|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SaMiRa.e - 03 تیر ۱۳۹۱ ۰۸:۳۳ ق.ظ
(۰۳ تیر ۱۳۹۱ ۰۳:۲۸ ق.ظ)admin نوشته شده توسط: سعی میکنم زیاد دلتنگ نشم. اما یادش به خیر مانشتی بود و ....
زده به سرم که تعطیلش کنم 
نه ... آقای دکتر اینکارو نکنید، به قول نرگس جون معتاد شدیم رفت . ( آخه چراباجوونای مردم همچین میکنید )
اگراین کارو بکنید ماشمارانمیبخشیم 
ویادآوری این جمله :
می خواهم بیراهه ها را طی کنم.
از جاده های گمراهی بگذرم . . .
می خواهم فراموشت کنم
تو را ( مانشت را )
ای بیراهه و گمراهی ام.
هر روز صبح به خود یادآوری می کنم که
فراموشت کرده ام ، اما . . .
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Eternal - 03 تیر ۱۳۹۱ ۰۹:۴۹ ق.ظ
(۰۳ تیر ۱۳۹۱ ۰۳:۲۸ ق.ظ)admin نوشته شده توسط: سعی میکنم زیاد دلتنگ نشم. اما یادش به خیر مانشتی بود و ....
زده به سرم که تعطیلش کنم 
ای داد بی داد.....
آقای دکتر همچین شوخی با ما نکنید نمیگید قلب بچه مردم ضعیفه.... 
بعد یه چیزی بشه من مانشت رو مقصر میدونم...
از من گفتن.... بعد خدایی نکرده عذاب وجدان میگیرید !!!!!!

|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - esisonic - 03 تیر ۱۳۹۱ ۰۲:۲۰ ب.ظ
(۰۳ تیر ۱۳۹۱ ۰۳:۲۸ ق.ظ)admin نوشته شده توسط: سعی میکنم زیاد دلتنگ نشم. اما یادش به خیر مانشتی بود و ....
زده به سرم که تعطیلش کنم 
آقای دکتر... خدا رو خوش میاد؟؟؟
یه کامنت گذاشتی ... اشک یه ملّت رو در آوردی...
خانم انرژی مثبت کجایی...؟؟؟...بیا که آقای دکتر انرژی منفی داره!!!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - azad_ahmadi - 03 تیر ۱۳۹۱ ۰۲:۲۳ ب.ظ
دکتر جان با کمال ارادتی که خدمت شما دارم، یه منفی به شما دادم!
البته فقط بابت نگرانی از تعطیلی انجمن بود وگرنه مارا چه به این غ ل ط ا !
به جان خودم روزی نیست که نیام به اینجا سر نزنم.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Parva - 03 تیر ۱۳۹۱ ۰۲:۲۹ ب.ظ
(۰۳ تیر ۱۳۹۱ ۰۳:۲۸ ق.ظ)admin نوشته شده توسط: سعی میکنم زیاد دلتنگ نشم. اما یادش به خیر مانشتی بود و ....
زده به سرم که تعطیلش کنم 
اقای دکتر نصفه شبی خواب از سرشون پریده بوده یه شوخی با ما کردن شما چرا جدی گرفتین؟؟؟؟
من یکی اگه مانشت نباشه![[تصویر: 105263_1_1379091661.gif]](https://img.manesht.ir/105263_1_1379091661.gif)
افسرده میشم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - هاتف - ۰۳ تیر ۱۳۹۱ ۰۲:۳۲ ب.ظ
(۰۳ تیر ۱۳۹۱ ۰۳:۲۸ ق.ظ)admin نوشته شده توسط: سعی میکنم زیاد دلتنگ نشم. اما یادش به خیر مانشتی بود و ....
زده به سرم که تعطیلش کنم 
متاسفانه یا خوشبختانه، دیگه مانشت تنها برای شما نیست!
