صفحهها: ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴ ۲۵ ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۳۰ ۳۱ ۳۲ ۳۳ ۳۴ ۳۵ ۳۶ ۳۷ ۳۸ ۳۹ ۴۰ ۴۱ ۴۲ ۴۳ ۴۴ ۴۵ ۴۶ ۴۷ ۴۸ ۴۹ ۵۰ ۵۱ ۵۲ ۵۳ ۵۴ ۵۵ ۵۶ ۵۷ ۵۸ ۵۹ ۶۰ ۶۱ ۶۲ ۶۳ ۶۴ ۶۵ ۶۶ ۶۷ ۶۸ ۶۹ ۷۰ ۷۱ ۷۲ ۷۳ ۷۴ ۷۵ ۷۶ ۷۷ ۷۸ ۷۹ ۸۰ ۸۱ ۸۲ ۸۳ ۸۴ ۸۵ ۸۶ ۸۷ ۸۸ ۸۹ ۹۰ ۹۱ ۹۲ ۹۳ ۹۴ ۹۵ ۹۶ ۹۷ ۹۸ ۹۹ ۱۰۰ ۱۰۱ ۱۰۲ ۱۰۳ ۱۰۴ ۱۰۵ ۱۰۶ ۱۰۷ ۱۰۸ ۱۰۹ ۱۱۰ ۱۱۱ ۱۱۲ ۱۱۳ ۱۱۴ ۱۱۵ ۱۱۶ ۱۱۷ ۱۱۸ ۱۱۹ ۱۲۰ ۱۲۱ ۱۲۲ ۱۲۳ ۱۲۴ ۱۲۵ ۱۲۶ ۱۲۷ ۱۲۸ ۱۲۹ ۱۳۰ ۱۳۱ ۱۳۲ ۱۳۳ ۱۳۴ ۱۳۵ ۱۳۶ ۱۳۷ ۱۳۸ ۱۳۹ ۱۴۰ ۱۴۱ ۱۴۲ ۱۴۳ ۱۴۴ ۱۴۵ ۱۴۶ ۱۴۷ ۱۴۸ ۱۴۹ ۱۵۰ ۱۵۱ ۱۵۲ ۱۵۳ ۱۵۴ ۱۵۵ ۱۵۶ ۱۵۷ ۱۵۸ ۱۵۹ ۱۶۰ ۱۶۱ ۱۶۲ ۱۶۳ ۱۶۴ ۱۶۵ ۱۶۶ ۱۶۷ ۱۶۸ ۱۶۹ ۱۷۰ ۱۷۱ ۱۷۲ ۱۷۳ ۱۷۴ ۱۷۵ ۱۷۶ ۱۷۷ ۱۷۸ ۱۷۹ ۱۸۰
(۰۹ آذر ۱۳۹۵ ۰۱:۰۵ ق.ظ)shamim_70 نوشته شده توسط:من نسخه کلی نپیچیدم.. بله ۱۰۰ درصد حرفتون درسته اما نه برای همه.(08 آذر ۱۳۹۵ ۰۴:۴۷ ب.ظ)crevice نوشته شده توسط: به این نتیجه رسیدم که بحث صرف "دوست داشتن" با بحث "ازدواج" و "تشکیل زندگی" بسیار بسیار بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکردم متفاوته.یعنی چی؟؟؟چ ربطی داره!؟
حالا هر چقدرم که دو طرف هم دیگه رو دوس داشته باشن...
اینهمه ادم که ازدواج کردن دارن با عشق کنار هم زندگی میکنن پس چین؟!!!!!!!!!!
ببینین منظورم تفاوتها و شکافهاییه که ممکنه وجود داشته باشه (که اتفاقا فک میکنم خیلی محتمله چون اکثر ماها عاشق کسی میشیم متفاوت با خودمون...). عشق منطق نمیشناسه که بگه عاشق کی بشه و یا نشه.
حالا اگه دو طرف قضیه هم دیگه رو دوست داشته باشن، متاسفانه باز هم لزوما به خوشبختی منجر نمیشه به نظرم....
حالا توی این شرایط به نظر شما باید منطق رو آورد وسط و تفاوتها و شکافها رو دید و جلوی این عشق(دوست داشتن) رو گرفت یا نه...؟
دارم به این فکر میکنم که مثلاً بیست سال دیگه، اگر همهٔ حاضرین در این تاپیک قرار باشه بیان و تو همین تاپیک در مورد موضوع زیر پاسخ بنویسن، چی میگن؟
»»» چی فکر میکردیم، چی شد!
اینجا کسی نمی خواد دیگه صفحه بذاره خسته شدید ؟
(۱۱ آذر ۱۳۹۵ ۰۷:۲۰ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: دارم به این فکر میکنم که مثلاً بیست سال دیگه، اگر همهٔ حاضرین در این تاپیک قرار باشه بیان و تو همین تاپیک در مورد موضوع زیر پاسخ بنویسن، چی میگن؟
»»» چی فکر میکردیم، چی شد!
این خیلی به نظرم مسخرس ...
که بگیم چی فکر میکردیم چی شد...
