تالار گفتمان مانشت
ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - نسخه‌ی قابل چاپ

ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - moslem73421 - 21 شهریور ۱۳۹۸ ۰۵:۰۷ ق.ظ

به نظر من :
اکثر خانم ها نسبت به اکثر آقایون ارزشمندتر هستند
آقایون پیچیده اند و خوب یا بد بودشون رو هیچ وقت نمیشه فهمید
ولی خانم ها وجود یگانه ای دارند . اونایی که بد هستند واقعا بد هستند و اونایی که خوب هستند از هزارتا مرد خوب و باهوش و دانشمند هم باارزش تر هستند.
این وجود یگانه ای که دارند نشونه ی مقام بالاتر این جنس نسبت به مرد است .
از ته دل میخندد و از ته دل گریه می کنند و محبت کردن از ته دل ، دلسوزی از ته دل ، قدرت و استقامت بی انتها ، صداقت و ظرافت و لطافت بی انتهای احساسی و روحی ، ... (مادر ، خواهر ، همسرهای فراوانی میشه مثال زد) و خیلی خصوصیات دیگه که شاید من نمیدونم یا توجه نکردم . خصوصیاتی که اگه یک مرد یک کدومشو داشته باشه ؛ مردم اون مرد رو خیلی ارزشمند میدونند.
با این مقام رفیع ، مغرور نشدن واقعا سخت است.

مادری بر خاک دختر می گریست
راه بینی سوی آن زن بنگریست

گفت این زن برد از مردان سبق
زانکه چون ما نیست و می داند به حق

کز کدامین گمشده مانده ست دور
وز که افتادست زین سان ناصبور
(عطار)

RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - maneshti_sharifi - 21 شهریور ۱۳۹۸ ۰۸:۳۶ ق.ظ

(۲۱ شهریور ۱۳۹۸ ۰۵:۰۷ ق.ظ)moslem73421 نوشته شده توسط:  اکثر خانم ها نسبت به اکثر آقایون ارزشمندتر هستند
ولی خانم ها وجود یگانه ای دارند . اونایی که بد هستند واقعا بد هستند و اونایی که خوب هستند از هزارتا مرد خوب و باهوش و دانشمند هم باارزش تر هستند.
داداش شما مثل اینکه جدیدا عاشق شدی اینارو میگی
اول اینکه به نظر من عمل ، حرف یا حتی لحظه ای فکر کردن در مورد مقوله ازدواج بی عقلی محضه!
یه نفر یه دلیل منطقی بیاره چرا باید آدم ازدواج کنه من همین فردا این کارو انجام میدم
غیر از سنت پیامبر و بقای نسل خودت و آرامش و ... اینا
والا من هرکی دور و اطرافم دیدم آرامششون سلب شد هیچ آرامشی نبود
۳ تا از دوستام واسه مهریه الان زندان هستن
یکی از دوستام اول ازدواج زنش دیوونه شد میگفت جن میبینمBig Grin پدر منو در اورد هرچی دلیل منطقی میاوردم که اینا خرافاته گوش نمیداد آخر طلاق گرفتن
از هر ۴ نفر که من میشناختم ازدواج کردن ۳ نفرشون زندگیشون بهم خورد
اون یک نفر هم داره تحمل میکنه
در تمام عمرم ندیدم کسی بگه من ازدواج کردم عالی بود و اگه زمان عقب برگرده بازم همین کارو میکنم
خب آدم باید این چیزارو ببینه درس بگیره! دیگه باید چجوری به آدم اثبات بشه؟
البته من نمیگم زن بده یا مرد خوبه
من میگم سری که درد نمیکنه چرا باید دستمال بست؟
من الان از زندگیم راضی هستم بدون هیچ محدودیتی بدون هیچ دغدغه ای دارم لذت میبرم و به اهدافم فکر میکنم
دلیلی برای ازدواج نمیبینم

ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - Behnam‌ - ۲۱ شهریور ۱۳۹۸ ۰۹:۰۰ ق.ظ

(۲۱ شهریور ۱۳۹۸ ۰۸:۳۶ ق.ظ)maneshti_sharifi نوشته شده توسط:  یکی از دوستام اول ازدواج زنش دیوونه شد میگفت جن میبینم[تصویر:  biggrin.gif] پدر منو در اورد هرچی دلیل منطقی میاوردم که اینا خرافاته گوش نمیداد آخر طلاق گرفتن
به دوستت بگو اون زن بدبختش گناهی نداره به اسکیزوفرنی مبتلا شده معلومه که حرفت رو قبول نمیکنه چون واقعا جن میبینه. در مقام انسانیت هم که شده ببرتش پیش بهترین روانپزشکی که گیر میاره، درمان که که نمیشه ولی با دارو میتونه میتونه مدیریتش کنه. داروهاش هم تا جایی که میدونم مدام آپدیت میشه، اگه خانواده‌ش مایه‌دار هستند ببرنش خارج.

RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - maneshti_sharifi - 21 شهریور ۱۳۹۸ ۰۹:۲۰ ق.ظ

نقل قول: به دوستت بگو اون زن بدبختش گناهی نداره به اسکیزوفرنی مبتلا شده معلومه که حرفت رو قبول نمیکنه ...
من خودم به شخصه شاهد بودم که چه کارهایی کرد! زنش میگفت این جن ها به من میگن از تو جداشم و بهت اعتماد نکنم! این آخری ها دوستم هر وقت میومد تو خونه زنش جیغ میزد بعد غش میکرد
من گفتم جن ها خیلی مخشون کار میکنه اگه میتونن این معما که میگم رو بگو حل کنن...
اگه حل کردن منم باور میکنم که وجود داره
مثل دایناسور تو قیر موند...
بعد از فرداش دیگه با منم همون وضعیتو داشت یعنی میگفت بگین این نیاد پیشم
خونوادش گفتن باید مهریه رو کامل بده دخترمم طلاق بده
نمیدونم قضاوت نمیکنم ولی دوستم گفت اینا فقط این بازی هارو در اوردن که مهریه بگیرن چون چند وقت پیش پدرش ورشکست شده بود

RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - codin - 22 شهریور ۱۳۹۸ ۱۲:۴۰ ق.ظ

(۲۱ شهریور ۱۳۹۸ ۰۵:۰۷ ق.ظ)moslem73421 نوشته شده توسط:  به نظر من :
اکثر خانم ها نسبت به اکثر آقایون ارزشمندتر هستند
آقایون پیچیده اند و خوب یا بد بودشون رو هیچ وقت نمیشه فهمید
ولی خانم ها وجود یگانه ای دارند . اونایی که بد هستند واقعا بد هستند و اونایی که خوب هستند از هزارتا مرد خوب و باهوش و دانشمند هم باارزش تر هستند.
این وجود یگانه ای که دارند نشونه ی مقام بالاتر این جنس نسبت به مرد است .
از ته دل میخندد و از ته دل گریه می کنند و محبت کردن از ته دل ، دلسوزی از ته دل ، قدرت و استقامت بی انتها ، صداقت و ظرافت و لطافت بی انتهای احساسی و روحی ، ... (مادر ، خواهر ، همسرهای فراوانی میشه مثال زد) و خیلی خصوصیات دیگه که شاید من نمیدونم یا توجه نکردم . خصوصیاتی که اگه یک مرد یک کدومشو داشته باشه ؛ مردم اون مرد رو خیلی ارزشمند میدونند.
با این مقام رفیع ، مغرور نشدن واقعا سخت است.

مادری بر خاک دختر می گریست
راه بینی سوی آن زن بنگریست

گفت این زن برد از مردان سبق
زانکه چون ما نیست و می داند به حق

کز کدامین گمشده مانده ست دور
وز که افتادست زین سان ناصبور
(عطار)

یه چیزی هست که از اشتباهات فکری هست و اون تعمیم تجربه فردی به کل هست. مثلا چون بیشتر خانما از شما ارزشمندتر هستن فکر کنی این برای بیشتر اقایون درسته. من حدس میزنم شما دارای این اشتباه هستی.

ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - marvelous - 22 شهریور ۱۳۹۸ ۰۱:۱۸ ق.ظ

