|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 14 مهر ۱۳۹۶ ۱۰:۴۶ ب.ظ
(۱۴ مهر ۱۳۹۶ ۱۰:۳۰ ب.ظ)The BesT نوشته شده توسط: یه سوال دیگه دارم ! : شما دوستان که توی شرکتها کار میکنید حتما باید همیشه مطیع کارفرما باشید برای انجام پروژه؟ آخه اینجوری به دل من نمیشینه انجام پروژه ! گاهی اوقات یه پروژه ای میگن انجام باید بشه که حس خوب به من نمیده. چون ببینید اصل و ماهیت یک پروژه مثلا وب یک چیز هست و کار با پایگاه داده و ذخیره اطلاعات و بازیابی و یه همچین کارهایی که ماهیت و بنیه کارها یکجور هست و عنوان موضوع صرفا عوض میشه. خیلی وقتها موضوع پروژه به دلم نمیشینه و برام جذابیت نداره! در این موارد شما چکار میکنید؟ هرچی کارفرما بگه همون پروزه انجام میدید؟ یجورهایی زورگویی نیست! هرچی اون ایده داره ما باید اجرا کنیم! مگه ما کارگرش هستیم!
در این مواقع چکار میکنید که از اجرای پروزه هم لذت ببرید و براتون جذابیت داشته باشه؟
اگر بهش بگید این پروژه برای من جذاب نیست خب میگه بفرما بیرون! ...
شما نیروی فنی هستید. چرا خودتون رو درگیر بقیه کارها می کنید؟ از نظر نیروی فنی سایت یه فروشگاه با سایت نی نی سایت با سایت یه وبلاگ یکیه. دغده نیروی فنی مسائل فنیه. مثلا دغدغه بک اند میتونه این باشه که سرویس زیر بار بالا داون نشه.
به نظرم حرفتون زوره. طرف شما رو استخدام نکرده که هر کاری دوست داشتید انجام بدید. طرف شما رو استخدام کرده که برای ساعات مشخصی از روز اونجا کار فنی انجام بدید.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ezra - 14 مهر ۱۳۹۶ ۱۱:۱۱ ب.ظ
(۱۴ مهر ۱۳۹۶ ۰۴:۲۰ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: از سیستم زندگی کردن تو تهران بدم میاد. خیلی زیاد.
به نظرم تو تهران آدم ها زنده هستن اما زندگی نمی کنن.
معنی نمیده که طرف ۷ ساعت کار کنه و برای این ۷ ساعت کار، ۴ ساعت تو راه باشه. تازه اونم تو اون شرایط سخت (فشار جمعیت، بو و صدای ناهنجار، جای نشستن، بارون ...)
تهران نه تنها شرایط تردد درش فاجعست
بلکه هزینه های سنگین زندگی
فشار روانی شدید
آلودگی های مختلف از آب و هوا گرفته تا صوتی و شهری و حتی اجتماعی
و هزاران هزار عیب دیگه ...
من سال های ۸۰-۸۱ و ۸۲ در تهران زندگی کردم !
به نظر من تو تهران آدم ها زندگی می کنن اما زنده نیستن.
به شدت معتقدم بیکاری بهتر از کاری هست که از یه حد بهینه درآمدش کمتر و زمانگیرتر باشه
و این حد بهینه در تهران بسیار بالاتر از بقیه شهرهاست
طوری که کارکردن افرادی با درآمد مثلاً کمتر از ۴ میلیون تومن در تهران رو اصلاً درک نمی کنم !!!
از یه جایی به بعد اصلاً فلسفه ی زندگی کردن زیر سوال میره !
یکی از چالش های بزرگم و شاید یکی از اصلی ترین دلایل سردرگمیم راجع به آینده ی خودم اتفاقاً همین تهران هست
کار و زندگی در تهران واسم غیرمنطقیه ! اصلاً نمیتونم خودمو توجیه کنم !!
احساس میکنم تو تهران ملت کار میکنن که فقط کار کرده باشن !!!
