|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - afrooz-OMD - 04 تیر ۱۳۹۵ ۰۵:۰۸ ق.ظ
یکی از اون نوزده سرباز همکلاسی من بود...
"سعید امیدواری"
سر کین داری ای چرخ...
ممنون میشم برای شادی روحش فاتحه بدین...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 04 تیر ۱۳۹۵ ۰۵:۲۳ ق.ظ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Aurora - 04 تیر ۱۳۹۵ ۰۵:۳۶ ق.ظ
(۰۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۴:۲۰ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: به نظرم شما دوست دارید برای بقیه زندگی نکنید و فکر می کنید که اینطوری درسته اما تو عمل نظر بقیه براتون مهمه.
من خودم زمانی درگیر این قضاوت های اشتباه بقیه بودم و الان هم (هرچند کمتر) هستم. اما این چیزایی که شما میگید خیلی برام قابل لمس نیست. شاید به این دلیل که تو عمل کمتر از شما برام مهمه که قضاوت بقیه در مورد من چیه. یعنی برام فرقی نمی کنه که چی فکر کنن راجع به من.
البته خود نفس این تفکر هم قابل نقده. من الزاما تاییدش نمی کنم. در واقع هنوز نتونستم موضع مشخصی در مقابلش بگیرم. اما از قدیم (اقلا دوران راهنمایی) من آدمی بودم که تاثیر کمی از محیط اطرافم می گرفتم و در سال های اخیر به این نتیجه رسیدم که ویژگی مثبتیه و تقویتش هم کردم.
یه سوال: شما که فکر می کنید قضاوت بقیه مهم نیست حستون چیه زمانی که دارید به نقایصتون اعتراف می کنید؟
ببنید یه چیزی هست اینه که یه وقتی آدم از این که خودش نبوده آسیب دیده. خودشو کمتر از چیزی که بوده نشون داده. نمی دونم تا حالا تجربه شو داشتید یا نه. بدتر از اون زمانی هست برای آدم ها و یا یک آدمی که تو زندگی تون مهمه هم همون نبودید که باید باشید. یه زمانی یه نفری براتون مهمه ولی اون وقتی شما می بینه فکر می کنه شما همون نیستید.
یه اعتراف قدیم ترها اصلا اعتراف نمی کردم. حتی کسی نقدم میکرد یا می گفت تو این ایرادو داری انکارش می کردم. حتی اگر اون شخص خیرخواهم بود. ولی الان چند سالی هست که به نقص های خودم پی بردم. خودم اعتراف می کنم. کسی هم ایراد بگیره جلوش گارد نمی گیرم که نه من این طوری نیستم و تو داری اشتباه می کنی. سعی می کنم اگر شخصی که داره ایرادمو میگه و خیرخواهم هست و فقط داره این ایرادمو به خودم میگه و دلش برام می سوزه، ازش کمک بخوام و در مورد ایرادم باهاش حرف بزنم. الان دیگه گارد نمی گیرم. ایرادی که بهم گرفته میشه اگر خیلی بزرگ باشه چرا ناراحت میشم ولی مثل سابق انکارش نمی کنم. الان عیب های خودمو می دونم.
یه اعتراف دیگه یه چیزایی هست که برام مهمه دیگران چی در موردش فکر می کنند و یه چیزهایی هم نه. نمی دونم این چطوریه. شاید این چیزایی که مهمه برام همون سایه های زندگی ام باشه که هنوز برای خودم دغدغه است و ازشون ترس دارم و دوست دارم تو اون ها کامل باشم که نیستم و قضاوت ادما تو این چیزا برام مهمه.
