تالار گفتمان مانشت
ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - نسخه‌ی قابل چاپ

ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج - alirezaei - 22 اسفند ۱۳۹۳ ۱۲:۴۹ ق.ظ

(۲۱ اسفند ۱۳۹۳ ۱۱:۳۷ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط:  حالا اگر دوست داشتین در روزای آتی(آخه به قول یکی از دوستام میگفت تو ایام عید که خانواده ها فرصتشون بیشتر برای اشنایی و دوران نامزدی) کیسایی که برام جالب بودو شرح بدم وگرنه که بیخیال CoolCoolTongue

شرح بنماییییییییییییدBig Grin

ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج - NP-Cσмρℓєтє - ۲۲ اسفند ۱۳۹۳ ۰۱:۰۶ ق.ظ

(۲۱ اسفند ۱۳۹۳ ۱۱:۳۷ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط:  حالا اگر دوست داشتین در روزای آتی(آخه به قول یکی از دوستام میگفت تو ایام عید که خانواده ها فرصتشون بیشتر برای اشنایی و دوران نامزدی) کیسایی که برام جالب بودو شرح بدم وگرنه که بیخیال CoolCoolTongue

آفاق زیرلفظی میخوای یا زیرزبونی؟؟؟ Big Grin
بگو دختر بگوووو Big Grin

RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج - Densike - 22 اسفند ۱۳۹۳ ۰۱:۵۳ ق.ظ

(۲۱ اسفند ۱۳۹۳ ۱۱:۳۷ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط:  اوایل سال۹۳ بود که بخاطر کمک به خودم در این باب وپیشنهاد خواهرم و بخاطرجمع اوری اطلاعات میدانی ومصاحبه با خانمهای و آقایون در شرف طلاق تز خواهرجونم پام به دادگاه خانواده باز شد یک ماه هفته ای سه روز که خیلی بهم کمک کرد ونظرات و حرفاشون برام جالب بود (البته تو همین مانشت هم با بعضی افکار جالب مواجه شدم Wink )
حالا بماند مقاومت ادما برای دفاع از حریم خصوصیشون ، دردسرایی وحتی توهینایی که بخاطر این فعالیت بهمون میشد. ولی برام جالب بود که اکثرا چه باسواد چه بیسواد ریشه مشکلاتشون تقریبا شبیه به هم بود البته من از دید یه دختر این کیسای طلاقو انالیز میکردم چون داخل زندگی واقعیشون نبودم حق قضاوت و مقصر دونستن هیچکدوم از دوطرفینو نداشتم ولی دیدن اینجور ماجرا ها کمک میکنه به یک انتخاب مناسب
حالا اگر دوست داشتین در روزای آتی(آخه به قول یکی از دوستام میگفت تو ایام عید که خانواده ها فرصتشون بیشتر برای اشنایی و دوران نامزدی) کیسایی که برام جالب بودو شرح بدم وگرنه که بیخیال CoolCool
من این پست شما رو خوندم،هی میومدم پایین به این کیس ها برسم آخر هم گفتید در روزهای آتی
مثل برگردون های سوباسا که همیشه یه هفته طول می کشید

RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج - morweb - 22 اسفند ۱۳۹۳ ۰۲:۵۵ ب.ظ

یادی از ما بکنیدکه این تاپیک رو گذاشتمTongue
فکر نمی‌کردم مشتاقان این تاپیک انقدر زیاد باشن! Heart دوست دار همه مانشتی ها من

RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج(هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - dokhtare payiz - 22 اسفند ۱۳۹۳ ۰۴:۳۶ ب.ظ

(۲۲ اسفند ۱۳۹۳ ۰۲:۵۵ ب.ظ)morweb نوشته شده توسط:  یادی از ما بکنیدکه این تاپیک رو گذاشتمTongue
فکر نمی‌کردم مشتاقان این تاپیک انقدر زیاد باشن! Heart دوست دار همه مانشتی ها من
شما خودتم نظر بده خب

ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج(هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - blackhalo1989 - 22 اسفند ۱۳۹۳ ۰۷:۴۵ ب.ظ

