|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Avril89 - 01 مهر ۱۳۹۴ ۱۲:۵۴ ق.ظ
biiiiiiiig up
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - salam az ma - 01 مهر ۱۳۹۴ ۰۱:۰۵ ق.ظ
(۳۱ شهریور ۱۳۹۴ ۱۰:۱۷ ب.ظ)samane .gh نوشته شده توسط: قانون فوتبال دوران کودکی رو یادته؟
۱/ اونیکه از همه چاقتتر بود، همیشه دروازبان بود.
۲/ همیشه اونی که مالک توپ بود، میگفت کی بازی میکنه کی نه.
۳/ زیاد قسم میخوردی پنالتی بود، قسم نمیخوردی پنالتی نبود.
۴/ بازی زمانی تموم میشد که همه خسته میشدن.
۵/ مهم نبود که بازی چند چنده. هر کی گلِ آخر بازی رو میزد، برنده بود.
۶/ داور هم که کشک بود.
۷/ اگه یه موقع توپ گیر نمیومد, یه دبه پلاستیکی, یه چیزی بالاخره توپ بود.
۸/ اگه تو یارکِشی آخر انتخاب میشدی، دیگه امیدی واسه زندگی نبود.
۹/ لحظه ای که توپ میرفت زیر ماشینی که در حال حرکت بود, پر استرس ترین لحظه زندگی بود.
۱۰/ وقتی مالک توپ عصبانی میشد، بازی تموم میشد.
۱۱/ دختر همسایه از کوچه رد میشد، همه رونالدینیو میشدن.
۱۲/ کفشت، پیرهنت پاره میشد، کتکای شب رو نگو.
۱۳/ مسابقه با تیم کوچه بغلی, مثل لشکر کشی هیتلر به لهستان بود.
آره, یادش بخیر.
ای کاش میشد بازم برگشت به همون دوران.
همون دورانی که معرفت و سادگی و انسانیت, حرف اول رو میزد.
۱۴/ هیچکس عشق دروازه و دفاع نبود همه مهاجم میخواستن باشن
۱۵/اگر توپ رو محکم شوت میکردی میرفت یا بازی تموم میشد یا الکی دعوا میشد یا میرفتی توپ رو می آوردی که بچه ها میگفتن دیگه سرد شدیم، بریم
۱۶/همیشه سر انگشت شصتت زخم میشد
۱۷/اگر ده تا میخوردی مهم نبود فقط لایی نخور که دیگه تو محل آبرو نداری
فقط من هنگ هنگم شما؟؟ یه دختر؟؟ فوتبال تو کوچه؟؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - captain - 01 مهر ۱۳۹۴ ۰۲:۱۱ ق.ظ
بچه ها تو روز عرفه برای همدیگه دعا کنید. اگه یادتون موند از ما هم یادی کنید
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - equilibrium - 01 مهر ۱۳۹۴ ۰۶:۳۸ ق.ظ
فکر میکنم اغلب دوستان پذیرایی داخل اتوبوس رو تجربه کردن که شاگرد راننده با یه پلاستیک بزرگ از بسته های پذیرایی و یه کارتون کوچیک از آب میوه ها مجبوره (احتمالا به جهت حرکت ماشین) یکی یکی و سریعتر بسته ها رو پخش کنه و این موضوع سبب میشه گاهی اوقات بسته رو پرت کنه (یک فرض خوش بینانه!)؛ اما اخیرا چند نوبت یه شاگردی رو دیدم که چندتا بسته و آب میوه رو میزاره روی یه دستش و اجازه میده خود مسافر یکی برداره؛ دیدن این صحنه ساده اما متفاوت حس بسیار خوبی رو برای چند دقیقه به من (و شاید افراد دیگه) منتقل کرد؛ در اون چند دقیقه به این فکر میکردم که برای مفید بودن برای جامعه لازم نیست راه دوری رفت؛
پ.ن. الان ساعت ۰۴:۳۷ دقیقه است، ساعت مانشت ۵:۴۳، و بعد از لاگ آوت ۶:۴۳ (:
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - G.H.A.S.E.D.A.K - 01 مهر ۱۳۹۴ ۱۲:۳۳ ب.ظ
من دلم مدرسه می خواد (((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Bahar_HS - 01 مهر ۱۳۹۴ ۰۲:۱۱ ب.ظ
(۰۱ مهر ۱۳۹۴ ۱۲:۳۳ ب.ظ)G.H.A.S.E.D.A.K نوشته شده توسط: من دلم مدرسه می خواد (((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((
من،دانشگاه و دانشجو بودن!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - soheila-zd - 01 مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۵۹ ب.ظ
(۰۱ مهر ۱۳۹۴ ۱۲:۳۳ ب.ظ)G.H.A.S.E.D.A.K نوشته شده توسط: من دلم مدرسه می خواد (((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((
امروز خواهرم رفت مدرسه کلی تحویلشون گرفتند انگار رفته بودند عروسی با شیرینی و شکلات و موز ازشون پذیرایی کردند
یه گروه نوازنده هم آووردند
حالا زمان ما....