ازدواج یه چیزی هست که باید خودش اتفاق بیفته. من هیچکدوم از ازدواجهایی رو که اطرافم میبینم قبول ندارم. برای اینکه اکثرا یا طرف درسش تموم شده سربازی رفته مادرش میاد براش زن بستونه. یا دختره اصلا میره دانشگاه که شوهر پیدا کنه، حالا خیلی مدلهای دیگه. چیزی که هست و به نظرم خیلی مهم تر از خطبه هست که به آدما بخونن دل آدماس که به هم پیوند میخوره. من امروز سومین سالگرد آشناییم با همسرمه، از اون موقع تقریبا یه سه ماهی طول کشید تا تصمیم گرفتیم که باهم ازدواج کنیم. یادمه یه روز تو پارک نشسته بودیم روز ۱۷ آذر سال ۹۶ بود و یهو همسرم گفت ازدواج کنیم؟ منم گفتم باشه. رفتیم و تمومش کردیم و با دو تا حلقه ی استیل تمومش کردیم رفت. میخوام بگم اینا همه ظاهرشه، ما قبل از این ماجرا اونقدر از نظر فکری و روحی به هم نزدیک بودیم که من الان میتونم بگم همون موقع همسری بین ما وجود داشت. مهم دل و ذهن آدمه، همون قضیه ی شتره هم هست، هر کسی یه همراه داره که بالاخره پیداش میکنه. منظورم به اوناییه که میگن زن نمیگیرم یا شوهر نمیکنم. ما هم از این حرفا زیاد زدیم ولی الان اینه. Smile راضی هم هستم اگه بعضیا بزارن Smile)

RE: ازدواج دور از جوانان - marvelous - 28 آبان ۱۳۹۸ ۰۵:۴۸ ب.ظ

(۲۷ آبان ۱۳۹۸ ۰۴:۳۶ ب.ظ)khalilparvar نوشته شده توسط:  اخییی..الان پس دوم از صفحه اول این تاپیک رو دیدم..

دارم فکر میکنم چقدر خواستگار خوبه بی فرهنگ رو رد کردماااااااا..ادمایی ک وابسته به ننه آقاشونن به درد زندگی نمیخورن. چه پسر ..چه دختر

پ ن: قشنگ معلومه امروز رژیم مانشتو شکوندم و دارم پست میذارمااااا Smile

خوشحالم قبل از ازدواج به این نتیجه رسیدی . دقیقا، آدم قبل از ازدواج اینطوری نگاه کنه عالیه!

واقعا مردا و زنای وابسته به خانواده یا ثروت خانوادگی به درد نمیخورن. مرد باید مستقل باشه. باید به بلوغ عقلی رسیده باشه و اگه کسی باشه که بیاد خواستگاری و ببینی که اون حس درش هست که درکت کنه و در کنارت باشه، حتما ردش نکن. Smile

ازدواج دور از جوانان - marvelous - 30 آبان ۱۳۹۸ ۰۲:۱۵ ب.ظ

من تنها ای کاشی که دارم اینه که سنم کمتر بود. از بعد از تصادفم سرنوشت من کلا با بچه های کوچیکتر از خودم رقم خورد. وقتی دانشجو شدم حدودا چهار پنج سال از همکلاسی هام بزرگتر بودم. الانم که همه ی زندگیم افتاده با کوچیکتر از خودم. نمیخوام بگم که نتونستم خودمو به همسن و سالام برسونم، اتفاقا تو هم سن و سالای خودم دوستا و همکارای درجه یکی دارم. ولی عالم جوونتر ها رو دوست دارم و احساس میکنم ای کاش میشد این پیرشدن فیزیکی رو جلوشو گرفت. من دوس دارم با همین حس و حال الانم مثلا بیست و پنج ساله بودم. ولی خب نمیشه، درسته سن مهم نیست و خودم با این قضیه ساختار شکنی کردم، ولی چیزی که هست پیرشدن فیزیکی رو نمیشه جلوشو گرفت.
دوس دارم جوون بمونم از نظر ظاهری. هرچند مهمش اینه که دلم جوونه.

ازدواج دور از جوانان - marvelous - 01 آذر ۱۳۹۸ ۰۲:۳۷ ق.ظ

دوستان یه بحث مرتبط با موضوع تاپیک راه بندازیم. از اونجایی که میدونم همه ی شما دوس دارین در مورد ازدواج صحبت بشه. از اونجایی که به نظرم ماها که تجربه ی زندگی مشترک داریم میتونیم تجربه های خوبمون رو در اختیار بقیه بزاریم برای پیدا کردن راه درست، یار درست و ایشالا ازدواج، میخوام با یه سوال بنیادین شروع کنم.

تا حالا عاشق شدین؟
اولین باری که عاشق شدین کی بود؟
چرا فکر میکنین اون تجربه عشق بوده؟
یا اگه الان عاشق هستین هم بگین. تعارف نکنین. میخوایم اصولی بحث کنیم و در مورد عشق و محبت و شکل گیری احساس دوطرفه و این مسائل تا اگه خدا بخواد ازدواج صحبت کنیم.

هر کی پایه هست شروع کنه جواب بده.

