تالار گفتمان مانشت
در باب فقر ... - نسخه‌ی قابل چاپ

صفحه‌ها: ۱ ۲
در باب فقر ... - admin - 03 بهمن ۱۳۸۹ ۰۴:۰۱ ب.ظ

فقر اینه که یه سوال ۵۰ - ۵۰ رو به خاطر اینکه می‍ترسی منفی بخوری نزنی!

RE: در باب فقر ... - mosaferkuchulu - 03 بهمن ۱۳۸۹ ۰۴:۵۴ ب.ظ

(۰۳ بهمن ۱۳۸۹ ۰۴:۰۱ ب.ظ)admin نوشته شده توسط:  فقر اینه که یه سوال ۵۰ - ۵۰ رو به خاطر اینکه می‍ترسی منفی بخوری نزنی!

پس من خیلی غنی هستم که اکثر اوقات شک بین ۴ گزینه رو هم می زنم؟Big Grin
البته فکر نکنم به این بگن غنی بودن!Big Grin

در باب فقر ... - ف.ش - ۰۳ بهمن ۱۳۸۹ ۰۴:۵۸ ب.ظ

من وقتی یک سوال رو حل میکنم یعنی روش وقت میگذارم دلم نمیاد نزنم Sad

در باب فقر ... - Parva - 03 بهمن ۱۳۸۹ ۰۸:۰۹ ب.ظ

بابا فقر اینکه قبول نداریم هرکسی یه اعتقادی داره وگر نه اگه همه مثل هم بودن که آدم های خوب و بد نداشتیم
منکه خودم واقعا قبول دارم فقیرم حالا بماند از کدوم لحاظش
دوستان به قول آفاق خانم بیخود ذهنتون رو درگیر نکنین
فدای دلهای مهربونتون

در باب فقر ... - Fardad-A - 04 بهمن ۱۳۸۹ ۱۲:۲۴ ب.ظ

نظرات همه دوستان محترم خوبه. ولی بعضی از اینهایی که گفته این یه چیز دیگه است فقر نیست. بعضی هاش هم اصلا" ربطی بهم نداره و یه جورایی قاطی کردن یه چیزهایی است باهم.Huh
هیچکس از درون دیگران آگاه نیست. بعضی چیزها هم به هم ربطی نداره مثل مکه رفتن و پاریس رفتن. مثلا" فکر کنید ویزا بهش ندادن بره پاریس رو ببینه. Cool
راجع به جملات پرواخانم صحبت زیاده بهتره الآن برید درستون رو بخونید.

در باب فقر ... - tahereh - 06 بهمن ۱۳۸۹ ۰۴:۰۴ ب.ظ

سلام به همه‌ی دوستان.مدتها بود که از مانشت و دوستان عزیزم بی خبر بودم.امیدوارم حالتون خوب باشه.بعد از امتحان ارشد حتماً سعی میکنم که فعالیتهام رو تو مانشت بیشتر کنم و از نظرات دوستان استفاده‌ی وافر را ببرم.

