تالار گفتمان مانشت
روزنوشت های محمد تنهایی - نسخه‌ی قابل چاپ

صفحه‌ها: ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴
RE: روزنوشت های محمد تنهایی - Masoud05 - 03 دى ۱۳۸۹ ۰۹:۲۳ ب.ظ

(۰۳ دى ۱۳۸۹ ۰۶:۵۹ ب.ظ)admin نوشته شده توسط:  کجایند مستان جام الست؟
دلیران عاشق، شهیدان مست

همانان که از وادی دیگرند
همانان که گمنام و نامآورند

هلا، پیر هشیار درد آشنا
بریز از می صبر، در جام ما

توی دل گرفتی این روزگار شاید تنها التیام بخش یاد مردان عشق باشه. یادش بخیر، هر هفته همین وقتها بود؛ روایت فتح.
دلم گرفته، چند روزیه که گرفته. بعضی وقتها رگ غیرت آدم گل می کنه و یادی از گذشته می کنه،
یادی از کودکی، یادی از معصومیتی که از دست رفته، یادی از خاطرات.
کودکی ما توام بود با یاد شهیدان، شهیدانی که در راه وطن جونشون رو دادن. واسه یک وجب از این وطن.
دل آدم وقتی می گیره که می بینه نوجوان این دوره ... رگ غیرت آدم وقتی گل می کنه که می بینه خون شهیدان راحت زیر پا گذاشته می شه. وقتی که درد و رنج جانبازان رو می بینه.

لاجرم بغض گلوت می شکنه.
حیفم اومد که فقط با یه تشکر از این نوشته شما رد بشم.منم از دیدن بعضی مسائل دلم میگره، واقعاً اون مردان خدا برای چه اهدافی رفتن اما ما ...
بعضی روزا که میرم پارک که دلم وا شه میگم کاش تو خونه میموندم تا اینجوری دلم وا شه

RE: روزنوشت های محمد تنهایی - mosavat - 03 دى ۱۳۸۹ ۰۹:۴۳ ب.ظ

(۰۳ دى ۱۳۸۹ ۰۶:۵۹ ب.ظ)admin نوشته شده توسط:  کجایند مستان جام الست؟
دلیران عاشق، شهیدان مست

همانان که از وادی دیگرند
همانان که گمنام و نامآورند

هلا، پیر هشیار درد آشنا
بریز از می صبر، در جام ما

توی دل گرفتی این روزگار شاید تنها التیام بخش یاد مردان عشق باشه. یادش بخیر، هر هفته همین وقتها بود؛ روایت فتح.
دلم گرفته، چند روزیه که گرفته. بعضی وقتها رگ غیرت آدم گل می کنه و یادی از گذشته می کنه،
یادی از کودکی، یادی از معصومیتی که از دست رفته، یادی از خاطرات.
کودکی ما توام بود با یاد شهیدان، شهیدانی که در راه وطن جونشون رو دادن. واسه یک وجب از این وطن.
دل آدم وقتی می گیره که می بینه نوجوان این دوره ... رگ غیرت آدم وقتی گل می کنه که می بینه خون شهیدان راحت زیر پا گذاشته می شه. وقتی که درد و رنج جانبازان رو می بینه.

لاجرم بغض گلوت می شکنه.

عجب ‌! پس شما هم با من هم عقیده هستین ...

پس ما زیاد هم بیراه نمیگیم ‌، میبینم که این عقیده مشترک خیلی هاست

یه کم به خودم امیدوار شدم ...

RE: روزنوشت های محمد تنهایی - yasemi - 04 دى ۱۳۸۹ ۱۲:۰۸ ب.ظ

(۰۳ دى ۱۳۸۹ ۰۶:۵۹ ب.ظ)admin نوشته شده توسط:  توی دل گرفتی این روزگار شاید تنها التیام بخش یاد مردان عشق باشه. یادش بخیر، هر هفته همین وقتها بود؛ روایت فتح.
دلم گرفته، چند روزیه که گرفته. بعضی وقتها رگ غیرت آدم گل می کنه و یادی از گذشته می کنه،
یادی از کودکی، یادی از معصومیتی که از دست رفته، یادی از خاطرات.
کودکی ما توام بود با یاد شهیدان، شهیدانی که در راه وطن جونشون رو دادن. واسه یک وجب از این وطن.
دل آدم وقتی می گیره که می بینه نوجوان این دوره ... رگ غیرت آدم وقتی گل می کنه که می بینه خون شهیدان راحت زیر پا گذاشته می شه. وقتی که درد و رنج جانبازان رو می بینه.

