صفحه‌ها: ۱ ۲
خسته شدم ، من میخوام عوض بشم!
سلام.
تا به حال شده که از زندگیتون ، از محیطی که زندگی میکنید ، از دورو بریاتون ، خسته بشین؟
شده که بخواین تنها باشین برین تنهایی زندگی کنین؟
شده که بخواین زندگی و مسیرتونو عوض کنین و یه فصل تازه برای خودتون شروع کنین؟
لطفا توضیح بدین که این احساسات به شما دست میده؟ و چیکار میکنید؟ اگه تصمیم بگیرید که تغییر کنید ، بنظرتون موفق میشید؟ یا تا به حال موفق شده اید؟
واسه من ۲ ماه که اتفاق افتاده
(۱۶ شهریور ۱۳۹۳ ۰۳:۵۲ ب.ظ)hamid88 نوشته شده توسط: واسه من ۲ ماه که اتفاق افتاده
باید چیکار کنیم ؟ خیلی شرایطه بدیه......
بیکاری و ندونم کاری خیلی سخته و به روح و جشم طرف خیلی خیلی صدمه میزنه
داستان من خیلی مفصله ولی در یک جمله میتونم بگم که لطف خدا و حضرت معصومه (س) شامل حال من شد و تونستم کاری که دوست دارم رو انجام بدم و کارمند بشم.(شغل موردنظرم=بانک و شرکت نفت بود)
هم کارمند شدم هم ارشد قبول شدم و خداروشکر که میتونم هم کار کنم هم ادامه تحصیل
..........!!!
(۱۶ شهریور ۱۳۹۳ ۰۳:۴۳ ب.ظ)dokhtare kh00b نوشته شده توسط: خسته شدم ، من میخوام عوض بشم!
سلام.
تا به حال شده که از زندگیتون ، از محیطی که زندگی میکنید ، از دورو بریاتون ، خسته بشین؟
شده که بخواین تنها باشین برین تنهایی زندگی کنین؟
شده که بخواین زندگی و مسیرتونو عوض کنین و یه فصل تازه برای خودتون شروع کنین؟
لطفا توضیح بدین که این احساسات به شما دست میده؟ و چیکار میکنید؟ اگه تصمیم بگیرید که تغییر کنید ، بنظرتون موفق میشید؟ یا تا به حال موفق شده اید؟
!!!!!
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
(۱۶ شهریور ۱۳۹۳ ۰۶:۲۰ ب.ظ)behnam5670 نوشته شده توسط:(16 شهریور ۱۳۹۳ ۰۳:۴۳ ب.ظ)dokhtare kh00b نوشته شده توسط: خسته شدم ، من میخوام عوض بشم!
سلام.
تا به حال شده که از زندگیتون ، از محیطی که زندگی میکنید ، از دورو بریاتون ، خسته بشین؟
شده که بخواین تنها باشین برین تنهایی زندگی کنین؟
شده که بخواین زندگی و مسیرتونو عوض کنین و یه فصل تازه برای خودتون شروع کنین؟
لطفا توضیح بدین که این احساسات به شما دست میده؟ و چیکار میکنید؟ اگه تصمیم بگیرید که تغییر کنید ، بنظرتون موفق میشید؟ یا تا به حال موفق شده اید؟
!!!!!
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من اینطوری عوض شدم که هیچ چی رو از قبل برنامهریزی نکنم به جاش تلاش کنم بهترین باشم.
برای منم پیش اومده.بارها.به ی انگیزه قوی برای عوض شدن نیاز هست.
