|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 03 تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۲۰ ب.ظ
باز جای شکرش باقیه مثل قدیم پایتون ۲ و ۳ دیگه مطرح نیست.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - samane .gh - 03 تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۲۴ ب.ظ
اون موقعا که هنوز مبل نداشتیم و دور تا دور خونمون پر پشتی بود، ظهرا که مامانم میخوابید پشتیارو میچسبوندیم به هم و با سهیل و وحید جبهه بازی میکردیم. بعد سر اینکه کی ایران بشه کی عراق، سنگ کاغذ قیچی میکردیم! جالبش این بود که برنده، سنگر عراق میشد و بازنده،سنگر ایران. منم که نخودی بودم. چون سهیل و وحید میگفتن زنا که جبهه نمیرن. زنا باید بشینن خونه بچه هاشونو بزرگ کنن. واسه همین منم عروسکمو میگرفتم و میرفتم توو خط مقدم اونا بچمو میخوابوندم. اونام با جورابای مامانم یه عالمه نارنجک درست میکردن و هی پرت میکردن سمت هم و صدای بووووم از خودشون درمیاوردن ولی بازم سنگرشون خراب نمیشد. بعد وقتی بمباشون تموم میشد کنترل تلویزیونو میگرفتن سمت دهنشونو میگفتن: اسما اسما سهیل، اسما اسما سهیل... اسما ما بمبامون تموم شده. برو از کشوی بابا برامون بمب بیار. منم میگفتم: عه، زرنگید؟ زنا که جبهه نمیرن. بعد اون وحید واسه اینکه منو بیاره توو جو و خرم کنه هی با بیسیمش میگفت: اسما اسما وحید، اسما تو الان توو زمین مین نشستی. بلند شو بیا توو سنگر من. منم خر میشدم پا میشدم میرفتم توو سنگرش. بعد سهیل لجش میگرفت با دسته ی جاروبرقی که نقش آر پی جی رو داشت به سنگر ما حمله میکرد بعدشم آهنگ ممد نبودی رو به نشانه ی پیروزی بلند بلند میخوند. ما هم با اینکه دشمن بودیم ولی عطوفت به خرج میدادیم و با آهنگش سینه میزدیم. فقطم تا شهر آزاد گشتشو بلد بود بخونه. یعنی انقد تکرار میکرد که: ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته که آخرش مامانم با عصبانیت از خواب بیدار میشد و همه چی رو هم از چشم ممد میدید!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - explorer - 03 تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۲۵ ب.ظ
(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۵:۵۱ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط: تکلیف خودت رو با خودت مشخص کن یا ازدواج کن یا کلا ازدواج رو برای همیشه بزار کنار !
اتفاقا من و خیلی از دوستانم روی گزینه دوم به نتیجه رسیدیم.
نتیجه ای که فک نکنم جالب باشه ولی فعلا که اینطوریه...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barca - 03 تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۱ ب.ظ
تو مساله ازدواج به نظر من گزینه مورد نظر مهم تر از خود مقوله ازدواجه ممکنه کسی تصمیم بگیره که تا مدتی جدی به این قضیه فک نکنه اما اگه یکی رو پیدا کنی که واقعن دوستش داشته باشی همه چیز تغییر می کنه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 03 تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۲ ب.ظ
(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۲۴ ب.ظ)samane .gh نوشته شده توسط: اون موقعا که هنوز مبل نداشتیم و دور تا دور خونمون پر پشتی بود، ظهرا که مامانم میخوابید پشتیارو میچسبوندیم به هم و با سهیل و وحید جبهه بازی میکردیم. بعد سر اینکه کی ایران بشه کی عراق، سنگ کاغذ قیچی میکردیم! جالبش این بود که برنده، سنگر عراق میشد و بازنده،سنگر ایران. منم که نخودی بودم. چون سهیل و وحید میگفتن زنا که جبهه نمیرن. زنا باید بشینن خونه بچه هاشونو بزرگ کنن. واسه همین منم عروسکمو میگرفتم و میرفتم توو خط مقدم اونا بچمو میخوابوندم. اونام با جورابای مامانم یه عالمه نارنجک درست میکردن و هی پرت میکردن سمت هم و صدای بووووم از خودشون درمیاوردن ولی بازم سنگرشون خراب نمیشد. بعد وقتی بمباشون تموم میشد کنترل تلویزیونو میگرفتن سمت دهنشونو میگفتن: اسما اسما سهیل، اسما اسما سهیل... اسما ما بمبامون تموم شده. برو از کشوی بابا برامون بمب بیار. منم میگفتم: عه، زرنگید؟ زنا که جبهه نمیرن. بعد اون وحید واسه اینکه منو بیاره توو جو و خرم کنه هی با بیسیمش میگفت: اسما اسما وحید، اسما تو الان توو زمین مین نشستی. بلند شو بیا توو سنگر من. منم خر میشدم پا میشدم میرفتم توو سنگرش. بعد سهیل لجش میگرفت با دسته ی جاروبرقی که نقش آر پی جی رو داشت به سنگر ما حمله میکرد بعدشم آهنگ ممد نبودی رو به نشانه ی پیروزی بلند بلند میخوند. ما هم با اینکه دشمن بودیم ولی عطوفت به خرج میدادیم و با آهنگش سینه میزدیم. فقطم تا شهر آزاد گشتشو بلد بود بخونه. یعنی انقد تکرار میکرد که: ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته که آخرش مامانم با عصبانیت از خواب بیدار میشد و همه چی رو هم از چشم ممد میدید!
