|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Pure Liveliness - 08 آذر ۱۳۹۵ ۱۲:۱۲ ق.ظ
(۰۷ آذر ۱۳۹۵ ۰۲:۰۲ ب.ظ)stateless نوشته شده توسط: - چرا گزینه ی "گزارش" برای ارسالهای خودمون فعاله ولی گزینه ی "سپاس" فعال نیست؟ 
گزارش پای پست خودِ آدم کاربرد داره خب. مثلاََ یه کاربری میخواد پستش حذف بشه لازم نیست بره پیام خصوصی بده به یه مدیر، گزارش میده و رسیدگی میکنن مدیرها.
این سپاس توی فضای مجازی که آدم واسه خودش میذاره چه کاربردی داره؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - stateless - 08 آذر ۱۳۹۵ ۱۲:۱۹ ق.ظ
(۰۸ آذر ۱۳۹۵ ۱۲:۱۲ ق.ظ)Pure Liveliness نوشته شده توسط: (07 آذر ۱۳۹۵ ۰۲:۰۲ ب.ظ)stateless نوشته شده توسط: - چرا گزینه ی "گزارش" برای ارسالهای خودمون فعاله ولی گزینه ی "سپاس" فعال نیست؟ 
گزارش پای پست خودِ آدم کاربرد داره خب. مثلاََ یه کاربری میخواد پستش حذف بشه لازم نیست بره پیام خصوصی بده به یه مدیر، گزارش میده و رسیدگی میکنن مدیرها.
این سپاس توی فضای مجازی که آدم واسه خودش میذاره چه کاربردی داره؟
آها... نمیدونستم همچین امکاناتی هم هست... چه بد که کسی بخواد پستش پاک بشه. باید پای حرفمون بمونیم دیگه.
سپاس برای خود، یه جوری مثل رأی دادن میمونه! میتونیم به خودمون هم رأی بدیم دیگه! برعکسِ گزارش! (جاست فور فان! )
ممنون از توجه و پاسخگوییتون.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 08 آذر ۱۳۹۵ ۰۲:۲۱ ق.ظ
هالا مادرید
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ۸_۸ - ۰۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۱:۱۲ ب.ظ
شما بودی، امسال میرفتی UCR تو فیلدی که خیلی بهش علاقه نداری یا میموندی سال بعد یه جای بهتر تو فیلدی که میخوای اپلای میکردی؟ هم دانشگاه برام مهمه هم زمان.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 08 آذر ۱۳۹۵ ۰۲:۲۸ ب.ظ
(۰۷ آذر ۱۳۹۵ ۰۵:۵۲ ب.ظ)diligent نوشته شده توسط: (07 آذر ۱۳۹۵ ۰۵:۲۳ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط: اگه بیان بهت بگن همین فردا می میری اولین نفر از کی حلالیت می گیری !؟
خدا
-------------------------------
چرا ما اینجوری هستیم؟! اونایی که سابقه کار ندارن، دوست دارن از بقیه همکارا پنهون کنن و نشون بدن ک خیلی واردن و سابقه کار هم دارن. لازم باشه دروغ هم میگن. خوب چه لزومی هست دروغ بگی خواهر من؟! بالاخره باید از یه جایی شروع بشه دیگه.
یعنی شما از هیچ بنده خدایی حلالیت نمی طلبید !؟
اونایی که سابقه کار ندارن فقط کافیه یکی دو تا سوال تخصصی ازشون بپرسید تا روشون کم بشه
--------------------------------
پی نوشت : نمی دونم چرا از آرمان هام فاصله گرفتم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - codin - 08 آذر ۱۳۹۵ ۰۲:۲۹ ب.ظ
(۰۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۱:۱۲ ب.ظ)۸_۸ نوشته شده توسط: شما بودی، امسال میرفتی UCR تو فیلدی که خیلی بهش علاقه نداری یا میموندی سال بعد یه جای بهتر تو فیلدی که میخوای اپلای میکردی؟ هم دانشگاه برام مهمه هم زمان.
در حالت کلی باید به رزومتون نگاه کنید UCR دانشگاه بدی نیست ولی خب دانشگاه تاپی هم نیست. اگر بشه جاهای بهتری رفت شاید بد نباشه شانستونو امتحان کنید یک سال. علاقه هم که میگید ندارید بهش. اینم مزید بر علت میشه.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - kilookiloo - 08 آذر ۱۳۹۵ ۰۲:۳۰ ب.ظ
(۰۷ آذر ۱۳۹۵ ۰۱:۱۳ ق.ظ)zarisa نوشته شده توسط: (07 آذر ۱۳۹۵ ۱۲:۵۱ ق.ظ)codin نوشته شده توسط: باورم نمیشه اینقدر خسته هستم... علتشو میدونم برای رفعش کاری نمیتونم بکنم... آدم گاهی دوست داره دردشو برای یک آدم کاملا غریبه، یک رهگذر که دیگه نمیبینتش بگه... برای کسی فقط بگه بدون این که منتظر جواب و توصیه و نصیحت از طرف مقابل باشه.. فقط بگه ولی چیزی نشنوه...
