تالار گفتمان مانشت
صد رحمت به موقعی که برای کنکور میخوندیم! - نسخه‌ی قابل چاپ

صد رحمت به موقعی که برای کنکور میخوندیم! - alagh - 05 اسفند ۱۳۹۲ ۱۰:۵۷ ب.ظ

یاد باد ان روزگارانAngel

با تمام سختی هاش من اون موقع رو بیشتر دوست دارم تا الان
۱۰۰تا کار رو سرم ریخته و حوصله هیچکاری رو ندارم
همه ی اینا به کنار اینکه احتمالا دوباره باید بشینیم بخونیم هم به کنار
این وسط چیزایی هم اضافه شده مثل کنکور ازاد و انفورماتیک نمیدونم چی چیوSmile اینا

تصمیم گیری برام سخت شده
نه میشه درست و حسابی استراحت کرد
نه حوصله خوندن دارم اونم مدیریت پزشکی!!!!و ریاضی دبیرستان و..
و علاوه بر درس یک عالمه کارهای اضافه و دغدغه های زندگی و ...

دوست داشتم همه اینا یه خواب بود....
نمیدونم خدا منو فراموش کرده یا من خدا رو که اینقدر پریشانمHuh

من زیاد مانشت نمیومدم( غیر از روزای نزدیک به کنکور که هرروز میومدم)ولی تو همین مدت کم هم خیلی استفاده ها بردم و خیلی خوش گذشت دور هم بودیمBig Grin
دوستار شما alagh
انا لله و انا الیه راجعونBig Grin

RE: صد رحمت به موقعی که برای کنکور میخوندیم! - sharif1394 - 06 اسفند ۱۳۹۲ ۱۲:۰۶ ق.ظ

من دیگه کم کم دارم از اومدن به مانشت پشیمون میشم. اون از پست های پلیسی و دادگاهی. این از تاپیک های دپه رسی. و کم کم هم شاهد خودکشی اعضای مانشت به علت قبول نشدن در کنکور خواهیم بود. Big Grin

صد رحمت به موقعی که برای کنکور میخوندیم! - mary1234 - 06 اسفند ۱۳۹۲ ۱۲:۱۳ ق.ظ

D:
(۰۶ اسفند ۱۳۹۲ ۱۲:۰۶ ق.ظ)sharif1394 نوشته شده توسط:  من دیگه کم کم دارم از اومدن به مانشت پشیمون میشم. اون از پست های پلیسی و دادگاهی. این از تاپیک های دپه رسی. و کم کم هم شاهد خودکشی اعضای مانشت به علت قبول نشدن در کنکور خواهیم بود. Big Grin


Big Grin:

RE: صد رحمت به موقعی که برای کنکور میخوندیم! - sadafak7 - 06 اسفند ۱۳۹۲ ۱۲:۳۲ ق.ظ

(۰۵ اسفند ۱۳۹۲ ۱۰:۵۷ ب.ظ)alagh نوشته شده توسط:  یاد باد ان روزگارانAngel

با تمام سختی هاش من اون موقع رو بیشتر دوست دارم تا الان
۱۰۰تا کار رو سرم ریخته و حوصله هیچکاری رو ندارم
همه ی اینا به کنار اینکه احتمالا دوباره باید بشینیم بخونیم هم به کنار

بعد از کنکور طبیعیه که آدم اینجوری شه. مخصوصا اگه کلی کار داشته باشه و بعد کنکور درست حسابی استراحت نکرده باشه. اینجوری هم خستگی کنکورو داره هم به اون همه کاراش که فک میکنه، ترجیح میده اصن فک نکنه! Big Grin
نه بابا برا چی دوباره بخونی، ول کن این فکرارو!Wink

