زنجیرها را پاره کرده ام،و مسیر عروج را می بینم که چقدر راه های مختلف دارد.من در هر حال،در مسیر تعالی پیش خواهم رفت . »
***
و من دختر مهربانی را می شناختم،که هر چندوقت یکبار به یکی از مراکز نگهداری کودکان بی سرپرست سر می زد،و چه محبت ها که به بچه های آنجا داشت،و چقدر به آن ها می رسید،و بچه های آنجا چقدر او را دوست داشتند.
و روزی که دیدم به خاطر رتبه ی چهار رقمی کنکورش دارد گریه می کند،
نشستم های های به حال«انسانیت» گریستم.
و بر خودم لعنت فرستادم که متر هامان را چه شده است.
آیا داریم ارزش انسانی یک فرد را با این اندازه می گیریم
که توانسته در۱۸دقیقه ۲۵ سوال عربی پاسخ دهد!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - انرژی مثبت - ۰۸ خرداد ۱۳۹۱ ۰۱:۲۱ ق.ظ
(۰۷ خرداد ۱۳۹۱ ۱۱:۳۴ ب.ظ)ماه بانو نوشته شده توسط: .....
و من دختر مهربانی را می شناختم،که هر چندوقت یکبار به یکی از مراکز نگهداری کودکان بی سرپرست سر می زد،و چه محبت ها که به بچه های آنجا داشت،و چقدر به آن ها می رسید،و بچه های آنجا چقدر او را دوست داشتند.
و روزی که دیدم به خاطر رتبه ی چهار رقمی کنکورش دارد گریه می کند،
نشستم های های به حال«انسانیت» گریستم.
و بر خودم لعنت فرستادم که متر هامان را چه شده است.
آیا داریم ارزش انسانی یک فرد را با این اندازه می گیریم
که توانسته در۱۸دقیقه ۲۵ سوال عربی پاسخ دهد!
زیبا بود و قابل تامل ممنون
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ec_a_j - 08 خرداد ۱۳۹۱ ۱۱:۵۸ ق.ظ
زبان تخصصی ام شده -۳%
باورم نمیشه یعنی گزینه ها رو توی پاسخنامه جابجا زدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدایا کمکم کن فقط منفجر نشم
به سازمان سنجش اعتراض دادم یعنی واقعا دوباره پاسخنامه ام رو تصحیح میکنن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدایا منو بگیر تو بغلت تا نترکیدم
تو برای من بسی
فقط محکم منو بگیر تو بغلت
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Parva - 08 خرداد ۱۳۹۱ ۰۱:۰۹ ب.ظ
خداوندا دستهایم خالی است
ودلم غرق در آرزوها
یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان
یا دلم را ازآرزوهای دست نیافتنی خالی کن
(کوروش کبیر)
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - esisonic - 08 خرداد ۱۳۹۱ ۰۱:۱۴ ب.ظ
خدایا..
یه کاری کن تا تموم بچه هایی که درصداشون اشتباه شده درست بشه و حق به حق دار برسه...
...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SaMiRa.e - 08 خرداد ۱۳۹۱ ۰۱:۳۳ ب.ظ
فکر کردن به گذشته ، مانند دویدن به دنبال باد است . . .
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - esisonic - 08 خرداد ۱۳۹۱ ۱۰:۳۷ ب.ظ
خداییش این آقا یاسر کجاست؟؟؟...جدی هیچکی ازش خبر نداره؟؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - انرژی مثبت - ۰۸ خرداد ۱۳۹۱ ۱۱:۱۱ ب.ظ
(۰۸ خرداد ۱۳۹۱ ۱۰:۳۷ ب.ظ)esisonic نوشته شده توسط: خداییش این آقا یاسر کجاست؟؟؟...جدی هیچکی ازش خبر نداره؟؟
ایشون توی یه تاپیک دلیل نیومدنشون رو ذکر کردند ادرسش اینه
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - homa - 09 خرداد ۱۳۹۱ ۰۱:۵۹ ق.ظ
خدایا: کاری کن یادم بماند همیشه راهی برای تغییر هست ، راهی که هنوز امتحانش نکرده ام.
خدایا: گاهی کسالت ، روزهای قشنگم را خراب می کند . به یادم بینداز انتخاب خودم مرا به این جا رسانیده است.
پروردگار خوبم: راه درست تغییر کردن و روش درست انتخاب کردن را به من بیاموز جز این آرزویی ندارم.
|