|
|
مطالب خواندنی و تصاویر جالب - نسخهی قابل چاپ |
RE: مطالب خواندنی و تصاویر جالب - آرتا - ۰۹ شهریور ۱۳۹۱ ۰۷:۱۲ ب.ظ
(۰۹ شهریور ۱۳۹۱ ۰۷:۰۱ ب.ظ)nmusavi نوشته شده توسط: کلمه اشتباه رو غلط نوشته |
|
مطالب خواندنی و تصاویر جالب - انرژی مثبت - ۰۹ شهریور ۱۳۹۱ ۰۷:۳۳ ب.ظ
بچه ها یه تاپیک معما هم داریم! اگه اونچه میذارید معماست بهتره در اون تاپیک قرار داده بشه ممنون |
RE: یک خطای دید فوق العاده - babakk - 09 شهریور ۱۳۹۱ ۱۱:۱۰ ب.ظ
(۰۸ شهریور ۱۳۹۱ ۰۹:۵۱ ب.ظ)menrabb نوشته شده توسط: یک خطای دید فوق العاده: به تصویر زیر دقت کنید.مربع های A و B را با دقت در نظر بگیرید. حتما متوجه تفاوت رنگ این ۲ مربع شده اید. بیشتر به نظر میرسه حقه طراحی باشه تا خطای دید. فکر کنم وقتی از pick color تو paint استفاده میکنی رنگ سایه استوانه رو روی اون مربع B نشون میده که اون سایه همرنگ با مربع A هست. شاید با ماسک کردن اینکارو انجام داده. بالاخره اون استوانه و سایه اش الکی اونجا نیست. |
|
RE: مطالب خواندنی و تصاویر جالب - nmusavi - 11 شهریور ۱۳۹۱ ۰۲:۳۴ ب.ظ
تصویری بسیار زیبا از نیهای بامبو [attachment=6420] |
|
باحاله بخونید - zes zes zes - 11 شهریور ۱۳۹۱ ۰۴:۳۱ ب.ظ
یکی از دوستام تعریف می کرد : “با اتوبوس از یه شهر دیگه داشتم میومدم یه بچه ء ۵-۶ ساله رو صندلی جلویی بغل مامانش یه شکلات کاکایویی رو هی میگرف طرف من هی میکشید طرف خودش. منم کرمم گرفت ایندفعه که بچه شکلاتو آورد یه گاز بزرگ زدم!بچه یکم عصبانی شد ولی مامان باباش بهش یه شکلات دیگه دادن.خیلی احساس شعف میکردم که همچین شیطنتی کردم .یکم که گذشت دیدم تو شکمم داره یه اتفاقایی میوفته.رفتم به راننده گفتم آقا نگه دار من برم دستشویی. خلاصه حل شد.یه ربع نگذشه بود باز همون اتفاق افتاد.دوباره رفتم…سومین بار دیگه مسافرا چپ چپ نیگا میکردن.اینبار خیلی خودمو نگه داشم دیدم نه انگار نمیشه رفتم راننده گفت برو بشین ببینیم توام مارو مسخره کردی…رفتم نشستم سر جام از مامان بچه پرسیدم ببخشید این شکلاته چی بود؟گفت این بچه دچار یبوسته، ما روی شکلاتا مسهل میمالیم میدیم بچه میخوره!!!خلاصه خیلی تو مخمصه گیر کرده بودم.خیلی به ذهنم فشار آوردم بالاخره به خانومه گفتم ببخشید بازم ازین شکلاتا دارین؟گف بله و یکی داد..رفتم پیش راننده گفتم باید اینو بخورین. الا و بلا که امکان نداره دستمو رد کنین.خلاصه یه گاز خوردو من خوشحال اومدم سر جام . ده دقیقه طول نکشید راننده ماشینو نگه داشت!!!منم پیاده شدم و خوشحال از نبوغی که به خرج دادم! یه ربع بعد باز ماشینو نگه داشت…! بعد منو صدا کرد جلو گفت این چی بود دادی به خورد من؟ گفتم آقا دستم به دامنت منم همین مشکلو داشتم! کار همین شکلاته بود!شما درکم نمیکردین! خلاصه راننده هر یه ربع نگه میداشت منو صدا میکرد میگفت هی جوون! بیا بریم |
مرز بین شب و روز - maryami - 11 شهریور ۱۳۹۱ ۰۶:۱۶ ب.ظ
|
|
RE: مطالب خواندنی و تصاویر جالب - nmusavi - 11 شهریور ۱۳۹۱ ۰۷:۵۸ ب.ظ
اینم یک عکس زیبا از قطرهای بارون [attachment=6424] |
|
RE: مطالب خواندنی و تصاویر جالب - Eternal - 12 شهریور ۱۳۹۱ ۰۹:۴۳ ق.ظ
بدون شرح ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
|
|
RE: مطالب خواندنی و تصاویر جالب - nmusavi - 16 شهریور ۱۳۹۱ ۱۲:۱۳ ق.ظ
کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ،آن هم به سه دلیل ؛اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم - که از همه تهوع آور بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت!... چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم و تازه فهمیدم که خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران ابراز انزجار می کند که در خودش وجود دارد. دکتر علی شریعتی |
RE: مرز بین شب و روز - uniquegirl - 16 شهریور ۱۳۹۱ ۱۱:۳۰ ق.ظ
(۱۱ شهریور ۱۳۹۱ ۰۶:۱۶ ب.ظ)maryami نوشته شده توسط: [img] واقعیه یعنی؟ یعنی اینقدر واضحه مرز شب و روز؟ آخه اینجا که میخواد صبح بشه، یک کم یه کم آفتاب میزنه... فرآیندش حدود ۱/۵ ساعت طول میکشه (اذان صبح تا طلوع آفتاب)این عکس مثل برنامه کودکاست
|
آخ که چقدر دلم برات تنگ شده! - zes zes zes - 16 شهریور ۱۳۹۱ ۱۲:۲۷ ب.ظ