یه چیز دیگه. اینکه ما در بین دیگران زندگی می کنیم. شاید خیلی وقت ها تصمیم هایی که می گیرم و هدف هایی که انتخاب می کنیم بخاطر مردم باشه حتی راهی باشه که مردم رفتن. وقتی مردم از زندگی مون حذف بشن این چیزا عوض میشن. سخته مردمو که داری کنارشون زندگی می کنید از زندگی تون حذف کنید. من همیشه تو این جور مواقع یاد یه چیزی می افتم و اون اینکه اگر من تو این دنیا تنها بودم و هیچ فرد دیگه ای تو این دنیا نبود چیکار می کردم؟ اون موقع چطوری زندگی می کردم اصلا زندگی می کردم یا ترجیح می دادم نباشم. می خوام بگم حضور آدما تو زندگی ادم مهمه. ولی اینکه حضور کدومشون مهمه هم مهمه. راضی کردن همه ی آدمای دنیا و زندگی کردن برای اونا خوب سخته دیگه (: ولی باز میگم من دوست دارم بدون حرف مردم زندگی کنم. تا حدی این طوری هستم و تا حدی هم نیستم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 04 تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۲۵ ب.ظ
ای امان از ماوس آشغال!
یه ماوس خوب الان حدودا چنده؟ بی سیم و با سیم فرقی نمی کنه.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barca - 04 تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۳۳ ب.ظ
(۰۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۴:۲۰ ق.ظ)Aurora نوشته شده توسط: حتی تا ازم نپرسن و مجبور نشم نمی گم ارشد دارم
چرا؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 04 تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۳۷ ب.ظ
(۰۴ تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۳۳ ب.ظ)barca نوشته شده توسط: (04 تیر ۱۳۹۵ ۰۴:۲۰ ق.ظ)Aurora نوشته شده توسط: حتی تا ازم نپرسن و مجبور نشم نمی گم ارشد دارم
چرا؟
چونکه حسش نیست سوالاتی که هزار بار به بقیه جواب دادی رو برای بار هزار و یکم تکرار کنی و حتی بحث هایی که هزار بار با بقیه داشتی رو برای بار هزار و یکم تکرار کنی.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Aurora - 04 تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۳۹ ب.ظ
(۰۴ تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۳۳ ب.ظ)barca نوشته شده توسط: چرا؟
چون دلیلی نداره بگم. چرا بقیه باید بدونن؟ اخه مثلا شما فکر کنید تو یه جایی هستیم همه نشستیم خوب از آدم سوال میشه جواب میدم ولی در غیر این صورت به هر کسی رسیدم بگم؟ یه دوستی دارم این طوریه. خودمو در مقابل اون در نظر می گیرم. یعنی هر جا میشینه میگه ارشدم و این موارد.
چرا باید بگم؟ آیا اشتباه کردم که نگفتم؟ باید از خودم بگم؟ اشتباه کردم بگید.
حتی اینجا هم پروفایلمو پر نکردم که دیگه کسی ازم چیزی نپرسه (:
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barca - 04 تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۵۸ ب.ظ
(۰۴ تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۳۹ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: چون دلیلی نداره بگم. چرا بقیه باید بدونن؟ اخه مثلا شما فکر کنید تو یه جایی هستیم همه نشستیم خوب از آدم سوال میشه جواب میدم ولی در غیر این صورت به هر کسی رسیدم بگم؟ یه دوستی دارم این طوریه. خودمو در مقابل اون در نظر می گیرم. یعنی هر جا میشینه میگه ارشدم و این موارد.
چرا باید بگم؟ آیا اشتباه کردم که نگفتم؟ باید از خودم بگم؟ اشتباه کردم بگید.
حتی اینجا هم پروفایلمو پر نکردم که دیگه کسی ازم چیزی نپرسه (:
حس کردم در پاسخ سوال هم با اکراه جواب میدین که فک کنم اینطوری نباشه اخه با توجه به جملات قبل از این جمله پرسیدم
ولی جدی نباید اینقد قضاوت دیگران مهم باشه ما واسه کسی زندگی نمی کنیم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Aurora - 04 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۰۶ ب.ظ
(۰۴ تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۵۸ ب.ظ)barca نوشته شده توسط: حس کردم در پاسخ سوال هم با اکراه جواب میدین که فک کنم اینطوری نباشه اخه با توجه به جملات قبل از این جمله پرسیدم
نه راستش اصلا این طوری نیستم. یعنی الان جا داره بگم من و اکراه؟ (: یعنی اکراه ندارم هیچ وقت که برعکسشم که اینم اشتباهه من دیگه از اون ور افتادم. ولی میگم درست نیست هر جا بشینی بگی من ارشدم.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Skyrim - 04 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۱۵ ب.ظ
(۰۴ تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۳۹ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: چون دلیلی نداره بگم. چرا بقیه باید بدونن؟ اخه مثلا شما فکر کنید تو یه جایی هستیم همه نشستیم خوب از آدم سوال میشه جواب میدم ولی در غیر این صورت به هر کسی رسیدم بگم؟ یه دوستی دارم این طوریه. خودمو در مقابل اون در نظر می گیرم. یعنی هر جا میشینه میگه ارشدم و این موارد.