RE: صد رحمت به موقعی که برای کنکور میخوندیم! - Amoojan - 06 اسفند ۱۳۹۲ ۰۳:۲۷ ق.ظ

(۰۵ اسفند ۱۳۹۲ ۱۰:۵۷ ب.ظ)alagh نوشته شده توسط:  یاد باد ان روزگارانAngel
...
تصمیم گیری برام سخت شده
...
نمیدونم خدا منو فراموش کرده یا من خدا رو که اینقدر پریشانمHuh

من زیاد مانشت نمیومدم( غیر از روزای نزدیک به کنکور که هرروز میومدم)ولی تو همین مدت کم هم خیلی استفاده ها بردم و خیلی خوش گذشت دور هم بودیمBig Grin
دوستار شما alagh
انا لله و انا الیه راجعونBig Grin
بوی خودکشی میاد!Angel
خجالت بکشین از این کارا!Exclamation
یه کاری میکنین همین سربازه تو امضام (که کلی طرفدار داره!WinkSmile) رو بفرستم بیاد حسابتونو برسه! والا!Big Grin
حالا اگر دوستان یکوقتی خودکشی کردن رفتن اون بالا Angel، همین جوری تو راه دارین میرین اون بالاها ببینین این آرزوها و دعاهای ما کجا گیر کرده ، با یه سیخی چیزی راهشو باز کنین بره بالا! Big Grin

صد رحمت به موقعی که برای کنکور میخوندیم! - mehdi.m2 - 06 اسفند ۱۳۹۲ ۰۳:۳۸ ق.ظ

فک می کردم فقط من این طوری شدم بعد کنکور
خدا رو شکر یکی دیگه رو پیدا کردم دلم شاد شد Big Grin

RE: صد رحمت به موقعی که برای کنکور میخوندیم! - Amoojan - 06 اسفند ۱۳۹۲ ۰۳:۴۹ ق.ظ

(۰۶ اسفند ۱۳۹۲ ۰۳:۳۸ ق.ظ)mehdi.m2 نوشته شده توسط:  فک می کردم فقط من این طوری شدم بعد کنکور
خدا رو شکر یکی دیگه رو پیدا کردم دلم شاد شد Big Grin
شمام میخوای خودکشی واینا!DodgyAngel
شما هم خجالت بکش! اصلا دوتایی خجالت بکشین!Big Grin
حالا اگه تصمیمتونو گرفتین بیاین با هم هماهنگی کنین گروهی انجام بدین مثل این کوسه ها و دلفین ها کار گروهی انجام بدین!یه نامه هم بزارین که در اعتراض به ظرفیت رشته کامپیوتر این کارو انجام دادین شاید یه فکری به حال ما کردن سال دیگه ۱۰۰نفر اول رفتن شریف!Big Grin یعنی در این حد افزایش ظرفیت! فکر کن!TongueBig Grin

RE: صد رحمت به موقعی که برای کنکور میخوندیم! - mehdi.m2 - 06 اسفند ۱۳۹۲ ۰۳:۵۴ ق.ظ

(۰۶ اسفند ۱۳۹۲ ۰۳:۴۹ ق.ظ)Amoojan نوشته شده توسط:  
(06 اسفند ۱۳۹۲ ۰۳:۳۸ ق.ظ)mehdi.m2 نوشته شده توسط:  فک می کردم فقط من این طوری شدم بعد کنکور
خدا رو شکر یکی دیگه رو پیدا کردم دلم شاد شد Big Grin
شمام میخوای خودکشی واینا!DodgyAngel
شما هم خجالت بکش! اصلا دوتایی خجالت بکشین!Big Grin
حالا اگه تصمیمتونو گرفتین بیاین با هم هماهنگی کنین گروهی انجام بدین مثل این کوسه ها و دلفین ها کار گروهی انجام بدین!یه نامه هم بزارین که در اعتراض به ظرفیت رشته کامپیوتر این کارو انجام دادین شاید یه فکری به حال ما کردن سال دیگه ۱۰۰نفر اول رفتن شریف!Big Grin یعنی در این حد افزایش ظرفیت! فکر کن!TongueBig Grin

