آنچنان خمیازه میکشم که فکم میخواد از جا در ره!
من که سردرد گرفتم...
سردرگمی خیلی بده.
مخصوصا واسه ماها که تلاش کردیم ولی اونی که میخواستیم نشد!!!
(۰۲ شهریور ۱۳۹۳ ۱۱:۴۸ ب.ظ)sevdaaa نوشته شده توسط: همچنان در انتظارم یعنی میشه الزهرا قبول بشم
رشته و گرایشتون ورتبه تون چیه؟
چی بگم
دوشنبه بامداد صبح ظهر عصر شب داره منظورشون کدومه؟فکر نکنم بامداد باشه
امسال نتایج کارشناسی راس ساعت ۰۰/۰۰ اومد
پس اینم میتونه بامداد باشه !!!!
اگه قرار بود امشب بیاد مثل نتایج سراسری همون ساعت ۱۰/۵ ۱۱ میومد
بعید میدونم امشب بیاد من که تا ۱۰ مین دیگه میرم میخوابم. صبح باید برم سر کار
چه واقعیت تلخی
فردا خیلی ها قبول نشدن
چه رویای شیرینی اگه من و شما جزء اونا نباشیم
عجب شبیه امشب خدا کنه نتایج بیاد از سردرگمی راحت شیم
مثل قدیما یه پیرمرد زحمت کش هست هرشب میاد از کوچه ما و کوچه های اطراف عبور میکنه و تمام شب رو تا صبح نگهبانی میده سر ماه ساکنین منطقه بهش کمک میکنن تا زندگیش بچرخه ، الان سوت زد و رد شد یه لحظه گفتم خوش به حالت چقدر آروم و شجاعی!
با خیال راحت برید بخوابید. حالا نهایت اینه که اگه نصفه شب اومد، شما صبح می‌بینید نتایج رو.
به سبک دیوی: شب به فنــــــــــا
تا نتایج نیومده جا داره اینجا از دوستان بالاسری خانم گودویشز و آقای فرداد . حتی جناب ادمین یاد کنیم
هر جا هستن انشا... سلامت و خوش باشن
الحق که ما نسل خاطره کردن محدودیت هامونیم
من میرم یکم قرآن بخونم براهمتون بهترینا رو میخوام و التماس دعا دارم ازهمتون
(۰۱ شهریور ۱۳۹۳ ۱۱:۴۵ ب.ظ)نازین نوشته شده توسط: ۶ سالم بود استرس رفتن به مدرسه!پنجم بودم استرس نمونه دولتی!سوم راهنمایی بودم استرس تیزهوشان!پیش دانشگاهی بودم استرس کنکور!الان ۲۳ سالمه استرس ارشد !۲۵ سالمه استرس دکتری.من ۳۳ ساله ام دکتری دارم ،پدرم ۶۷ ساله شده مادرم هم همچنین .حالا خودم مشکل اعصاب دارم از بس جوانیم پای استرس از بین رفت.پدرم و مادرم اعصا بدست گرفته ،حوصله سر زدن به آنها را ندارم از بس اعصابم خرد است سر اینکه فرزندانم (اگر فرزندی باشد) را کدام مهد یا دبستان ثبت نام کنم .من ۴۰ ساله ام ،استرس دارم نکند فرزندانم آرامش نداشته باشند من هنوز وقت نکردم کنار پدر مادرم باشم! من ۵۰ ساله ام یک دکتر واستاد دانشگاه محترم شده ام چندین بار مسافرت خارج از کشور رفته ام بهترین ماشین زیرپایم ، فرزندانم بهترین مدرسه یا دانشگاه درس می خوانند اما دیگر نه از پدرم خبری است نه از مادرم....متاسفم برای خودم!
یعنی این کاربر نوشین۶۱ از خوده صفحه یک داره سپاس میزنه تا صفحه ۵۷ واقعن احسنت داره
چند ماه صبر کردم به اندازه امشب نکشیدم
بچه ها من الانه که گریم بگیره
سلام فکر نمیکنم هیچکدومتون حال من را داشته باشین که سربازم و منتظرم بیاد که بتونم فردا ببرم نشون بدم و...
خدایا خودت کمک کن