|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Skyrim - 05 خرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۳۸ ق.ظ
(۰۴ خرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۵۶ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط: (04 خرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۱۰ ب.ظ)reza.kh نوشته شده توسط: یه ایمیل اومده برام
هفته بعد برای مصاحبه باید بیام تهران ... چه استرسی گرفتم آخر شبی ...
حالا چی بپوشم !!!
اینقدر مصاحبه رفتم که دیگه حسابش از دستم رفته و دیگه موقع مصاحبه رفتن با خیال راحت می رم انکار خونه خودم می رم بدون ذره ای استرس !
من سه چهارتا مصاحبه بیشتر نرفتم تا حالا. از اون سه چهارتا قبلی که تو یکی قبول شده بودم و تقریبا دو سالی مشغول به کار بودم همونجا.
بعد از جریانات تعدیل نیرو که امسال پیش اومد و با نیروهای تازه جذب شده تسویه حساب کردن، که بنده هم جزوشون بودم و فکر کنم ۱۱-۱۲ فروردین بود که همینجا اومدم در دل کردم و با این بخش هرچه می خواهد دل تنگت بگو تازه آشنا شدم ... دوستان خیلی لطف داشتن اون موقع. خیلی ناراحت بودم که کارم رو از دست دادم ولی دیگه تصمیم گرفتم تا کنکور همه چیز رو کلا بذارم کنار و بعدش جدی دوباره دنبال کار برم.
جسته گریخته یه کارهایی انجام دادم بعد کنکور ولی بعد این اتفاقات این اولین فرصت کاری جدیه که برام پیش اومده و قرار برم مصاحبه.
اعتراف میکنم یه مقدار استرس دارم، امیدوارم سوالای فلسفی نپرسن ازم!! قبلا پرسیدن ازم که دارم میگم!!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - prosaied - 05 خرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۳۴ ق.ظ
از اینکه با این انجمن آشنا شدم خیلی خوشحالم . جو دوستانه و صمیمی ای داره جدای از بحث های علمی و کمکی که به همه بابت آزمون میشه.
دارم آماده میشم برای کنکور ارشد ۹۶ . بین زمان فارغ التحصیلی و دوباره توی جریان کنکورم دو سالی فاصله افتاده و این نگرانم میکنه که شاید نتونم از پس درسا بر بیام .
آرزوی موفقیت برای همه از جمله خودم رو دارم .
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - naiad - 05 خرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۰۹ ق.ظ
مرگ بزرگترین خسران زندگی نیست
بزرگترین خسران زندگی چیزیست
که در درون شما میمیرد هنگامی که هنوز زنده اید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - gogooli - 05 خرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۱۲ ب.ظ
۲۰-۳۰ تا مقاله رو سریع خوانده ام ۳-۲ تا survey رو کامل خوندم ولی هنوز نتوانستم gap رو در آن زمینه پیدا کنم :|
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 05 خرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۳۲ ب.ظ
(۰۵ خرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۳۸ ق.ظ)reza.kh نوشته شده توسط: من سه چهارتا مصاحبه بیشتر نرفتم تا حالا. از اون سه چهارتا قبلی که تو یکی قبول شده بودم و تقریبا دو سالی مشغول به کار بودم همونجا.
بعد از جریانات تعدیل نیرو که امسال پیش اومد و با نیروهای تازه جذب شده تسویه حساب کردن، که بنده هم جزوشون بودم و فکر کنم ۱۱-۱۲ فروردین بود که همینجا اومدم در دل کردم و با این بخش هرچه می خواهد دل تنگت بگو تازه آشنا شدم ... دوستان خیلی لطف داشتن اون موقع. خیلی ناراحت بودم که کارم رو از دست دادم ولی دیگه تصمیم گرفتم تا کنکور همه چیز رو کلا بذارم کنار و بعدش جدی دوباره دنبال کار برم.
جسته گریخته یه کارهایی انجام دادم بعد کنکور ولی بعد این اتفاقات این اولین فرصت کاری جدیه که برام پیش اومده و قرار برم مصاحبه.
اعتراف میکنم یه مقدار استرس دارم، امیدوارم سوالای فلسفی نپرسن ازم!! قبلا پرسیدن ازم که دارم میگم!!