گفتم: خستهام.گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله .:: از رحمت خدا نا امید نشید (زمر/۵۳) ::. گفتم: هیشکی نمیدونه تو دلم چی میگذره. گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه .:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/۲۴) ::. گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم. گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید .:: ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم (ق/۱۶) ::. گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی! گفتی: فاذکرونی اذکرکم .:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/۱۵۲) ::. گفتم: تا کی باید صبر کرد؟ گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا .:: تو چه میدونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/۶۳) ::. گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟ گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الل .:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/۱۰۹) ::. گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بندهات هستم و ظرف صبرم کوچیک... یه اشاره کنی تمومه! گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم .:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/۲۱۶) ::. گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل... اصلا چطور دلت میاد؟ گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم .:: خدا نسبت به همهی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/۱۴۳) ::. گفتم: دلم گرفته. گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا .:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/۵۸) ::. گفتم: اصلا بیخیال! توکلت علی الله. گفتی: ان الله یحب المتوکلین .:: خدا اونایی رو که توکل میکنن دوست داره (آل عمران/۱۵۹) ::. گفتم: خیلی چاکریم! ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که: و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره .:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت میکنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا میکنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر میکنن (حج/۱۱) ::. گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم. گفتی: فانی قریب .:: من که نزدیکم (بقره/۱۸۶) ::. گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش میشد بهت نزدیک شم. گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال .:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵) ::. گفتم: این هم توفیق میخواهد! گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم .:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::. گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی. گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه .:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/۹۰) ::. گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار میتونم بکنم؟ گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده .:: مگه نمیدونید خداست که توبه رو از بندههاش قبول میکنه؟! (توبه/۱۰۴) ::. گفتم: دیگه روی توبه ندارم. گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب .:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه (غافر/۲-۳) ::. گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟ گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا .:: خدا همهی گناهها رو میبخشه (زمر/۵۳) ::. گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو میبخشی؟ گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله .:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::. گفتم: نمیدونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم میزنه؛ ذوبم میکنه؛ عاشق میشم! ... توبه میکنم: یا غافر الذنب، اغفر ذنوبی جمیعا گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین .:: خدا هم توبهکنندهها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::. ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک گفتی: الیس الله بکاف عبده .:: خدا برای بندهاش کافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::. گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار میتونم بکنم؟ گفتی: یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما .:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشتههاش بر شما درود و رحمت میفرستن تا شما رو از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۲-۴۳) ::. |
