|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 01 تیر ۱۳۹۴ ۰۹:۲۳ ب.ظ
تعریف شما از "عشق" چیه؟ با "خوش بین ها" موافقین که میگن:
عشق مانند پیتزا است وقتی خوب است واقعا خوب است وقتی که بد است باز هم تا حدودی خوب است
یا با "شاعر مسلکای واقعگرا" که معتقدن:
عشق مانند شن روان است. اگر به آن چنگ بزنید از میان دستان شما خواهد لغزید. به آرامی پیمانه ای از آن بردارید تا روح شما را لبریز کند
شاید هم همصدا با "ایده آلیستای شکست خورده ی نیست انگار"هستید که میگن:
زمانی که مرا بوسیدی متولد شدم. وقتی که ترکم کردی، مردم. ودر دو هفته ای که مرا عاشقانه دوست داشتی، زندگی کردم
و شاید هم اصولا آدم خیالبافی هستید:
عشق حریری است که طبیعت آن را طراحی و تخیل آن را نقاشی می کند.
یا یک "معتقد قانع":
عشق لذتی مثبت است که موضوع آن زیبایی است
ممکن هم هست کلا رویکرد مثبتی به این قضیه نداشته باشید و صرفا اونو یک جور
"کاور س-ک-س" بدونین .
یا کمی نرمخوتر به شیوه "وودی آلن":
تو نگاه اول عاشقش شدم کاش تا نگاه دوم صبر می کردم
.
.
.
.
.
.
.
ولی به اعتقاد من فقط زمانی که در عالم عشق افلاطونی سیر کنی، واقعا می تونی کیفیت رویایی عشق رو با تمام روح و جسمت حس کنی. اما به راستی کدوم یکی از ما تا به حال تونسته عشق واقعی رو در معنای افلاطونی اون تجربه کنه؟؟؟!!!
در باره ی عشق افلاطونی و چگونگی اون بعدها باز هم صحبت میکنم. ولی در اینجا بد نیست یه اشاره ای به داستان ضیافت افلاطون هم داشته باشیم که فرضیه ی جالب و در عین حال عجیبی رو مطرح میکنه.
افسانه ی ضیافت افلاطون:
در زمان های خیلی پیش، جنسیت زن و مرد در انسان ها یک جور و با هم بود. تا اینکه مشیت خداوند بر این قرار گرفت که آنان را به دو نیمه ی متفاوت، از یکدیگر جدا کند. از آن زمان افراد بشر در جهان سرگردانند و در جستجوی یکدیگرند.
عشق در واقع آن گونه اشتیاق و تمایلیه که ما، به آن نیمه ی از دست رفته ی خودمون داریم. اگر این افسانه را بپذیریم، در آن صورت هرکدوم از ما در گوشه ای از جهان، همزادی داریم که با او در گذشته، جسم واحدی رو تشکیل می دادیم. و به همین گونه است که ما هر از گاهی کسی را در خواب می بینیم که هرگز در بیداری او را ندیده ایم ولی چهره اش برای ما آشناست. اما همون طور که می دانیم هیچ کس، هرگز آن نیمه ی دیگر خود را نمی یابد و همه در آرزوی پیدا کردن - نیمه ی دیگر خویشتن- می مانند.
و جالب تر اینکه خیلی از مواقع یکی رو پیدا میکنی که فکر میکنی نیمه ی گمشده ی خودته. ولی میبینی که تو نیمه ی گمشده ی اون نیستی. بعضی وقتا هم یکی به تو میگه نیمه ی گمشده ی اونی. ولی میبینی اون نیمه ی گمشده ی تو نیست. بعضی وقتا هم ...
بهتره بیخیال این بحث بشم چون آخرش نفهمیدم این وسط کی به کیه. نیمه ی گمشده اصلا چیه؟اصلا کی پنیر مارو کی جابجا کرده؟
...
...
...
راستی این یارو افلاطون کی بوده؟
برگرفته از وبلاگ گرگدن نامه
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
====================================================
هیچ یک از ما عاشق به دنیا نمیآید
برهنه بوده ایم
روزِ تولد
و کوچک
و شکننده
و در جستجوی آغوشی امن
و از ترسِ تنهایی میگریستیم
و یک روز
یک نفر که از روزِ اول عاشق نبوده
از ترس تنهایی
به آغوشِ امن ما پناه میبرد
عاشق میشود
عاشق میشویم
و یک روز
یک روزِ خیلی بد
آغوش دیگری برای او امن میشود
می رود
می مانیم
برهنه
کوچک
بسیار کوچک
با قلبی شکسته
با روحی شکننده
بی هیچ آغوشِ امنی
و از ترسِ تنهایی میگرییم
و میگرییم
و میگرییم...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - bluebaran - 01 تیر ۱۳۹۴ ۰۹:۲۸ ب.ظ
تازه فهمیدم به آدم ها اعتباری نیست
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 01 تیر ۱۳۹۴ ۰۹:۳۳ ب.ظ
(۰۱ تیر ۱۳۹۴ ۰۹:۲۳ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: تعریف شما از "عشق" چیه؟ با "خوش بین ها" موافقین که میگن:
به نظرتون نباید اول تجربه اش کرد بعد نظر داد؟
+مانشت یه امکاناتی داره که توش میتونی با خودت چت کنی، خیلی کیف داره :|
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 01 تیر ۱۳۹۴ ۰۹:۴۴ ب.ظ
(۰۱ تیر ۱۳۹۴ ۰۹:۳۳ ب.ظ)diligent نوشته شده توسط: به نظرتون نباید اول تجربه اش کرد بعد نظر داد؟
چیو تجربه کرد؟ سوال اینه که اون چیزی که تجربه میشه، آیا عشق هست؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 01 تیر ۱۳۹۴ ۰۹:۴۶ ب.ظ
(۰۱ تیر ۱۳۹۴ ۰۸:۲۲ ب.ظ)gogooli نوشته شده توسط: چرا یک دختر باید تک و تنها پاشه بره از آمریکا اقامت بگیره؟!