مگه شما چند سالتونه؟!
میبینم که کاربرا منتظر یه جرقه بودن تا بحث ازدواج رو شروع کنن.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barca - 03 تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۴ ب.ظ
(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۲ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: مگه شما چند سالتونه؟!
یه ضرب المثل چینی خیلی قدیمی هست که میگه: 從來沒有老太太不問
یعنی هیچ وقت سن خانما رو نپرس
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Behnam - ۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۸ ب.ظ
(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۲ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: میبینم که کاربرا منتظر یه جرقه بودن تا بحث ازدواج رو شروع کنن. ![[تصویر: biggrin.gif]](https://manesht.ir/forum/images/smilies/biggrin.gif)
آخه قوی هم شروع کردی، با بچه، اونم بچهی دوم ![[تصویر: 411738_21.gif]](https://img.manesht.ir/411738_21.gif)
(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۲۴ ب.ظ)samane .gh نوشته شده توسط: با سهیل و وحید جبهه بازی میکردیم
این باید دست نوشتهی اسما علوی باشه. سهیل داداشش هست، وحید هم دوست داداشش
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - samane .gh - 03 تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۴۳ ب.ظ
(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۲۴ ب.ظ)samane .gh نوشته شده توسط: با سهیل و وحید جبهه بازی میکردیم
این باید دست نوشتهی اسما علوی باشه. سهیل داداشش هست، وحید هم دوست داداشش ![[تصویر: 411738_4.gif]](https://img.manesht.ir/411738_4.gif)
بله درسته
(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۱ ب.ظ)barca نوشته شده توسط: تو مساله ازدواج به نظر من گزینه مورد نظر مهم تر از خود مقوله ازدواجه ممکنه کسی تصمیم بگیره که تا مدتی جدی به این قضیه فک نکنه اما اگه یکی رو پیدا کنی که واقعن دوستش داشته باشی همه چیز تغییر می کنه
کاملا موافقم باهاتون
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - samaneh@90 - 03 تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۵۹ ب.ظ
(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۸ ب.ظ)behnam5670 نوشته شده توسط: (03 تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۲ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: میبینم که کاربرا منتظر یه جرقه بودن تا بحث ازدواج رو شروع کنن. ![[تصویر: biggrin.gif]](https://manesht.ir/forum/images/smilies/biggrin.gif)
آخه قوی هم شروع کردی، با بچه، اونم بچهی دوم ![[تصویر: 411738_21.gif]](https://img.manesht.ir/411738_21.gif)
به دلم افتاد به زودی عروسی داریم تو مانشت و کاربر بلک رفتنی شد
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sara9009 - 03 تیر ۱۳۹۵ ۰۸:۰۳ ب.ظ
(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۱۱ ب.ظ)samaneh@90 نوشته شده توسط: خدایی ماهن شیرازیا. تنها قومیه که هیچی ازشون نمیشه گفت
شیرازی و کرد و لر و ترک نداره تو تمام قومیت ها بد و خوب هست و بد یا خوب بودن یه عده تو یه قومیت رو نباید به کلشون نسبت داد.