سلام هم دردش طولانی و هم درمانش شاید
یکم گفتنش حوصله میخواد
اگه موافق باشید تو یه تاپیک جدا مفصل بحث بشه فقط یه اشاره بکنم
عمده ی ریشه ی این افکار از اینجاست که ما زندگی قبلا برامون تعریف شده
یعنی اینکه تو باید اینجوری بخوری بپوشی بری مدرسه حتما درس درس درس بعد کنکور قبول نشی بدبختی
بعد سربازی باشه یا نه بعد دانشگاه و ازدواج و البته قدرتی که ازدواج داره باعث میشه خیلی ها دیگه به این چیزا فک نکنن
اما اونایی که یکم سر و گوششون میجنبه به این زندگی از قبل تعریف شده راضی نیستن و باز معترض هستن
ببینید صحبت من این نیست که اشتباهه
حرف من اینه که ما همه ی این راه رو هم اگه میخوایم بریم باید خودمون به این نتیجه برسیم که باید بریم باید اینجا باشیم
نه اینکه وقتی ازمون میپرسن چرا ازدواج میکنی؟ چرا اصلا زندگی میکنی؟ مثل ۹۰% افراد جامعه یا جوابی نداریم یا جواب کلیشه ای
بارها شده من از دیگران پرسیدم که چرا زندگی میکنی میگه خب ازدواج کنم درس بخونم سامان بگیرم
میگم بابا اینا که گفتی همش زیر مجموعه ی زندگی بود دارم میگم کلا چرا زندگی میکنی؟ هدف چیه؟
اینجاس که خیلی ها به فکر فروع میرن و این فکر کردن خوبه. اینکه هدف از زندگی کردن چیه و میخوایم چکار کنیم
گاهی برخی افسردگی ها و مشکلات انسان رو در مقابل بی هدفی واکسینه میکنه اما اگه نتونیم به موقع بهشون خط بدیم و جهت گیری کنیم افکارمون رو کلا زمین میخوریم
خیلی جای حرف دارم چون خیلی با ادم هایی بودم که یا افسردگی یا روزمره گی و ... چیزای دیگه درگیرشون کرده
اما نمیشه برا همه یه نسخه پیچید میشه بحث رو جوری پیش برد یه سری کاملا موافق باشن و یه سری قبول نداشته باشن اما کلیاتی که باید بهش اشاره بشه اونایی بود که گفتم
هدف داشتن تو زندگی به ادم انگیزه میده و وقتی ادم انگیزه داشته باشه همه چیز براش قابل تحمل و معنی دار میشه
شما فرض کنید جناب x عاشق دختری میشه و اون هم مثل ما خیلی حال و حوصله ی ورزش کردن رو نداره
حالا دختر خانم Y میگه که حتما باید ورزش کنی و وزن کم کنی و .... این ادم به عشق دختره هر روز ۶ بلند میشه میره ورزش !!! (خاک تو سرش با این زن ذلیلی اول کار)
همون ورزشی که اصلا حالش رو نداشت الان مهم ترین برنامه ی کاریش شده. چرا؟ چون انگیزه داره و این انگیزه بخاطر هدفش بوجود اومده و نه تنها بر بی حوصلگی غلبه میکنه بلکه در کنارش خیلی کارهای دیگه رو انجام میده
توصیه ی من به همه ی برادر و خواهرای عزیز اینه که بشینیم فکر کنیم فکر فکر فکر
اینکه باور کنیم که خدا تمام دنیا رو به ما داده نه به همه ی ما یادمون باشه خدا یک دنیا با چند میلیارد جمعیت به هر کدوم از ما داده تا توی اون بخشش کنیم مبارزه کنیم گذشت کنیم انفاق کنیم و هممه و همه و همه برای ماست برای تک تک ما و انشالله بتونیم قدردان این نعمت ها باشیم که اگه میدونستیم چقدر خدا ما رو دوس داره و حواسش به ما هست همیشه با لذت زندگی میکردیم اینکه یکی همیشه کنارته و داره از وجودت لذت میبره