ای وااااااای! خواهشا شما دیگه درد نکشید، اونهمه آرامش کجا رفت، اون همه نصیحت های خوب و عاقلانه. ؟
اشکال نداره، می تونید یه روز سوار خط واحد بشید یه مسیر رو کامل برید و برگردید، اینقدر خوبه . آدم ریلکس میشه
اگر همصحبت غریبه هم باشه که دیگه خیلی عالی میشه ، هوا هم سرده، خیلی میچسبه
بعد از ی مدتی که حال خیلی خوبی داشتم و مشکلات روحی که برام پیش اومده بود رو پشت سر گذاشته بودم , دیشب خوابی دیدم که وقتی بیدار شدم اشک روی صورتم بود . توی خواب تلاش میکردم که گریه کنم ولی نمیتونستم و به همین خاطر عذاب میکشیدم . صبح که بیدار شدم توی سرمای شهرمون از خونه رفتم بیرون و بعد از ی ساعت پیاده روی , توی ی خیابون نشستم روی جایگاه های انتظار اتوبوس ( نمیدونم بهش چی میگن ) ی نیم ساعتی نشستم و رفت و آمد بقیه رو دیدم و حالم که خوب شد برگشتم خونه
فقط توی روزهای سرده که این حرکت میتونه حال آدمو خوب کنه ! پیاده میری یخ میزنی و حالت خوب میشه برمیگردی خونه اگه برف هم در حال باریدن باشه که دیگه هیچی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 08 آذر ۱۳۹۵ ۰۲:۵۷ ب.ظ
یارو میگه فلان لاگر خیلی داره لاگ میندازه. اون یکی یارو بهش راه نشون داده که لاگر رو پاک کن! 
خیلی راهش ریشه ای مشکل رو حل می کنه!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - stateless - 08 آذر ۱۳۹۵ ۰۳:۳۳ ب.ظ
دلِ تنگم میگه... حرفهایی هست برای نگفتن...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - تولد آفتاب - ۰۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۶:۰۰ ب.ظ
رفت...
مثل یه شهاب سنگ برقی زد و محو شد...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - so@ - 08 آذر ۱۳۹۵ ۰۷:۱۷ ب.ظ
مخم داره سوت میکشه...
یه دختر چقدر میتونه دروغ بگه اونم درمورد این که متاهله ولی متاهل نیست و فقط براش یه توهم بوده و اصلا کسی وجود نداشت...
امروز فهمیدم که هم اتاقیم ۲ ترم بهم دروغ گفته و نقش بازی میکرده و تمام حرفاش دروغ بوده :/ همیشه وقتی کسی بهم دروغ میگه حس میکنم که داره بهم دروغ میگه ولی هیچ وقت تاحالا به روشون نیاوردم و اونا هم همینجوری به گفتن دروغاشون ادامه دادن نمیدونم کارم درسته یا نه ولی نمیگم که میدونم داری دروغ میگن .
دبیرستان هم که بودم هم میزیم داشت یکسال تمام یه سری چیزارو تکرار میکرد و دروغ میگفت درحالی که من خانواده اشون رو میشناختم ولی هیچ وقت بهش نگفتمکه میدونم این چیزایی که میگی فقط توهماتتِ .
حس میکنم هم اتاقیم سخت مریضه اینو از روی وبلاگش و شعراش و کامنتای پای شعرش که خودش میزاره فهمیدم کاش می شد کمکش کرد.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 08 آذر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۲ ب.ظ
(۰۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۷:۱۷ ب.ظ)so@ نوشته شده توسط: مخم داره سوت میکشه...
یه دختر چقدر میتونه دروغ بگه اونم درمورد این که متاهله ولی متاهل نیست و فقط براش یه توهم بوده و اصلا کسی وجود نداشت...
امروز فهمیدم که هم اتاقیم ۲ ترم بهم دروغ گفته و نقش بازی میکرده و تمام حرفاش دروغ بوده :/ همیشه وقتی کسی بهم دروغ میگه حس میکنم که داره بهم دروغ میگه ولی هیچ وقت تاحالا به روشون نیاوردم و اونا هم همینجوری به گفتن دروغاشون ادامه دادن نمیدونم کارم درسته یا نه ولی نمیگم که میدونم داری دروغ میگن .
دبیرستان هم که بودم هم میزیم داشت یکسال تمام یه سری چیزارو تکرار میکرد و دروغ میگفت درحالی که من خانواده اشون رو میشناختم ولی هیچ وقت بهش نگفتمکه میدونم این چیزایی که میگی فقط توهماتتِ .