من نظرات شخصی و (شاید خام) خودم رو میگم.
اولا که بسته به محل زندگی و شرایط خانواده طرف همه راه هایی که گفتید ممکن نیست. من با راه دوم مخالفم به دلیل اینکه تو این راه توهم شناخت به وجود میاد. یکی از دوستای من که یه مدت قبل از ازدواج با خانمش ارتباط داشت یه بار به من میگفت وقتی طرفو میبینی چشم و گوش آدم بسته میشه. بعد هم گفت اگه خانواده مخالفت کردن پافشاری نکنم چون چشمو گوش آدم بسته میشه. توی این داستانی هم که تعریف کردید به نظر طرف توهم شناخت داشته، مخصوصا این قسمت : "کم کم اخلاق های که داخل مدت ۳ سال اصلا از رضا ندیده بودم یا دیده بودم وبا تفکر این که میتونم تغییرش بدم ظاهرشد". اینکه با این فرض رفته جلو که اخلاقای طرف رو تغییر بده هم اشتباهه. ضمن اینکه به نظر میخواسته از دست خانواده اش راحت بشه که اینم اشتباهه. در نهایت با خانواده همسرش هم مشکل داشته. یادمه یه بار با یه راننده تاکسی صحبت می کردیم. میگفت کلی قسط داره و غذاشون رو خانواده طرفین (فکر کنم خانواده خانم) کمکش میکرده. خانواده ها میتونن نقش حمایتی داشته باشن. با قطع ارتباط میتونه این حمایت از دست بره.

RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج(هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - farhud - 22 اسفند ۱۳۹۳ ۰۸:۴۹ ب.ظ

به نظرم خودتون مورد ۳ رو میپسندید.
من بهترین راه ازدواجی که میشناسم، تو هیچکدوم از گزینه ها نیست: معرفی خونواده ها به همدیگه از طریق واسطه و بعد جلسات آشنایی تحت نظر خونواده ها و مشاوره و تحقیقات مفصل و در نهایت اگه همه چیز در حد خوبی اوکی بود ازدواج. اینجا نقش دختر و پسر صفر نیست بر خلاف مورد ۱.
البته اصرار ندارم نظرم حتما درسته.
در مورد داستان طلاقی که گفتید، داستان تکراری طلاقهای این روزهاست که خیلی اطرافمون میبینیم.
تو رابطه دوستی (شما اسمشو بذار آشنایی، تلویزیونم اسمشو گذاشت نامزدی) احساسات و علاقه و کشش بین دو طرف محاله بذاره یه تصویر واقعی از طرف مقابل به دست بیاد. این تصویر غیرواقعی علاوه بر اینکه شناخت واقعی نیست، شناخت بد هم هست و سطح انتظارات طرفین رو بالا میبره. یه وقت هست شما شناختت از طرف مقابل کمه ولی یه وقتی هست که علاوه بر اینکه خود واقعیش رو نمیشناسی یک چیزهایی برای خودت از دوستت ساختی، یه امتیازاتی برای طرفت متصور شدی که امکان داره تو زندگی واقعی کاملا برعکسش باشه. و این بدتر از اینه که چیزی درباره ش ندونی.
چون اینکه توقع داری طرفت بالای ۱۸ باشه و تو زندگی ۱۲ هم نگیره ضربه ش بدتر از موقعیه که توقعی نداشتی و ۱۲ بگیره.

Sent from my D6503 using Tapatalk

RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج(هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - Hamzeh.S - 22 اسفند ۱۳۹۳ ۰۹:۲۱ ب.ظ

