هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Somayeh_Y - 21 آبان ۱۳۹۴۰۲:۱۸ ب.ظ
(۲۱ آبان ۱۳۹۴ ۰۲:۰۴ ب.ظ)A V A نوشته شده توسط: باز صحبت عشق شد الان وصل میشه به عشق الهی!
زمینی اش که نایاب شده، پس بذار ملت دل خوش باشن به همون آسمونی اش، والااااااا
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 21 آبان ۱۳۹۴۰۲:۱۹ ب.ظ
بودم بود نبودم نبودی بودی نبود.....
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Somayeh_Y - 21 آبان ۱۳۹۴۰۲:۲۰ ب.ظ
(۲۱ آبان ۱۳۹۴ ۰۲:۱۹ ب.ظ)Menrva نوشته شده توسط: بودم بود نبودم نبودی بودی نبود.....
میشه بیشتر بنویسی. البته اگه دوست داری.
اگه بیتی از شعره، ادامه اش رو بنویس برامون
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 21 آبان ۱۳۹۴۰۲:۲۳ ب.ظ
(۲۱ آبان ۱۳۹۴ ۰۲:۲۰ ب.ظ)Somayeh_Y نوشته شده توسط: میشه بیشتر بنویسی. البته اگه دوست داری.
اگه بیتی از شعره، ادامه اش رو بنویس برامون
ازبیت شعری نیست...
از خودمه پرازمعنیه...
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Somayeh_Y - 21 آبان ۱۳۹۴۰۵:۳۱ ب.ظ
......... ....
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 21 آبان ۱۳۹۴۰۵:۴۹ ب.ظ
(۲۱ آبان ۱۳۹۴ ۰۲:۵۲ ق.ظ)diligent نوشته شده توسط: نظر شما محترمه ولی من چیز چرتی توی این متن و بقیه اش ندیدم.
اون قسمتی که بولد کردم رو عنایت بفرمایید و واسه من توضیح بدید
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - neghab01 - 21 آبان ۱۳۹۴۰۵:۵۸ ب.ظ
در مورد مطالعه کردن های بی اندیشه: (تنها راه رسیدن به سعادت این است که انسان در تنهایی خویش به خلقِ اثری نو و کُلی انسجام یافته، هر چند که کوچک باشد،دست یابد)
انسان تنها زمانی باید مطالعه کند که افکارش در نطفه گرفتار شده اند ، حالتی که اغلب حتی برای والاترین اذهان نیز رخ می دهد .به دست گرفتن کتاب برای دور کردن افکار شخصی مثل صرف نظر کردن از طبیعت برای تماشای موزۀ گیاهان خشکیده ، یا تماشای منظره ای حکاکی شده بر بشقابی مسی است .
تنها مدتی محدود و معین را به مطالعه اختصاص بدهید ، آن هم مطالعۀ آثار اذهان بزرگ ، کسانی که دیگر مردان تمامی دورانها را پشت سر می گذارند و آواز شهرتشان همه را خاموش می سازد.
هنگامی که مطالعه می کنیم شخص دیگری به جای ما فکر می کند :ما فقط جریان ذهنی او را تکرار می کنیم .بنابراین در مطالعه ،بخش اعظم تفکر به جای ما انجام شده .و بنابراین گاه اتفاق می افتد که شخصی که فراوان -یعنی تقریباً هر روز را-مطالعه می کند و در فواصل آن هم وقت خود را با اشتغالات خالی از تفکر هدر می دهد ، به تدریج توان خود اندیشی را از دست می دهد .همچون شخصی که همواره سواری می کند و عاقبت راه رفتن را از یاد می برد .
بنابراین انسان نباید زیاد به مطالعه بپردازد تا ذهنش به حضور جانشین معتاد نشود و حقیقت را از یاد نبرد.
