تالار گفتمان مانشت
مطالب خواندنی و تصاویر جالب - نسخه‌ی قابل چاپ

RE: مطالب خواندنی و تصاویر جالب - انرژی مثبت - ۳۰ خرداد ۱۳۹۲ ۱۲:۵۰ ب.ظ

ابتکار یک نقاش!!!
و بشر چه موجود کوچکی است در پهنه گیتی و خداوند چه بسیار بزرگ است که به این کوچک تا این حد ارج می نهد....

تصاویر رو از سمت راست ببینید..

در کنسرت بزرگ جهان ما آهنگ را چقدر هم آهنگ می نوازیم؟ - good-wishes - 01 تیر ۱۳۹۲ ۰۸:۴۶ ق.ظ

در هر موجود زنده آهنگی ویژه نوشته شده است و در تمام هستی، همه مشغول نواختن آهنگی منحصر به فرد هستند. در انسان، هر ژن (و پروتئین مربوط به آن) خود آهنگی پیچیده می سازند و بدین سان، هر انسان تبدیل به کنسرت باشکوهی می شود، در حالیکه خود در کنسرت آفرینش یک آهنگ است.

کلمه Universe (به معنای جهان) که در زبان انگلیسی برای توصیف بی نهایت و فضای لایتناهی به کار می رود از دو جزء UNI به معنی یک و Verse به معنی آواز ساخته شده است.

جهان یعنی یک آواز، دانشمندان علم ستاره شناسی، بعد از تحقیقات وسیع و طولانی، به این نتیجه رسیده اند که آفرینش نه با یک انفجار عظیم (به نام بیگ بنگ) که با نوایی آرام آغاز شده است. نوایی که به تدریج منتشر شده و اکنون در تمام فضا جریان دارد. محققان در دانشگاه کمبریج نیز دریافته اند که خورشید کهکشان پرسیوس آوازی خاص و ریتمیک می خواند. (۱) اصوات و نواها نه تنها در اعماق فضا، بلکه در مولکول ها و اتم ها نیز یافت شده اند. دکتر دیوید دیمر (۲) زیست شناس و سزوان ژاندر (۳) موسیقی دان، سراغ شگفت انگیزترین مولکول حیات یعنی DNA رفته اند. این ایده که DNA و موسیقی ممکن است با یکدیگر مرتبط باشند برای اولین بار توسط دکتر سوسومواوهنو (۴) مطرح شد. DNA نردبانی مارپیچ است که از یکسری رمز تکرار شونده تشکیل شده است. رمزهایی که با ترجمه بخش اندکی از آن، پروتئین ها و در نهایت موجودات زنده شکل می گیرند. DNA زبان رمز مشترک در بین تمامی موجودات زنده روی کره زمین می باشد، در آغاز حیات تاکنون، و راستی این زبان مشترک چه می گوید؟

دکتر دیمر و ژاندر، در طی آزمایشات علمی و با ثبت ارتعاشات مولکول DNA به وسیله اسپکترومتر مادون قرمز و تبدیل فرکانسها به نت موسیقی، سعی کردند این زبان مشترک را به صوت ترجمه کنند. (۵) و حالا سؤال این است: آیا این اصوات و نت ها، ملودیک و آهنگین هستند و یا DNA تنها مجموعه ای نامنظم و تصادفی از صدا و فرکانسهاست؟

آنها فرکانسهای DNA یک سلول را به نت ترجمه کرده و شروع به نواختن کردند. نتیجه شگفت انگیز بود، یک موسیقی بسیار زیبا!

ژاندر در این رابطه می گوید: «برخی از این ترکیبات فرکانسها، بسیار حیرت انگیز بودند. با شنیدن آنها من به موسیقی زندگی خودم گوش می دادم.

بسیاری از افرادی که به موسیقی DNA گوش دادند، کاملاً هیپنوتیزم و مسحور شده اند و بسیاری دیگر نیز ساعتها گریسته اند. برخی دیگر اذعان کرده اند که این موسیقی نوایی از درون آنهاست و آنهایی که با موسیقی کلاسیک آشنایی داشتند به شباهت موسیقی DNA با آثار نوابغی چون باخ، برامز، شوپن و… اشاره کرده اند.

