درخواست مشاوره یکی از اعضاء در مورد ازدواج و ارشد - نسخهی قابل چاپ صفحهها: ۱ ۲ |
درخواست مشاوره یکی از اعضاء در مورد ازدواج و ارشد - mammad_asir - 18 مرداد ۱۳۹۱ ۰۳:۴۵ ب.ظ
سلام دوست من شاید کسی مثل من که وضعیت شبیه شما رو تجربه کرده بیشتر درکت کنه. وضعیت من تقریبا شبیه تو بود . من از دوسال پیش تصمیم جدی واسه ارشد داشتم و اسفند ۹۰ مدرک رو گرفتم و از خرداد داشتم کمکم شروع میکردم و دوست داشتم حداقل یک سال از ارشدم بگذره و بعد ازدواج کنم. خرداد گذشت و ماه پر فرازو نشیب من شروع شد . تقریبا ۱۵ تیر مامان بهم گفت یه دختر خوب دیده واسم.منم ... شدم.فکرامو کردم خیلی درگیر بودم. تصمیم گرفتم حداقل بریم دختر رو ببینم و .نم منو ببینه و خونوادهها با هم آشنا بشن(البته یه رابط هم ایم وسط بود).من آمادگی واسه صحبت با دختره رو نداشتم ولی رفتم واسه صحبت . هر چی دوست داشتمو گفتم . گفتم من نماز اول وقت برام مهمه بزن بکوب تو مراسمات دوست ندارم حجاب مهمه ایمان مهمه (قیافشو که دیدم) . و اونم اینا براش خیلی مهم بود . حالا از وضعیت کاری پرسید. من حقیقتا رو گفتم : کارشناسی کامپیوتر دارم دارم واسه ارشد میخونم . اگه قبول شم حدود سه سال طول میکشه.چون من از اول دبیرسان تا الان همه کار کردم ار بنایی تا رستوران کار کردم . تو این مدت شاید درسم نزاره کار کنم شایدم رفتم سر کار در کل آدم تنبلی که بشینم تا یکی بیاد منو ببره سر کار نیستم.اگه ارشد قبول نشدم . دیگه وضعیت کارم معلوم نیست . ولی مطمعنا بی کار نمیشینم . میرم کارگری تا یه کاری درست بشه. این ۶ ماه تا کنکورم سر کار نمیرم . اگه ارشد گرفتم فعلا تو منطقه ما هیت علمی میگیرن میشه رفت .اونم ایمان و بی عرزه نبودن خیلی براش مهم بود. بعدش چند روز اون و من فکر کردیم من راضی شدم اونم گفت دوباره میخود منو ببینه تا از ایمان و بی عرزه نبودم مطمئن بشه و کلا قضیه به خوبی تموم شد و شب تولد امام حسن (ع) عقد کردیم. درسته حدود ۱ ماه کامل درس نخوندم ولی با اون صحبت کردم که از شهریور من خیلی کم میتونم ببینمت و مهمونی هم تعطیل میشه و اونم قبول کرد در ضمن اونم امسال کنکور تجربی داد سال دومه کنکورشه و رتبشم خیلی خوب شد و حرف زیادی واسه گفتن داره تو این رشه و منو درک میکنه. |
درخواست مشاوره یکی از اعضاء در مورد ازدواج و ارشد - Matrixx - 18 مرداد ۱۳۹۱ ۰۳:۵۱ ب.ظ
(۱۸ مرداد ۱۳۹۱ ۰۳:۲۷ ب.ظ)esi نوشته شده توسط: قضاوت و توصیه در مورد این مسادئل واقعا واسه من یکی خیلی سخته، چون باید طوری بگی که خدایی ناکرده طرف از حرفات ناراحت نشده ، پس ببخشید من هم رک میخوام نظر خودم رو بگم اما واقعا برادرانه بهت می گم ، بهر حال من هم یه پسرم هم سن و سال خودت و مسالم درگیر همچین مسالی یا مشابهش شدم (که بماند !) و دوست دارم بتونم کمکت کنم.خیلی ممنون واقعا خیلی دوست داشتم نظر شمارو بدونم در کل باور کنید من شخصی نیستم که به خاطر برخی ملاک های زودگذر وابسته یکی بشم تو ملاک های من بیشتر خانوداه و شخصیت طرف مهم هست که میگم وقتی خیلی از ملاک های طرف مقابلم رو در اون دیدم بیشتر بهش وابسته شدم تا قبلش..