خواهش دیگه اینکه انشالله مثل همیشه تو جووونی پاک بمونید که زیباترین خاطره از جوانی شما خواهد بود که تا اخرین لحظه ی مرگ برای شما زیبا میمونه
همیشه حواستون به انسان های ضعیف باشه که شاید گاها بخاطر نداشت مشاور خوب یا والدین خوب یا وضع مالی خوب نتونن مثل ما باشن انشالله شرمنده ی اونا هم نشیم
ببخشید پر حرفی شد همه حرف برا گفتن دارن و همه ی اینا رو هم بلدید هیچ واژه ی تازه ای نبود فقط یاداوری بود
با این حال کسی حس کرد میتونم مفید باشم در خدمتم
به نظرم بیشتر ملت اینجوری شدن مشکل ابتدا د بی هدفی است وبعد عدم مسولیت اجتماعی در جامعه نسخه پیچیدن خیلی سخته باید بدونی چرا اینجوری شدی شاید از بیکاری شاید از اینکه به هدفات نرسیدی شاید از اینکه توی جامعه مسولیت و جایگاه خوبی نداری ئ هزاران دلیل دیگر ابتدا بدون چرا اینجوری شدی و چی میخوای و چه هدفی داری و بعد بروی کلاس ها برای مثال کلاس های ورزشی یا هرکلاس دیگه ای فقط نزار فک کنی که اعصابت داغون بشه بعد بدون به کجا میخوای برسی خودت رو وقف هدفت کن تا بهش نرسیدی همش تلاش کن نرسیدی هم نرسیدی فقط تلاش کن اما مطمن باش انشااله میرسی
(۱۶ شهریور ۱۳۹۳ ۰۳:۴۳ ب.ظ)dokhtare kh00b نوشته شده توسط: خسته شدم ، من میخوام عوض بشم!دوست من ،
وقتی احساس مس کنی که از شرایط حاضرت راضی نیستی و می خواهی عوض بشی ، خوشحال باش.
چون این عدم رضایت یعنــی تمایل و مــیل به تغییر.
واین نشونه ی خوبیه ، یعنی اینکه تو هستی و می تونی رو به جلو بری.
یعنــی حــرکت و نبودن در حالت ایستایی.
----------
مطمئنن همه ی ما ، تو یه جاهای زندگیمون ، با هر سنی این عدم رضایت بوجود اومده
منتهی نحوه برخورد مون بوده که باعث تغییر یا عدم تغییرمون شده!
یکی می تونه مث one hacker alone تو این چالش ذهنی تفکر کنه و برا کارهایی روتین هر روزه چرایی بیاره و اندیشه کنه و یکی هم می تونه بهمون روال ادامه بده و تو همون مود بمونه .
می بینید، پس این شمایید که همیشه تعیین کننده اید
شاید این حس و خیلی حس های دیگه برا هممون پیش بیاد اما مهم نحوه درست برخورد با این موضوعه.
می تونی خودتو سرزنش کنی و از این که تا به امروز هر چی بودی پشیمون بشی و می تونی خیلی خوب تصمیم بگیری و بگی من تا به امروز هر چی بودم ، بودم، از امروز به بعد می خوام بهتر از قبل باشم. می خوام خودم برای خودم متفاوت باشم. می خوام بهترین برای خودم باشم.
شاید باور نکنی ولی کمی و فقط کمی از این خواسته می تونه توی تو تحول ایجاد کنه.حداقل برای من که اینطور بوده.
پـس اول از همه بــاید بخوای .
خودت بخوای که دنیات تغییر کنه و مطمئن باش وقتی تو بخوای همه چیز اتفاق میفته.
این شعار نیست دوست من. این بــــــاور منه.
حتی اگه از نظر دینی هم بخوای بهش نگاه کنی می گن اول باید نیت کنی و بعد یه سری دستورالعمل انجام بدی.
پس اولین قدم شد خواستن.
بعد اینکه دلت خواست خودتو عوض کنی باید قدم بعدی رو برداری
برای تغییر هر چیزی باید ابتدا اونرو شناخت و بعد با توجه به قابلیتهاش اونو تغییر داد.