خب این واقعا مسخرست که از الان با دید منفی جلو بریم
هر چی که بشه آدم باید از مسیر زندگیش لذت ببره و انتخاب های درستی داشته باشه
(۲۲ آذر ۱۳۹۵ ۰۲:۳۲ ب.ظ)saeidkhan نوشته شده توسط:(11 آذر ۱۳۹۵ ۰۷:۲۰ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: دارم به این فکر میکنم که مثلاً بیست سال دیگه، اگر همهٔ حاضرین در این تاپیک قرار باشه بیان و تو همین تاپیک در مورد موضوع زیر پاسخ بنویسن، چی میگن؟
»»» چی فکر میکردیم، چی شد!
این خیلی به نظرم مسخرس ...
که بگیم چی فکر میکردیم چی شد...
خب این واقعا مسخرست که از الان با دید منفی جلو بریم
هر چی که بشه آدم باید از مسیر زندگیش لذت ببره و انتخاب های درستی داشته باشه
اون جمله به خودی خود هیچ ایرادی نداره.
بلکه ذهن شماست که ازش منفی برداشت کرده.
وگرنه میشد برداشتی، برعکس تصور شما داشت.
مفهوم جمله بر اساس واقعیتی بود که بنده شخصاً در بین افراد متأهل مشاهده کردم.
اینکه واقعیت بعد از ازدواجشون با تصورات و تئوریهای پیش از ازدواجشون فرق میکنه.
قرار نیست این تفاوت لزوماً منفی باشه!
(۲۳ آذر ۱۳۹۵ ۰۴:۲۹ ق.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: مفهوم جمله بر اساس واقعیتی بود که بنده شخصاً در بین افراد متأهل مشاهده کردم.
اینکه واقعیت بعد از ازدواجشون با تصورات و تئوریهای پیش از ازدواجشون فرق میکنه.
قرار نیست این تفاوت لزوماً منفی باشه!
شما داری شعار میدی
حرفی که زدین اصلا درست نیست
تئوری قبل و بعد از ازدواج اگر درست باشه این چیزی که شما میگی اصلا به وجود نمیاد
اصل چیزی که گفتین اشتباس، چی فکر میکردیم چی شد یه جمله ضعیف مآبانست که آدمای ضعیف میگن...
آقا من یک اعترافی باید کنم،
یه زمانی خیلی ایده آل به قضیه ازدواج نگاه میکردم. زیبایی تو آخرین اولویت هام بود. یا باور کنید اصلا نبود. ولی الان حاضرم با دختری که زیباست ولی هیچ کدوم از چیزایی که برام مهمه رو نداشته باشه ازدواج کنم. نمیدونم چرا اینطوری شدم؟ اون موقع خام بودم؟ یا الان منحرف شدم؟
خدایا، اِرحم عبدک الضعیف
خیلی دارم تمرین میکنم که دوباره به حالت قبلم برگردم ولی نمیتونم؟ مشکلم چیه؟
(۲۴ آذر ۱۳۹۵ ۱۲:۳۵ ق.ظ)۸_۸ نوشته شده توسط: آقا من یک اعترافی باید کنم،آقا باید اعتراف کنم که ۵ دقیقه است دارم به اعتراف شما میخندم. خیلی اعتراف صادقانه ای هست.
یه زمانی خیلی ایده آل به قضیه ازدواج نگاه میکردم. زیبایی تو آخرین اولویت هام بود. یا باور کنید اصلا نبود. ولی الان حاضرم با دختری که زیباست ولی هیچ کدوم از چیزایی که برام مهمه رو نداشته باشه ازدواج کنم. نمیدونم چرا اینطوری شدم؟ اون موقع خام بودم؟ یا الان منحرف شدم؟
خدایا، اِرحم عبدک الضعیف
خیلی دارم تمرین میکنم که دوباره به حالت قبلم برگردم ولی نمیتونم؟ مشکلم چیه؟
شما چند وقت دیگه صبر کنید به تعادل برسید، شاید یه نفر رو دیدید که خوشتون اومده از اون شخص و یهو ایدالاتون عوض شده. اگر هم دیدید چیزی عوض نشد مشکلی نیست شما هم شبیه به اکثر جماعت آقایون. کسی بهتون ایراد نمیگیره برادر من. اشکال نداره
(۲۴ آذر ۱۳۹۵ ۱۲:۳۵ ق.ظ)۸_۸ نوشته شده توسط: آقا من یک اعترافی باید کنم،
یه زمانی خیلی ایده آل به قضیه ازدواج نگاه میکردم. زیبایی تو آخرین اولویت هام بود. یا باور کنید اصلا نبود. ولی الان حاضرم با دختری که زیباست ولی هیچ کدوم از چیزایی که برام مهمه رو نداشته باشه ازدواج کنم. نمیدونم چرا اینطوری شدم؟ اون موقع خام بودم؟ یا الان منحرف شدم؟
خدایا، اِرحم عبدک الضعیف
خیلی دارم تمرین میکنم که دوباره به حالت قبلم برگردم ولی نمیتونم؟ مشکلم چیه؟
ببخشید چند سالتونه !؟
(۲۴ آذر ۱۳۹۵ ۱۲:۴۷ ق.ظ)khayyam نوشته شده توسط: ببخشید چند سالتونه !؟
۲۶
(۲۴ آذر ۱۳۹۵ ۱۲:۳۵ ق.ظ)۸_۸ نوشته شده توسط: آقا من یک اعترافی باید کنم،تغییر در برنامهی غذایی. پیاز کمتر بخورید. عدس هم همینطور.