بعضی وقتا بعضی بچه هایی که اونجا کار میکنن رو میبینم
حس میکنم چنان غرق در کار کردن شدن که اصلاً یادشون رفته چرا کار میکنن!! فرو رفتن تو چرخدنده های زندگی و دارن له میشن و متوجه نیستن !
ناخودآگاه یاد عصر جدید چاپلین میوفتم
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - MarkLand - 14 مهر ۱۳۹۶ ۱۱:۱۱ ب.ظ
(۱۴ مهر ۱۳۹۶ ۱۰:۳۰ ب.ظ)The BesT نوشته شده توسط: یکبار یه موضوع پروژه ای توی شرکتی بهم پیشنهاد شد گفته بودن مثلا سایت برای فلان جا طراحی باید بشه .درآمدش هم بهم گفتن ماهی ۲تومن. نرفتم! فقط بخاطر اینکه برام کار جالبی نبود. میگفتم خب فرضا کار را انجام دادیم که چی بشه؟! یعنی صرفا پول مهم نیس آدم باید با اون پروژه حال کنه برای همین من حاضر نیستم هرکاری انجام بدهم. پروژه اگر موضوعش برام جالب نباشه و خودم باهاش حال نکنم انجام نمیدم... بنظرتون پیشنهادی برای این روحیه وخیم من برای انجام پروژه ها دارید ؟ خخ
با استاد راهنمام هم که مشکل پیدا کردم سر همین بود که هرچی اون تز میداد قرار نبود من اجرا کنم. خودم باید تز میدادم و اجرا میکردم تا حال کنم. که البته به نتیجه هم رسوندم کارمو. ولی پیچوندمش گفتم تز خودت بود تا با هم آشتی کردیم گذاشت دفاع کنم...خخ
مقایسه پایان نامه با کاری که کارفرما میگه خیلی درست نیست تو پایان نامه دست ادم بازتره که به جاهایی که خودش دوست داره ببره اما کار موضوعش جداست
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 14 مهر ۱۳۹۶ ۱۱:۱۶ ب.ظ
(۱۴ مهر ۱۳۹۶ ۰۲:۰۳ ب.ظ)The BesT نوشته شده توسط: اینقدر در زمینه طراحی وب فیلم اموزشی دیدم و کار کردم و تو شرکت کار کردم و بهم پول ندادن که دیگه حالم از وب بهم میخوره....
خیلی وقتها همین دستمزدی به آدم د قبال کار میدن خودش انگیزه به آدم میده برای ادامه اش... من توی وب اینقدر بی پول کار کردم که متنفر شدم... نمیدونم مشکل از وب هست یا مشکل از من هست یا مشکل از شرکت هست ...ولی هرچی هست بیزار شدم. میخوام برم دنبال همون علاقه خودم و رسرچ و پروژه های تحقیقاتی... توی تهران اگر کسی شرکتهای تحقیقاتی خوبی میشناسه که پول هم بدهند!!! لطفا معرفی کنه. از شرکتی یا پژوهشکده ای که مفتی کار میکنن بیزارم... برای همین هست تاحالا دکتری ایران نخوندم. هرکسی میبینه میگه حیفه بخون... ولی من تاحالا پشیمون نشدم از نخوندمش.اگر روزی در قبال دانشجوی دکتری ایران پول دادن من اون روز اگر زنده بودم حتما میخونم
---- مدیرشرکت بهم پیام داده میگه چرا دیگه نمیایید...میخواستم بگم خیلی رو داری بخدا... مگه وقتم را از سر راه آوردم مفتکی بیام کار کنم. .. برای همین پروژه وبشون کلی ایده بهشون دادم ولی انگار نه انگار. میگه از دید ما هنوز بچه ها در حدی نیستن که بخواهیم باهاشون قرارداد پولی تمددید کنیم!!!
از دید من هم تو یک آدم عوضی پررو هستی...