ولی در هر صورت تهرانی ها و گیلانی ها بهترن    
پ.ن: یکی از کاربرا درباره ی کتابای دوران کودکی صحبت میکرد اینجا ، رفتید کتابفروشی ها کتابایی که واسه کودکان هست رو نگاه کنید اخر خنده است از تفریحات سالم من رفتن کتابفروشی و دیدن کتابای کودکان زیر ۶ سال هست ، ما کتاب داشتیم بچه های این دوره هم کتاب دارن ، نویسنده اعصاب نداشت کتاب زیر رو ببینید
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barca - 03 تیر ۱۳۹۵ ۰۸:۱۶ ب.ظ
(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۸:۰۳ ب.ظ)sara9009 نوشته شده توسط: شیرازی و کرد و لر و ترک نداره تو تمام قومیت ها بد و خوب هست و بد یا خوب بودن یه عده تو یه قومیت رو نباید به کلشون نسبت داد.
ولی در هر صورت تهرانی ها و گیلانی ها بهترن    
به نظر من که داره، برخورد بقیه رو هم که میبینم بیشتر متوجه میشم که قومیت طرف براشون پیش داوری ایجاد میکنه که حتما بر اساس تجربه خود یا اطرافیانشون هست
تهرانی؟؟ باشه اگه تهرانی دیدین سلامشون رو برسونین!
من تو مدتی که اینجا زندگی کردم با همه اقوامی که گفتین برخورد داشتم اگه شیرازی هم نبودم باز میگفتم بهترین ادمایین که دیدم! فقط حیف کم هستیم اینجا دلیلشم اینه که اکثر بچه های شیراز شهرشون رو خیلی دوست دارن و نسبت امکاناتش به ارامش در سطح بالایی هست
ضمنا حسودی هم نداره
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RangiRangi - 03 تیر ۱۳۹۵ ۰۸:۵۴ ب.ظ
جالبه انقدر موفقیت های کوچیک خودمو بی ارزش دونستم که به چشم آشنا و فامیل هم (غیر از خونوادم) موفقیت هام یا بی ارزشه یا قمپز!!
چی به سر اعتماد به نفس من اومده تو این سال ها که انقدر دست کم گرفته میشم؟ :|
باز خدا رو شکر عقلم تو دهن مردم نیست و به خیلی از حرف ها اهمیت نمیدم و کاری رو میکنم که به نظرم درسته.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 03 تیر ۱۳۹۵ ۰۸:۵۸ ب.ظ
واقعا مانگو دی بی اوضاعش داره خراب میشه؟! امان از این دنیای نامرد!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - artmiss - 03 تیر ۱۳۹۵ ۰۹:۰۵ ب.ظ
(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۸:۱۶ ب.ظ)barca نوشته شده توسط: به نظر من که داره، برخورد بقیه رو هم که میبینم بیشتر متوجه میشم که قومیت طرف براشون پیش داوری ایجاد میکنه که حتما بر اساس تجربه خود یا اطرافیانشون هست
تهرانی؟؟ باشه اگه تهرانی دیدین سلامشون رو برسونین!
من تو مدتی که اینجا زندگی کردم با همه اقوامی که گفتین برخورد داشتم اگه شیرازی هم نبودم باز میگفتم بهترین ادمایین که دیدم! فقط حیف کم هستیم اینجا دلیلشم اینه که اکثر بچه های شیراز شهرشون رو خیلی دوست دارن و نسبت امکاناتش به ارامش در سطح بالایی هست
ضمنا حسودی هم نداره 
من از تبار انسانیتم گویا باهاشون برخورد نداشتی که نژاد خودتو برتر از همه میدونی چون بالاتر از انسانیت وجود نداره
من مخالف هر گونه بحث نژادپرستیم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Skyrim - 03 تیر ۱۳۹۵ ۰۹:۱۵ ب.ظ
(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۲ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: همسن ها من بچه دومشون هم داره دنیا میاد، بچه شون بزرگ هم شده، اونوقت من هنوز دنبال پایتونم.
آقاااا ... نگو اینجوری ... من روحیه مو از دست میدم خب ... البته بچه دوم هم اشتباهه دیگه !! نهایت بچه اولشون ۲-۳ ساله است.
رفیقای من که انیجوری هستن.
نمی دونم شاید زیادی دل خجسته ای دارم. ولی به قول یه بنده خدایی بچه باید بگه به جون بابام ... نه به روح بابام.
|