دکتر اوهنو در این باره می نویسد: «ملودی های DNA با عظمت و الهام بخش می باشند. بسیاری از افرادی که برای اولین بار این موسیقی را می شنوند، شروع به گریه می کنند. آنها نمی توانند باور کنند که بدنشان – که تا حالا اعتقاد داشتند فقط تجمعی از مواد شیمیایی است – شامل چنین هارمونی های معنوی و الهام بخشی باشد.

نه تنها می توان با DNA موسیقی ساخت، بلکه حتی امکان معکوس کردن فرایند نیز ممکن است. به بیان دیگر شما یک بخش از موسیقی را برداشته و نت ها را به واحدهای سازنده DNA (نوکلئوتیدها) بر می گردانید. در پایان نتیجه شبیه یک رشته از DNA می شود.

دانشمندان از نتایج این یافته ها در تحقیقات پزشکی نیز استفاده کرده اند. اگر شما هم اهمیت دنبال کردن این آواها را بدانید ممکن است به این نتیجه برسید که با بررسی دی ان ای در تریلیونها سلول بدن و دانستن نوسانات آنها شاید راهی برای بیش از پنج میلیون نفری که از سال ۱۹۹۰ مبتلا به سرطان تشخیص داده شده اند، پیدا شود. فابین مامن یک متخصص بیو انرژی است که با کمک هلن گریمال بیولوژیست و موسیقی دان، بیش از یک و نیم سال بر روی افکت های سلولهای سرطانی در مرکز ملی فرانسه که یک مرکز معتبر تحقیقات اند است کار کرده اند. آنها به این نتیجه رسیده اند که سلول های بافتهای سرطانی صداهای مغشوش و ناهنجاری تولید می کنند.

و علاوه بر این در آزمایشات بسیاری ثابت شد که قرار گرفتن سلولهای سرطانی در معرض صداها و امواج صوتی، تغییراتی اساسی در آنها ایجاد می کند، صداهایی که آوا درمانی را به عنوان یک پتانسیل قوی درمانی برای این نوع بیماریها و موارد بسیار دیگری مطرح می کند. مامن همچنین تحقیقاتی را بر روی دو بیمار مبتلا به سرطان سینه دنبال کرده است. هر خانم به مدت سه ساعت در روز در طول دوره یک ماهه تحت آوا درمانی (موسیقی درمانی) قرار گرفتند. پس از اتمام دوره درمان، تومور یکی از آنها کاملا ناپدید شد، اما بیمار دوم مجبور شد تومور را جراحی کند. جراح او گزارش می دهد که اندازه تومور کاملا کوچک شده بود و تا حد بسیار زیادی هم تحلیل رفته بود.

از این یافته ها به این نتیجه می رسیم که وقتی اندامهایمان بصورت هماهنگ آواز می خوانند ما سلامت هستیم و وقتی که آنها خارج از تنظیمشان آواز می خوانند ما احساس بیماری می کنیم.

و این داستان شگفت انگیزتر می شود اگر بدانیم که تمام سلولهای بدن یک موجود زنده، دارای یک نوع DNA منحصر به فرد هستند و DNA هر موجود (با وجود زبان و ساختار مشترک)، با DNA دیگری متفاوت است و این بدین معناست که در هر موجود زنده آهنگی ویژه نوشته شده است و در تمام هستی، همه مشغول نواختن آهنگی منحصر به فرد هستند. تصور کنید چگونه «۱۰۰ تریلیون سلول در بدن هر انسان در حال خواندن آوازی یگانه هستند و شاید این آواز، هم آوا با آواز کهکشان پرسیوس باشد! چرا که نه؟ موسیقی دان و رهبر ارکستری که نتها را در آغاز آفرینش نوشته است یکی بوده و یکی هست.