یه زمانی خیلی ایده آل به قضیه ازدواج نگاه میکردم. زیبایی تو آخرین اولویت هام بود. یا باور کنید اصلا نبود. ولی الان حاضرم با دختری که زیباست ولی هیچ کدوم از چیزایی که برام مهمه رو نداشته باشه ازدواج کنم. نمیدونم چرا اینطوری شدم؟ اون موقع خام بودم؟ یا الان منحرف شدم؟
خدایا، اِرحم عبدک الضعیف
خیلی دارم تمرین میکنم که دوباره به حالت قبلم برگردم ولی نمیتونم؟ مشکلم چیه؟
(۲۴ آذر ۱۳۹۵ ۱۲:۵۰ ق.ظ)۸_۸ نوشته شده توسط:(24 آذر ۱۳۹۵ ۱۲:۴۷ ق.ظ)khayyam نوشته شده توسط: ببخشید چند سالتونه !؟
۲۶
طبیعیه !
چند سال دیگه غیرطبیعی میشه
(۲۴ آذر ۱۳۹۵ ۰۱:۱۴ ق.ظ)khayyam نوشته شده توسط: طبیعیه !
چند سال دیگه غیرطبیعی میشه
در طبیعی بودنش که شکی نیست، ولی این موضوع به زمان بستگی نداره که بخواد چند سال دیگه حل بشه، برعکس به چیزایی بستگی داره که تحت کنترلمون هست، مثل تغذیه که آقا بهنام گفتند، و به ورزش و چشم و یه همچین چیزایی بستگی داره. امروز بعد از یک سال رفتم باشگاه و کلی حرکت سنگین انجام دادم. الان نه تنها از یه دختر زیبا خوشم نمیاد، بلکه حوصلهی خودمم ندارم
، بس که بدنم درد میکنه، دستامم به زور بالا میارم. خب جوونیم و باید انرژی رو به نحوی تخلیه و تمایل من هم به علت جمع شدن و تخلیه نشدن همین انرژِی هست که به لطف خدا با برنامه ریزی بعد از این تو باشگاه تخلیه اش میکنم. نمیدونم شما یه همچین ضرب المثلی رو شنیدید یا نه، ولی گاها میگن "شکم سیر شده ولی چشم نه". بعضی وقتا تا خر خره غذا میخوریم، ولی اگه همون موقع یه غذای خوشمزه تو سفره باشه یا یه چیز جدید بیارن و تعارف کنن، مثلا یه دستر، با اینکه سیر هستیم ولی باز میخواییم بخوریم و معمولا هم میخوریم. در صورتی که اگه چشمامون رو میبستیم، هر چیز دیگه ای هم که بود عمرا میخوردیم. حالا در مورد ازدواج هم همینطوره به نظرم. ما اگه با چشمامون به یکی علاقه مند بشیم بعد از یه مدت کوتاه از اون چهره سیر میشیم و اگه یه چهرهی جدیدتر و جذابتر ببینیم به فکر دو تا شدن شلوارمون میوفتیم. اتفاقی که به نظرم عامل ۶۰-۷۰% طلاق های امروزی هست.
در مورد تغذیه هم اگه وقت باشگاه رفتن نداریم، باید کاری کنیم که انرژی جمع نشه. انقدری انرژی دریافت کنیم که نیاز داریم. شاید پیاز و عدس و اینها تاثیر بیشتری بذارن ولی به نظرم دریافت انرژی به هر طریقی اگه بیش از نیاز باشه، انسان رو تحریک میکنه.
با تشکر از دوستان که راه حل اعتراف ما را نشان دادند
البته این چیزایی که گفتم همش همون بعد طبیعی، غریزی یا «حیوانی» ازدواج رو نشون میده و باید سعی کنیم حتی الامکان این بُعد هیچ نقشی توی ازدواج، اعم از زمان ازدواج، انتخاب همسر و نحوهی زندگی، نداشته باشه.
(۳۰ دى ۱۳۹۵ ۱۱:۵۹ ق.ظ)khalilparvar نوشته شده توسط: زن خوشگلش
(۳۰ دى ۱۳۹۵ ۱۱:۵۹ ق.ظ)khalilparvar نوشته شده توسط: بعد از کلی رفت و اومد و بگیر و ببند و بزار و بردار.....خوشگلی که خوبه مبارک باشه
بالاخره خان داداشمو زنش دادم بگو باریک الله![[تصویر: biggrin.gif]](https://manesht.ir/forum/images/smilies/biggrin.gif)
یک زن خوشگلش دادم بگو باریک الله
ولی امیدوارم بعد این همه بزار و بردار عروس زبون دراز قسمتتون نشده باشه چون اغلب گریبان گیر خواهر شوهر می شود