|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۳)... - TABAN - 17 آبان ۱۳۹۰ ۰۱:۲۷ ق.ظ
(۱۷ آبان ۱۳۹۰ ۰۱:۲۱ ق.ظ)mosaferkuchulu نوشته شده توسط: نمی دونم اطلاع داشتن از خوندن دیگران استرسم و بیشتر نمی کنه؟آخه من خیلی عقبم!خیلی!
من هم تازه شروع کردم به خوندن.بعدش نیازس نیست توی گزارش روزانه حتما گفته بشه چه درسی رو خوندید یا نخوندید همین که بنویسید مثلا امروز ۶ ساعت خوندید و از خوندنتون راضی هستید کفایت میکنه.البته هدف کمک به شماست نه استرس گرفتن.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۳)... - mosaferkuchulu - 17 آبان ۱۳۹۰ ۰۱:۳۰ ق.ظ
باشه.من هر روز میام می نویسم چند ساعت خوندم!
اما سعی می کنم مال بقیه رو نخونم تا استرس نگیرم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۳)... - HighVoltage - 17 آبان ۱۳۹۰ ۰۱:۳۱ ق.ظ
هوای خانه چه دلگیر میشود گاهی...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۳)... - Fardad-A - 17 آبان ۱۳۹۰ ۰۱:۴۰ ق.ظ
بنظر من مشکل ایشان اینه که خودشون را از هدفشون دور می بینند و در نتیجه احتمال رسیدن بهش را نمیدن. خب انگیزه الکی هم که بدرد نمیخوره زور هم کارساز نیست.
درمان کار در مورد ایشان و افراد مشابه اینه که:
اولا" انتظارتون را بیارید در حداقل ممکن. تا انتظار تحققش براتون قابل تصور باشه.
دوم برای رسیدن باین هدف تلاش کنید. طوریکه مطمئن شید حتما" باین حداقل میرسید.
البته این نسخه یک اشکالی هم داره که ممکنه اینقدر انتظارتون را پایین بیارید که فکر کنید دیگه اینکار نیازی به درس خوندن نداره.
بنابراین معتقدم از بالاترین انتظارتون بیایید پایین و روی هدف پایینتری متمرکز شید. اگه انتظار دارید شریف قبول شید حالا به دانشگاه اصفهان رضایت بدین.
حالا وقتی تونستید با خودتون کنار بیایید که این هدف پایینتر و جدید بهتر از درس خوندن واسه سال بعده،حالا مطالعه تون را ظرف دو سه هفته به تعداد ساعت خوبی برسونید.اینکار با درسایی که بیشتر علاقه دارید ممکن میشه. فقط کافیست با خودتون رقابت کنید. فقط شرط کنید هر روز کمتر از روز قبل نخونید. اگه هم میشه نیمساعت بیشتر از روز قبل بخونید.
ساعت شروع و پایان هر درس یا بلند شدنتون از پای درس و برگشت مجدد را در یک سررسید یادداشت کنید .حسابداری وقت خودبخود منظمتون میکنه.
وقتی تعداد ساعت خوب شد. حالا باید درسای سخت یا اونایی که زیاد علاقه ندارید را روزانه وارد برنامه تون کنید.وقتی تعداد ساعات خوب شد میتونید برنامه ریزی واسه آینده و هفته های بعد بکنید.
ولی یادتون باشه اول خودتون باید باور کنید که میتونید. اگه نمیتونید از اهدافتون پایین بیایید. به کنکور بچشم کنکور آزمایشی نگاه کنید.
موفق باشید.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۳)... - TABAN - 17 آبان ۱۳۹۰ ۰۱:۴۰ ق.ظ
(۱۷ آبان ۱۳۹۰ ۰۱:۳۰ ق.ظ)mosaferkuchulu نوشته شده توسط: باشه.من هر روز میام می نویسم چند ساعت خوندم!
اما سعی می کنم مال بقیه رو نخونم تا استرس نگیرم.
خانم مسافرکوچولو به نظرم خوندن یا نخوندن دیگران اصلا نباید در شما تاثیری بزاره.
مثلا خیلیا از بچهها نوشتن دو سه کتاب رو تموم کردن.خیلیا نوشتن ۵۰ درصد کتابا رو خوندن.
یکی هم مثل من تازه استارت زده.