نکات جالب توجه دیگری نیز در این تحقیقات و یافته ها وجود دارد. هر چه موجود از نظر تکاملی (تکامل در زیست شناسی) پیشرفته تر بوده، موسیقی DNA آن نیز پیچیده تر شده است. یک جاندار تک سلولی با داشتن DNA کمتر و پروتئین های محدودتر، موسیقی ساده تری ایجاد می کند. در حالیکه در انسان، هر ژن (و پروتئین مربوط به آن) خود، آهنگی پیچیده می سازند و بدین سان، هر انسان تبدیل به کنسرت باشکوهی می شود، در حالیکه خود در کنسرت آفرینش یک آهنگ است.

و راستی در کنسرت بزرگ جهان ما آهنگ را چقدر هم آهنگ می نوازیم؟ آیا، هم آواز با هستی و خیره به دستان رهبر ارکستر می نوزایم؟ آیا با هر حرکت آرام او، آرام و با هر اشاره سریع، تند می زنیم؟ شاید هم ساز خودمان را می زنیم؟

سایت هایی که می توانید در آنها اطلاعات بیشتری در مورد این موضوع پیدا کنید و به موسیقی دی ان ای گلبولهای قرمز و بعضی دیگر از انواع سلول ها گوش دهید:

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


۱- مقاله آوای علم، روزنامه گلدن برید، دسامبر ۲۰۰۳
۲- Divid dimmer
۳- Susan Alexjander
۴- Susumu Ohno
۵- روش آزمایش به این صورت بود که ارتعاشات با استفاده از اسپکترومتر مادون قرمز اندازه گیری می شوند. با قرار دادن هر بخش از DNA در مقابل اشعه مادون قرمز و اندازه گیری طول موج اشعه جذب شده، این کار انجام شد و سپس نسبتهای فرکانس نوری به فرکانس صوتی تبدیل شد.

مطالب خواندنی و تصاویر جالب - انرژی مثبت - ۰۲ تیر ۱۳۹۲ ۱۲:۴۸ ق.ظ

اگر قرار باشه که بقیه عمرتان را در یک جزیره بگذرانید، چیزهایی که دوست داشتید با خودتان می بردید چی بود ؟
این سوالی بود که از صبح، به او هجوم آورده بود . تصمیم گرفت به هر کسی که میرسد این سوال را مطرح کند.

اولین کسی که جلوی او سبز شد، عموی گامبو و سنگین وزنش بود . او خیلی راحت گفت که فقط به شامپاین، سیگار و کلکسیون موسیقی اش احتیاج دارد.

نفر بعدی الناز بود، او هم به کتابهایش، نقاشی هایش و یک عالمه قهوه اشاره کرد
و اما سوسن برای سوسن مهم این بود که به جزیره ای برود که در آن جزیره، کافی شاپ و فست فود و رستوران هم پیدا شود.و فقط تلفن همراهش را همراه داشته باشد.
از پگاه که پرسید، جواب داد تنها چیزی که با خود می برد، لوازم آرایشش است. به هر حال ممکن است ببری، پلنگی، خرسی به آدم نزدیک شود و خوب نیست که سر و وضع به هم ریخته ای داشته باشد. البته بیشتر شوخی می کرد.

پاسخ بهترین همکلاسش مریم، برایش جالب بود. اینکه همه وسائل اتاقش و البته اینترنت پر سرعتش چند کامیون انواع و اقسام لباسهای مختلف، کفشهای ورزشی و زمین تنیس نیز !!! به اضافه همه تجهیزات الکترونیکی و جنگی برای ممانعت به عمل آوردن از ورود حیوانات وحشی تا فاصله صد کیلومتری وبلایش...بنابراین می خواست که ویلای شمالشان هم به آن جزیره منتقل شود. کم کم داشت به انتقال یک جت جنگی هم فکر می کرد که دیگر تحمل نکرد و بحث را عوض کرد.