همینکارها میکنن که استعدادهامون میخشکه... اگر در قبال هرچند زحمت کم براشون کرایه رفت و برگشت بهم میدادن میموندم و کلی ایده براشون میدادم. هرچند تا الان هم براشون دریغ نکردم...ولی بیخیال...راه من همون هست که برم تو لاک خودم و دنبال اهداف و ایده های خودم باشم
دارم تمام تلاشم میکنم و هرنقطه مثبتی که وجود داره پیگیری میکنم برای کار.... تا اگر روزی گذاشتم و رفتم از این مملکت برای همیشه پشت سرم را هم نگاه نکنم.... دیگه اون موقع میفهمید قدرم را ندونستید... ولی دیگه دیر شده...
این قدر ندونستن فقط توی کار هم نیست. توی بحث ازدواج هم هست...خخخ .یه روزی میفهمن قدرم را ندونستن ولی متاسفانه دیر شده دیگه... والاعع
البته یه نکته مهمی هم در انتهای پست بود که نادیده گرفته شد.
اینم قشنگه:
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - pioneer01 - 15 مهر ۱۳۹۶ ۱۲:۱۰ ق.ظ
اینم جالبه
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
You are not machines, you are men
Fight for liberty
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - kilookiloo - 15 مهر ۱۳۹۶ ۱۲:۲۷ ق.ظ
(۱۴ مهر ۱۳۹۶ ۰۸:۴۵ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: (14 مهر ۱۳۹۶ ۰۷:۰۶ ب.ظ)m.h.124 نوشته شده توسط: این سوالی که الآن میخوام بپرسم را خیلی وقته در ذهنم دارم. و الآن که صحبت از کار و حقوق شد، مناسب میدونم که بپرسم.
سوال : طبق چه معیار(ها)ی باید هزینه پروژهمون را حساب کنیم که نه کم گرفته باشیم و نه زیاد!!!؟
ممکنه راهنمایی کنید؟
یه راهش اینه که تو سایت هایی مثل پونیشا بذارید ببینید بقیه چه قیمتی بهش میدن. البته واریانس قیمت ها ممکنه بالا باشه.
واریانس قیمت ها و زمان انجام پروژه خیلی بالاست.ی پروژه که به نظر من ۳ تومن قیمت داره رو بعضی از دوستان هفتصد هشتصد هم قیمت میدن. طرف برنامهای مثل اسنپ میخواست یکی درخواست داده بود چهار تومن چهل و پنج روزه
به نظرم نگاه کنید ببینید از نظر شما چقدر وقتذمیخواد پروژه (مثلا پونصد ساعت کاری) بعد ی قیمت هم برای زمانتون در نظر بگیرید مثلا ساعتی ده تومن بیست تومن ، بعد ضرب کنید و قیمت رو بگید
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 15 مهر ۱۳۹۶ ۱۲:۴۵ ق.ظ
(۱۵ مهر ۱۳۹۶ ۱۲:۲۷ ق.ظ)kilookiloo نوشته شده توسط: واریانس قیمت ها و زمان انجام پروژه خیلی بالاست.ی پروژه که به نظر من ۳ تومن قیمت داره رو بعضی از دوستان هفتصد هشتصد هم قیمت میدن. طرف برنامهای مثل اسنپ میخواست یکی درخواست داده بود چهار تومن چهل و پنج روزه
به نظرم نگاه کنید ببینید از نظر شما چقدر وقتذمیخواد پروژه (مثلا پونصد ساعت کاری) بعد ی قیمت هم برای زمانتون در نظر بگیرید مثلا ساعتی ده تومن بیست تومن ، بعد ضرب کنید و قیمت رو بگید
البته خود تخمین مدت پروژه کار آسونی نیست.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - crevice - 15 مهر ۱۳۹۶ ۱۲:۴۶ ق.ظ
چه جالب امروز به همین مسئله ("تهران") فکر میکردم که میبینم که اینجام بحثش بوده!
من واقعا از یکنواختی زندگیم خسته شدم. کار من جوریه که ماهی ۳ تومن راحت همینجوری که توی خونه نشستم در میارم (با مثلا روزی ۳ و۴ ساعت کار). ولی واقعا حس یکنواخت بودن و کسل کننده بهم دست داده.