مهم اینه من شما یا هر کسی دیگه ای به برنامه ریزی خودش برسه.مثلا من یخوام تا بهمن ماه حتما کتبا رو تموم کنم.اما خیلیا میخوان تا دی تموم کنن.به نظرم هر کسی به برنامهی خودش مطمین باشه دیگه جای استرسی باقی نمی مونه.
بعدش بعضی وقتا توی جو و شرایط کنکور قرار گرفتن مجبورتون میکنه که بخونید.
به نظرم حتی اگه استرسی به شما وارد میشه که دیگران چقد خوندن شاید یه تلنگر خوب باشه.
در هر حال من نمیخوام به جای اینکه به شما کمکی بشه شما دچار استرس بشید.اگه دوس داشتید توی تایپیک برنامه ریزی گروهی از خوندنتون بگید اگر نه که دیگر هیچ
پیروز باشید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۳)... - mosaferkuchulu - 17 آبان ۱۳۹۰ ۰۱:۴۵ ق.ظ
اقا فرداد تنها مشکلی که من ندارم اعتماد به نفس هست!فکر کنم زیاد از حد دارم این اعتماد به نفس و!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۳)... - Lantern - 17 آبان ۱۳۹۰ ۰۱:۵۷ ق.ظ
من فکر میکنم مشکل افرادی مثل mosaferkuchulu و من لزوماً بی انگیزه نبودن و یا انتظار زیاد داشتن یا دلایل دیگه نباشه. این که فردی می تونه دو روز خوب درس بخونه که خودش کامل راضی باشه و روز سوم نمیتونه دلیلی داره که خود فرد بهتر از همه می تونه اون رو پیدا کنه.مثلاً من بعد از اینکه دو روز متوالی روزی ۷ ساعت مفید با کیفیت خوب درس خوندم ولی امروز فقط ۲ ساعت اونم چند صفحه از آمار رو خوندم که چون خیلی نتونستم مطلب رو درک کنم و حل مسئله کنم باعث افت شدید روحیهام شد و بعد خواستم خودم رو ریکاوری کنم دیگه نتونستم. واسه همین امروز بی خیال خوندن شدم و تصمیم گرفتم بقیه وقت امروز رو درس نخونم.البه این اصلاً کار عاقلانه ای نیست ولی منظورم این بود که این درس نخوندن های مقطعی و یکباره حتماً یک دلیل مهم و قابل برطرف کردن داره. شاید مشکل کلی باشه مثل همون چیزی که جناب Fardad-A میگن شاید هم دلایل جزئی مثل دلایل من.در هر حال برای انسان اشرف مخلوقات قابل حل شدن است. امام علی (ع) در سخنی بدین مضمون می فرمایند:
فکر میکنی وجود ناچیزی هستی، در حالی که در درون تو دنیایی نهفته است.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۳)... - TABAN - 17 آبان ۱۳۹۰ ۰۲:۰۵ ق.ظ
(۱۷ آبان ۱۳۹۰ ۰۱:۵۷ ق.ظ)Eternal8620 نوشته شده توسط: من فکر میکنم مشکل افرادی مثل mosaferkuchulu و من لزوماً بی انگیزه نبودن و یا انتظار زیاد داشتن یا دلایل دیگه نباشه. این که فردی می تونه دو روز خوب درس بخونه که خودش کامل راضی باشه و روز سوم نمیتونه دلیلی داره .....
به نظرم اونقدر زمان تند میگذره که نباید از دستش داد و باز چشم به راه آینده بود.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۳)... - firouzi.s - 17 آبان ۱۳۹۰ ۱۲:۲۰ ب.ظ
(۱۶ آبان ۱۳۹۰ ۰۹:۴۰ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: (16 آبان ۱۳۹۰ ۰۸:۴۷ ب.ظ)firouzi.s نوشته شده توسط: امروز رفته بودیم خونه مادر بزرگم خیلی خسته شدم نزدیک ۵۰ نفر اومدن ورفتن
نوه های دیگه میدونستن کار زیاده پیچوندن به بهانه های مختلف .من موندمو آشپزخونه وقوری وکتری
چایی ببر چایی بیار . خلاصه امروز ما این جوری گذشت
پس خوش گذشته!