خب خدا را شکر که دوباره کار پیدا کردید
ان شالله که موفق بشید
توکلت به خدا باشه
اگه سوال سخت پرسیدن خیلی عادی برخورد کن
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - explorer - 05 خرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۰۰ ب.ظ
(۰۵ خرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۱۲ ب.ظ)gogooli نوشته شده توسط: ۲۰-۳۰ تا مقاله رو سریع خوانده ام ۳-۲ تا survey رو کامل خوندم ولی هنوز نتوانستم gap رو در آن زمینه پیدا کنم :|
به جای کمیت به فکر کیفیت باش
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Behnam - ۰۵ خرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۱۸ ب.ظ
(۰۵ خرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۱۲ ب.ظ)gogooli نوشته شده توسط: ۲۰-۳۰ تا مقاله رو سریع خوانده ام ۳-۲ تا survey رو کامل خوندم ولی هنوز نتوانستم gap رو در آن زمینه پیدا کنم :|
gap منظورتون مشکل اون مقاله هست یا اینکه مبحثی که از قلم انداختند (تا برای شما بشه موضوعی برای یک مقاله)؟
به طور میانگین باید از هر مقاله یک ایدهی جدیدِ قابل تبدیل به مقاله به ذهنتون برسه. از اول بخونید.به مقالاتی که به اینها رفرنس دادند مراجعه کنید ببینید کدومشون و چجوری از این مقالات تونستند ایده بگیرند و چرا به ذهن شما نرسیده.
بهترین کار این هست که برای مقالاتی که خوندید اسلاید درست کنید و به اعضای آزمایشگاه و استادتون ارائه بدید تا brainstorming کنید. ما فیلدی که حدود ۳ سال پیش شروع به کار کردیم توو دانشکده جدید بود، یک سال اول مقاله میخوندیم و ارائهی هفتگی داشتیم و ایده میدادیم. ۲ سال بعدی در حال پیادهسازی اون ایدهها بودیم/هستیم و به شخصه یک سال میشه که مقاله (به قصد ایده دادن) نخوندم چون stack پر میشه.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 05 خرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۲۰ ب.ظ
من هیچ وقت نتونستم به یکی مثل ورزشکارا یا هنرمندا به عنوان یه اسوه نگاه کنم. مثل بعضیا که به خودشون میگن مثلا "محمد رونالدو" نبودم. اصلا نمی تونستم یکی رو به عنوان قسمتی از شخصیتم تعریف کنم. یا مثلا انقدر شیفته یه نفر بشم که پوسترشو بزنم به دیوارای اتاقم.
همیشه سعی کردم راه خودم رو برم. گرچه بعضی وقت ها خیلی معمولی بوده و بعضی وقت ها خیلی با راه معمولی که همه میرن فرق داشته. به عبارت دیگه همیشه سعی کردم برای خودم زندگی کنم و هدفم آرامش و رضایت و خوشحالی خودم بودم نه خوشحالی دیگران یا مثلا عقب نیفتادن از بقیه. برام مهم نیست که بقیه تو معیار های متداول مثل سطح تحصیلات یا حتی درآمد کجا هستن و از من جلو تر هستن یا عقب تر، به هر حال من با توجه به معیارهای خودم زندگی می کنم که الزاما مثل معیار های معمول نیست. بعضی وقت ها حتی معیارهام برای بقیه قابل درک نیست. حتی برای بقیه قابل اندازه گیری هم نیست (مثل احساس رضایت درونی).
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - همیلا - ۰۵ خرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۴۲ ب.ظ
(۰۴ خرداد ۱۳۹۵ ۰۶:۳۹ ب.ظ)pure liveliness نوشته شده توسط: یه سری مشکلات هست توی زندگی که کنکور در برابرش هیییییچه. نتیجه ی کنکور میشه ساده ترین نگرانی آدم. چون راه حل داره.
خدا قسمت هیشکی نکنه.
گاهی چقدر الکی سر مسائل کوچیک غصه میخوریم، غافل از این که شرایط خیلی بدتری ممکنه برامون پیش بیاد.
یا غیاث المستغیثین
دقیقا
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - gogooli - 05 خرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۴۹ ب.ظ
(۰۵ خرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۱۸ ب.ظ)behnam5670 نوشته شده توسط: (05 خرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۱۲ ب.ظ)gogooli نوشته شده توسط: ۲۰-۳۰ تا مقاله رو سریع خوانده ام ۳-۲ تا survey رو کامل خوندم ولی هنوز نتوانستم gap رو در آن زمینه پیدا کنم :|
gap منظورتون مشکل اون مقاله هست یا اینکه مبحثی که از قلم انداختند (تا برای شما بشه موضوعی برای یک مقاله)؟
به طور میانگین باید از هر مقاله یک ایدهی جدیدِ قابل تبدیل به مقاله به ذهنتون برسه. از اول بخونید.به مقالاتی که به اینها رفرنس دادند مراجعه کنید ببینید کدومشون و چجوری از این مقالات تونستند ایده بگیرند و چرا به ذهن شما نرسیده.