ماهیت انسان ماده ست .برای تغییر ماده باید نوع اونو شناخت و بعد خواص اونو و طبق خواص ان رو تغییر داد.
دقیقــا مثل تعریف کلاس در برنامه نویسی.
ساخت یک شی ، تعیین صفات و خواص اون و کارهایی که می شه با استفاده از اون انجام داد. مثل آب که وقتی پی می بری ماهیتش مایع است می تونی یه سری قابلیتهارو براش تعیین کنی.نقطه جوش میزاری نقطه انجماد میزاری.
شماهم بهمین صورت .پس باید خودتو بشناسی بعد بتونی با توجه به شناختت برسی به نقطه تعیین شده.
قصدم این نیست که خیلی مطلبو پیچیده کنم، همه ی حرفم اینه همه ی اتفاقات خوب در درون تو میوفته.
شاید چیزی به اسم انگیزه های بیرونی برات اتفاق بیفته اما مهمترین اتفاقات در درون توست.
باید خودت دلت بحال خودت بسوزه.
این توئی که می تونه دنیای متفاوتی داشته باشی و یا مثل بقیه زندگی کنی.
یعنی مثلا زندگی کنی چون باید زندگی کنی
ازدواج کنی چون همه باید ازدواج کنن
باید مدرک بگیری چون باید همه مدرک بگیرن
متفاوت بودن خیلی سخته.باید باور داشته باشی که می تونی.
نمی گم عرف زیر پا گذاشته باشه یا ناهنچاری بشه اما برا همین کارهای روتین و بظاهر مسری می شه قشنگتر فکر کرد ، می شه نگاه بهتری داشت.
بقول دوستمون کاش یاد بگیریم فقط فکر کردن و!
بنظر من حالا که خواستی عوض بشی همه ی سعی تو کن بهترین بشی.
سعی کن خودتو خیلی خوب بنشناسی و بعد حرکت کنی.
مطالعه کن.
با ادمای موفق بحرف.
تعیین افق کن.
زندگی کن.
لذت ببر.
عاشق باش.
تا به حال شده که از زندگیتون ، از محیطی که زندگی میکنید ، از دورو بریاتون ، خسته بشین؟
بله .محــل کارم بوده و یا محیط دوستانم بوده بخاطر وجود انرژی منفی و تحلیل رفتن روحیه م ترکشون کردم.
نه که قدرت مقابله نباشه، نه ترک شده چون ارزش صرف انرژی نداشت.
شده که بخواین تنها باشین برین تنهایی زندگی کنین؟
شده.رفتم تو لاک خودم ولی بعدش اتفاقای خوبی افتاده چون سعی نکردم تو حالت خمودی و انزجار بمونم.
سعی کردم بیشتر فکر کنم و بهتر ببینم.
شاید نشه اطرافمون خیلی چیزهارو مطابق میلمون کنیم و بدیگرون بگیم اینطوری باشن یا اونطوری ولی حداقل خودمون که می تونیم جور دیگه ای باشیم.
اونام خوششون میاد مث ما می شن.(این ثایت شده س)
شده که بخواین زندگی و مسیرتونو عوض کنین و یه فصل تازه برای خودتون شروع کنین؟
همیشه جستجوگر باش و بهترینا رو بخواه.
بله کارمو ترک کردم ادامه تحصیل دادم.
خیلی .
لطفا توضیح بدین که این احساسات به شما دست میده؟ و چیکار میکنید؟ اگه تصمیم بگیرید که تغییر کنید ، بنظرتون موفق میشید؟ یا تا به حال موفق شده اید؟
همیشه و همیشه نگاه متفاوتی داشته باشید
زیــبـــا ببینید و زیــبا اندیشه کنید و به زیبـــا آفرین اعتماد کنید
بعــــــــــله .موفقم.
چون باور خوبی دارم
کتاب اصول موفقیت اثر کنفیلد رو بخون.