لاجرم بغض گلوت می شکنه.

دکتر میدونی محمد نوری زاد یکی از عوامل روایت فتح الان کجاست ؟!!!!!Sad

روزنوشت های محمد تنهایی - Fardad-A - 04 دى ۱۳۸۹ ۱۲:۵۱ ب.ظ

همه دلخوشی من در این تالار حرفهایی است که از دل زده میشود و بردل می نشیند. البته کنکور و درس و اینها جای خودش رو داره ولی بعضی چیزها فراتر از اینهاست.
واقعا" آرزوهامون کوچک شده!!!
راجع به جنگ و ادامه اش و اینها ،حرف زیاد زده شده و قطعا" اشتباهاتی در کار بوده ولی واقعا" صداقت و پاکی و از خود گذشتگی جوانهای اون دوره مثال زدنی است.

RE: روزنوشت های محمد تنهایی - hanif - 04 دى ۱۳۸۹ ۰۲:۴۰ ب.ظ

(۰۴ دى ۱۳۸۹ ۱۲:۵۱ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  همه دلخوشی من در این تالار حرفهایی است که از دل زده میشود و بردل می نشیند. البته کنکور و درس و اینها جای خودش رو داره ولی بعضی چیزها فراتر از اینهاست.
واقعا" آرزوهامون کوچک شده!!!
راجع به جنگ و ادامه اش و اینها ،حرف زیاد زده شده و قطعا" اشتباهاتی در کار بوده ولی واقعا" صداقت و پاکی و از خود گذشتگی جوانهای اون دوره مثال زدنی است.
من با همه تون بیشتر از شما موافقم ولی ترو خدا بحث نبرید به جا های باریکتر چون نمی خوام اینجا رو هم از دست بدم

روزنوشت های محمد تنهایی - admin - 05 دى ۱۳۸۹ ۱۲:۲۱ ق.ظ

دوستان منظور حرفهای من اصلاً سیاسی نبود. کاری به کار نوری‍زاد و بقیه هم ندارم. اصلاً قرار بر حرف سیاسی نیست اینجا.

راستش دل من از حرفهای برخی از هموطنان گرفته. می دونین همه دعواهای سیاسی ما برای بهتر شدن وضعیت ایران هست. چه داخلی و چه خارجی اما متاسفانه برخی از تحرکات نشان می‍ده که دشمنان ما در این آب گل آلود قصد صید ماهی دارند. نمونه‍اش که منو خیلی ناراحت کرد بحث‍های مربوط به جدایی قسمت‍هایی از ایران عزیز هست. دل من از این گرفته! اگه قرار باشه ایران رو تیکه تیکه کنیم!! فرق ما با قبلی‍ها چه خواهد بود؟

همه ما واسه ایران می‍جنگیم و برخی برای نابودیش!

RE: روزنوشت های محمد تنهایی - Fardad-A - 05 دى ۱۳۸۹ ۱۱:۳۳ ق.ظ

(۰۵ دى ۱۳۸۹ ۱۲:۲۱ ق.ظ)admin نوشته شده توسط:  دوستان منظور حرفهای من اصلاً سیاسی نبود. کاری به کار نوری‍زاد و بقیه هم ندارم. اصلاً قرار بر حرف سیاسی نیست اینجا.