نظراتی که در مورد فقر نوشتین رو خوندم و بعضی هاش واقعاً واقعیت دارن و برخی هاش کمی از منطق و واقعیت به دور بود از نظر من و دوست دارم نظر من رو هم بدونین.
ببینید دوستان گلم بزرگترین فقری که یه آدم تو زندگیش میتونه داشته باشه اینه که تو زندگیش تفکر نداشته باشه.
اینکه ساعت‌ها و روزها و ماهها بگذره و یک انسان با خودش خلوت نکنه.از خودش سؤال نپرسه.به دنبال حل ابهامات ذهنش نباشه.
من قبول دارم که همه نمیتونن نسبت به زندگی دیدی بسیار وسیع داشته باشن.یقیناً دیدی که چمران‌ها و حسابی‌ها داشتن از زندگی من هرگز در زندگی‌ام نداشته‌ام اما میتونم تلاش کنم که نمونه‌ی کوچکی از زندگی آنها باشم در زمینه‌ی اخلاق،علم،ایمان و ....ولی آدمها دور شدن از تفکر،آدمها دور شدن از ارزشهای انسانی،آدمها سقف انسانیت رو خیلی خیلی آوردن پایین و همه‌ی اینها به خاطر دور شدن از تفکر در امور زندگیشون هست.
دکتر شریعتی یک مطلب جالبی دارن تو کتاب خودآگاهی استحمار.میگن دکتر و مهندس و فوق لیسانس و پروفسور اینها تیترهای جدی و نه دروغی هست که به برخی‌ها می چسبونن ولی گاهی یه امی یه چوپان شعورش برای زندگی بیشتر از اون تحصیلکرده هست البته از تمام دوستان تحصیلکرده عذر میخوام.
ما میتونیم این بحث دکتر شریعتی رو تعمییم بدیم در تمام زمینه ها.آدم در هر زمینه ای جهل داشته باشه و فکر کنه که عالمه و آخرشه توی اون کار واقعاً باعث بدبختی خودش و گاهی دیگران میشه.
من کاملاً موافقم که خیلی از ما حتی در امور مذهبیمون،زندگی خانوادگیمون،اصلاً جامعه‌ی انسانی و حق و حقوقمون و وظایفمون هم هیچ تفکر و مطالعه ای نداریم.
اینکه من مسلمانم و وظایفم چیست؟چرا نماز میخونم و این نماز باید چه تأثیری در من داشته باشه؟چرا روزه میگیریم؟چرا امام حسین قیام کرد و من چه وظیفه ای در برابر امام حسین دارم؟چند بار قرآنو نشستم و خوندم و درش تفکر کردم تو آیاتش؟چرا باید بریم مکه ؟و...
متأسفانه بزرگترین ایراد ما آدما اینه که در مسائل دینی و مذهبی هم برداشت شخصی میکنیم.چون من حجابم اینجوریه پس اشکالی نداره دلم پاکه.پشت طرف صحبت میکنم نه این غیبت نیست واقعیته.دروغ میگم طوری نیست مصلحتیه.حق خوری میکنم کلاه شرعی میذارم واسش از شیر مادر حلال تره.چون من نظرم اینه که نبیاد بیش از یک بار رفت مکه پس این درسته.چون من نظرم اینه پس درسته و بسیاری از مسائل دیگه که به وفور داریم میبینیم تو جامعه و زندگی خودمون.
اگه واقعاً مطالعه و تحقیق کنیم تو دینمون در مورد همه‌ی ابعاد زندگی راهنمایی های فراوانی هست.فردی،خانوادگی،اجتماعی و تمام حق و حقوق‌ها به روشنی بیان شده.اما فقط به زبان مسلمانیم.
ببینید دوستان عزیز تا تفکرتا خلوت،تا مطالعه نباشه خیلی از کارهایی که انجام میدیم ذره ای نمیتونه باعث رشد و شکوفایی مابشه.چرا حضرت محمد فرمودن که یک ساعت عبادت بهتر از ۷۰ سال عبادته.
بچه‌ها واقعاً بیاین کمی عمیق‌تر به موضوعات زندگیمون نگاه کنیم.
کسی رو میشناسم که پدرش هیئت علمی شهید بهشتی هست،سالانه چند سفر خارجی داره ولی دخترش میگه آرزو میکردم که پدر راننده تاکسی بود و کسی رو هم میشناسم که از روستای محل زندگیش تا نزدیکترین شهر بزرگ روستاش هم نرفته ولی وقتی یک بار باهاش حرف میزنی آنچنان جذبش میشی که حد نداره و از گرم بودن فضای خانواده لذت میبری.البته برعکس این مطالب که گفتم هم صدق میکنه.
همه چیز برمیگرده به خود ما آدما.اینکه من تو زندگیم فقر رو چگونه معنا کنم.
فقر یعنی اینکه من در برابر خشم از کوره در برم و صدایم را بلند کنم.
فقر یعنی اینکه در نبود کسی بد او را بگویم.
فقر یعنی اینکه نماز اول وقتم ترک نشه ولی دروغ بگم،تهمت بزنم،تمسخر کنم،به پدر و مادرم بی احترامی کنم و...
فقر یعنی اینکه در عزاداری امام حسین شرکت کنم،برایش غذا بدهم ولی در عمل پیرو سپاه یزید باشم با خانواده‌ام بداخلاق،در کارم بی تعهد و...(البته من همیشه میگم در بدترین حالت سیاهی لشکر امام حسینم)
فقر یعنی اینکه من تو زندگیم هدف نداشته باشم و اگه داشته باشم ارزشی براش قائل نباشم.
فقر اینکه دنباله رو افکار برخی افرادی باشم که نگاهی بسیار به ظاهر انسانی ولی در باطن بسیار غیرانسانی و به دور از آزادی باشم.پیرو کسانی که مدافع آزادی هستن ولی با حجاب مخالفن.پیرو کسانی که مدافع آزادی هستن و یه منافق رو اگه تو ایران بگیرن صداشون در مییاد ولی از اینکه تو لبنان و غزه و عراق و خیلی از جاهای دیگه هزاران انسان بیگناه کشته میشه حمایت میکنن.
فقر یعنی اینکه من سر عهد و پیمانهام پایبند نباشم.
و...
دوستان همه بیایم از خودمون شروع کنیم و سعی کنیم که در زندگی تفکر کنیم.اهدافمون رو دوباره با خودمون مرور کنیم.اخلاق های بد و خوبی که داریم یه بار دیگه بگیم واسه خودمون و سعی کنیم اخلاق بد رو اصلاح کنیم.اگه با پدر و مادر و دیگران بداخلاقی میکردیم دیگه نکینم.اگه آشغال میریختیم دیگه نریزیم.اگه دروغ میگفتیم دیگه نگیم.اگه غیبت میکردیم دیگه نکنیم.اگه تلاش نکردیم تا الان واسه واسه زندگیمون بیایم از این به بعد با عزم و اراده به زندگی ادامه بدیم و...بیاین تصمیم بگیریم که فقر رو از زندگیمون حذف کنیم و مثل یک انسان واقعی زندگی کنیم.انسانی که در هر موقعیتی که هست در درون شاده و عمیقاً در آرامش.انسانی که هر لحظه به خودش و خدایش نزدیک‌تر میشه.
بیاین دنیا رو تغییر بدیم با تغییر خودمون.
ممنونم که متنمو خوندین.
برای همه تون آرزوی موفقیت و سلامتی میکنم.
در پناه حق