پیشنهادم هرشب نیم ساعت قبل از خواب کتاب بخونید. با این کتاب شروع کنید.
عوض شدن کار یک روز و یک ساعت و یک هفته نیست. عوض شدن خودش یک مسیریه که شاید باید به صورت مداوم تا آخر عمر داشته باشیم.
تا تصویر واضحی از اون چیزی که میخوایم باشیم نداشته باشیم تغییر صورت نمیگیره.
موفق باشید
(برای تغییر و تحول در زندگی قانون جذب را خیلی جدی بگیریم)
من از کودکی ام هر چه می خواستم دیر یا زود برایم مهیا می شد. مثلا آرزو می کردم یک دوچرخه داشته باشم، یک ماشین کنترل سیمی داشته باشم و حداکثر پس از ۲ تا ۳ ماه برایم خریداری شده و یا به من هدیه داده می شد. بزرگتر که شدم (تین ایجر) با خودم تصور میکردم که شاید من خیلی خوبم و یا اینکه پدر و مادرم با توجه به اینکه نزدیکترین افراد به من هستند، هر چه بخواهم می دانند! و برای من خریداری کرده و یا اینکه به دیگران می گویند برایم بیاورند (این تفکر خیلی جالب بود که انها به دیگران پول داده و دیگران برای من، آنچه را که می خواهم می خرند!) کمی بزرگتر که شده و به سنین جوانی پا گذاردم، دیدم تبدیل به یک انسان مستجاب الدعوه شده ام. هر چه از خدا و از دنیا می خواهم برایم فراهم می شود. چه فراهم شدنی، با اطمینان خاطر آرزو می کردم (هدف بر می گزیدم) و مطمئن بودم که آن آرزو برآورده می شود. راستش به خودم می بالیدم و در عین حال می ترسیدم نکنه من خیلی خوبم یا اینکه نه… خیلی بدم! که خدا هر چه می خواهم به من می دهد. گذشت و گذشت تا اینکه ۵ سال پیش در یکی از سمینارهای — مطلبی در مورد قانون جذب شنیدم و خیلی علاقمند شدم. نگو که من در این سالهای عمرم، قانون جذب را ندانسته رعایت می کرده ام. قبل از اینکه هر چیزی را داشته باشم، آنرا در ذهن خود تجسم می کردم. از آن پس خیلی در مورد این قانون و بازتاب آن در رندگی انسان تحقیق کردم. سمینارهای مختلف شرکت کردم، مطالب مختلف خواندم و با افراد مختلف در این مورد به بحث وتبادل نظر نشستم فیلم راز هم که تحقیقات مرا کامل کرد. (در این میان تعالیم قرآنی هم به من کمک کرد)
در آخر به این نتیجه رسیدم که : قانون جذب در زندگی با قوت تمام جریان دارد. چه بدانیم و رعایت کنیم و چه ندانیم و باز هم رعایت کنیم.
چطور ما نیروی جاذبۀ زمین را که نمی بینیم باور داریم ؟ چطور قانون عمل و عکس العمل نیوتون را قبول داریم ؟ چطور است که در مورد قانون سرعت و رابطۀ آن با شتاب شکی نداریم ولی بعضی اوقات، قانون جذب را نادیده می گیریم ؟
من وقتی چیزی از این دنیا می خواهم، با انرژی سرشار و یقین به عملی شدن آن نیت کرده و هدف خود را در مغز خود و سپس بر روی کاغذ پیاده می کنم. هر روز آنرا تصور کرده و به عنوان دوستم در کنار خود احساس می کنم. اینگونه است که گویی من به هدفم دست یافته ام منتها نه الآن چند صباحی دیگر. کمی بعدتر، در آینده ای بسیار نزدیک. و خیلی جالب است که بی برو برگرد پس از اندی خود را به هدف دست یافته می بینم. چطور است که اینگونه می شود ؟ زیرا قانون جذب وجود دارد. من جذب می کنم.