راستش دل من از حرفهای برخی از هموطنان گرفته. می دونین همه دعواهای سیاسی ما برای بهتر شدن وضعیت ایران هست. چه داخلی و چه خارجی اما متاسفانه برخی از تحرکات نشان می‍ده که دشمنان ما در این آب گل آلود قصد صید ماهی دارند. نمونه‍اش که منو خیلی ناراحت کرد بحث‍های مربوط به جدایی قسمت‍هایی از ایران عزیز هست. دل من از این گرفته! اگه قرار باشه ایران رو تیکه تیکه کنیم!! فرق ما با قبلی‍ها چه خواهد بود؟

همه ما واسه ایران می‍جنگیم و برخی برای نابودیش!

نظر من اینه که نباید نگران این موضوع بود. سطح درک و فهم سیاسی مردم اونقدر بالا رفته که بدونند تجزیه ایران بنفع هیچکس نیست. اختلافات درون مملکت هم بیشتر اختلافات بین خودمون هست و بهتره با سرانگشت تدبیر عقلای داخلی و دخالت دادن مردم در امور، حل بشه تا دیگران از آب گل آلود ماهی نگیرند. با وجود همه کاستیها و وضع مردم و همه فرصتهای از دست رفته و یا درحال از دست رفتن باز هم وضعمون از بیشتر کشورهای همسایه بهتره. البته این قیاس شاید منطقی نباشه ولی بهر حال نا امید نباید بود. همه امیدواریم به آینده و بهروزی ایران.Heart

روزنوشت های محمد تنهایی - hanif - 05 دى ۱۳۸۹ ۰۱:۵۷ ب.ظ

دکتر من به وجود دشمن اصلا اعتقاد ندارم به نظر من مدیری دشمن رو تو فیلم قهوه‌ی تلخ خیلی خوب با گفتن چند کلمه نشون میده (کی بود کیه) و در مورد بالکانیزم به جای فدرالیسم هم باید بگم که رادیکالیسم در مقابل رادیکالیسمه ومن به عنوان حاضر در یکی از این نواحی که خیلی در مورد این قضایا صحبت میشه مطمئنم که افرادی با این تفکر وجود دارم ولی بسیار کم هستند و ما هم باید اونها رو ارضا کنیم و با حرف زدن این مشکلات رو حل کنیم. نه با کارهای دیگه من کلا با این تفکر بالکانیزم مخالفم.

روزنوشت های محمد تنهایی - admin - 05 دى ۱۳۸۹ ۱۰:۱۴ ب.ظ

رویا آقا برادر من یه جوری حرف بزن ما هم بفهمیم!!! یه یزم می چسبونی سر هر چیزی می دی خورد ما خوب اول تعریف کن چی چی هستندSmile

RE: روزنوشت های محمد تنهایی - hanif - 06 دى ۱۳۸۹ ۱۲:۲۵ ق.ظ

دکتر بالکانیزم همون تجزیه طلبی خودمونهAngry
فدرالیسم هم یه چیز تو مایه های امریکا و اسپانیاست.
رادیکالیزم هم تندروی (دکتر فکر کنم اگه پلی تکنیک بودید الان همه‌ی اینها رو متوجه میشدیدBig Grin)

روزنوشت های محمد تنهایی - admin - 06 دى ۱۳۸۹ ۰۱:۳۶ ق.ظ

حرف‍های جدید م.و.س.و.ی هم حرف‍های من رو تایید می‍کنه. گویا جدیداً رژیم صهیونیستی برنامه‍های ویژه‍ای برای بالکانیزم!!!! مملکت داره.
بنده خدا این بالکانیا هم شهره آفاق شدن!

ایشون در حرف‍هاش اینطوری گفته:
«سند مربوط به تحریک اختلافات قومی از سوی اسرائیل باید برای همه ملت ما و از جمله قومیت‌ها هشدار دهنده باشد و من یقین دارم که تنها اسرائیل از این سیاست سود نمی‌برد و در سطح جهان و منطقه کشورهای هم عقیده فراوانی با اسرائیل همسو هستند.»

