تالار گفتمان مانشت
داستان خواستگاری به روایت سعید هاشمی!!! - نسخه‌ی قابل چاپ

صفحه‌ها: ۱ ۲ ۳ ۴ ۵
داستان خواستگاری به روایت سعید هاشمی!!! - MSZ - 09 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۸:۱۷ ق.ظ

من شرمنده دوباره میپرسم!!!
این آقای سعید هاشمی کیه؟!!!
ظاهرا خیلی ها میشناسنشون! یکم آشنایی بدین لطفا!

RE: داستان خواستگاری به روایت سعید هاشمی!!! - aatwo - 09 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۲:۴۹ ب.ظ

(۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۸:۱۷ ق.ظ)MSZ نوشته شده توسط:  من شرمنده دوباره میپرسم!!!
این آقای سعید هاشمی کیه؟!!!
ظاهرا خیلی ها میشناسنشون! یکم آشنایی بدین لطفا!

دوست عزیز این سعید هاشمی یه بنده خداست
حالا نمی دونم همون خواننده است یا همون گرافیسته یا کسی دیگه ای هست فقط خواستم که نامشون رو بیارم چون این جریان از طرفه اون خوندم
(۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۲:۵۶ ب.ظ)navid-p نوشته شده توسط:  این داستانو از کجا نقل کردین؟سایت یا مجله یا ...

من که از یک سایت مربوط به ازدواج خوندمBig Grin

RE: داستان خواستگاری به روایت سعید هاشمی!!! - farazin - 09 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۱:۱۳ ب.ظ

(۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۸:۱۷ ق.ظ)MSZ نوشته شده توسط:  من شرمنده دوباره میپرسم!!!
این آقای سعید هاشمی کیه؟!!!
ظاهرا خیلی ها میشناسنشون! یکم آشنایی بدین لطفا!

واقعا کسی هست که نشناسدش:؟ خیلی معروفهTongueTongueBig Grin

داستان خواستگاری به روایت سعید هاشمی!!! - esi - 09 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۱:۲۷ ب.ظ

جالب بود واقعا. اما بدبختانه تا حدی واقعیت !!!!؟؟
نباید باشه باید یه تخیل باشه اما متاسفانه هست و تخیل نیست.
امیدوارم از این جور خونواده ها کم باشه وتمام خنونواده ها فکرشون فراتر از سکه ، دونگ خونه و .... باشه.
چیز های مهمتری هم هست که واقعا مادیات نمی تونن جاشو بگیرن.
دوست داشتن و .........

RE: داستان خواستگاری به روایت سعید هاشمی!!! - reyhaneh64 - 09 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۴:۳۴ ب.ظ

(۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۱:۲۷ ب.ظ)esi نوشته شده توسط:  جالب بود واقعا. اما بدبختانه تا حدی واقعیت !!!!؟؟
نباید باشه باید یه تخیل باشه اما متاسفانه هست و تخیل نیست.
امیدوارم از این جور خونواده ها کم باشه وتمام خنونواده ها فکرشون فراتر از سکه ، دونگ خونه و .... باشه.
چیز های مهمتری هم هست که واقعا مادیات نمی تونن جاشو بگیرن.
دوست داشتن و .........

وقتی نگاه پسرا و خانوادشون تغییر کرده متناسبا این تغییر بازخوردی هم از طرف خانواد ه دختر داره.

داستان خواستگاری به روایت سعید هاشمی!!! - hkarimi - 09 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۷:۴۱ ب.ظ

طرفای ما که جنوب کشوریم پسر خودش وسایل خونه رو میگیره. یعنی جهیزیه به عهده پسراس. البته این طرفا هم دیگه رسم اکثر خانواده ها تغییر کرده و خانواده عروس جهیزیه رو میده. ولی هنوز هستن کسایی که به همون رسم قدیم رفتار میکنن.

RE: داستان خواستگاری به روایت سعید هاشمی!!! - SaMiRa.e - 09 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۸:۰۵ ب.ظ

ای بابا نترسونید این آقایونو ، بذارید به آینده امیدوار باشند Big Grin

RE: داستان خواستگاری به روایت سعید هاشمی!!! - sasanlive - 09 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۸:۵۳ ب.ظ

تمام اینا فریبه گول نخورین Big Grin.
یه توصیه ایمنی اینکه هیچوقت با زنی که ازتون قویتره ازدواج نکنین چون زنای جدید دسته بزن دارن
چند سال پیش یه بوکسوره آمریکایی از زنش شکایت کرده بود که زنش میزنتش. دیگه وای به حال بقیه Big Grin.