ازدواج دور از جوانان - عباس ... - ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۰۸:۱۴ ق.ظ

(۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۰۴:۰۶ ق.ظ)khalilparvar نوشته شده توسط:  مرسییی سکوت Smile))

مرسی سکوت شکن! والا

RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج - naghmeh70 - 02 آذر ۱۳۹۸ ۱۱:۵۲ ق.ظ

(۳۰ آبان ۱۳۹۸ ۰۲:۱۵ ب.ظ)marvelous نوشته شده توسط:  من تنها ای کاشی که دارم اینه که سنم کمتر بود. از بعد از تصادفم سرنوشت من کلا با بچه های کوچیکتر از خودم رقم خورد. وقتی دانشجو شدم حدودا چهار پنج سال از همکلاسی هام بزرگتر بودم. الانم که همه ی زندگیم افتاده با کوچیکتر از خودم. نمیخوام بگم که نتونستم خودمو به همسن و سالام برسونم، اتفاقا تو هم سن و سالای خودم دوستا و همکارای درجه یکی دارم. ولی عالم جوونتر ها رو دوست دارم و احساس میکنم ای کاش میشد این پیرشدن فیزیکی رو جلوشو گرفت. من دوس دارم با همین حس و حال الانم مثلا بیست و پنج ساله بودم. ولی خب نمیشه، درسته سن مهم نیست و خودم با این قضیه ساختار شکنی کردم، ولی چیزی که هست پیرشدن فیزیکی رو نمیشه جلوشو گرفت.
دوس دارم جوون بمونم از نظر ظاهری. هرچند مهمش اینه که دلم جوونه.
درک میکنم...در مقطع ارشد برام این اتفاق افتاده... و راستش اذیتم میکنه.دوس دارم با هم سن و سالای خودم باشم....۲۷ سالمه بقیه فک کنم ۲۳ ۲۲ ۲۴ Smile

RE: ازدواج دور از جوانان، - marvelous - 02 آذر ۱۳۹۸ ۰۱:۴۹ ب.ظ

(۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۱:۵۲ ق.ظ)naghmeh70 نوشته شده توسط:  
(30 آبان ۱۳۹۸ ۰۲:۱۵ ب.ظ)marvelous نوشته شده توسط:  من تنها ای کاشی که دارم اینه که سنم کمتر بود. از بعد از تصادفم سرنوشت من کلا با بچه های کوچیکتر از خودم رقم خورد. وقتی دانشجو شدم حدودا چهار پنج سال از همکلاسی هام بزرگتر بودم. الانم که همه ی زندگیم افتاده با کوچیکتر از خودم. نمیخوام بگم که نتونستم خودمو به همسن و سالام برسونم، اتفاقا تو هم سن و سالای خودم دوستا و همکارای درجه یکی دارم. ولی عالم جوونتر ها رو دوست دارم و احساس میکنم ای کاش میشد این پیرشدن فیزیکی رو جلوشو گرفت. من دوس دارم با همین حس و حال الانم مثلا بیست و پنج ساله بودم. ولی خب نمیشه، درسته سن مهم نیست و خودم با این قضیه ساختار شکنی کردم، ولی چیزی که هست پیرشدن فیزیکی رو نمیشه جلوشو گرفت.
دوس دارم جوون بمونم از نظر ظاهری. هرچند مهمش اینه که دلم جوونه.
درک میکنم...در مقطع ارشد برام این اتفاق افتاده... و راستش اذیتم میکنه.دوس دارم با هم سن و سالای خودم باشم....۲۷ سالمه بقیه فک کنم ۲۳ ۲۲ ۲۴ Smile

خیلی سخته ، اون اوایلش البته، یه جوری همه همزبونت انگار نیستن و یخرده احساس غریبی میکنی، ولی من الان با کوچکتر از خودم خیلی راحت دارم ارتباط میگیرم تا بزرگترها. احساس میکنم همه دارن از دست میرن شاید. نسل جوون هنوز انرژی دارن. الان حتی من با همسرم هم مشکلی ندارم و دیگه ارتباط گرفتن با کوچکتر از خودم برام راحت شده.
من رسما بعد از تصادفم چهار سال عمرم تلف شد. موقعی که همه کنکور میدادن برن دانشگاه من رو تخت بیمارستان افتاده بودم و سرم از سرا تا ثریا بخیه خورده بود. نمیدونم چه قسمتی بود که منو چهار سال نگه داشت بعد با یه نسل جدید وارد صحنه ی زندگی کرد. شاید به همین علته الان انرژی جوانی رو دارم، ولی از نظر جسمی دارم تحلیل میرم و این منو ناراحت میکنه. کاش جوونتر بودم واقعا.