سوال منم اینه چرا نگیره؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barabox - 01 تیر ۱۳۹۴ ۰۹:۵۶ ب.ظ
ذره ای توقع نباید داشت از آشنا و فامیل تو این زمونه
خیلی زمونه ی کثیفیه
حالم بد شد
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 01 تیر ۱۳۹۴ ۱۰:۱۴ ب.ظ
(۳۱ خرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۳۲ ق.ظ)samane .gh نوشته شده توسط: (31 خرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۳۰ ق.ظ)A V A نوشته شده توسط: گریه بر هر درد بی درمان دواست، تجربه شخصی
اگه گریه ات نیومد چی ؟؟؟!!!!!!!
تلاشتو بیشتر کن، موزیک غمگین گوش بده، خاطرات بد، گریه س الکی که نیس
(۳۱ خرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۳۶ ق.ظ)m.teymourpour نوشته شده توسط: (31 خرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۳۰ ق.ظ)A V A نوشته شده توسط: گریه بر هر درد بی درمان دواست، تجربه شخصی
حتی بر ترک چای؟ 
اعتراف من برای ترک چای
یکی از دوستان بهم گفت گل محمدی دم کنم بخورم بجای چایی، بنظرم ایده جالبی اومد، مادرمم به تازگی گل خشک کرده بود، الان چایی با عطر گل محمدی میخورم خیلی خوشمزه میشه:-D
به دو لیوان در روز رسیدم خیلی خوشالم ( متاسفانه نمیتونم روزه بگیرم، خواستم بگم این دو لیوانم مال کل روزمه )
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 01 تیر ۱۳۹۴ ۱۰:۱۸ ب.ظ
(۰۱ تیر ۱۳۹۴ ۰۹:۴۴ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: چیو تجربه کرد؟ سوال اینه که اون چیزی که تجربه میشه، آیا عشق هست؟
عشق رو. شما گفتین تعریف شما از عشق چیه؟ منم گفتم کسی که عشق رو تجربه کرده میتونه بهتر عشق رو توصیف کنه.
سوالتونو عوض کردین که 
سوالتون سخته، در حد آقای الهی قمشه ایه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 01 تیر ۱۳۹۴ ۱۰:۲۱ ب.ظ
جالب بود:
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - IT.girll - 01 تیر ۱۳۹۴ ۱۰:۲۷ ب.ظ
(۰۱ تیر ۱۳۹۴ ۰۹:۲۳ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: تعریف شما از "عشق" چیه؟ با "خوش بین ها" موافقین که میگن:
اگه عشق رو اینجوری معنا کنیم که رضایت و منافع معشوق رو به خودمون ترجیح بدیم, به نظرم عشق چیزی جالبی نباشه. اگه غیر اینم باشه که میشه دوست داشتن که این تعریف قشنگتره
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Faridfo - 01 تیر ۱۳۹۴ ۱۱:۳۲ ب.ظ
خوشم میاد که هر بار من یه پستی میزنم یه امتیاز میگیرم . پست بعدیش را که میزنم امتیازدهنده پشیمون میشه  
نمیدونستم میشه امتیاز را حذف کرد.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ۱۰:۳۰ - ۰۱ تیر ۱۳۹۴ ۱۱:۴۸ ب.ظ
بعضیام آداب معاشرت بلد نیستن, اسمشو می ذارن بی شیله پیلگی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 01 تیر ۱۳۹۴ ۱۱:۵۰ ب.ظ
یکی از بچه هامون از شهرستان اومد تهران دنبال کار و یه دو هفته ای مشغول شده، حالا میگه معذبم میخوام برگردم نمیدونم چیکار کنم و ...(خونه یکی از بستگان نزدیکش بود که اونجا همیشه میگفت راحتم)
دلم واقعا میسوزه برای جوونا، اونم اونایی که از نزدیک نظاره گر مشکلات و بدو بدو کردنشون هستم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - targol - 01 تیر ۱۳۹۴ ۱۱:۵۴ ب.ظ
(۰۱ تیر ۱۳۹۴ ۱۱:۵۰ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط: یکی از بچه هامون از شهرستان اومد تهران دنبال کار و یه دو هفته ای مشغول شده، حالا میگه معذبم میخوام برگردم نمیدونم چیکار کنم و ...(خونه یکی از بستگان نزدیکش بود که اونجا همیشه میگفت راحتم)
دلم واقعا میسوزه برای جوونا، اونم اونایی که از نزدیک نظاره گر مشکلات و بدو بدو کردنشون هستم
برن تو خوابگاه های کارمندی
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 01 تیر ۱۳۹۴ ۱۱:۵۹ ب.ظ
(۰۱ تیر ۱۳۹۴ ۱۱:۵۰ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط: یکی از بچه هامون از شهرستان اومد تهران دنبال کار و یه دو هفته ای مشغول شده، حالا میگه معذبم میخوام برگردم نمیدونم چیکار کنم و ...(خونه یکی از بستگان نزدیکش بود که اونجا همیشه میگفت راحتم)
دلم واقعا میسوزه برای جوونا، اونم اونایی که از نزدیک نظاره گر مشکلات و بدو بدو کردنشون هستم
الان شما مادربزرگ هستید؟
|