نکات کنکوری جهت نجات دادن خود از مراسم خواستگاری:
۱-با کفش برین تو اتاق
۲-تا رسیدین بدون توجه به خانواده عروس برین رو مبل بشینین
۳-از اول مراسم تا اخر مراسم میوه پوست کنین بخورین
۴-دستتون همش تو ظرف شیرینی باشه. آخرسرم چند تا بذارین تو جیبتون
۵-از اول تا آخر مراسم زبونتونو بین دوتا لبتون قرار بدین تا خیال کنن منگلین
۶-چشاتونو چپ کنین زل بزنین تو چشه پدر زنه آیندتون
۷-موقع که عروس خانم چایی آورد ۲ تا چایی وردارین
۸-دست بزنین از قصد چاییا رو بریزین رو مبلا تا همون اول مادر زن آیندتون ازتون بدش یاد
۹-موقع صحبت با عروس خانم قورباغه ای که از قبل آماده کردینو از تو جیبتون دربیارین بندازین تو بغل عروس خانم
۱۰-اگه اینکارا اثر نکرد معلومه بدشانس ترین ادم روی زمینین Big Grin.

RE: داستان خواستگاری به روایت سعید هاشمی!!! - انرژی مثبت - ۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۹:۳۹ ب.ظ

(۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۸:۵۳ ب.ظ)sasanlive نوشته شده توسط:  تمام اینا فریبه گول نخورین Big Grin.
یه توصیه ایمنی اینکه هیچوقت با زنی که ازتون قویتره ازدواج نکنین چون زنای جدید دسته بزن دارن
چند سال پیش یه بوکسوره آمریکایی از زنش شکایت کرده بود که زنش میزنتش. دیگه وای به حال بقیه Big Grin.

نکات کنکوری جهت نجات دادن خود از مراسم خواستگاری:
۱-با کفش برین تو اتاق
۲-تا رسیدین بدون توجه به خانواده عروس برین رو مبل بشینین
۳-از اول مراسم تا اخر مراسم میوه پوست کنین بخورین
۴-دستتون همش تو ظرف شیرینی باشه. آخرسرم چند تا بذارین تو جیبتون
۵-از اول تا آخر مراسم زبونتونو بین دوتا لبتون قرار بدین تا خیال کنن منگلین
۶-چشاتونو چپ کنین زل بزنین تو چشه پدر زنه آیندتون
۷-موقع که عروس خانم چایی آورد ۲ تا چایی وردارین
۸-دست بزنین از قصد چاییا رو بریزین رو مبلا تا همون اول مادر زن آیندتون ازتون بدش یاد
۹-موقع صحبت با عروس خانم قورباغه ای که از قبل آماده کردینو از تو جیبتون دربیارین بندازین تو بغل عروس خانم
۱۰-اگه اینکارا اثر نکرد معلومه بدشانس ترین ادم روی زمینین Big Grin.
خب ذکر یکسری نکات ضروری به نظر میرسه
اول این که ممکنه از همون اول واسه شما میوه نیارن که از اول تا اخر بخوریدBig Grin
ممکنه خود عروس خانوم چایی نیاره واستونBig Grin
اصطلاح پدر زن اینده اشکال داره چون شما قصد ازدواج نداشتید از اول تابلو بزور رفتید خواستگاریBig Grin
اگه قورباغه ببرید سر و صدا می کنه همه می فهمن به اونجا نمیرسه که قورباغه رو دربیارید بندازید به جوون کسی Big Grin به نظر میرسه راه کار بردن موش بیشتر جواب میده خصوصا اگه تهران باشید چون زیاد تو جوب ها ولندBig Grin البته از قبل حتما تحقیق کنید که عروس خانوم از موش بترسهBig Grin و برای این منظور بهتره رشته جانور شناسی و از این چیزا نخونده باشنTongue
شما نشستید روی مبل پس چایی نمی تونه بریزه رو مبل چون در اون صورت اول میریزه روی خودتونBig Grin


یه کم باید روی راه کارهاتون کار بشه Big GrinBig Grin ضمن این که اگه یکی از این کارا رو انجام بدید احتمالا خونوادتون قبل از این که پدر زن ایندتون بندازندتون بیرون شما رو بردن Big GrinBig Grin


در مورد دست بزن هم باید بگم شما مشکوک به خشونت هستید خودتونBig Grin همش بچه ها رو ترغیب می کنند که به شیوه دیپلماتیک کتک کاری کنند Big GrinBig GrinBig Grin
یادم باشه اومدن تحقیق در مورد شما، همه چی رو بگم یه وقت کسی رو بدبخت نکنیدBig Grin مگر این که طرف حتما طرف مقابل بلد باشه با روشهای دیپلماتیک قضیه رو جلو ببره Big GrinBig Grin

نتیجه ای که من گرفتم : اقا ساسان چند باری رفتند خواستگاری و هر دفعه به یکی از دلایل بالا انداختنشون بیرون و واسشون تجربه شدهBig GrinBig GrinBig Grin و از اونجایی که عموما افعال معکوس بهتر جواب میده ایشون سعی کردند از این شیوه برای بیان منظورشون بهره ببرندCoolBig GrinBig GrinBig Grin

RE: داستان خواستگاری به روایت سعید هاشمی!!! - sasanlive - 09 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۹:۵۴ ب.ظ

(۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۹:۳۹ ب.ظ)انرژی مثبت نوشته شده توسط:  خب ذکر یکسری نکات ضروری به نظر میرسه
اول این که ممکنه از همون اول واسه شما میوه نیارن که از اول تا اخر بخورید

چه بهتر میریم سره یخچال خودمون پیداش میکنیم Big Grin.

(۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۹:۳۹ ب.ظ)انرژی مثبت نوشته شده توسط:  ممکنه خود عروس خانوم چایی نیاره واستون
اصلا عروس خانم در این طرح دخالتی ندارن. مهم چایی. هر کی بیاره فرقی نمیکنهBig Grin.

(۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۹:۳۹ ب.ظ)انرژی مثبت نوشته شده توسط:  اصطلاح پدر زن اینده اشکال داره چون شما قصد ازدواج نداشتید از اول تابلو بزور رفتید خواستگاری
خوب آخه معلوم نیست که شاید بعد از این ماجراها بازم راضی به وصلت باشن Big Grin.

(۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۹:۳۹ ب.ظ)انرژی مثبت نوشته شده توسط:  اگه قورباغه ببرید سر و صدا می کنه همه می فهمن به اونجا نمیرسه که قورباغه رو دربیارید بندازید به جوون کسی
مثله اینکه تا حالا قورباغه تو جیبتون نذاشتین برای اذیت بقیه. اون تو فیلماست صدا میکنن. در حالت عادی بذارین تو جیبتون هیچ صدایی نمیکنن.مخصوصا اگه از نوع درختیش باشه وقتی بچسبه به صورت عروس خانم سریع غش میکنه Big Grin.

(۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۹:۳۹ ب.ظ)انرژی مثبت نوشته شده توسط:  شما نشستید روی مبل پس چایی نمی تونه بریزه رو مبل چون در اون صورت اول میریزه روی خودتون
یه توضیح باید بدم اینه که نمیریم رو یه مبل یه نفره بشینیم. رو یه مبل چند نفره پامونو دراز میکنیم. جا واسه چایی ریختن زیاده Big Grin.

(۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۹:۲۵ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  اگه این آقا را فقط کفشاش رو انداختن تو کوچه با این آموزشهای تو آقای خواستگار قبل از کفشاش میرسه به کوچه !Big Grin

چه بهتره دیگه لازم هم نیست تا سره کوچه لبامونو بین زبونمون و همینطور چشمونو چپ نگه داریم Big Grin.

داستان خواستگاری به روایت سعید هاشمی!!! - fatima1537 - 09 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۰:۰۰ ب.ظ

(۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۹:۲۵ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  حالا غورباغه از کجا بیاریم؟ نمیشه بجاش موش ببریم؟
شما از آقا ساسان شیطون ترید آقا فردادSmile ولی بروز نمیدیدSmile .بیچاره آقا ساسان که اسمش بددررفته ! Smile

RE: داستان خواستگاری به روایت سعید هاشمی!!! - baziramzi.ir - 09 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۰:۰۱ ب.ظ

با توجه به علاقه بیش از حد بچه ها به این تاپیک پیشنهاد میکنم یه همسریابی در مانشت بزنیم . اینجا بیست هزار عضو داره و خوشبختانه انواع و اقسام مورد هست .فقط آقای دکتر یه جایی بعنوان محل آشنایی اعضا درنظر بگیرید چون آدم که اینترنتی علاقه مند نمیشه به کسی .
من از الان آمادگی خودم رو برای حضور در این جلسه اعلام میکنم Big Grin

RE: داستان خواستگاری به روایت سعید هاشمی!!! - sasanlive - 09 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۰:۳۸ ب.ظ

(۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۰:۱۰ ب.ظ)sansho نوشته شده توسط:  ولی حالا کسی مرد زندگی نیس میتونه فقط یه پستونک برداره بذاره تو دهنش ، اینطور مادرش میفهمه که پسر نیاوردهTongueSmile
دوست عزیز این پستا صرفا جهت شوخیه.
وگرنه اونجایی که ما مردونگیمونو نشون دادیم بقیه جرئت نکردن نفس بکشن.

RE: داستان خواستگاری به روایت سعید هاشمی!!! - navid-p - 09 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۰:۴۸ ب.ظ

(۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۰:۳۸ ب.ظ)sasanlive نوشته شده توسط:  وگرنه اونجایی که ما مردونگیمونو نشون دادیم بقیه جرئت نکردن نفس بکشن.
چیییییی میگی؟Confused

داستان خواستگاری به روایت سعید هاشمی!!! - fatima1537 - 09 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۱:۰۱ ب.ظ

(۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۰:۳۸ ب.ظ)sasanlive نوشته شده توسط:  اونجایی که ما مردونگیمونو نشون دادیم بقیه جرئت نکردن نفس بکشن.
از آواتارتون معلومه کاملاSmile حالا این مردونگی رو اولش نشون خونواده عروس خانم ندید یه وقت ممکنه نظرشون زیاد مثبت نباشه و با سختگیری و با دادن تعهد دختر بدن.بعد که کارها جور شد میتونید مردونگی نشون بدیدSmile