![]() |
هیجان و خاطره بار اول ...! - نسخهی قابل چاپ صفحهها: ۱ ۲ |
هیجان و خاطره بار اول ...! - ف.ش - ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۴:۱۶ ب.ظ
یکی از اقوام ما توی کار تایپ و زرنگار بود فکر کنم اولین بار اونجا بود که با کامپیوتر کار میکردم (تحت داس). وقتی میرفتیم با بچه های فامیل میریختیم سر کامپیوتر اون بنده خدا، یه بار در حین بازی یکی از بچه ها عصبانی شد و کامپیوتر رو با دکمه خاموش کرد و کامپیوتر سوخت ...! توی مدرسه راهنماییمون هم بهمون Dos یاد دادن، یادمه وقتی سوم راهنمایی رو تموم کردم از بس عشق کامپیوتر بودم میخواستم برم کلاس کامپیوتر ثبت نام کنم اما گفتن چون سنت کمه نمیتونی کلاس ویندوز بیای و باید بری داس اما من میخواستم ویندوز برم یاد بگیرم ![]() |
RE: هیجان و خاطره بار اول ...! - Bache Mosbat - 25 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۵:۱۴ ب.ظ
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۰:۳۴ ق.ظ)Mansoureh نوشته شده توسط: بازی Wolfenstein هم بود! یه بازی فکری میکردیم به اسم Simon: the Sorcerer! یادش بخیر ولف خیلی باحال بود ![]() یه بازی هم بود یه کد خیلی ساده داشت رو بیسیک . اسمش گوریلا بود. باید بهش زاویه می دادیم و یه سنگو پرتاب می کرد کلی از انگری بردز باحال تر بود! پرنس رو این دیسکت بزرگا هم جا می شد. خیلی اونا با کلاس بود. یادمه اون موقع سرعت (فرکانس)کامپیوتر ما ۸۰ بود ![]() |
هیجان و خاطره بار اول ...! - Lantern - 25 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۷:۰۲ ب.ظ
این تاپیک خیلی جالبه!چون کلی از خاطره ها مشترکه! الان که تمام ارسال ها رو خوندم دیدم کلی از این اتفاقات برای من هم افتاده بود! ![]() اولین بار که خودم پشت کامپیوتر نشستم اول راهنمایی بودم و توی مدرسه برامون کلاس کامپیوتر گذاشته بودن (البته قبلش دوران بچگی توی تلویزیون کامپیوتر رو دیده بودم.یادمه یه برنامه ای بود که آموزش کامپیوتر توی برنامه کودک میداد و یه مجری و یه پسر جوون بودن که با کامپیوترشون صحبت میکردن و یه نفر به جای کامپیوتر حرف میزد و من بعدش همش فکر میکردم کامپیوتر میتونه حرف بزنه! ![]() ![]() البته تابستون سال بعدش به آموزشگاه کامپیوتر رفتم و اونجا با Dos و NC و Pe2 آشنا شدم . با ساختار درختی Dos (دستور Tree)شجره نامه خانوادگی مون رو ترسیم میکردیم و گاهی دور از چشم مربی وارد ویندوز می شدیم و Prince of Persia بازی میکردیم ![]() یه مربی هم داشتیم که اون زمان خودش دانشجوی کامپیوتر بود و تعریف کرد اولین بار که استادشون گفته بود توی Dos دستور dir بگیرین فکر میکرده اگه آروم کلید Enter رو بعد dir بزنه لیست صفحه به صفحه میاد و اگه تند بزنه همه لیست یکباره نشون داده میشه و مفهوم سوئیچ ها رو نمیدونسته! ![]() |
RE: هیجان و خاطره بار اول ...! - Mansoureh - 25 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۷:۲۹ ب.ظ