(۳۰ شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۴۲ ب.ظ)n a z a n i n نوشته شده توسط: (برای تغییر و تحول در زندگی قانون جذب را خیلی جدی بگیریم)
من از کودکی ام هر چه می خواستم دیر یا زود برایم مهیا می شد. مثلا آرزو می کردم یک دوچرخه داشته باشم، یک ماشین کنترل سیمی داشته باشم و حداکثر پس از ۲ تا ۳ ماه برایم خریداری شده و یا به من هدیه داده می شد. بزرگتر که شدم (تین ایجر) با خودم تصور میکردم که شاید من خیلی خوبم و یا اینکه پدر و مادرم با توجه به اینکه نزدیکترین افراد به من هستند، هر چه بخواهم می دانند! و برای من خریداری کرده و یا اینکه به دیگران می گویند برایم بیاورند (این تفکر خیلی جالب بود که انها به دیگران پول داده و دیگران برای من، آنچه را که می خواهم می خرند!) کمی بزرگتر که شده و به سنین جوانی پا گذاردم، دیدم تبدیل به یک انسان مستجاب الدعوه شده ام. هر چه از خدا و از دنیا می خواهم برایم فراهم می شود. چه فراهم شدنی، با اطمینان خاطر آرزو می کردم (هدف بر می گزیدم) و مطمئن بودم که آن آرزو برآورده می شود. راستش به خودم می بالیدم و در عین حال می ترسیدم نکنه من خیلی خوبم یا اینکه نه… خیلی بدم! که خدا هر چه می خواهم به من می دهد. گذشت و گذشت تا اینکه ۵ سال پیش در یکی از سمینارهای — مطلبی در مورد قانون جذب شنیدم و خیلی علاقمند شدم. نگو که من در این سالهای عمرم، قانون جذب را ندانسته رعایت می کرده ام. قبل از اینکه هر چیزی را داشته باشم، آنرا در ذهن خود تجسم می کردم. از آن پس خیلی در مورد این قانون و بازتاب آن در رندگی انسان تحقیق کردم. سمینارهای مختلف شرکت کردم، مطالب مختلف خواندم و با افراد مختلف در این مورد به بحث وتبادل نظر نشستم فیلم راز هم که تحقیقات مرا کامل کرد. (در این میان تعالیم قرآنی هم به من کمک کرد)
در آخر به این نتیجه رسیدم که : قانون جذب در زندگی با قوت تمام جریان دارد. چه بدانیم و رعایت کنیم و چه ندانیم و باز هم رعایت کنیم.
چطور ما نیروی جاذبۀ زمین را که نمی بینیم باور داریم ؟ چطور قانون عمل و عکس العمل نیوتون را قبول داریم ؟ چطور است که در مورد قانون سرعت و رابطۀ آن با شتاب شکی نداریم ولی بعضی اوقات، قانون جذب را نادیده می گیریم ؟
من وقتی چیزی از این دنیا می خواهم، با انرژی سرشار و یقین به عملی شدن آن نیت کرده و هدف خود را در مغز خود و سپس بر روی کاغذ پیاده می کنم. هر روز آنرا تصور کرده و به عنوان دوستم در کنار خود احساس می کنم. اینگونه است که گویی من به هدفم دست یافته ام منتها نه الآن چند صباحی دیگر. کمی بعدتر، در آینده ای بسیار نزدیک. و خیلی جالب است که بی برو برگرد پس از اندی خود را به هدف دست یافته می بینم. چطور است که اینگونه می شود ؟ زیرا قانون جذب وجود دارد. من جذب می کنم.
آفرین با تمام وجودم حرفتون رو باور دارم
سلام مجدد
شخصی که این تاپیک رو ایجاد کرد دیگه ازشون خبری نشد
کاش از احوالشون باخبر میشدیم
انشالله که با داشتن خدای بی انتها حالشون خوب باشه انشالله