منو تو قسمت خودکشیش بیخیال شو Confused هنوز جونم
منظورم کارای زیاد بعد از کنکوره نه خودکشی که این طوری خوشحال شدیTongue
کار گروهی رو هستم فقط این خودکشی توش نباشه Big Grin
واسه افزایش ظرفیت هم موافقت می‌کنم البته به شرط افزایش برای ای تی هم
کجا رو باید امضا کنم Cool

RE: صد رحمت به موقعی که برای کنکور میخوندیم! - zeitun - 06 اسفند ۱۳۹۲ ۰۴:۱۱ ق.ظ

(۰۵ اسفند ۱۳۹۲ ۱۰:۵۷ ب.ظ)alagh نوشته شده توسط:  یاد باد ان روزگارانAngel

با تمام سختی هاش من اون موقع رو بیشتر دوست دارم تا الان
۱۰۰تا کار رو سرم ریخته و حوصله هیچکاری رو ندارم
همه ی اینا به کنار اینکه احتمالا دوباره باید بشینیم بخونیم هم به کنار
این وسط چیزایی هم اضافه شده مثل کنکور ازاد و انفورماتیک نمیدونم چی چیوSmile اینا

تصمیم گیری برام سخت شده
نه میشه درست و حسابی استراحت کرد
نه حوصله خوندن دارم اونم مدیریت پزشکی!!!!و ریاضی دبیرستان و..
و علاوه بر درس یک عالمه کارهای اضافه و دغدغه های زندگی و ...

دوست داشتم همه اینا یه خواب بود....
نمیدونم خدا منو فراموش کرده یا من خدا رو که اینقدر پریشانمHuh

من زیاد مانشت نمیومدم( غیر از روزای نزدیک به کنکور که هرروز میومدم)ولی تو همین مدت کم هم خیلی استفاده ها بردم و خیلی خوش گذشت دور هم بودیمBig Grin
دوستار شما alagh
انا لله و انا الیه راجعونBig Grin
من شبا می رم ف./.ی./ص ب./و./ک (این جور که نوشتم هیچ مشکلی نداره:coolSmile می خوام اونجا یه چیز ی بنویسم می گم بی خیال.
این مدت بسته بود کلن. الان هم باز کردم می گم الان اینجا یه چی ام گفتی که چی؟ نمی خواد زیاد حرف بزنی!
بعد می گم وبلاگ بنویسم دوباره می گم حوصله داری؟ می خوام با یکی حرف بزنم این بار می گم به حرف زدن با آدم ها عادت نکن یه کار دیگه بکن با این بی کاریت، ترکش سخت می شه بعدن.

گفته بودم یه هفته استراحت کنم بعد بیام به کنکورهای بعدی (منظورم ۹۴ نیست البته Big Grin )بپردازم بعد الان می بینم یه هفته کمه من هنوز خسته ام انگار تا ابد هم خسته خواهم موند ( نه که واقعا بمونم حس الانم اینه) بعد می گم زیاد استراحت کنم دیگه کی می خواد درس بخونه؟ لابد هی از زیرش می خوام در برم.

استراحتم هم که استراحت نبود. نشستم حساب کردم دیدم فامیل درست حسابی نداریم برم خونه شون. جایی ندارم برم. کاری نیست بکنم. گفتم ئه من چرا پدر بزرگ مادر بزرگ ندارم برم تلپ شم خونه شون؟ یه هفته بازی اندروید گرفتم بازی کردم. رو تخت زندگی کردم. فیلم دیدم... فیلم دیدم انقدر که این شکلی شدم دیگه Confused
این چه وضعیتی آخه؟ الان نمی دونم استراحتمو یه هفته تمدید کنم؟ اینم که استراحت نیست اصن. زندگیه تختیه!
کلا نمی دونم چی کار کنم. Huh