حیف که وقتی بودند قدرشون را نمیدونسیم
بله خوش گذشت
اما باعث شد امروز حال و حوصله وانرژی درس خوندن نداشته باشم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۳)... - Helmaa - 17 آبان ۱۳۹۰ ۱۲:۵۹ ب.ظ
خدایا کمکمون کن تا هیچ مانعی نتونه لذت و شوق یادگیری رو ازمون بگیره
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۳)... - saba1000 - 17 آبان ۱۳۹۰ ۰۱:۲۶ ب.ظ
کسی هست مثل من بخواد تازه شروع به درس خوندن کنه البته از فردا . به نظر دوستای مانشتی دیر نیست به نظرتون بخونم از الان یا قید ارشد بزنم و برم دنبال کار .
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۳)... - Fardad-A - 17 آبان ۱۳۹۰ ۰۱:۳۴ ب.ظ
این امضای خانم بچه مثبت یک کمی اشکال داره: آخه حس میکنم اینجوری القاء میکنه که دفعه اول هم آدم ،حوا را گول زده و از او خواسته سیب بچینه (منظورم اون کلمه "دوباره " است) و از بهشت بیرونشون کردن. انگار از اول خلقت آقایون یکجورایی مقصرند. البته اینکه خانمها هم تا این حد حرف شنوی داشته باشند هم جای تعجب داره.
این برداشت از اولین باری که امضاشون را دیدم را تا حالا میخواستم بگم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۳)... - Msccom - 17 آبان ۱۳۹۰ ۰۱:۴۲ ب.ظ
چرا همه این همه به بحث "آقایون و خانمها "علاقه دارن؟؟!!! همیشه واسم سوال بوده !!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۳)... - maryami - 17 آبان ۱۳۹۰ ۰۲:۰۹ ب.ظ
سلام دوستان.منم گفتم بیام حرف دل تنگمو بگم .حتما یادتونه یه تاپیک زده بودم که "می شه به من روحیه بدین؟".از راهنماییهای همتون استفاده کردم سعی می کنم کمتر به شکست عاطفیم فکر کنم ولی تو قلبم همیشه یه درد گنگ هست .حالا به خاطر استرسها و تنشهایی که داشتم تیروییدم کم کار شده.یعنی همیشه باید یه بلایی سرم بیاد .سه ماه مونده به کنکور خوابم زیاد شده.همه خوابشونو کم می کنن اما من...... دیروز سر کلاس خوابم نمی اومد ولی مثل اینکه انرژیم تخلیه شده باشه انگار حرفای استاد رو داشتم تو خواب می شنیدم.هپروت و اینا .صبحها دیر بیدار می شم.شبها هم زود خوابم می گیره حتی اگه نرم بخوابم و به درس خوندنم ادامه بدم مثل کارتونها دور سرم ستاره و گنجشک می چرخه .تمرکزم کم شده..... با این همه درس و نکته و فرمول.سعی می کنم مشکل عدم تمرکزمو با خوردن چای سبز حل کنم نمی دونم چقدر اثر داره.دارو هم مصرف کردم بدتر شدم.تنها مشکلی که پیدا نکردم اضافه وزنه وگرنه بقیه علایم کم کاری تیروییدو دارم.اونایی که می گن کم می خونن ببینن از وضعیت اونا بدترم پیدا می شه.چی کار کنم دم کنکوری خدایا؟از زندگی گله دارم در حد تیم ملی......
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۳)... - Bache Mosbat - 17 آبان ۱۳۹۰ ۰۲:۲۸ ب.ظ
(۱۷ آبان ۱۳۹۰ ۰۱:۴۶ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: نه من خیلی علاقمند به بحث نیستم.
الآن که خوب دقت میکنم منظور این بوده که دفعه اول حوا سیب را چیده و خب مقصر بوده،. خودش هم چیده و کسی بهش نگفته بود. حالا دفعه دوم را آدم توصیه میکنه. و واقعا" توصیه منطقی هست. چون اینجا در مقایسه با بهشت..... . آدم داره سعی میکنه ببینه میشه یکجوری مشکل ایجاد شده توسط حوا حل بشه!
نتیجه این هست که آقایون باید دائم حلال مشکلات باشند.
امضاشون تایید میشه.
کی گفته حالا امضای من از قول آدمه؟!
اتفاقا آخرین برداشتی که می شه کرد اینه که این امضا از قول آدم گفته می شه به حوا!
پ . ن: از قول خودمه . من با خانم حوا یه آشنایی دیرینه دارم . هرچی باشه مادربزرگمه .
پ . ن ۲: تالمات روحیم برطرف شد . از صبح یه عالمه کار ریخته سرم باید فردا دمو بدیم . امضا منقضی می شه .
پ . ن ۳: می گن همهی غم و غصه های آدم از رو بیکاریه .
|