انسانی که بیشتر فکرش مادی گرا باشه به نظرمن زیاد نمیشه تو زندگی باهاش موفق بود و همش به چالش میکشونه طرف مقابل رو..... این بسم الله-ات خیلی انرژی داد امیدوارم یه شغل مناسب گیرم بیاد! ولی البته الان با دوتا از دوستام در حال تاسیس شرکت هستیم که خیلی امید زیادی به این شرکت دارم ولی از اون طرف میگن بازار کار خرابه ولی باور کن تنها امیدم به خداست از رک حرف زدن هم خوشم میاد و ناراحت نمیشم از پاسخ رک-ات سپاسگذارم (۱۸ مرداد ۱۳۹۱ ۰۳:۴۵ ب.ظ)mammad_asir نوشته شده توسط: خیلی ممنون واقعا خیلی دوست داشتم نظر شمارو بدونمواقعا از ته دل واستون ارزوی خوشبختی میکنم وضعیت خدمتت چطوره؟ ولی عجب خانواده خوبی داری...بابای من بفهمه قصد ازدواج دارم کنتاک میکنه باهام و باید یه ماهی بیرون از خونه باشه ) اخه بابام سن ۳۰ سالگی رو واسه ازدواج من در نظر گرفته |
RE: درخواست مشاوره یکی از اعضاء در مورد ازدواج و ارشد - esi - 18 مرداد ۱۳۹۱ ۰۴:۳۲ ب.ظ
(۱۸ مرداد ۱۳۹۱ ۰۳:۵۱ ب.ظ)Matrixx نوشته شده توسط: خیلی ممنون واقعا خیلی دوست داشتم نظر شمارو بدونمخواهش می کنم ان شاالله که مشکلت بزودی حل بشه و خدا بهترین گزینه رو واست تیک بزنه ما هم منتظر یه شیرینی هستیم موفق باشی رفیق |
درخواست مشاوره یکی از اعضاء در مورد ازدواج و ارشد - Helmaa - 18 مرداد ۱۳۹۱ ۰۶:۲۵ ب.ظ
شما قبل از هر چیزی باید چند تا چیز رو پیش خودتون حل کنید یکی شناختن خودتون و معیارهاتون برای انتخاب همسر هست،اینکه این معیارها رو روی کاغذ بیارید و در فاز شناخت از این معیارها استفاده کنید .. دوما باید با پدر ومادرتون صحبت کنید و اونها رو متقاعد کنید که توانایی این رو دارید که از این پس چند کار رو همزمان انجام بدید. نظر اون دختر خانم هم درباره ادامه تحصیل بپرسید به نظرم اگر تا عید بتونید رو ارشد تمرکز کنید و بعدش به خواستگاری ایشون برید ، با ذهن آزاد تری میتونید به شناخت طرف مقابلتون تمرکز کنید.(واقعا خیلی مهمه که به شناخت خوبی برسید و وارد خیلی از جزئیات مسائل مختلف بشید..) من میشناسم خانواده هایی و نمونه ای از اون هم خانواده همسر آقای mamad_asir هستن که ساده میگیرن و باصطلاح راه میان با طرف مقابلشون.. وقتی صادقانه پا پیش بذارید و شرایط تون رو بگید احتمالش هست که بپذیرند و با گذشت مدتی بتونید برید سر خونه زندگیتون.. البته شما باید این مساله رو در نظر داشته باشید اگر انشالله نامزد کردید و به خدمت سربازی یا ادامه تحصیل مشغول شدید حتما باید در کنارش کار هم انجام بدید.. صحبت هام از روی نمونه هایی هست که بین اطرافیانم دیدم..امیدوارم به دردتون بخوره.. موفق باشید. |
درخواست مشاوره یکی از اعضاء در مورد ازدواج و ارشد - Matrixx - 19 مرداد ۱۳۹۱ ۰۴:۰۲ ق.ظ