به نظرمن درایران گزینه دومی که گفتین خیلی می تونه خطرناک باشه که یکی ازدلایلش همین موضوعی که مطرح کردین هست یعنی مخالفت خانواده.بیبنید چه دختر و چه پسرخیلی کمن افرادی که به خاطر طرف مقابل کاملا باخانوادشون قطع ارتباط کنن.به نظرم قطع ارتباط باخانواده در مورد ازدواج تنها دریک صورت قابل توجیه هست واونم مخالفت بدون دلیل ومنطق خانواده هستش.تازه دراون شرایطم نباید به زورمتوصل شد ومثلا مثل این پرونده ای که مطرح کردین (برادررضا) خودکشی کرد وکارهای دیگه تا به مقصودبرسین.کسی که صرفابه خاطریک عشق کور ازخانوادش دل می کنه مطمئن باشید یک روزی به سمت خانوادش دوباره برخواهدگشت ونظراونها رو خواهدپذیرفت.
درموردگزینه اول هم بایدبگم به نظرم شناخت طرفین ازهم خیلی مهمه واینکه صرفا خانواده ها همدیگر رو انتخاب کنن وتموم نمیشه.
به نظرمن درایران گزینه سوم خوبه چون اولا مطابق آداب ورسوم مردم ایران هست(ما په بخواهیم چه نخواهیم درداخل این جامعه زندگی می کنیم وباید به آداب ورسومش احترام بگذاریم.)ودوما هم اینکه طرفین تحت نظارت خانواده ها می تونن شناخت نسبتا خوبی ازهم پیدا کنن.یکی ازآشناهای ما درهمین دوران نامزدی باطرف مقابلش به این نتیجه رسیدن که به دردهم نمی خورن وخیلی راحت بدون دعوا ازهم جداشدن.

درمورد گزینه اول یک چیز دیگر روهم می خواستم بگم واون اینکه درایران متاسفانه روابط بین دخترها وپسرها دراثر نداشتن درک درست ازروابط بسیارپیچیده ومشکل ساز شده.
فکرکنم نوشتم خیلی طولانی شد بقیه شو اگر خواستین بعدامی نویسم.Smile

RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج(هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - blackhalo1989 - 22 اسفند ۱۳۹۳ ۱۰:۰۷ ب.ظ

(۲۲ اسفند ۱۳۹۳ ۰۸:۵۳ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط:  ممنون از اینکه نظرتونو گفتید .
در ارتباط با تیکه اول کلامتون باید بگم که میشه لطفا واضح تر منظورتونو بگیدآخه نمیخام برداشت شاید غلطمو از حرفتون بگم
مثلا تو یه شهر کوچیک که نمیشه از قبل با هم رابطه داشته باشن. مخصوصا برای دختر میتونه بد بشه. باعث بدنامی میشه.
یا مثلا فرض کنید پسری که پدر مادرش سن و سالی ازشون گذشته و خیلی حرف مردم براشون مهمه. ممکنه خانواده دختر مهریه بالا نخوان ولی خانواده پسر اصرار به مهریه بالا داشته باشن. پسر به سختی میتونه طرز فکر والدینشو عوض کنه چون سنی ازشون گذشته. تو این مورد حتی اگه خانواده دختر مشکلی با مهریه مثلا ۱۴ تا سکه نداشته باشن ولی پسر به دلیل خانواده خودش مجبوره زیر بار مهریه سنگین بره.

RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج(هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - blackhalo1989 - 23 اسفند ۱۳۹۳ ۱۲:۰۰ ق.ظ

(۲۲ اسفند ۱۳۹۳ ۱۱:۲۵ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط:  درمورد این که میگید خانواده پسرموافق مهریه بالاست باید بگم که پسر باید خانواده خودشو قانع کنه که همیشه در روی یه پاشنه نمیچرخه و یه سیب رو که بالا بندازیم هزارتا چرخ میخوره تا بیاد زمین (من این قضیه مهریه که گفتید دقیقا برای یکی از آشناها اتفاق افتاده بود خانواده دختر کم میکردن خانواده پسر زیاد آقا پسر باشجاعت بلند شد روبه هردو خانواده گفت آقا مهریه عندالمطالبه است من اگر این خانمو الان عقد کنم و فردا درخواست مهریه بده باید پرداخت کنم چون حقش من داراییم اینقد شما با این تعداد سکه که من میگم موافقید رو کرد به پدرش گفت فردا روزی اتفاقی بیفته برای من و دستم از دنیا کوتاه بشه شما میتونید این تعداد سکه که سیر صعودی و نزولی داره رو میتونید بدید دیدن راست میگه و هردو طرف کوتاه اومدن )Smile
به نظرم این مساله بستگی به شرایط داره. اینطور نیست که بگیم طرف بره خانوده شو قانع کنه. مثالی که من زدم پدر و مادر پیر بودن که قرار نیست چیزی که سالها باهاش زندگی کردن رو به سادگی بذارن کنار. در هر حال بستگی به شرایط داره. نمیشه اینطوری نظر داد.

ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج(هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - abji22 - 23 اسفند ۱۳۹۳ ۱۲:۳۳ ق.ظ

من ترکیب۲و۳و میپسندم تحقیق خیلی مهمه

پاسخ : RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج(هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - shamim_70 - 23 اسفند ۱۳۹۳ ۰۱:۱۳ ب.ظ

(۲۲ اسفند ۱۳۹۳ ۱۱:۲۵ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط:  
(22 اسفند ۱۳۹۳ ۱۰:۰۷ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  
(22 اسفند ۱۳۹۳ ۰۸:۵۳ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط:  ممنون از اینکه نظرتونو گفتید .
در ارتباط با تیکه اول کلامتون باید بگم که میشه لطفا واضح تر منظورتونو بگیدآخه نمیخام برداشت شاید غلطمو از حرفتون بگم
مثلا تو یه شهر کوچیک که نمیشه از قبل با هم رابطه داشته باشن. مخصوصا برای دختر میتونه بد بشه. باعث بدنامی میشه.
یا مثلا فرض کنید پسری که پدر مادرش سن و سالی ازشون گذشته و خیلی حرف مردم براشون مهمه. ممکنه خانواده دختر مهریه بالا نخوان ولی خانواده پسر اصرار به مهریه بالا داشته باشن. پسر به سختی میتونه طرز فکر والدینشو عوض کنه چون سنی ازشون گذشته. تو این مورد حتی اگه خانواده دختر مشکلی با مهریه مثلا ۱۴ تا سکه نداشته باشن ولی پسر به دلیل خانواده خودش مجبوره زیر بار مهریه سنگین بره.
ببخشید انقدر صریح میگم:
ببینید (خاطرم نیست دکتر فرهنگ بودن یا دکتر اقبالی نسب خلاصه یه دکتری بودSmileSmile )یه چیز خوب میگه البته من این قضیه رو قبل از کارگاه های بین دوستام دیده بودم ولی خب وقتی تشریح داده شد خیلی بهتر مسئله برام جا افتاد
ببینید دو مورد تو جامعه برای این قضیه اتفاق میفته ۱-اول آشنایی بعد خواستگاری،۲-اول خواستگاری بعد آشنایی
دکتر میگفت تا زمانی که هیچی رسمیت پیدا نکرده کسی نفهمه این مسئله شهر کوچک هم که گفتید مگه چند جلسه است دوره آشنایی یک سوم ارتباط با تلفن و اون دوسوم هم شما قرار نیست برید پارک قرار نیست جزییاترو داخل دوره آشنایی متوجه بشید دوره آشنایی فقط یه سری کلیات مورد بررسی قرارر میگیره که با ۳ الی ۵ جلسه (که اینم خیلی زیاد) به کلیاتی که مد نظرتونه پی میبرید .
نمیدونم چرا این تفکر باید باشه که تایه نفر میاد خواستگاری(خانواده دختر) یایه نفر میره خواستگاری (خانواده پسر)باید همه بفهمن(خاله و عمو....) ببینید شاید داخل دوره آشنایی اصلا به تفاهم نرسیدن این که کسی ندونه جز خانواده طرفین بهتر (این نظر شخصی خودم که حتی عروس و داماد خانواده هم نفهمن)

درمورد این که میگید خانواده پسرموافق مهریه بالاست باید بگم که پسر باید خانواده خودشو قانع کنه که همیشه در روی یه پاشنه نمیچرخه و یه سیب رو که بالا بندازیم هزارتا چرخ میخوره تا بیاد زمین (من این قضیه مهریه که گفتید دقیقا برای یکی از آشناها اتفاق افتاده بود خانواده دختر کم میکردن خانواده پسر زیاد آقا پسر باشجاعت بلند شد روبه هردو خانواده گفت آقا مهریه عندالمطالبه است من اگر این خانمو الان عقد کنم و فردا درخواست مهریه بده باید پرداخت کنم چون حقش من داراییم اینقد شما با این تعداد سکه که من میگم موافقید رو کرد به پدرش گفت فردا روزی اتفاقی بیفته برای من و دستم از دنیا کوتاه بشه شما میتونید این تعداد سکه که سیر صعودی و نزولی داره رو میتونید بدید دیدن راست میگه و هردو طرف کوتاه اومدن )Smile