در نهایت از مامان که پرسید، مامان گفت : دوست دارم همه فرزندانم را با خودببرم
----------

RE: مطالب خواندنی و تصاویر جالب - good-wishes - 03 تیر ۱۳۹۲ ۱۰:۱۶ ق.ظ

هنر نزد ایرانیان است و بس...
رقص رنگ و نور در "مسجد نصیرالملک" شیراز


[تصویر:  190200_562434_369027106536861_652925062_n.jpg]


RE: مطالب خواندنی و تصاویر جالب - sahar121 - 03 تیر ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ق.ظ

در ایّام حکومت قاجار،فردی به نام کریم باستانی ملقب به کریم یخ فروش پسر جوانی از شهر ری در بازار آن زمان (خیابان جمهوری امروز) بساط یخ فروشی داشت . یکی از مشتریان غالبا دائمی "کریم" کارمندان سفارت انگلستان در همان حوالی بودند . این مواجهه هر روزه کارمندان با کریم رابطه صمیمانه را بین آنها پدید آورد . کارمندان برای کریم که انگلیسی بلد نبود نام کریم یخی یا همان به گفته خودشان آیس کریم را برگزیدند .

در اواسط درگیریهای دوران مشروطیت، کریم برای جلب بیشتر مشتری اقدام به پخش یخ در بهشت مبادرت ورزید؛ و در همین دوران و برای اولین بار با مخلوط کردن شیر و یخ و زرده تخمه مرغ و گلاب و شیره ملایر اولین بستنی تاریخ بشریت را ساخت.

بدین ترتیب ابداع خوشمزه کریم مورد استقبال اهالی بازار و همسر سفیر انگلیس قرار گرفت تا جایی که مغازه ای در همان حوالی توسط سفیر انگلیس به کریم اهدا شد که بر سر در آن به زبان انگلیسی اسم فامیل کریم ( باستانی )یعنی bastani نوشته شده بود که ایرانی ها به دلیل نوع تلفظ فارسی، آن را به اشتباه بستنی می خواندند .

در زمان افتتاح فروشگاه سفیر انگلیس، اسم محصول جدید را به احترام کریم، آیس کریم( کریم یخی) گذاشت که بعدها به دلیل شباهت نام کریم با لفظ انگلیسی craem (خامه) اصالت نام کریم به فراموشی سپرده شد. اگرچه در برخی از منابع انگلیسی اشارات مختصری به اصالت ایرانی "بستنی" شده است.

میرزا حسن‌خان مستوفی، مستوفی‌الممالک دوران مشروطیت ، در کتاب خاطراتش می نویسد:«کریم باستانی، لیسیدنیی ساخته است از سردابهای یزد سردتر ، از لب یار شیرین تر، از پنبه خراسان نرمتر!»

سالها بعد کریم با یکی کارمندان سفارت انگلیس به نام الیزابت بسکین رابینز ازدواج کرده و به انگستان و بعد از آن به امریکا مهاجرت می کند و بی آنکه بداند ابداع او به یکی از بزرگترین صنایع غذایی جهان تبدیل خواهد شد در همان کشور درگذشت.

RE: مطالب خواندنی و تصاویر جالب - انرژی مثبت - ۰۵ تیر ۱۳۹۲ ۰۳:۵۱ ب.ظ

این روزها مدام این اندیشه در ذهن من تاب می خورد که کاش می شد فقط یک روز ، یک روز می آمدی و جای من می نشستی ، نه ! نه آنکه جایمان را عوض کنیم ، در من توان بندگی کردن هم نیست چه رسد به قدرت خدایی کردن ... من فقط می خواهم روزی گوشه ای از این دنیا ،بی هویت جایی میان آسمان و زمین تاب بخورم تا تو تنها یک روز ، فقط یک روز جای من بنشینی ...