ای روزگار
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - so@ - 01 مهر ۱۳۹۴ ۰۹:۰۸ ب.ظ
سلـــــــــــــــــــــــــــام سلــــــــــــــــــــــــــــــام بریدکنار گوسفند اوردم قربونی کنم گوسفندمون خوشتیپ
عید سعید قربان،عید بندگی برهمگی مبارکــــــــــــــــــــــــــــ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - pezhman.m-AI - 01 مهر ۱۳۹۴ ۰۹:۳۱ ب.ظ
(۰۱ مهر ۱۳۹۴ ۰۹:۰۸ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط: سلـــــــــــــــــــــــــــام سلــــــــــــــــــــــــــــــام بریدکنار گوسفند اوردم قربونی کنم گوسفندمون خوشتیپ
عید سعید قربان،عید بندگی برهمگی مبارکــــــــــــــــــــــــــــ
جدا این گوسفنده مال شماست؟؟ یعنی عینک رو خودتون گذاشتید رو چشماش؟؟؟؟؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - so@ - 01 مهر ۱۳۹۴ ۱۰:۱۹ ب.ظ
(۰۱ مهر ۱۳۹۴ ۰۹:۳۱ ب.ظ)pezhman.m-AI نوشته شده توسط: جدا این گوسفنده مال شماست؟؟ یعنی عینک رو خودتون گذاشتید رو چشماش؟؟؟؟؟
نه منو چه به این جنگولک بازیا ما گوسفندمونو بخاطر دلایل امنیتی یکشنبه قربونی کردیممن فقط قربونی کردنشو دیدم وهیچی از گوسفند بخاطر همون دلایل به من نرسید
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sanaz777 - 01 مهر ۱۳۹۴ ۱۱:۳۱ ب.ظ
دکتر: بعضی وقتا احساس افسردگی می کنم. این حس منو می ترسونه.
قاضی: نمی تونی با دارو کنترلش کنی؟
دکتر: ترجیح میدم بدون دارو این کارو بکنم.
قاضی: پس توام به دارو اعتقاد نداری دکتر!
دکتر: مگه تو به عدالت اعتقاد داری؟!
And then there were none "
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - salam az ma - 02 مهر ۱۳۹۴ ۱۲:۵۱ ق.ظ
سلام عید قربان بر همگی مبارک
دلم نیومد یه عیدی ندم.
سه خصلت جهانی
حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود: سه ویژگی است که در مورد آنها باید با همه حتی غیر مسلمان یکسان برخورد کرد و تفاوتی قائل نشد:
۱ ) ادای امانت؛ ۲) وفای به عهد؛ ۳ ) نیکی به والدین
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - captain - 02 مهر ۱۳۹۴ ۰۲:۳۰ ق.ظ
این جمله ی خیلی زیبا از دکتر شریعتی رو احتمالا شنیدید ولی دوباره به مناسبت عید قربان تکرار می کنم تا لذت ببرید.
"و اکنون، ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آوردهای. اسماعیل توکیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ شغلت؟ پولت؟ خانهات؟ باغت؟ اتومبیلت؟ خانوادهات؟ علمت؟ درجهات؟ هنرت؟ روحانیتت؟ لباست؟ نامت؟ نشانت؟ جانت؟ جوانیت؟ زیباییات؟ و .... من چه میدانم؟ این را باید خود بدانی و خدایت. من فقط میتوانم نشانیهایش را به تو بدهم، آنچه تو را در راه ایمان ضعیف میکند، آنچه تو را در راه مسئولیت به تردید می افکند،آنچه دلبستگیاش نمیگذارد تا پیام حق را بشنوی و حقیقت را اعتراف کنی، آنچه تو را به توجیه و تاویلهای مصلحتجویانه و ... به فرار میکشاند و عشق به او کور و کرت میکند و بالاخره آنچه برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می دهی، او اسماعیل تو است! اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد یا یک شیئی، یا حالت، یا یک وضع، و یا حتی یک نقطه ضعف! تو خود آنرا هر که هست و هر چه هست باید به منی آوری و برای قربانی انتخاب کنی."
عید همتون مبارک
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - samane .gh - 02 مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۳۵ ب.ظ
وقتی ۱۵ سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی
وقتی که ۲۰ سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی!
وقتی که ۲۵ سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
صبحانه مو آماده کردی و برام آوردی، پیشونیم رو بوسیدی
گفتی بهتره عجله کنی ، داره دیرت می شه
وقتی ۳۰ سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم
بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری
بعد از کارت زود بیا خونه!
وقتی ۴۰ ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم
تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی باشه عزیزم ولی الان وقت اینه که بری
تو درسها به بچه مون کمک کنی
وقتی که ۵۰ سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم تو همونجور که بافتنی می بافتی
بهم نگاه کردی و خندیدی!
وقتی ۶۰ سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی
وقتی که ۷۰ ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم
در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم
من نامه های عاشقانه ات رو که ۵۰ سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود!
وقتی که ۸۰ سالت شد ، این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری
نتونستم چیزی بگم فقط اشک در چشمام جمع شد
اون روز بهترین روز زندگی من بود ، چون تو هم گفتی که منو دوست داری!
به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری
و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی
چون زمانی که از دستش بدی
مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی
اون دیگر صدایت را نخواهد شنید!
پابلو نرودا
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 02 مهر ۱۳۹۴ ۰۸:۲۴ ب.ظ
چ قدر آدم حالش بد میشه این تصاویر حجاج که کشته شدن را میبنه
خدا باعث و بانی اش را لعنت کنه
|