RE: ازدواج دور از جوانان، - marvelous - 03 آذر ۱۳۹۸ ۰۴:۱۱ ب.ظ

(۰۳ آذر ۱۳۹۸ ۰۳:۵۰ ب.ظ)khalilparvar نوشته شده توسط:  
(01 آذر ۱۳۹۸ ۰۲:۳۷ ق.ظ)marvelous نوشته شده توسط:  دوستان یه بحث مرتبط با موضوع تاپیک راه بندازیم. از اونجایی که میدونم همه ی شما دوس دارین در مورد ازدواج صحبت بشه. از اونجایی که به نظرم ماها که تجربه ی زندگی مشترک داریم میتونیم تجربه های خوبمون رو در اختیار بقیه بزاریم برای پیدا کردن راه درست، یار درست و ایشالا ازدواج، میخوام با یه سوال بنیادین شروع کنم.

تا حالا عاشق شدین؟
اولین باری که عاشق شدین کی بود؟
چرا فکر میکنین اون تجربه عشق بوده؟
یا اگه الان عاشق هستین هم بگین. تعارف نکنین. میخوایم اصولی بحث کنیم و در مورد عشق و محبت و شکل گیری احساس دوطرفه و این مسائل تا اگه خدا بخواد ازدواج صحبت کنیم.

هر کی پایه هست شروع کنه جواب بده.

هزار عهد بکردم که گرد عشق نگردم
همی‌برابرم آید خیال روی او هر دمBig Grin

#سعدی

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند

اگه عاشق شدین برای بدست آوردنش چیکار کردین؟ اگه واقعا عاشق شدین هیچ دلیلی براش میبینین؟

ازدواج دور از جوانان، - marvelous - 03 آذر ۱۳۹۸ ۱۰:۴۰ ب.ظ

من راستش حالا که فکر میکنم همه ی عشق و عاشقی ها قبل از همسرم سوءتفاهم بود. راستش اون موقعی که باهاش ازدواج کردم بیشتر ماجرا جو بودم و دوست داشتم یه جوون پر انرژی کنارم باشه. ولی الان میبینم یه فرشته ی معصومه که پای همه چیز ایستاده. الان با جرات میگم عاشقشم.
میدونی به نظر من کلا عاشقی مثل قارچ میمونه، رخنه میکنه تو وجود آدم و یهو سرباز میکنه. یادم میاد شاید اولین باری که با همسرم ملاقات کردم به عنوان همکار اون روز باهم رفتیم بیرون بعد از کار و برام دو تا پیکسل خرید و گفت دوس داشتم یه هدیه به شما بدم ولی هنوز شما رو نمیشناسم و سلیقتونو نمیدونم. شاید این موقع این حس درم ایجاد شد، یا زمانی که من داشتم پرت میشدم و پام پیچ خورده بود و اون جلوی من با زانو خورد زمین که منو نگه داره، تا یه مدت نمیتونست راه بره. جلوتر کمکم کرد کسب و کار بزنیم باهم و شروع کردیم به همکاری و بعدم که هفته ی دیگه این موقع سه سال تموم میشه که زن و شوهریم. الان که میبینم همراهمه و یارمه خیلی بیشتر دوسش دارم ، پا به پاش هستم و عاشقش هستم.
واقعا تجربه ی خوبیه.

ازدواج دور از جوانان، - marvelous - 04 آذر ۱۳۹۸ ۰۳:۳۲ ق.ظ

ممنونم ازت عزیزم،
من اینا رو گفتم که یه چیزی بگم. هیچ وقت انتظار نداشته باشید تا خرخره عاشق کسی باشید که باهاش رو سفره ی عقد میشینید. این عشق به وجود میاد. فقط کافیه که نشونه هاش وجود داشته باشه و بزرگترین نشونه ی عشق واقعی یا بهتر بگم کسی که ظرفیت عشق واقعی رو داره اینه که یه آدم مستقله، یه آدمی که خودش رو میشناسه و حالا میخواد دیگری رو هم در وجود خودش شریک کنه. بنابراین زیاد سخت نگیرین. بزارین خودشو نشون بده. زود رد نکنین.
شاید ازدواج منم یه ذره غیر عقلانی بیاد، ولی باور کنین مهم اون استقلال شخصیت هست که در طرف وجود داشته باشه، مهم سن و سال هم نیست. فقط کافیه دو تا آدم باهم بتونن کانکت بشن.
امیدوارم شما هم یه عشق خوب و واقعی رو تجربه کنین.