خدایا دلم می خواهد بدانم ... می خواهم بدانم ظرف غصه خوری مرا تا چه اندازه حجیم آفریدی و پیاله شادیم را چه اندازه محدود ؟ می خواهم بدانم صبرم را تا کجا باید روانه کنم تا حلوای خوشبختی از پس طعم گس این غوره های درد به عمل آید ؟ می خواهم بدانم تا کجا باید میان بیراهه ها خاک خورد تا شاهراه سعادت پیش چشممان خودنمایی کند ؟ می خواهم بدانم تا کجا باید تن برهنه تنهایی را به آغوش کشید تا کسی بیاید و تو را از تنهایی ، تنهایی را از تو نجات دهد ؟ می خواهم بدانم تا کی باید حرفهای دیگران را نفهمید ، دیگران حرفهای تو را نفهمند تا کسی بیاید و پیش از آنکه همزبان تو باشد ، همدل تو شود ؟ می خواهم بدانم تا به کی باید از بالا پایین افتاد ، دوباره با هزار جان کندن بالا رفت ، دوباره پایین افتاد ، دوباره بالا آمد تا برای چند لحظه ، تنها چند لحظه پایت آن بالا گیر کند و تو در هوای آن بالا ها هم نفسی بکشی ؟ می خواهم بدانم مثل آن فرشته ای که تند تند گناهان مرا می نویسد فرشته ای هم هست که درد مرا ، تنهایی مرا ، رنج مرا ، غصه های مرا بنویسد یانه که اگر هست من یقین دارم این یکی فرشته بیشتر از آن یکی مشق برای نوشتن دارد .
می خواهم بدانم آنوقتها که درد امان صبر مرا گرفته بود آنوقتها که هر روز در هر لحظه هزار بار گفتم "خدا " تو کجا بودی ؟ اصلا بودی ؟ شنیدی ؟؟
مگر نمی گویند مهربانی آنهم یک مهربان آسمانی و اسطوره ای ، پس چگونه می شود هم مهربان بود و هم اینهمه درد دید و کاری نکرد ؟؟؟؟ یادت هست یک روز گفتم اگر این دعایم را مستجاب کنی تا همیشه همان خواهم بود که تو می خواهی ، بیشتر تو را می خوانم ، بیشتر از تو می گویم ، بیشتر با تو می گویم ، پس چرا مستجابش نکردی ؟ یعنی ارزشش را نداشت ؟؟؟؟ آن روزها برای مردمان زمان موسی و عیسی خوب معجزه می کردی ، پس سهم معجزه ی ما چه شد ؟؟؟ آنوقتها که در مزر ایمان و بی اعتقادی تاب می خوردم تنها یک معجزه از تو کافی بود تا مرا دوباره به سوی تو بکشاند ، آخر چرا دریغ کردی ؟؟چرا ؟؟
مگر نمی گویند تو خدای عدالت پیشه ای ، پس چرا من هر چه بیشتر به این دنیا و آدمهایش نگاه می کنم کمتر ردپایی از عدل می بینم ، اینجا یکی کار می کند ، دیگری سودش را می برد ، یکی دودش را می خورد دیگری نانش را می خورد ، یکی درد انبار می کند دیگری گنج بار می زند ، یکی خوب زخم می خورد دیگری خوب خرج می کند .... آخر چرا ؟؟؟
من کی قرار است این نادانسته ها را بدانم ؟؟ کی ؟؟آن یکی دنیا ؟؟ آنجا که دیگر دانستن سودی ندارد ، همین نادانسته ها بلای جانم می شود و حتما برای آنکه راه را گم نکنم فرشته هایت مرا تا در جهنم بدرقه می کنند و من باز هم نمی فهمم چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


بنده دوست داشتنی نامهربان من ، تو که باز هم بی انصاف شدی ... باشد حالا عصبانی هستی ، من تا آرام شدنت صبر کنم ... بعد نوبت من است ... من هم حرفهایی برای گفتن دارم ...