حس میکنم هم اتاقیم سخت مریضه اینو از روی وبلاگش و شعراش و کامنتای پای شعرش که خودش میزاره فهمیدم کاش می شد کمکش کرد.
باید بررسی بشه از لحاظ روانشناسی چرا دختری که مجرده دوست داره بگه متاهله و همچنین چرا اکثر خانم ها دوست دارن سنشون رو کم بگن !
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Avril89 - 08 آذر ۱۳۹۵ ۰۷:۵۰ ب.ظ
دستتو ول میکنم اگه میتونی برو
یه قدم تجربه کن بی من این آینده رو
بعدِ من هر کی بیاد من ازش عاشق ترم
بعدِ من هر کی بیاد من ازت نمیگذرم....
" تجربه کن شادمهر عقیلی"
حســــــــــه آهنگش قشنـگــــــــــــــــه
لعنتی چی تو ذهنت میـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــگذره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟  
تــه این قصه چیــــــــــــــــــــه؟؟!!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Pure Liveliness - 08 آذر ۱۳۹۵ ۰۸:۱۸ ب.ظ
(۰۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۷:۱۷ ب.ظ)so@ نوشته شده توسط: ….
حس میکنم هم اتاقیم سخت مریضه اینو از روی وبلاگش و شعراش و کامنتای پای شعرش که خودش میزاره فهمیدم کاش می شد کمکش کرد.
شما راجع به خودتون و همسرتون شاید گفتید خواسته یا ناخواسته، باهاشون صحبت کردید جلوی دوستتون و این ها و این دوستتون شاید دلش بخواد که ازدواج کنه و در واقع حسودی ش شده. مخصوصاََ که توی خوابگاه و دور از خانواده هم هست. ریشه ی مشکلش هم معلوم نیست یه کجا برمیگرده.  
به نظرم کلاََ سعی کنید که هیچی از همسرتون نگید جلوش و همین طور بقیه ی هم اتاقی هاتون اگه متاهل هستن. 
چقدر مریضی روحی زیاد شده.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Saman - 08 آذر ۱۳۹۵ ۰۸:۳۶ ب.ظ
سلام
من اینجا یه مطلبی رو میزنم راجع به عجیب بودن شخصیت عده ای از جوانان فعلی
نه به کل درست، به صرف یک نظرِ قابل انتقاد.ولی تقریبا تاثیرش رو بیش از هر چیزی در وضعیت کنکونی میدونم.
=======
درک وارونه ای که از ادبیات هستش ریشه ی اکثر مشکلات روحی فعلی هست.
خصوصا الان مردم نمیرن یه کتاب ادبی رو به کل بخونن و قبلش و بعدش و تفکر نویسنده ش و پیش زمینه ای که موجب شده اون نویسنده یه همچین کتابی بده رو بخونن.شبیه جملاتی که در فیسبوک و سایر شبکه های اجتمایی پخش میشه
مثلا من میگم زندگی زیباست.
بعد یه بچه ۱۲ ساله میاد میگه :
زندگی زیبا نیست چرا که طبیعت انسان وحشیست یا یه همچین چیزی. . . بعد اخرشم مینویسه نیچه یا مثلا ولتر.
حالا نه میدونه ولتر کیه و نه نیچه ، ولی اسم هر دوشون قشنگه ، کلاسم داره، رفت و امد این جملاتِ بیش از حد در ذهن که قالب اون ها معمولا با احوالات و احساسات ما تغییر میکنه چیزی شبیه کوبیدگی پدید میاره به نظرم و قدرت تصمیم گیری و ثابت بودن شخصیت رو به کل از هر ادمی میگیره.
انسان هر بار خودش رو در یه قالبی میبینه و در یه جلدی که هیچ چیزش مال خودش نیست.
من هر منبع ادبی رو هر جایی معرفی کردم شرایط خوندنش رو گفتم و خواهشم همینجا از همه این هست که تا میتونید این کار رو بکنید و نشر بدید و کسی که میاد یه جمله ای از یه بزرگی رو اصل قرار میده با برخورد مناسب سعی در اصلاحش داشته باشید
همیشه تاکیدتون بر این باشه که از بزرگان فقط حق سر مشق گیری داریم نه در جلد رفتن اون ها.
مثلا بعد از "کتاب رنج های ورتر جوان" خیلی ها در سراسر اروپا با وضعی شبیه ورتر دست به خود کشی زدن. کافیه مقدمه ی نویسنده در مورد اون آدم هایی که دست به خودکشی زدند و شبیه ورتر رفتار کردند رو بخونید و بفهمید این دسته از ادم ها لیاقت زنده بودن نداشتن که خودشون رو در جایگاهی قرار دادن که حتی مردنش هم متعلق به خواسته ی خودشون نبوده و تقلیدی ساده لوحانه بوده.
|