پارسالم هم توی یکی از شرکتهای گنده (گنده ترین) توی شهر ما استخدام رسمی شدم ولی دو ماه هم سر جمع نتونستم بمونم و انصراف دادم چون بسیار حس یکنواختی و روزمرگیش منو اذیت میکرد..جو و محیط کاری بسیار خشکی داشت و محدودیتهای ..خاص خودشو.
امروز فکر میکردم شاید برم تهران و دنبال یک کار اولش برنامه نویسی و دوم با جمعی از دوستان که اونجان دنبال استارت آپ باشیم شاید جذاب تر باشه؛ ... هر چند لذوما پول بیشتری توش نیس. چون من همین الان راحت و بدون خرج پولمو در میارم بدون اینکه خونه ای اجاره کنم و غذای گرم و جای نرمم آماده س.
البته شاید تا کمتر از یکسال دیگه برم از این مملکت...؛ گفتم حداقل قبلش این تجربه رو تست کنم شاید خوشمان آمد و موندگار شدم!
کلا تا حالا هر جا رفتیم که انصراف و منفک شدن و اینا رو شاخش بوده این یکی دوساله...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 15 مهر ۱۳۹۶ ۱۲:۴۸ ق.ظ
چه آواتار نازی دارم.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - pioneer01 - 15 مهر ۱۳۹۶ ۱۲:۵۱ ق.ظ
(۱۵ مهر ۱۳۹۶ ۱۲:۴۶ ق.ظ)crevice نوشته شده توسط: کلا تا حالا هر جا رفتیم که انصراف و منفک شدن و اینا رو شاخش بوده این یکی دوساله...
فکر میکردم فقط خودمم که هر جا میرم دوام نمیارم و میام بیرون.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - The BesT - 15 مهر ۱۳۹۶ ۱۲:۵۲ ق.ظ
جناب crevice این کار شما جسارتا چی هست که جای گرم و نرم نشستید و ماهی ۳-۴تومن در میارید؟
بالاخره آدم باید تا وقتی اینجاس تجربه هایی کسب کنه که اگر رفت چشمش پشت در نمونه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - crevice - 15 مهر ۱۳۹۶ ۰۱:۰۳ ق.ظ
(۱۵ مهر ۱۳۹۶ ۱۲:۵۲ ق.ظ)The BesT نوشته شده توسط: جناب crevice این کار شما جسارتا چی هست که جای گرم و نرم نشستید و ماهی ۳-۴تومن در میارید؟
بالاخره آدم باید تا وقتی اینجاس تجربه هایی کسب کنه که اگر رفت چشمش پشت در نمونه
از اونجایی که خیلی کار اخلاقی ای نیس و یه جور کار کاذب هست توی PV خدمتتون گفتم.
(۱۵ مهر ۱۳۹۶ ۱۲:۵۱ ق.ظ)pioneer01 نوشته شده توسط: فکر میکردم فقط خودمم که هر جا میرم دوام نمیارم و میام بیرون.
من توی این مورد فوق دکترا دارم یه جورایی
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 15 مهر ۱۳۹۶ ۰۱:۵۴ ق.ظ
(۱۵ مهر ۱۳۹۶ ۱۲:۴۸ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: چه آواتار نازی دارم.
برش دار آواتار من خوبه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - zhid - 15 مهر ۱۳۹۶ ۰۱:۴۲ ب.ظ
.................................
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - MarkLand - 15 مهر ۱۳۹۶ ۰۱:۴۲ ب.ظ
امروز سوار تاکسی شدم قبل رسیدن به مقصد حدود ۲۰۰ متر فاصله داشت نگه داشت گفت نمی خوای پیاده شی؟ گفتم من گفتم چهاراه اینجا چهاراه هست؟ گفت نه ایستگاه تاکسیه! باید تو ایستگاه پیاده کنم!! منم گفتم استاد مگه تو ایستگاه سوار کردی که حالا می خوای تو ایستگاه پیاده کنی؟ دیگه مجبور شد بره اونور چهاراه پیاده کنه
|