و ... درست همین جا بود که فرشته ای فریاد کشید :
(( تو ، همان بنده ای که به وفور خطا می کند ، آنکس که بیش از همه بی انصاف می شود ، آنکس که از عدل و برابری تنها خطابه هایش را خوب می داند و وقت عمل کس دیگریست ، آنکس که هزار عهد می بندد و به پیمان شکستن شهره است دادگاهی تشکیل داده ، خودش جای قاضی نشسته و خدا را آنکس که عادل و صادق و حکیم مطلق است را چون خوانده ای احضار کرده و حالا دارد از خدا می پرسد :
" خدا ، یادت نرود عدالت را برقرار کنی !!! خدا من این دردها را کشیده ام ، این ثوابها را کرده ام یادت نرود منظور کنی !!!!! خدا حق من این بود ، این نبود ... گفتم شاید تو این چیزها را ندانی ، اینها را به تو بگویم تا خدایی نکرده در حق کسی اجحاف نشود !!!!!! خدا آخر چرا اینطور شد ؟ اینطور نشد ؟ نه ! این اصلا عادلانه نبود ، فکر می کنم اینجا را دیگر اشتباه کرده ای !!!!!!! "
و یکی نیست این وسط تو را بگوید :
" خب قاضی همیشه راضی از خود ، تو که در پی احقاق حقی !! تو اصلا از حق چه می فهمی ؟؟؟؟؟؟؟؟ حق بندگی ... اصلا به گوشت خورده ؟؟ تو که حالا در جایگاه مجری عدالت نشسته ای ، از عدالت چه می فهمی ؟؟ آنوقتها که دریا دریا به تو بخشیدند و تو حتی قطره ها را از دیگران دریغ کردی زیاد در پی اجرای عدالت نبودی حالا چه شده که بند بند کتاب عدالت را از حفظ شدی و از خدای من درس عدل می پرسی ؟؟؟ تو که هر گاه به در بسته ای در زندگی خوردی خدایم را به سنگدلی محکوم کردی و با خشم از کنارش گذشتی می خواهم معنای مهربانی را از تو بپرسم ...


و اینجا بود که خدایم با مهربانی گفت : " فرشته های من آرام باشید ، از بنده ی من چیزی را با خشم نپرسید ، اصلا بگذارید من می پرسم :

" خب نامهربان دوست داشتنی من ، آرامتر شدی ؟؟ گلهایی که برایت فرستادم ، به دستت رسید ؟؟ آنها را با عشق برایت فرستاده بودم ، مواظبشان بودی ؟؟ راستی بابت آنهمه گل ، چند بار گفتی دوستم داری ؟؟؟؟ حتما می خواهی بپرسی کدام گل ؟ باشد گلهایم را برایت می شمرم : به تو نعمت سلامتی بخشیدم ، این گل مریم من بود ، به تو نعمت دوست داشتن بخشیدم ، این گل سرخ من بود ، به تو مادر بخشیدم این گل نرگس من بود و نور بخشیدم این گل آفتاب گردان من بود ، روح تو را با پاکی و نجابت آراستم ، این گل یاس من بود ، به تو صبوری کردن آموختم ، این گل شقایقم بود ... تو اصلا گلهایم را دیدی ؟؟؟؟ بو کردی ؟؟؟ مواظبشان بودی ؟؟؟ اصلا فهمیدی گل نماد عشق است ؟؟؟ عشقم را فهمیدی ؟؟؟ عشقم را پاسخ گفتی ؟؟؟؟
گله کرده بودی که چرا به یادت نیستم ، آخر این دیگر چه گله ایست ؟؟ تو بنده منی چگونه می توانم به یادت نباشم ؟؟ می دانم ...تو را تا دردی می گیرد خیال می کنی من کوله بارم را بسته ام از کنارت رفته ام ، نه بنده خوبم ، من وقت درد از همیشه به تو نزدیکتر می شوم ، فرشته هایم را پیشت می فرستم تا اشکهایت روی بال آنها فرو بریزد ، آنها اوج می گیرند و من اشکهایت را همچون گنجی بی نظیر در دنجترین جای آسمان جا میدهم ... و حتما می خواهی بپرسی چرا گرفتار دردت می کنم تا بعد نیاز به اینهمه اکرام برای آن قطره اشکها باشد ؟ می دونی خوبترین من ، تو اندازه ات را نمی دانی ، آنقدر به تصویر تک بعدیت درون آینه نگاه کرده ای که خیال می کنی تمام تو همان تصویر کوچک درون آینه ست ، اما تو آنقدری نیستی ، آنقدر بزرگتری که حتی تصورش را هم نمی کنی و من می خواهم (من بزرگ شده ات ) را به تو نشان بدهم و درد مامور این پرده برداریست ... درد می آید تا تو جور دیگری فکر کنی ، حرف دیگری بزنی ، راه تازه تری را بروی ، کمی قد بکشی ، یاد بگیری روی پای اندیشه هایت بایستی ، طعام حیات روبروی توست و درد با آنهمه گرسنگی می آید تا تو یاد بگیری خودت خودت را سیر کنی ، من تو را بزرگ بزرگ بزرگ آفریده ام حیف است بزرگیت ر انفهمی ... حیف است کار تازه ای نکنی ، حرف تازه ای نزنی ، حیف است قلب ،درون سینه تو باشد و تو عاشقی نکنی ، حیف است فرشتگان من ، تو را سجده کنند و تو صبوری نیاموزی ، حیف است من خدای تو باشم و قادر بر انجام هر کاری و تو از دیگری طلب کنی ، حیف است من این همه عاشقانه هایم را نثار تو کنم و تو هیچ کدامشان را نفهمی ...