تجربۀ صرف هم مانند مطالعه کمتر می تواند جای اندیشه را پر کند .رابطۀ تجربه با اندیشه همان رابطۀ بلع است با هضم و جذب.اگر تجربه ادعا کند که دستاوردهایش برای پیشرفت نوع بشر کفایت می کنند ، مثل این است که دهان تمام سلامت بدن را ثمرۀ کار خود بداند
هرگز نمیتوان کتابهای مزخرف را خواند و به مطالعۀ کتابهای عالی نیز پرداخت:کتابهای بد سم روحند و ذهن را نابود می کنند .شرط مطالعه کتاب خوب ،نخواندن کتاب بد است کتابهای مهم را باید دو مرتبه خواند ،قدری به این دلیل که مطلب در مرتبۀ دوم، به کمال فهم میشود و آغاز تنها زمانی درک می شود که پایان معلوم باشد ؛ و تا حدودی هم به این خاطر که در مرتبۀ دوم دل و دماغ چنان تفاوت دارند که یکی دیگری را متأثر میسازد و این گونه می شود که شخص مطلب را به نوری دیگر میبند .
تفاوت اثری که خوداندیشی در مقایسه با مطالعه بر ذهن می گذارد باور نکردنیست .این امر تفاوت بنیادین در طبیعت دو ذهن را شدت می بخشد، آن تفاوتی که یکی را به سوی تفکر و دیگری را به سوی مطالعه سوق می دهد.
اهل فضل کسانی هستند که مطالعۀ خود را در میان صفحات کتابها انجام داده اند .اندیشمندان و نوابغ کسانی هستند که مستقیماً به سراغ کتاب طبیعت رفته اند .
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 21 آبان ۱۳۹۴۰۷:۲۷ ب.ظ
خودتونو برای قطعی گاز آماده کنید!
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - samane .gh - 22 آبان ۱۳۹۴۱۲:۲۶ ق.ظ
دنیا
جای خوبی
برای شاعر شدن نیست
این بار که برگردم
درخت می شوم ... !!!!
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 22 آبان ۱۳۹۴۰۲:۵۴ ق.ظ
برای اولین بار تو عمرم از یه نرم افزار لایسنس شده به صورت قانونی استفاده کردم
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 22 آبان ۱۳۹۴۰۷:۰۹ ق.ظ
(۲۲ آبان ۱۳۹۴ ۰۲:۵۴ ق.ظ)Riemann نوشته شده توسط: برای اولین بار تو عمرم از یه نرم افزار لایسنس شده به صورت قانونی استفاده کردم
نباید همچین کاری می کردی افت داره
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - m.teymourpour - 22 آبان ۱۳۹۴۰۱:۵۰ ب.ظ
یادش بخیر قدیما
قدیما شبا پشت بوم میخوابیدیم و ستاره ها رو می شمردیم و دلمون به وسعت یه آسمون بود.
این روزها چشم میندازیم به سقف محقر اطاقمون و گرفتاریامونو می شمریم!
قدیما یه تلویزیون سیاه و سفید داشتیم و یه دنیای رنگی،
این روزا تلویزیونای رنگی و سه بعدی و یه دنیای خاکستری!
قدیما اگه نون و تخم مرغ تموم میشد راحت می پریدیم و زنگ همسایه رو هر ساعتی از شبانه روز می زدیم و کلی باهاش می خندیدیم
این روزها اگه همزمان در واحد اونا باز شه بر میگردیم تا که مجبور نشیم باهاش سلام علیک کنیم!
قدیما از هر فرصتی استفاده می کردیم که با دوستا و فامیل ارتباط داشته باشیم چه با نامه چه کارت و چه حضوری.
این روزها با "بهترین دستگاه های رسانه ای" هم ارتباط با هم نداریم!
قدیما تو یه محله جدید هم که می رفتیم با دقت و اشتیاق به همه جا نگاه می کردیم.
این روزها دنیا را از پشت دوربینای عکاسی و فیلمبرداری می بینیم!
قدیما یه پنجشنبه جمعه بود و یه خونه پدر بزرگه با فک و فامیل، این روزا پر از تعطیلیه ولی کو پدربزرگه؟؟ کو اون فامیل کو اون خونه ؟؟؟
قدیما تو قدیما موند.
فقط یه دهه شصتی میتونه بعد از دیدن این کلیپ ذوق مرگ بشه
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 22 آبان ۱۳۹۴۰۲:۵۱ ب.ظ
(۱۹ آبان ۱۳۹۴ ۱۲:۳۴ ق.ظ)Menrva نوشته شده توسط: بچه ها به یه مصاحبه کاری یه شرکت نرم افزاری معتبر شهرمون دعوت شدم تو رو خدا برام دعا کنید قبول بشم خودم امیدی ندارمکلا نا امیدشدم از زندگی کردن... چند روز پیش رفتم فرم پرکردم بازم امیدی نداشتم و امروز زنگ زدن و موندم که خدایا باورم نمیشه که من به مصاحبه دعوت شدم چون اصلا فکرشم نمیکردم حتی یک ثانیه....برام دعا کنید قبول بشم...