خانما ما دوست داریم از نظرات و تجربه هاتون هم بهرمند بشیمSmileBig GrinBig GrinTongue
من با حرف دوستمون کاملا موافقم
من خودم وقتی کسی معرفی میشه بهمون یسری ویژگی های طرفو توو همون تماس تلفنی اولیه یا اون کسی بعنوان معرف هس پرسیده میشه اگ شرایط اولیه رو از تظر من و خانوادم داشت خب ی قرار گذاشته میشه یا داخل خونه یا بیرون (اگ تا حدودی بشناسیم خب میان خونه وگرنه بیرون)این واسه اینه ک باید طرفین قیافه همو ببینن ک اگ غریب باشن لزومی نیس شالو کلاه کنی بیری خونه دختر کافیه اقا پسر با مادرش و دخترم با مادرش یجا مث پارک یا ...درحد سلام و احوال پرسی همو ببینن ک دخترو پسر قیافه ی همو ببینن چون ظاهر و ویژگی های فیزیکی بهرحال مهمه!اگ ظاهر برای دوطرف پسند بود ی حلسه دوستانه ن بعنوان خاستگاری میزارن ک بیشتر با شرایط هم اشنا شیم.

ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج(هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - abji22 - 23 اسفند ۱۳۹۳ ۰۱:۵۷ ب.ظ

ازدواج نزدیک جوانان،جوانان نزدیک ازدواج

RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج(هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - Hamzeh.S - 24 اسفند ۱۳۹۳ ۰۱:۰۹ ق.ظ

این حوصله شما هم قابل ستایشه که این همه تایپ می کنیدSmile
یک چیزم می خواستم بگم که درجوامع پیشرفته مردم خیلی راحت درباره این موضوعا وخیلی ازموضوعات دیگه که توایران بحث کردن دربارشون بدمحسوب می شه تبادل نظرمی کنن ولی متاسفاته این فرهنگ غلط درجامعه ما وجود داره که مثلا اگر یک جوان درمورد ازدواج صحبت کنه خیلی بی ادب وبی تربیته.اینجا که دیگه فضای مجازیه پس بیاید نظراتتون رو بگید دیگه بچه هاHuhHuh
سوالتون دقیقا یکی از اصلی ترین مشکلات ازدواج جوانان درحال حاضره.یعنی خیلیا که دارن ازدواج می کنن اصلا نمی دونن چرا ازدواج می کنن.به خاطر حرف پدرومادریافامیل یا رسم رسوم و.... که هیچ کدوم عقلانی نیست ودرنهایت به شکست می انجامد(خیلیاشون).اینکه بگیم درازدواج اصلا احساسات دخیل نیست اشتباه محضه ولی به نظرم انتخاب عقلانی ودرست از غلبه عقل برانتخابتون نشأت می گیره.اما چون عقل کمال گرا است وهرچیزرو درحد عالی با توجه به معیارهای شما درنظرمی گیره بنابراین اگر فقط بخواهیم باعقل جلو بریم هرگز از کوچکترین نقص طرف مقابل هم نخواهیم گذشت.به همین دلیل هم هست که کسانی که سنشون بالا می ره به دلیل غلبه کامل عقلشون براحساسشون خیلی کم میشه که ازدواج کنن.اینجا است که احساسات باعث میشه شما بعضی ازکمبودهای نفرمقابل رو نادیده بگیرید ودرواقع احساسات مثل یک آهنربا دوطرف روبه هم نزدیکترمی کنه.
اما تعریف ازدواج به نظرمن اینه که دونفر که احساس می کنن درادامه مسیر زندگیشون نمی تونن به تنهایی مسیر رو ادامه بدن ونیازبه یک همراه وشریک برای کمک دارن(حالا درتمام جنبه های زندگی) با هم ازدواج می کنن.به همین دلیل هم ازدواج مایه آرامشه یک نفرمیشه.چون حضورنفردیگه با عث میشه چه درسختی ها ومشکلات راحت تر بتونه با مشکلات مبارزه کنه وچه درشادیها تقسیم شادی با یک نفرکه به اون علاقه داره باعث میشه شادیش چندبرابربشه.همین طورازدواج بعضی چیزاروبه آدم هدیه می ده که قبلش نداره مثل فکرکردن وحساس بودن به سرنوشت یک نفردیگه وهمین طور مسئولیت پذیری بیشتر چون سرنوشت یک دیگه هم بعد ازازدواج به شما بستگی داره و... .
ببخشید طولانی شد.من زیادنوشتم تا بقیه رو نفرین نکنیدSmile .اینم یه جورفداکاریه دیگه.Big GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig Grin

RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج(هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - Bahar_HS - 24 اسفند ۱۳۹۳ ۰۹:۴۹ ق.ظ

(۲۴ اسفند ۱۳۹۳ ۰۳:۱۰ ق.ظ)Riemann نوشته شده توسط:  نمیدونم چرا اعصابم خورد خورد شده توی این تاپیک!!!! AngryAngryAngry

یک ساعته دارم مینویسم و پاک میکنم !!!

من که احتمال خیلی زیاد ازدواج نکنم :-{

آخه چرا؟؟؟Huh

پسرا به جیبشون نگاه میکنن شما به دلتون.
توصیف پسرا است یا دخترا؟؟؟HuhUndecided

(۲۴ اسفند ۱۳۹۳ ۰۱:۰۹ ق.ظ)Hamzeh-Soltanian نوشته شده توسط:  این حوصله شما هم قابل ستایشه که این همه تایپ می کنیدSmile
یک چیزم می خواستم بگم که درجوامع پیشرفته مردم خیلی راحت درباره این موضوعا وخیلی ازموضوعات دیگه که توایران بحث کردن دربارشون بدمحسوب می شه تبادل نظرمی کنن ولی متاسفاته این فرهنگ غلط درجامعه ما وجود داره که مثلا اگر یک جوان درمورد ازدواج صحبت کنه خیلی بی ادب وبی تربیته.اینجا که دیگه فضای مجازیه پس بیاید نظراتتون رو بگید دیگه بچه هاHuhHuh
سوالتون دقیقا یکی از اصلی ترین مشکلات ازدواج جوانان درحال حاضره.یعنی خیلیا که دارن ازدواج می کنن اصلا نمی دونن چرا ازدواج می کنن.به خاطر حرف پدرومادریافامیل یا رسم رسوم و.... که هیچ کدوم عقلانی نیست ودرنهایت به شکست می انجامد(خیلیاشون).اینکه بگیم درازدواج اصلا احساسات دخیل نیست اشتباه محضه ولی به نظرم انتخاب عقلانی ودرست از غلبه عقل برانتخابتون نشأت می گیره.اما چون عقل کمال گرا است وهرچیزرو درحد عالی با توجه به معیارهای شما درنظرمی گیره بنابراین اگر فقط بخواهیم باعقل جلو بریم هرگز از کوچکترین نقص طرف مقابل هم نخواهیم گذشت.به همین دلیل هم هست که کسانی که سنشون بالا می ره به دلیل غلبه کامل عقلشون براحساسشون خیلی کم میشه که ازدواج کنن.اینجا است که احساسات باعث میشه شما بعضی ازکمبودهای نفرمقابل رو نادیده بگیرید ودرواقع احساسات مثل یک آهنربا دوطرف روبه هم نزدیکترمی کنه.
اما تعریف ازدواج به نظرمن اینه که دونفر که احساس می کنن درادامه مسیر زندگیشون نمی تونن به تنهایی مسیر رو ادامه بدن ونیازبه یک همراه وشریک برای کمک دارن(حالا درتمام جنبه های زندگی) با هم ازدواج می کنن.به همین دلیل هم ازدواج مایه آرامشه یک نفرمیشه.چون حضورنفردیگه با عث میشه چه درسختی ها ومشکلات راحت تر بتونه با مشکلات مبارزه کنه وچه درشادیها تقسیم شادی با یک نفرکه به اون علاقه داره باعث میشه شادیش چندبرابربشه.همین طورازدواج بعضی چیزاروبه آدم هدیه می ده که قبلش نداره مثل فکرکردن وحساس بودن به سرنوشت یک نفردیگه وهمین طور مسئولیت پذیری بیشتر چون سرنوشت یک دیگه هم بعد ازازدواج به شما بستگی داره و... .
ببخشید طولانی شد.من زیادنوشتم تا بقیه رو نفرین نکنیدSmile .اینم یه جورفداکاریه دیگه.Big GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig Grin
اول تشکر از آفاق جان،
بعد هم گلایه؛آخه چرا هی میای داغ دلمون رو تازه می کنی؟؟ها؟؟آخه چرا؟؟؟Huh

شوخی کردم!Smile
اتفاقا در مسیری که میام سر کار داشتم فکر می کردم (از بس مسیر کوتاهه!)
بعد اومدم اینجا،دیدم بللللله!!!