براساس «این سند»، رئیس سازمان اطلاعاتی اسرائیل به مقام‌های آمریکایی پیشنهاد داده است که از ظرفیت موجود در گروه‌های قومی برای تغییر در نظام حاکم بر جمهوری اسلامی استفاده شود. در این سند آمده است که داگان، رئیس موساد، سه سال پیش به به یک مقام بلند پایه‌ی آمریکایی گفته است: «باید با تحریک گروههای قومی مانند آذری‌ها، کرد‌ها، بلوچ‌ها که مخالف رژیم حاکم هستند و با کمک به جنبش‌های دانشجویی دموکراسی خواه، برای تغییر رژیم در ایران اقدام کرد.»

سران فتنه هم برخی چیزها رو راحت درک می‍کنن اما ما هنوز نتونستیم درک کنیم. به جای خابوندن ماجرا حس جعلی وطن دوستی برادران کرد و لر و ... رو تحریک می‍کنیم.  

RE: روزنوشت های محمد تنهایی - sina_n - 06 دى ۱۳۸۹ ۰۱:۴۰ ق.ظ

دکتر کاش در پست دوران جمع‌بندی یه راهنمایی می‌کردیدBlushSad SadSad

روزنوشت های محمد تنهایی - admin - 06 دى ۱۳۸۹ ۰۲:۱۲ ق.ظ

چشم حتماً فردا راهنمایی می‍کنم.

خوب روزنوشت‍های من بوی سیاسی داشت می‍گرفت کمی خارج از سیاست می‍شم.

فردا می‍خوام یه عکس از شهدای دفن شده در دانشگاه تهران بگذارم روی سایت. (اصلاً کسی این صفحه اول سایت رو نگاه هم می‍اندازه؟)

مدتیه سعی می‍کنم نیم فاصله رو رعایت کنم و به زبان زیبای فارسی احترام بگذارم، امروز من صرف نوشتن تمرین‍های فرمال شد. نوشتن که چه عرض کنم!! سمبل کردن. می‍خواستم درست و حسابی بنویسم اما نشد! چرا؟

وسط‍های روز تصمیم گرفتن فیلم inception رو ببینم. فوق‍العاده بود. طبق معمول کریستفن نولان یه اثر جاودانه خلق کرد. بهترین فیلمی بود که توی عمرم دیده بودم. از بس توی عالم فیلم رفته بودم که تا دو سه ساعت بعد از فیلم سردرد داشتم. حس می‍کردم دنیام مثل داخل فیلم رویایی بیش نیست. رویایی که به زودی باید از خوابش بیدار بشیم.
بازی زیبای دی‍کاپریو آدم رو توی متن فیلم می‍بُرد. صحنه‍های برخورد او و همسرش و اتفاقی که واسه همسرش افتاد واقعاً تاثیرگذار بود.
دوستانی که فیلم رو ندیدن توصیه اکید می‍کنم ببینن. ممکنه که تصورات شما از دنیا با این فیلم اندکی قر‍و‍قاطی بشه!

روزنوشت های محمد تنهایی - hanif - 06 دى ۱۳۸۹ ۰۲:۱۸ ب.ظ

دکتر خیلی بدبین هستی من ادم هایی رو میشناسم که دارای این تفکر هستند ولی از هیج جا خط نمیگیرن . به نظر من ما با این مسائل فقط صورت مسئله رو پاک می کنیم . و هیچ جوابی به ان نمی دهیم. حیف. دکتر بیشتر کشش ندیم.

روزنوشت های محمد تنهایی - admin - 20 دى ۱۳۸۹ ۰۱:۴۶ ب.ظ

می‍گن آدم تا مریض نشه قدر سلامتی رو نمی‍دونه، حقا که راست گفتن. چند روزیه که مریضم و از کار و زندگی و دانشگاه و درس افتادم.
همه این‍ها به کنار شنیدن خبر سقوط هواپیما به کنار. چه راحت عده‍ای از هم‍وطن‍هامون پرپر شدن.
و از همه بدتر سخن‍های پرت و پلای وزیر راه:
«خوشبختانه تعداد تلفات حادثه کم می‍باشد!!»
«حادثه سقوط نبوده بلکه فرود ا‍ضطراری بوده است!!!»

خدایی وقتی آدم چنین حرف‍هایی رو اون هم از وزیر یه مملکت می‍شنوه دوست داره گریه کنه.