چرا باید بگم؟ آیا اشتباه کردم که نگفتم؟ باید از خودم بگم؟ اشتباه کردم بگید.
حتی اینجا هم پروفایلمو پر نکردم که دیگه کسی ازم چیزی نپرسه (:
منم اینجوریم ... ولی خب نمیدونم چرا
امسال اصلا دوست نداشتم کسی بدونه که دارم ارشد میخونم. چون میدونستم باز هم یه سری حرف تکراری میشنوم.
هرچند که اطرافیان، دوست و آشنا میفهن بعد یه مدت دیگه چاره ای نداره
"مرد حسابی، هم سن وسالای تو بچه دومشون داره به دنیا میاد!!" و خیلی از این دست حرفها.
به قول شما همین اطلاعات پروفایل مانشت رو هم دیگه حذف کردم ... اصلا از عبارت پشت کنکوری ارشد خوشم نمیاد. یه بار منفی داره باخودش.
در ضمن این که بقیه بدونن دارم ارشد میخونم. باعث میشه در مورد نتیجه هم مدام کنجکاوی کنند. از روز اعلام نتایج برای همه دغدغه شده که رتبه م چند شده؟ انتخاب رشته میکنم یانه؟ با این رتبه کجا میتونم قبول بشم؟ اصلا تو چرا زن نمیگری ؟؟!!! و هزار جور سوال دیگه. حالا کافیه بدونن دوباره میخام ارشد بدم ... حالا بیا درست کن ... کلا همیشه یه سری افراد هستن که دوست دارن تو زندگی بقیه سرک بکشن.
هر چقدر هم تلاش کنیم که نفهمن بالاخره یه چیزایی از تصمیمات ما میفهمن. باید یه راه دیگه پیدا کرد.
به قول کاربر بلک باید این خصوصیت اخلاقی رو که به حرفهای اطرافیان کمتر توجه بشه رو تقویت کرد.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barca - 04 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۱۸ ب.ظ
(۰۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۰۶ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: نه راستش اصلا این طوری نیستم. یعنی الان جا داره بگم من و اکراه؟ (:
واقعن شما و اکراه نه واقعن شما و اکراه؟
من یه دوستی دارم دانشجو یکی از دانشگاههای تهرانه بعد تو اون دانشگاه استاد راهنماش استاد خفن دانشکدشون هست هر جا میره میگه اقا من شاگرد فلانی تو فلان جاما! ما هم بهش میگیم عه جدی؟ نگفته بودی الکی مثلا به ما هم تازه داره میگه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Aurora - 04 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۲۰ ب.ظ
(۰۴ تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۵۸ ب.ظ)barca نوشته شده توسط: ولی جدی نباید اینقد قضاوت دیگران مهم باشه ما واسه کسی زندگی نمی کنیم
سخته اقای بارسا سخت نیست؟
من خیلی آدم ها رو می بینم همه دارن برای مردم زندگی می کنن. طرز لباس پوشیدن، طرز صحبت کردن، ادامه تحصیل، اهداف شبیه هم، سبک زندگی های مثل هم. مهمونی های با رودربایستی، کم نیاوردن از بقیه، ثابت کردن خودت به بقیه.