بنده دوست داشتنی من ، من هرگز از تو ناامید نمی شوم بماند اینکه تو همیشه پیش از همه از من نامید می شوی ...
من همیشه با توام روبروی تو ، ناشدنیها را به من بسپار ، خیالت آسوده ...

برگرفته از :
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


RE: مطالب خواندنی و تصاویر جالب - انرژی مثبت - ۰۵ تیر ۱۳۹۲ ۰۹:۴۹ ب.ظ

بدون شرح...

مطالب خواندنی و تصاویر جالب - aatwo - 07 تیر ۱۳۹۲ ۰۲:۱۱ ب.ظ

(۰۲ تیر ۱۳۹۲ ۱۲:۴۸ ق.ظ)انرژی مثبت نوشته شده توسط:  اگر قرار باشه که بقیه عمرتان را در یک جزیره بگذرانید، چیزهایی که دوست داشتید با خودتان می بردید چی بود ؟
این سوالی بود که از صبح، به او هجوم آورده بود . تصمیم گرفت به هر کسی که میرسد این سوال را مطرح کند.

اولین کسی که جلوی او سبز شد، عموی گامبو و سنگین وزنش بود . او خیلی راحت گفت که فقط به شامپاین، سیگار و کلکسیون موسیقی اش احتیاج دارد.

نفر بعدی الناز بود، او هم به کتابهایش، نقاشی هایش و یک عالمه قهوه اشاره کرد
و اما سوسن برای سوسن مهم این بود که به جزیره ای برود که در آن جزیره، کافی شاپ و فست فود و رستوران هم پیدا شود.و فقط تلفن همراهش را همراه داشته باشد.
از پگاه که پرسید، جواب داد تنها چیزی که با خود می برد، لوازم آرایشش است. به هر حال ممکن است ببری، پلنگی، خرسی به آدم نزدیک شود و خوب نیست که سر و وضع به هم ریخته ای داشته باشد. البته بیشتر شوخی می کرد.

پاسخ بهترین همکلاسش مریم، برایش جالب بود. اینکه همه وسائل اتاقش و البته اینترنت پر سرعتش چند کامیون انواع و اقسام لباسهای مختلف، کفشهای ورزشی و زمین تنیس نیز !!! به اضافه همه تجهیزات الکترونیکی و جنگی برای ممانعت به عمل آوردن از ورود حیوانات وحشی تا فاصله صد کیلومتری وبلایش...بنابراین می خواست که ویلای شمالشان هم به آن جزیره منتقل شود. کم کم داشت به انتقال یک جت جنگی هم فکر می کرد که دیگر تحمل نکرد و بحث را عوض کرد.

در نهایت از مامان که پرسید، مامان گفت : دوست دارم همه فرزندانم را با خودببرم
----------

چه مادره بی وفایی پس شوهره بیچارش چی؟
بهتر بود میگفت خانوادمHeart

RE: مطالب خواندنی و تصاویر جالب - silver_0255 - 08 تیر ۱۳۹۲ ۱۰:۱۹ ق.ظ

آیا باور می‌کنید که این فقط یک تصویر است؟!
بلا ورسودی با قرار دادن وسایل به شیوه‌ای بسیار ماهرانه در کنار هم، به بینندگان این عکس اجازه می دهد اوج سردرگمی و خطای دید را تجربه کنند.