RE: صد رحمت به موقعی که برای کنکور میخوندیم! - alagh - 06 اسفند ۱۳۹۲ ۱۱:۰۱ ق.ظ

(۰۶ اسفند ۱۳۹۲ ۰۳:۲۷ ق.ظ)Amoojan نوشته شده توسط:  بوی خودکشی میاد!Angel
خجالت بکشین از این کارا!Exclamation
یه کاری میکنین همین سربازه تو امضام (که کلی طرفدار داره!Wink:coolSmile رو بفرستم بیاد حسابتونو برسه! والا!Big Grin

حالا اگر دوستان یکوقتی خودکشی کردن رفتن اون بالا Angel، همین جوری تو راه دارین میرین اون بالاها ببینین این آرزوها و دعاهای ما کجا گیر کرده ، با یه سیخی چیزی راهشو باز کنین بره بالا! Big Grin
خودکشی که نه جرات میخوادBig Grin
اما مردن نعمت خداستBig Grin اون سربازرو بفرستی حله .خیلی هم ممنون میشمBig Grin فقط یه هو بفرستش.قبلش خبر ندی

(۰۶ اسفند ۱۳۹۲ ۰۴:۱۱ ق.ظ)zeitun نوشته شده توسط:  من شبا می رم ف./.ی./ص ب./و./ک (این جور که نوشتم هیچ مشکلی نداره:coolSmile می خوام اونجا یه چیز ی بنویسم می گم بی خیال.
این مدت بسته بود کلن. الان هم باز کردم می گم الان اینجا یه چی ام گفتی که چی؟ نمی خواد زیاد حرف بزنی!
بعد می گم وبلاگ بنویسم دوباره می گم حوصله داری؟ می خوام با یکی حرف بزنم این بار می گم به حرف زدن با آدم ها عادت نکن یه کار دیگه بکن با این بی کاریت، ترکش سخت می شه بعدن.

گفته بودم یه هفته استراحت کنم بعد بیام به کنکورهای بعدی (منظورم ۹۴ نیست البته Big Grin )بپردازم بعد الان می بینم یه هفته کمه من هنوز خسته ام انگار تا ابد هم خسته خواهم موند ( نه که واقعا بمونم حس الانم اینه) بعد می گم زیاد استراحت کنم دیگه کی می خواد درس بخونه؟ لابد هی از زیرش می خوام در برم.

استراحتم هم که استراحت نبود. نشستم حساب کردم دیدم فامیل درست حسابی نداریم برم خونه شون. جایی ندارم برم. کاری نیست بکنم. گفتم ئه من چرا پدر بزرگ مادر بزرگ ندارم برم تلپ شم خونه شون؟ یه هفته بازی اندروید گرفتم بازی کردم. رو تخت زندگی کردم. فیلم دیدم... فیلم دیدم انقدر که این شکلی شدم دیگه Confused
این چه وضعیتی آخه؟ الان نمی دونم استراحتمو یه هفته تمدید کنم؟ اینم که استراحت نیست اصن. زندگیه تختیه!
کلا نمی دونم چی کار کنم. Huh
عالی بود احساس میکنم خودم نوشتمBig Grin از بس با حس و حال من هماهنگ بود
البته نوشتن من تا این حد خوب نیس Big Grin

صد رحمت به موقعی که برای کنکور میخوندیم! - ایزدی - ۰۶ اسفند ۱۳۹۲ ۱۲:۴۲ ب.ظ

منم مادر بزرگ دارم ولی ی جوری نیست بشه برم تلپ شم
ولی خیلی وقتا از خودم یم پرسم چرا من از همچین نعمتی محرومم؟!
فکر کنید کارم ب کجا کشیده و چقدر از خونه خسته ام که می خواستم برم چند روز بمونم خونه خواهرم بعدشم چند روز برم بمونم خونه داداشم
Big Grin
واقعا صد رحمت به موقع کنکور