نمی گم تمام زندگی ام رو قضاوت ادم هاست. خیلی چیزا برام مهم نیست. مثل اون موقع که یه نفر بهم گفت میخوای رسوا نشوی همرنگ جماعت شود دیگه. گفتم نه. یا به کسی گفتم این کارو نکن گفت نه نمیشه که داریم بین این مردم زندگی می کنیم.
اتفاقا چون یکم شبیه بقیه نیستم خانواده ام هم از من ایراد می گیرن. میگن تو دیگه داری بین این مردم زندگی می کنی باید همراه بشی. یه چیزایی هست که شاید برای بقیه بگم خنده اشون بگیره. ولی خوب دیگه چیکار کنم (: فعلا این روال رو دارم. یعنی بهم میگن خدا ادمای مثل تو رو دوست نداره (:
یه چیزی ام هستا. اینکه خیلی سخته بدون در نظر گرفتن ادم های دیگه زندگی کرد. می دونید نمی دونم چطوری بگم. اینو می دونم که خیلی ها این طوری هستند نگید نه. این که ببینی اطرافیانت بالاتر از تو هستند از هر لحاظ. خیلی به نظرم باید به اون درجه ی بالا رسیده باشی که اینا برات مهم نباشه. که بگذری و فقط اون چیزی که برای خودت مهمه مهم باشه. منم هنوز به شخصه نفهمیدم از این دنیا چی میخوام و چی برام مهمه. اعتراف سنگین. هنوز راهمو پیدا نکردم. این که برای چی این دنیا اومدم و چی منو راضی می کنه.
پی نوشت: دیروز نمی دونم چرا پدرم سر افطار بهم گفت تو این دنیا آرزوت چیه. منم گفتم که اینکه راهمو پیدا کنم. شاید میخواست برام دعا کنه. امیدوارم به حق این شبا بفهمم اینو. این شبا خدا رو التماس می کنم که بهم همه چی رو بگه.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - kilookiloo - 04 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۲۰ ب.ظ
شاید قضاوت بقیه برای ی سری مهم نباشه ( مثل خودم ) ولی بعضی وقتا قضاوت تبدیل میشه به دخالت . ی سری از آدما اصلا نباید راجع به زندگیت در جریان باشن
راجع به ازدواج هم ی ضرب المثل باحال تو اینترنت خوندم گفتم شاید جالب باشه اینجا بزارمش :
صندلی خوبه به شرط اینکه دست و پات رو بهش نبسته باشن.
(ضرب المثل چینی درباره ازدواج)
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Aurora - 04 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۲۵ ب.ظ
(۰۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۱۵ ب.ظ)reza.kh نوشته شده توسط: به قول کاربر بلک باید این خصوصیت اخلاقی رو که به حرفهای اطرافیان کمتر توجه بشه رو تقویت کرد.
اره خیلی مهمه. باید تقویتش کرد. کار هر کسی نیست. نمی دونم شدنی هست یا نه.
تازه من ارشد قبول شدم به خانواده ام می گفتم به کسی نگید که من دارم ارشد می خونم (: ولی خوب مامانم به همه گفته بود (: ذوق داشت دیگه (:
یه چیزی که برای خودم جالبه اینکه بعضی جاها نمی دونن من ارشدم (ارشد چیزی مهمی نیستا ولی خوب اون که نداره شاید فکر کنه مهم باشه) بعد از مدتی می فهمن من ارشدم میگن عه تو ارشدی. اصلا بهت نمیاد (: نمی دونم اونا که ارشد می گیرن مگه چه شکلین. فکر می کنن من هنوز کارشناسی هستم (: قیافه ام بچه می زنه (:
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Skyrim - 04 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۲۷ ب.ظ
(۰۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۲۰ ب.ظ)kilookiloo نوشته شده توسط: راجع به ازدواج هم ی ضرب المثل باحال تو اینترنت خوندم گفتم شاید جالب باشه اینجا بزارمش :
صندلی خوبه به شرط اینکه دست و پات رو بهش نبسته باشن.
(ضرب المثل چینی درباره ازدواج)
ضرب المثل های چینی تخصص آقای barca هست، باید ایشون تایید کنن
|