[تصویر:  191134_1255478_938.jpg]

RE: مطالب خواندنی و تصاویر جالب - انرژی مثبت - ۱۳ تیر ۱۳۹۲ ۱۲:۴۳ ق.ظ

Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed.


مطالب خواندنی و تصاویر جالب - Eternal - 17 تیر ۱۳۹۲ ۰۶:۱۷ ب.ظ

برید سایت گوگل
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


بعد zerg rush بنویسید و کلید جستجو رو بزنید ، ببینید چه اتفاقی میوفته Smile

جالبه ارزش یه بار امتحان کردن داره

۳ معمای حل نشده مایکروسافت - it_2014 - 19 تیر ۱۳۹۲ ۱۰:۲۰ ق.ظ

۳ معمای حل نشده مایکروسافت


۱/ هند کشف کرد که هیچ کس نمیتواند پوشه ای به نام CONرا درهیچ قسمتی از کامپیوتر ایجاد کند. این چیزی خیلی عجیب... و باور نکردنی است. در مایکروسافت ، کل تیم نمی توانند پاسخ چنین اتفاقی را بدهند!! همین حالا امتحان کنید،فولدری به نام CON را نمیتوانید ذخیره کنید.

۲/ یک فایل تکست خالی باز کنید(کلیک راست،new text document) سپس متن Bush hid the facts را تایپ کرده و آنرا ذخیره کنید. پنجره را بسته و دوباره باز کنید.شکلی عجیب خواهید دید

۳/ موضوعی جالب و باور نکردنی که توسط برزیلیها کشف شد. مایکروسافت ورد را باز کرده و عبارت زیر را تایپ کرده و دکمه اینتر را بزنید و سپس مشاهده کنید چه اتفاقی میفتد.

=rand(99 ،۲۰۰)

۳ معمای حل نشده مایکروسافت - aatwo - 20 تیر ۱۳۹۲ ۱۲:۵۴ ق.ظ

دوسته عزیز مورد اول به این دلیله که con در ذاس و ویندوز جزو نامهای رزرو شده سیستمی هست من ۱۳ سال پیش این موضوع رو میدونستم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

RE: 3 معمای حل نشده مایکروسافت - mohsen f - 20 تیر ۱۳۹۲ ۰۵:۲۱ ق.ظ

(۲۰ تیر ۱۳۹۲ ۱۲:۵۴ ق.ظ)aatwo نوشته شده توسط:  دوسته عزیز مورد اول به این دلیله که con در ذاس و ویندوز جزو نامهای رزرو شده سیستمی هست من ۱۳ سال پیش این موضوع رو میدونستم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

دقیقا
اسم های زیادی هستند که اینجورین

RE: 3 معمای حل نشده مایکروسافت - M*Gh - 20 تیر ۱۳۹۲ ۰۲:۲۸ ب.ظ

(۱۹ تیر ۱۳۹۲ ۱۰:۲۰ ق.ظ)it_2014 نوشته شده توسط:  ۳ معمای حل نشده مایکروسافت


۱/ هند کشف کرد که هیچ کس نمیتواند پوشه ای به نام CONرا درهیچ قسمتی از کامپیوتر ایجاد کند. این چیزی خیلی عجیب... و باور نکردنی است. در مایکروسافت ، کل تیم نمی توانند پاسخ چنین اتفاقی را بدهند!! همین حالا امتحان کنید،فولدری به نام CON را نمیتوانید ذخیره کنید.

۲/ یک فایل تکست خالی باز کنید(کلیک راست،new text document) سپس متن Bush hid the facts را تایپ کرده و آنرا ذخیره کنید. پنجره را بسته و دوباره باز کنید.شکلی عجیب خواهید دید

۳/ موضوعی جالب و باور نکردنی که توسط برزیلیها کشف شد. مایکروسافت ورد را باز کرده و عبارت زیر را تایپ کرده و دکمه اینتر را بزنید و سپس مشاهده کنید چه اتفاقی میفتد.

=rand(99 ،۲۰۰)
موارد دوم و سوم را امتحان کردم، ولی جواب نداد.