RE: صد رحمت به موقعی که برای کنکور میخوندیم! - iMohamad - 06 اسفند ۱۳۹۲ ۰۲:۳۵ ب.ظ

(۰۶ اسفند ۱۳۹۲ ۱۲:۰۶ ق.ظ)sharif1394 نوشته شده توسط:  من دیگه کم کم دارم از اومدن به مانشت پشیمون میشم. اون از پست های پلیسی و دادگاهی. این از تاپیک های دپه رسی. و کم کم هم شاهد خودکشی اعضای مانشت به علت قبول نشدن در کنکور خواهیم بود. Big Grin
سلام

حالا تازه شرو شده بعد نتیجه رتبه میاد بعضیا کم و زیاد میشه درصدا ، بعد نتیجه نهایی میاد بعضیا با رتبه بیشتر یه جایی قبول میشن که رتبه کمتر قبول نشده و یه ۲۰۰تا کد رشته یه دفه حذف میشه ...

RE: صد رحمت به موقعی که برای کنکور میخوندیم! - zeitun - 06 اسفند ۱۳۹۲ ۰۶:۴۷ ب.ظ

(۰۶ اسفند ۱۳۹۲ ۱۱:۰۱ ق.ظ)alagh نوشته شده توسط:  
(06 اسفند ۱۳۹۲ ۰۳:۲۷ ق.ظ)Amoojan نوشته شده توسط:  بوی خودکشی میاد!Angel
خجالت بکشین از این کارا!Exclamation
یه کاری میکنین همین سربازه تو امضام (که کلی طرفدار داره!Wink:coolSmile رو بفرستم بیاد حسابتونو برسه! والا!Big Grin

حالا اگر دوستان یکوقتی خودکشی کردن رفتن اون بالا Angel، همین جوری تو راه دارین میرین اون بالاها ببینین این آرزوها و دعاهای ما کجا گیر کرده ، با یه سیخی چیزی راهشو باز کنین بره بالا! Big Grin
خودکشی که نه جرات میخوادBig Grin
اما مردن نعمت خداستBig Grin اون سربازرو بفرستی حله .خیلی هم ممنون میشمBig Grin فقط یه هو بفرستش.قبلش خبر ندی

(۰۶ اسفند ۱۳۹۲ ۰۴:۱۱ ق.ظ)zeitun نوشته شده توسط:  من شبا می رم ف./.ی./ص ب./و./ک (این جور که نوشتم هیچ مشکلی نداره:coolSmile می خوام اونجا یه چیز ی بنویسم می گم بی خیال.
این مدت بسته بود کلن. الان هم باز کردم می گم الان اینجا یه چی ام گفتی که چی؟ نمی خواد زیاد حرف بزنی!
بعد می گم وبلاگ بنویسم دوباره می گم حوصله داری؟ می خوام با یکی حرف بزنم این بار می گم به حرف زدن با آدم ها عادت نکن یه کار دیگه بکن با این بی کاریت، ترکش سخت می شه بعدن.

گفته بودم یه هفته استراحت کنم بعد بیام به کنکورهای بعدی (منظورم ۹۴ نیست البته Big Grin )بپردازم بعد الان می بینم یه هفته کمه من هنوز خسته ام انگار تا ابد هم خسته خواهم موند ( نه که واقعا بمونم حس الانم اینه) بعد می گم زیاد استراحت کنم دیگه کی می خواد درس بخونه؟ لابد هی از زیرش می خوام در برم.