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۵:۱۴ ب.ظ)Bache Mosbat نوشته شده توسط: یادش بخیر ولف خیلی باحال بود شلیک با دکمه ی CTRL بود! با اسپیس درها رو باز میکردیم!!! ![]() ما حدود یک ماه طول کشید تا فهمیدیم که مرحله ی آخر باید یه در مخفی رو باز کنیم و اسلحه برداریم تا بتونیم اون غوله رو بکشیم! تا اون موقع نمیدونستیم اتاقک های مخفی هم دارند! فرض کن ما با کمترین امکانات به مرحله ی آخر رسیدیم ![]() |
هیجان و خاطره بار اول ...! - a.hooshmand - 25 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۷:۳۸ ب.ظ
یاد gwbasic بخیر ... من اولین بار تابستان وقتی سوم راهنمایی را تمام کردم یک بار همراه برادر بزرگترم که کلاس آموزش کامپیوتر می رفت به کلاسشان رفتم، اونجا dos ,و gwbasic درس می دادند. |
RE: هیجان و خاطره بار اول ...! - Bache Mosbat - 25 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۷:۵۴ ب.ظ
(۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۷:۲۹ ب.ظ)Mansoureh نوشته شده توسط: شلیک با دکمه ی CTRL بود! با اسپیس درها رو باز میکردیم!!! آره راس می گین ![]() ویرایش : لینک دانلود : مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید. |
هیجان و خاطره بار اول ...! - SarahArshad - 26 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۱:۴۶ ق.ظ
اولین بار سال سوم دبیرستان برای درس کامپیوتر با کامپیوتر برخورد کردیم . با کیو بیسیک و داس .تقریبا سال ۷۷ بود . از خودش زیاد خاطره ندارم اما از کلاسه درسم یه خاطره دارم .معلممون می خواست کوئیز بگیره گفت مثال ۵ صفحه ۷۹ رو حل کنید .ما ههم همگی خنگ در درس برنامه نویسی .اون زمان برای این کتاب توی کتابفروشی شهرمون فقط یه دونه گام به گام وجود داشت همه کلاس هم بدون استثنا همون رو داشتن .حالا همه زیر میز گام به گام ها رو باز کردن وبدون استثنا از زرنگ تا تنبل کلاس دارن تقلب می کنن چون استاد خودش هم چیزی از برنامه نویسی سرش نمی شد که درس بده .آقا همه داشتن تقلب می کردن و خوشحال همه جواب رو از رو گام به گام نوشتن و برگه رو تحویل دادن .حالا هفته بعد که استاد اومد سر کلاس دیدیم به همه صفر داده چرا؟ نه اینکه فهمیده بوده تقلب کردیم نه به خاطر اینکه گام به گامه اشتباهی به جای جواب سوال ۵ جواب سوال ۴ رو نوشته بود ه جا به جا .وما هم بدون استثنا همگی همون جواب سوال ۴ رو به جای ۵ توشته بودیم . خیلی با حال ضایع شدیم .این خاطره باعث شد تا آخر دوره تحصیلم هیچ وقت تقلب نکردم که خدا سوسکم کنه!!!!!!!!!!! |
هیجان و خاطره بار اول ...! - sahar121 - 10 اسفند ۱۳۹۱ ۰۲:۱۰ ق.ظ
اولین سالی که کامپیوتر رو انتخاب کردم تو دوره هنرستان ،با کامپیوتر آشنا شدم..اون موقع ها پشت هر سیستمی ۲ الی ۳ نفر میشتیم.بیشترامون از کام چیزی نمیدونستیم و اصلا تو خونمون نداشتیم.یادمه وقتی معلممون کامپیوتر رو روشن کرد چقدر زوق کردم!همه دلمون میخواست ماوس رو دستمون بگیریم و هی حرکتش بدیم.۳ تایی میپریدیم تا ماوس رو بگیریم.. نمیتونستم تحت کنترل بیارمش واس همین مثل این منگول ها و اونایی که دستشون فلجه ،ماوس رو حرکت میدادم.