RE: مرز بین شب و روز - maryami - 16 شهریور ۱۳۹۱ ۰۴:۵۳ ب.ظ
(۱۶ شهریور ۱۳۹۱ ۱۱:۳۰ ق.ظ)uniquegirl نوشته شده توسط: واقعیه یعنی؟ تصویر ماهواره ای از ناساست مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید. |
|
RE: مطالب خواندنی و تصاویر جالب - Pakzad - 17 شهریور ۱۳۹۱ ۰۱:۳۴ ب.ظ
مدیران محترم،اگر تصاویر زیر در جای درستش ارسال نکردم ،اعلام کنید. |
مشهورترین عکس دنیای فیزیک ! - ماه بانو - ۱۷ شهریور ۱۳۹۱ ۰۱:۵۶ ب.ظ
![]() پنجمین کنفرانس سالوی که در اکتبر ۱۹۲۷ / مهر ۱۳۰۶ در بروکسل بلژیک برگزار شد، میزبان بزرگترین فیزیکدانان آن روزگار بود و عکس دستهجمعی این گروه، مشهورترین عکس دنیای فیزیک لقب گرفته است. موسسه بینالمللی فیزیک و شیمی سالوی (Solvay) در سال ۱۹۱۲ در بروکسل بلژیک و پس از برگزاری نخستین کنفرانس بینالمللی سالوی در ۱۹۱۱ تاسیس شد. این موسسه در نیمه اول قرن بیستم بسیار مشهور بود و کنفرانسهای بینالمللی آن که هر چند سال یکبار برگزار میشد، شاهد دستاوردهای بسیار بزرگی بود. مشهورترین این کنفرانسها، پنجمین کنفرانس سالوی بود که در اکتبر ۱۹۲۷ / مهر ۱۳۰۶ با موضوع الکترونها و پروتونها برگزار شد. از ۲۹ نفر فیزیکدان حاضر در کنفرانس، ۱۷ نفر برنده جایزه نوبل شده بودند یا در سالهای بعد از کنفرانس برنده این جایزه شدند. موضوع این کنفرانس، بحث و بررسی در مورد نظریه کوانتومی بود که بهتازگی ارایه شده بود. این تصویر که همیشه نسخه سیاه و سفید آن دست به دست میچرخید، به تازگی رنگآمیزی شده و جلوهای دیگر یافته است. حاضران در عکس، از راست به چپ از این قرارند: ردیف سوم (ایستاده): لئون بریلوئین - رالف فاولر - ورنر هایزنبرگ (نوبل فیزیک ۱۹۳۲/۱۳۱۱) - ولفگانگ پائولی (نوبل فیزیک ۱۹۴۵/۱۳۲۴) - ژولز امیل ورشافلت - اروین شرودینگر (نوبل فیزیک ۱۹۳۳/۱۳۱۲)- تئوفیل دیداندر-ادوارد هرزن - پل اهرنفست- امیل هنریوت- آگوست پیکارد ردیف دوم: نیلز بوهر (نوبل فیزیک ۱۹۲۲/۱۳۰۱) - مکس بورن (نوبل فیزیک ۱۹۵۴/۱۳۳۳) - لوییس دیبروگلی (نوبل فیزیک ۱۹۲۹/۱۳۰۸) - آرتور کامپتون (نوبل فیزیک ۱۹۲۷/۱۳۰۶) - پل دیراک (نوبل فیزیک ۱۹۳۳/۱۳۱۲) - هنریک کرامرز - ویلیام براگ (نوبل فیزیک ۱۹۱۵/۱۲۹۴) - مارتین نادسن - پیتر دبیه (نوبل شیمی ۱۹۳۶/۱۳۱۵) ردیف اول: اوون ریچاردسون (نوبل فیزیک ۱۹۲۸/۱۳۰۷) - چارلز ویلسون (نوبل فیزیک ۱۹۲۷/۱۳۰۶) - چارلز گویه - پل لانگهوین - آلبرت اینشتین (نوبل فیزیک ۱۹۲۱/۱۳۰۰) - هنریک لورنتز (نوبل فیزیک ۱۹۰۲/۱۲۸۱) - ماری کوری (نوبل فیزیک ۱۹۰۳/۱۲۸۲ و نوبل شیمی ۱۹۱۱/۱۲۹۰) - مکس پلانک (نوبل فیزیک ۱۹۱۸/۱۲۹۷) - اروینگ لنگمویر (نوبل شیمی ۱۹۳۲/۱۳۱۱) |
|
مطالب خواندنی و تصاویر جالب - azad_ahmadi - 17 شهریور ۱۳۹۱ ۰۳:۴۴ ب.ظ
در این پست بالا، بین تصاویر جای دکتر حسابی خالیه. کتاب "استاد عشق" رو اگه خونده باشین، تویه قسمتی داره میگه که دکتر حسابی نظریه بینهایت بودن ذرات رو پیش آقای "آروین شرودینگر" مطرح می کنه اما ایشون این مساله رو برای خودش مشکل میبینه و دکتر حسابی رو به انیشتین رفرنس می ده. با پیشنهاد انیشتین، دکتر حسابی بعنوان پژوهشگر در دانشگاه شیکاگو مشغول میشه. نقل قول از دکتر حسابی :"زمانی که کشو میز کارم رو باز کردم،دسته چکی رو دیدم که سفید و تمام برگاش امضا شده بود. فورا اونو پیش رئییس بخش بردم و اونو از این مساله مطلع کردم. رئیس بخش با خنده ای بهم جواب داد که ما برای هر یک از پژوهشگرهامون یکی از این دسته چک ها رو داریم که اگه زمانی بخوان وسیله ای یا چیزی رو که راجع به ازمایش هاشونه رو بگیرن به ما مراجعه نکنن. بعد من(دکتر حسابی) پرسیدم که آیا استفاده نادرست از این کار نمی شه. رئیس بخش بهم میگه که اعتماد ما به پژوهشگران بیش از این حرف و حدیث هاست و اگر هم سواستفاده ای بشه، در برابر کاری که از اونا می خوایم و اونا برامون انجام می دن خیلی ناچیزه". |