استراحتم هم که استراحت نبود. نشستم حساب کردم دیدم فامیل درست حسابی نداریم برم خونه شون. جایی ندارم برم. کاری نیست بکنم. گفتم ئه من چرا پدر بزرگ مادر بزرگ ندارم برم تلپ شم خونه شون؟ یه هفته بازی اندروید گرفتم بازی کردم. رو تخت زندگی کردم. فیلم دیدم... فیلم دیدم انقدر که این شکلی شدم دیگه Confused
این چه وضعیتی آخه؟ الان نمی دونم استراحتمو یه هفته تمدید کنم؟ اینم که استراحت نیست اصن. زندگیه تختیه!
کلا نمی دونم چی کار کنم. Huh
عالی بود احساس میکنم خودم نوشتمBig Grin از بس با حس و حال من هماهنگ بود
البته نوشتن من تا این حد خوب نیس Big Grin
فک کنم ما در واقع اصلا استراحت نکردیم. از یه طرف فکر کردیم زیاد بهمون خوش بگذره شاید دیگه نتونیم ادامه بدیم. از یه طرف دیگه اصن امکانتشو نداشتیمBig Grin البته نمی شه منکر اینم شد که خودمون هم نخواستیم
در صورتیکه آدم تا یه استراحت ( شایدم خوش گذرونی Cool ) واقعی نکنه نمی تونه با انرژی کافی ادامه بده.
یه دره شم شاید اینه که آدم بدش میاد باز درس بخونه. اونم واسه یه کنکوری که کنکور اصلیش نیست

(۰۶ اسفند ۱۳۹۲ ۱۲:۴۲ ب.ظ)ایزدی نوشته شده توسط:  منم مادر بزرگ دارم ولی ی جوری نیست بشه برم تلپ شم
ولی خیلی وقتا از خودم یم پرسم چرا من از همچین نعمتی محرومم؟!
فکر کنید کارم ب کجا کشیده و چقدر از خونه خسته ام که می خواستم برم چند روز بمونم خونه خواهرم بعدشم چند روز برم بمونم خونه داداشم
Big Grin
واقعا صد رحمت به موقع کنکور

اتفاقا منم فکر کردم حالا پدر بزرگ مادر بزرگم داشت لابد یه جوری می شدن که نمی شد رفت تلپ شد.
خواهر و برادری هم ندارم که خونه شون جدا باشه. من از همه بزرگ ترم. البته با این روند برای کنکورهای بعدی شاید بتونم برم خونه ی خواهر و برادرم Big GrinBig Grin

RE: صد رحمت به موقعی که برای کنکور میخوندیم! - alagh - 06 اسفند ۱۳۹۲ ۱۱:۱۳ ب.ظ

(۰۶ اسفند ۱۳۹۲ ۰۶:۴۷ ب.ظ)zeitun نوشته شده توسط:  فک کنم ما در واقع اصلا استراحت نکردیم. از یه طرف فکر کردیم زیاد بهمون خوش بگذره شاید دیگه نتونیم ادامه بدیم. از یه طرف دیگه اصن امکانتشو نداشتیمBig Grin البته نمی شه منکر اینم شد که خودمون هم نخواستیم
در صورتیکه آدم تا یه استراحت ( شایدم خوش گذرونی Cool ) واقعی نکنه نمی تونه با انرژی کافی ادامه بده.
یه دره شم شاید اینه که آدم بدش میاد باز درس بخونه. اونم واسه یه کنکوری که کنکور اصلیش نیست
اره کاملا موافقم.به نظرم بهترین راه برای شروع یه استراحت خوب مسافرته.من یکی کلی با خواهرم تصمیم میگیریم کجا بریم بعد بعضی اتفاقا میفته دونه دونه کنسلشون میکنیم.همچین ادمایی هستیم ماBig Grin

صد رحمت به موقعی که برای کنکور میخوندیم! - saeedehs - 07 اسفند ۱۳۹۲ ۰۱:۵۸ ب.ظ

حرفتونا منم قبول دارم از بی برنامگی و بیحالی و الافی این مدت خسته شدم
کلی برنامه داشتم برای بعد کنکور
برنامه نویسی کارکنم ، خونه تکونی، ... حسش نیست.فقط خاب میچسبهSmile بهارمیگن خاب میاره هواش اما هنوز که بهارم نشده!!