(۱۸ مرداد ۱۳۹۱ ۰۶:۲۵ ب.ظ)Helmaa نوشته شده توسط: دتی بتونید برید سر خونه زندگیتون.. خیلی ممنون اره البته من بر این جمله اعتقاد دارم که هر چقدر اسون بگیری همونقدر هم کارا اسون پیش میره امیدوارم بتونم کارای خودم رو هم اینطوری پیش ببرم و بتونم طرف مقابل خود را هم راضی کنم که زیاد سخت نگیره و از اینده نگران نباشه |
درخواست مشاوره یکی از اعضاء در مورد ازدواج و ارشد - اولدوز - ۲۰ مرداد ۱۳۹۱ ۰۴:۱۹ ب.ظ
سلام. شما اگه از خودت واقعا مطمئنی و احساسی تصمیم نمیگیری و فکر میکنی به بلوغ فکری رسیدی که میتونی درست تصمیم بگیری (عاقل بودن و درست تصمیم گرفتن ربطی به سن نداره بعضی ها هستن که ۴۰ سالشونه ولی یک بچه ۱۴ ساله عقلش از اون بیشتره و بعضی ها ۲۰ سالشونه مثل یک ادم ۶۰ ساله رفتارمیکنن و عاقلن.)برو جلو و به خدا توکل کن راه رابرات هموار کنه . ولی بازم عجولانه تصمیم نگیر حتما یه مشاور خوب برین. این را هم درنظر بگیرین که دخترخانم باتوجه به اینکه از شما بزرگتره ممکنه زودتر افتاده بشه( به خاطر مسائلی مثل زایمان و مشکلات زندگی چون خانم ها حساسترنو....) یا در بعضی جاها احساس عاقل بودن کنه و .............. |
درخواست مشاوره یکی از اعضاء در مورد ازدواج و ارشد - ali136750 - 24 شهریور ۱۳۹۱ ۱۲:۳۷ ب.ظ
ناراحت نشی اگه به احساست اعتماد داری می تونی این کار رو بکنی : همزمان با درس یه مهارت که می تونی یاد بگیری و پول دربیاری پیشنهاد من : |
درخواست مشاوره یکی از اعضاء در مورد ازدواج و ارشد - abbas91 - 07 اسفند ۱۳۹۱ ۱۰:۱۶ ب.ظ
دیروز داشتم متوسط سن ازدواج رو میدیم تو ویکی پدیا . حتی تو کشورای آفریقایی هم متوسط سن ازدواج بالای ۲۵-۲۶ هست و تو کشورای توسعه یافته حداقل ۳۰ برای اقایون! و تو جایی مثه آلمان این عدد به ۳۳/۵ و تو سوئد به ۳۵ میرسه ... منم مثه خودت ترم ۷ وسوسه میشدم :دی اما امروز خوشحالم که قید احساس رو زدم و این اتفاق نیافتاد! مثه فیلم سینما پارادیزو اگه میخوای موفق بشی قید احساس رو بزن ولی بتدریج دارم میفهمم که من بچه تر از اونم که بخوام وارد یه رابطه ای به جدیت ازدواج بشم و حتی طرفای مقابلم هم هیچوقت اونقدر دید وسیع به زندگی نداشتن که بخوام باهاشون رابطه ی جدی داشته باشم یعنی هرگز دختر همسن خودم رو ندیدم که بدونه از زندگی چی میخواد تا من بتونم باهاش رابطه ای جدی داشته باشم! تو این سن من هر تصمیمی بگیرم به احتمال ۳ به ۴ ، سه سال دیگه برام مضحک خواهد بود مسئله بعدی اینه که فکر میکنم یه خانم ۲۴ ساله باید اونقدر مستقل باشه که باباش براش تصمیم نگیره و اگه تو رو میخواد به پات بشینه یا نشینه ... بیشتر مشکلات همسن های من از اونجا شروع میشه که در روابط نمیتونن مستقل رفتار کن و مستقل تصمیم بگیرن و بچه ننه بازی درمیارن اما حرفای من و نظرات بقیه رو ببین ولی خودت تصمیم بگیر. شاید من اینطوری میگم چون خودم رابطه های ناموفقی داشتم و واسه همون نمیتونم اطمینان کنم. یعنی من حتی خودمم به حرفای که اینچا مینویسم کاملا باور ندارم :دی چه بماند که به تو دیکته کنم |