خوب،یکی از دوستان گفتند حالا که همو نمشناسیم نظرات واقعی و یه جوری حرف دلمون رو بنویسیم!
آخ که چقدر دلم می خواد همه ی حرفامو بنویسم! اگر هم کسی بخونه و جوابم رو هم بده که خیلی عالی میشه!Smile البته اگر این تنبلی اجازه بده....
فقط بعدش باید کلا کاربری م رو از مانشت حذف کنم!Cool
فکر کنم سعدی باشه که میگه:"هر آن کس دست از جان بشوید/هرآنچه در دل دارد بگوید":D

۱) راحت نمی تونیم (منظورم دخترا و پسرای دم بخت!) در مورد ازدواج حرف بزنیم!مخصوصا حرفهای ممنوعه!Dodgy
۲) اعمال نظر خانواده ها خیلی شدیده!این مشکلی یه که خود من دارم! کسی که خانواده م می پسندن من نمی پسندم و برعکس! پس من چکار کنم؟؟؟ AngryAngryAngryAngry

یه گلایه ی خیلی شدید از پسرای جامعه مون!Angry
آخه چرا خانواده هاتون و بخصوص مادرهاتون باید براتون تصمیم بگیرن؟؟؟
تماس می گیرن،می گن اول خودم(مادر پسر) باید بیام!!! آخه چرا؟؟مگه قراره من با تو ازدواج کنم؟؟؟؟
داستان ازدواج دختر همسایه مون(کاملا واقعی!):
مادر شوهر گرامی ۴ ساااااال تمام! دنبال دختر موردنظر بودن و آقای شوهر!Dodgy این امر خطیر رو کاملا به مادر گرامی شون سپرده بودن و استدلالشون هم این بوده:خودت انتخاب کن که اگر فردا مساله ای چیزی پیش اومد نگید این انتخاب خودت بوده!!!!
نخندید! این استدلال یک مهندس تحصیلکرده،باتجربه و باسابقه است!!!
واقعا چرا؟؟؟
مورد بعدی: آقای خواستگار ۳۵ ساله هنوز مادرش باید براش تصمیم بگیره!!!
(البته یه دلیل که نظر شخصی منه و نمی دونم درسته یا نه،اینه که به دلایل مرزبندی هایی که در جامعه ما وجود داره شناخت دختر و پسر از هم خیلی کمه؛من موافق بی بندوباری نیستم،ولی دیگه اینطوری هم نه! یکی از مادرهای محترم اینطوری از پسرشون تعریف می کردن:تا حالا با هیچ دختری صحبت نکرده!فرض بگیرید صادق بودن و واقعا اون آقا همین طوری هست؛چرا این چیزا فضیلته؟؟؟؟ Angry)

یه مدتی یه فیلمهای غیر ایرانی می بینم!Smile
نمی دونم فیلمهاشون چقدر شبیه زندگی واقعی شون هست؟؟؟
ولی اگر فرض بگیریم به زندگی واقعی شون نزدیکه، دختر و پسر از باهم بودنشون خوشحالند!
حالا ما،بعد از گرفتن رضایت خانواده ها که چالش کم و کوچیکی هم نیست،کلی خان رو به رومونه؛حالا دیگه جونی می مونه تا وقتی باهم هستیم خوشحال باشیم؟؟؟
اصلا وقتی یاد گذشتن از اینهمه خان می افتم،تنم می لرزه!اول از همه راضی کردن پدر و مادر خودم!
بعدش(در بیشتر مواقع)دخترای جامعه بعد از ازدواج استقلالشون رو از دست می دن؛من که نمی تونم با همچین مساله ای کنار بیام؛ وقتی فکر می کنم همسرم قراره منو محدود کنه،احساس خفگی می کنم؛واقعا این احساس بهم دست میده.Undecided

اینو داشته باشید تا بعد....AngelBig Grin