تا دنبالیه حروف میگشتیم حول و حوش ۱ دقیقه های میشد.اونم ۳ تایی!!!!!!!!! تو کلاس که dos یادمون میدادند..خوب طولانی میشد ساعت کلاس.خسته میشدیم.دلمون میخواست بریم با paint کار کنیم دم به دقیقه،بلد نبودیم اخه چطوز بیرون بیایم،معلممون خودش روشن میکرد خودش میرفت تو داس خودشم میومد بیرون.یکی از دوستامون که تابستونش کلاس داس رفته بود میدونست با کلمه exit میشه اومد بیرون.گفت من بلدم..ما تقریبا یک ۷،۸ گروه ۲ نفره یودیم. اون تو یه برگه گوچیک کلمه exit رو نوشت و دست به دست به هر گروه میرسید تا بیان تو ویندوز.یادمه چقدر بهش حسودیم شد که اون چقدر از کامپیوتر میدونه و من چقدر عقبم!!! |
هیجان و خاطره بار اول ...! - Eternal - 10 اسفند ۱۳۹۱ ۰۳:۰۰ ب.ظ
منم اولین بار سال ۸۲ بود( اگه اشتباه نکنم ) کامپیوتر خریدیم، داداشم اون موقع رشته اش کامپیوتر بود و من همیشه با ذوق و شوق نگاهش میکردم ببینم چیکار میکنه ، ولی خدایی همیشه منو میترسوند اینجا نرو اون کارو نکن و ..... . ولی وقتی اون میرفت بیرون من میوفتادم جونش ![]() یادمه یه بار سی دی خش دار تو درایو گذاشتیم ، سیستم صدا داد و هنگ کرد منم از ترسم داشتم میمردم ، هی خودمو سرزنش میکردم و میگفتم الانه که سیستم آتیش بگیره ... هاهاهاهاهاهاهاها بالاخره زنگ زدم به یکی از دوستام و ازش میانبر Ctrl+Alt+delete رو پرسیدم ![]() یه بارم رفته بودیم مهمونی برگشتیم دیدیم کامپیوتر روشنه اونقدر ترسیده بودیم ، فکرمون هزار جا رفت ( اینکه دزد اومده ؟؟؟؟ آخه پس چرا فقط روشنش کرده !!!! ![]() تا اینکه از کامپیوتر یه چیزایی دونستیم و متوجه شدیم پنتیوم ها اگه سیم مودم به پریز تلفن وصل باشه و کسی به خونه زنگ بزنه ، سیستم خود به خود روشن میشه.... ![]() ![]() عجـــــــــــــــــــب روزایی بود.... یادش بخیر |
هیجان و خاطره بار اول ...! - azad_ahmadi - 13 اسفند ۱۳۹۱ ۰۱:۴۲ ب.ظ
یادش بخیر اولین باری که من پشت کامپیوتر نشستم، کامپیوتر دوست بابام بود که تو شرکت کار می کرد. بصورت خیلی غیر قانونی (با برداشتن کلیدهای اتاقش) وارد اتاق شدم، و با هزار ترس و واهمه رو صندلی نشستم و روشنش کردم، قلبم داشت از حلقم می یومد بیرون، می ترسیدم یکی بیاد تو اتاق و ... حالا بماند که سوتی های خیلی زیادی دادم تا تونستم بلاخره سیستم رو روشن کنم. یادمه مادربوردش ماتریکس بود ![]() بعد یکی دو دقیقه یه شکل کلید ظاهر شد که از روش فهمیدم این قفله. فورا و بدون وقفه دوشاخه رو از پریز برق درآوردم. باور کنید تا چند روز فکر می کردم نکنه این کامپیوتره صورت من رو ذخیره کرده باشه بعدا آبرو ریزی بشه برام ![]() ![]() چه دورانی بود!! چه کلاسی میگذاشتیم که می تونستیم ویندوز سیستم رو عوض کنیم (win98.exe) و دستورات Fdisk و درست کردن فلاپی boot able ... ![]() |
RE: هیجان و خاطره بار اول ...! - svk7 - 13 اسفند ۱۳۹۱ ۰۲:۵۳ ب.ظ
اولین باری که کامپیوتر دیدم روش ویندوز نصب بود منم فقط به حرکت اشاره گر ماوس که یکی از اقوام حرکت میداد نگا میکردم اینقد نگا کردم که سرگیجه گرفتم ![]() |