بهتره سعی کنیم گذشته ها رو جبران کنیم نه خط زدن صورت مسئله
من شما رو باهوش تر و عاقل تر از خودم می دونم، امید دارم اوضاع رو تغییر بدید.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 03 تیر ۱۳۹۱ ۰۳:۰۵ ب.ظ
مھربانیت آنقدر زیباست ک سنجاقکے بدون ترس کف دستت آب حواھدخورد
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - انرژی مثبت - ۰۳ تیر ۱۳۹۱ ۰۳:۰۸ ب.ظ
دوستان مطمئن باشید دکتر همچین کاری نمی کنن !!! اروم باشید
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - a.hooshmand - 03 تیر ۱۳۹۱ ۰۴:۵۸ ب.ظ
(۰۳ تیر ۱۳۹۱ ۰۳:۲۸ ق.ظ)admin نوشته شده توسط: سعی میکنم زیاد دلتنگ نشم. اما یادش به خیر مانشتی بود و ....
زده به سرم که تعطیلش کنم 
هر شروعی را پایانی هست ... 
دکتر خدا نگهدار
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ***butter_fly*** - 03 تیر ۱۳۹۱ ۰۵:۱۰ ب.ظ
این عاقلانه نیست
که از همه گلهای رُز تنها بخاطر اینکه
خار یکی از آنها در دستمان فرو رفته است متنفر باشیم
که همه رویاهای خود را تنها بخاطر اینکه
یکی از آنها به حقیقت نپیوسته است رها کنیم
این عاقلانه نیست ...
که امید خود را به همه چیز از دست بدهیم بخاطر اینکه
در زندگی با شکست مواجه شده ایم
که از تلاش و کوشش دست بکشیم بخاطر اینکه
یکی از کارهایمان بی نتیجه مانده است
این عاقلانه نیست ...
که همه دستهایی را که برای دوستی بسوی ما دراز می شوند بخاطر اینکه
یکی از دوستانمان رابطه مان را زیر پا گذاشته است رد کنیم
که هیچ عشقی را باور نکنیم بخاطر اینکه
در یکی از آنها به ما خیانت شده است
این عاقلانه نیست ...
که همه شانس ها را لگدمال کنیم بخاطر اینکه
در یکی از تلاشهایمان ناکام مانده ایم
به یاد داشته باشیم که همیشه
شانس های دیگری هم هستند
دوستی های دیگری هم هستند
عشق های دیگری هم هستند
نیروهای دیگری هم هستند
و افق های بهتری هم هستند
تنها باید قوی و پُر استقامت باشیم
و همه روزه در انتظار روزی بهتر و شادتر از روزهای پیش باشیم ...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - narges_r - 03 تیر ۱۳۹۱ ۰۸:۳۲ ب.ظ
ای خدا...
کلافه ام پریشونم
خدایا من چرا اینجوریم؟
چرا نمیتونم فکرمو ازاد کنم؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SaMiRa.e - 03 تیر ۱۳۹۱ ۰۹:۳۴ ب.ظ

"هیچ تفاوتی نمیکند
اگر ابرها بالای سرت باشند یا نباشند!
شادیت را به روز آفتابی موکول نکن
آسمان با احساس تو آبی می شود….."
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Mohammad-A - 04 تیر ۱۳۹۱ ۱۲:۰۳ ق.ظ
مشکلی که از جانب خودم نبوده٬ داره به مهمترین دغدغهی این روزهام تبدیل میشه... خداکنه از این مشکل عبور کنم وگرنه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - esisonic - 04 تیر ۱۳۹۱ ۱۲:۱۶ ق.ظ
۷ ساعت و ۴۵ دقیقه مانده به شروع امتحان " طراحی و پیاده سازی زبان های برنامه سازی "....!!!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - azad_ahmadi - 04 تیر ۱۳۹۱ ۱۲:۵۷ ق.ظ
این روزها حتی خودمم هم از کارای خودم سر درنمیارم. الکی وقتمو هدر میدم. قرار بود اول تیر شروع کنم الان که سومه هنوز شروع نکردم، هرروز باید برم آموزشگاه به چندتا بچه راهنمایی آموزش کامپیوتر بدم(مقدماتی). بعضی وقتا از خودم بیزار می شم. از بس فولدر درست می کنم و حذف می کنم تغییر نام می دم مرتب می کنم، خندم می گیره. خندم می گیره بچه ها می گن "آقا اجازه بریم دست شویی". خندم می گیره بخاطر چندرغاز باید وقتمو اینطور هدر بدم.
عزیزی هست که میگه "ای کاش علم برای رفع نیازها و مایحتاج زندگی فرا گرفته نمی شد".
------
امیدوارم هرچه زودتر به وضعیت نرمال برگردم.
|