میگن خدا یک درو میبنده دره دیگه رو برات باز میکنه...ینی واقعیت داره....؟!!
اولین مصاحبه کاریمه نمیدونم چی بگم چطور صحبت کنم وقتی ازم سوال میپرسن استرس دارممممم فوت وفن رو بهم یادبدین اگه کسی بلده...
دوستان من یه مدت درخواست مسدود کردن داده بودم الان یه موقغیت کاری برام پیش اومده بود فقط اومدم از شما صحت حرفای این مدیر را بپرسم
میگه برنامه نویسای حرفهای تهران ماهی ۱۷۰۰ میگرن؟درسته ؟ فقط جواب همینو بهم بگید ممنون بشم
واقعا اینقدر که همه میگن تهران حقوق ها آنچنانی هست و کار ها خوبه ؟ بعد ۱۷۰۰؟
یا ما از وضعیت تهران بی خبریم یا اینکه اون مدیر از پشت کوه اومده
میگه یه برنامه نویس حرفه ای mvcکار با ۴-۵ سال تجربه ماهیانه حقوق می گیره! نه پروژه آی
بعد هم طراح قالب هم شرایط را اینطوری میگه : مسلط به css,javascript,jquey,Ajaxوbootstrap,چندتا مهارت دیگه که من اسمش را نشنیدم
ساعات کار ۸:۱۵ تا ۲با حقوق ۳۰۰-۴۰۰//////
خب منم میگم یه نفر با این همه تخصص نمیاد حقوق یه منشی را بگیره
مدیره میگه اگه کسی اینقدر تخصص داره بره تو ادات دولتی کار کنه!!!!!!!۱ آخه آدم بیسواد ادارات دولتی طراح قالب که برنامه نویسیهم بلد نیست به چ دردشون میخوره
حالا این مدیر ۲۲سال کار حرفه ای برنامه نویسی می کنه و تسلط به چند زبان برنامه نویسی داره انتظار داره من که دوسال کار کردم اندازه ۱۰ سال که اون سی شارپ و ... کار کرده کار کنم
.
.
.
آخیش راحت شدم
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 22 آبان ۱۳۹۴۰۴:۵۰ ب.ظ
(۲۲ آبان ۱۳۹۴ ۰۲:۵۱ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط: بعد هم طراح قالب هم شرایط را اینطوری میگه : مسلط به css,javascript,jquey,Ajaxوbootstrap,چندتا مهارت دیگه که من اسمش را نشنیدم
ساعات کار ۸:۱۵ تا ۲با حقوق ۳۰۰-۴۰۰//////
خب منم میگم یه نفر با این همه تخصص نمیاد حقوق یه منشی را بگیره
این حقوق که زیر حداقل حقوق قانون کاره.
(۲۲ آبان ۱۳۹۴ ۰۲:۵۱ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط: میگه برنامه نویسای حرفهای تهران ماهی ۱۷۰۰ میگرن؟درسته ؟ فقط جواب همینو بهم بگید ممنون بشم
این بنده خدا یا تهران زندگی نکرده یا بقیه رو شلغم پخته فرض کرده! میدونه کرایه خونه تهران چنده که این حرفو میزنه؟!!
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - gogooli - 22 آبان ۱۳۹۴۰۵:۱۳ ب.ظ
بستگی به شرکتش داره مثلا در شرکت ما واقعا ماکزیمم حقوق برنامه نویس حدود ۱۶۰۰ بود و فقط مدیرپروژه ها، پروژه ای کار می کردن و حقوقشون بالاتر می رفت. شرکتهایی رو می شناسم که از این هم کمتر می دهند و شرکتهایی هم هستند که از این خیلی بیشتر می دهند.
ولی در مورد آن ۳۰۰-۴۰۰ فکر کنم اشتباه می کنن چون منشی هم حقوق وزارت کار رو می گیره و از این بالاتر می ره. البته شما ساعت کاری رو تا ۲ زدین ولی باز هم ۳۰۰-۴۰۰ کمه.