بهترین کار این هست که برای مقالاتی که خوندید اسلاید درست کنید و به اعضای آزمایشگاه و استادتون ارائه بدید تا brainstorming کنید. ما فیلدی که حدود ۳ سال پیش شروع به کار کردیم توو دانشکده جدید بود، یک سال اول مقاله میخوندیم و ارائهی هفتگی داشتیم و ایده میدادیم. ۲ سال بعدی در حال پیادهسازی اون ایدهها بودیم/هستیم و به شخصه یک سال میشه که مقاله (به قصد ایده دادن) نخوندم چون stack پر میشه.
منظورم آنی که بشه موضوع پروپوزال و مقاله بود...ممنون از راهنماییتون
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 05 خرداد ۱۳۹۵ ۰۶:۱۰ ب.ظ
(۰۵ خرداد ۱۳۹۵ ۰۵:۵۹ ب.ظ)samanbeigmiri نوشته شده توسط: هلا احمر استخدامی زده، بعد ثبت نام میکنم خطا میده.۲۰ هزار ریختم توو دهنشون
کسی میدونه چرا؟؟(بهم بگه وجدانن)پیام خصوصی بده هر کی خبر داره.ممنون
======
کل استان ایلام یک نفر میخواد توی رشته ما رقابت هم بین n نفر از n گرایش با n دوره تحصیلی(فوق دیپلم لیسانس و سایر . . .)
=====
به قول رفیقمون "من حیث المجموع" حقوق امسال کارکنان رو ندارن آزمون برگزار کردن.
=====
آخرین بار که رفتم فیسپپپوک رو یادم نیست(به لطف مانشت همه ی شبکه های اجتماعی رو نادیده گرفتیم).میگن روحانی اونجا زیادی پست میزنه، دوستان خداییش بیاید با هم بریم توی پیجش ببینیم فکرش چیه برا بیکاری؟؟
استان ما هیچ کدوم از شغلاش ربطی به کامپیوتر نداره.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 05 خرداد ۱۳۹۵ ۰۶:۲۱ ب.ظ
امروز روز خوبی بود خدا روشکر
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - همیلا - ۰۵ خرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۲۶ ب.ظ
اخ که چرا باید این زندگی لعنتی رو تحمل کرد
کاش یه دکمه ای داشتیم هر موقع که نمیکشیدیم دکمه رو میزدیم و خلاص
چه خوب که اینجا هست چه خوب که لاقل میتونم حرفام اینجا بکم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 05 خرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۰۸ ب.ظ
(۰۵ خرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۲۰ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: من هیچ وقت نتونستم به یکی مثل ورزشکارا یا هنرمندا به عنوان یه اسوه نگاه کنم. مثل بعضیا که به خودشون میگن مثلا "محمد رونالدو" نبودم. اصلا نمی تونستم یکی رو به عنوان قسمتی از شخصیتم تعریف کنم. یا مثلا انقدر شیفته یه نفر بشم که پوسترشو بزنم به دیوارای اتاقم.
همیشه سعی کردم راه خودم رو برم. گرچه بعضی وقت ها خیلی معمولی بوده و بعضی وقت ها خیلی با راه معمولی که همه میرن فرق داشته.
بله دقیقا
من خیلی از این برنامه های تلویزیونی بدم میاد که انگار شو مد و لباس برای بازیگر ها و خواننده ها هستند بعد میان با یه ژستی از کارهایی که قبلا انجام دادند حرف میزنن
جامعه ما داره اشتباه اسوه سازی میکنه
انگار همه جامعه باید خواننده باشن یا همه دنبال مد باشن
من که بعد از برنامه کوله پشتی دیگه برنامه ای را ندیم که بیاد یه فرد علمی و موفق را دعوت کنه و از مسیری که رفته بگه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - so@ - 05 خرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۰۸ ب.ظ
اگر جای مروت نیست با دنیا مدارا کن
به جای دلخوری از تنگ بیرون را تماشا کن
دل از اعماق دریای صدفهای تهی بردار
همینجا در کویر خویش مروارید پیدا کن
چه شوری بهتر از برخورد برق چشمها باهم
نگاهش را تماشا کن، اگر فهمید حاشا کن
من از مرگی سخن گفتم که پیش از مرگ میآید
به «آه عشق» کاری برتر از اعجاز عیسا کن
خطر کن! زندگی بی او چه فرقی میکند با مرگ
به اسم صبر، کم با زندگی امروز و فردا کن
فاضل نظری
+ایام فرجه ها انگار تعطیلات بین دوترم :| نمیدونم چرا این ایام انقدر همه چی حتی ساعتها خیره شدن به تَرَکِ دیوار هم جذاب به نظر میاد. این ایام میگذره ولی خب عذاب وجدان این بازیگوشیا ادمو خفه میکنه .
+امروز رفتم یه همایش بهم فلش ۱۶ گیگ دادن سری قبل بهم فلش ۸گیگ دادن ایشالا سری بعد هارد ۱ ترابایت
|