|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - alirezaei - 29 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۳:۰۲ ب.ظ
(۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۲:۴۱ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط: آخه اون پست جریانش خاص بود که پونه در جریانشه دقیقا برای من همه چیش صدق میکرد  میخای جزییاتو از پونه بپرس میدونی من اون مدت ناامیدانه دنبال یه نتیجه امید بخش بودم یکی که دلگرمی برای ادامه راه بده،ولی با یه اتفاقات دیگه مواجه شدم که برام بهتر بود و تضعیف روحیه که شده بودم با چیزی که اصلا دنبالش نبودم تقویت شد و دقیقا خیلی دور و شاید میشد گفت برعکس چیزیه که میخاستم اون لحظه انجام بدم :دی تمام اتفاقایی که تو اون پست گفتم همشون به نفع من بودن و من اون پستو از سر رضایت زدم  
اون پست خاص بود خاص 
فک کنم منظورت نیمه پر قضیه برعکس شدن بوده!
بله معلومه که پست خاااااااص بوده خااااااص
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 29 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۳:۰۶ ب.ظ
حتی شده برای ریلز صرف میکنه آدم روبی یاد بگیره!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - پوونه - ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۳:۳۸ ب.ظ
(۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۳:۳۱ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط: (29 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۲:۴۴ ب.ظ)پوونه نوشته شده توسط: آفاق همون اتفاق اولیه و تضعیف روحیه و اینا یه جورایی شبیهش واسه من افتاد منتها یه جور دیگه ش ! : ))))) (واضح تر از این اینجا نمیتونم بگم :دی)
الان دارم میرم ناهار ولی حتما یادم بنداز بعدا واست تعریف کنم که آخر ِ خنده است : ))))
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
میبینی تو رو خدا
من در خلقت خدا موندم که با کیا شدیم هفتاد میلیون نفر 
خدا فقط رحم کنه با اینا نشیم صد میلیون نفر
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - m@hboobe - 29 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۳:۴۶ ب.ظ
(۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۳:۳۸ ب.ظ)پوونه نوشته شده توسط: میبینی تو رو خدا
من در خلقت خدا موندم که با کیا شدیم هفتاد میلیون نفر 
خدا فقط رحم کنه با اینا نشیم صد میلیون نفر 
سلام پونه جان
چ خبره اینقدر انرژیک شدی .خخخخ
اثرات اعلام نتایج   
عاقا من الان ۱۰۰ تا حق انتخاب دارم ولی خندم گرفته فقط یه دونه میتونم بزنم ... کاش سنجش دلش بسوزه واسم )
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - پوونه - ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۳:۵۹ ب.ظ
(۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۳:۴۶ ب.ظ)ستاره۷۰ نوشته شده توسط: سلام پونه جان
چ خبره اینقدر انرژیک شدی .خخخخ
اثرات اعلام نتایج   
عاقا من الان ۱۰۰ تا حق انتخاب دارم ولی خندم گرفته فقط یه دونه میتونم بزنم ... کاش سنجش دلش بسوزه واسم )
دوباره سلام:دی
آدم بعضی وقت ها با بعضی آدما روبرو میشه تو زندگیش که روحش شاد میشه و فقط میتونه بخنده 
الان من این حس رو دارم
نه بابا نتایج چیه. من کلا کنکور امسال رو فراموش کردم به سال بعد فکر میکنم:دی
+ایشالا دل سنجش بسوزه :دی قبول میشی ایشالا : )
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Avril89 - 29 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۴:۰۶ ب.ظ
(۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۲:۲۰ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: (29 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۲:۱۰ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط: من دیشب نتونستم پلک روی هم بزارم همه اش اون فیلمی که آقای ریمن توصیه کردن و منم گول خوردمو یه تیکه هایشو داخل یوتیوب دیدم و اون فیلم ترسناک که خودم دیده بودم تجسم میکردم  حالا حساب کن سکانس ترسناک اون فیلم داخل کمد بود
عجبا.
به برادرم گفتم، گفت بزن top ten scary movie
منم همین زدم top دیدم اولین پیشنهاد گوگل همونه 
هیچی دیگه همون عکسا رو دیدم پشیمون شدم.
قبلا شبکه چهار حلقه رو نشون داد. ترسناک نبود. خوب بود. ینی ترسش زیاد نبود که شب نشه بخوابی.
یه چیزی در همون پیشنهاد بدید خوبه 
بسکه حرفه فیلم زدین منم رفتم همینی که Aurora را نوشته رو سرچ کردم ترسناک نبودن!! فقط زیادی خون آلود بودن از اینا که با تبر میزنن آدمو نصف میکنن ولی خداییش بچه های نسل جدیدخیلی گودزیلا هستن رفته بودیم خونه دخترخاله ی مامانم دخترش ۴سالشه یه شبکه اجنبی یه فیلم ترسناک پخش میکرد از اینا که روح از تو کمد میاد بیرون اتفاقا فیلم معروفی هم بود هیچی ما خشکمون زده بود بعد اون بچه ی ۴ساله جیغو داد که من میخوام تا آخرشو ببینم از خونشون که برگشتیم خواهرم میترسید تو کمدو نگاه کنه همش میگفت من میترسم بخوابم بعد مثلا دکتر هم هست خونو اینچیزا زیاد دیده آفاق یکم نترس باش مثه من
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barabox - 29 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۴:۱۸ ب.ظ
خانم پوونه چه فعال و با حوصله تو تموم فروم تشریف دارن
انشاا. در آینده نزدیک و صندلی مدیریت مانشت
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - پوونه - ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۴:۲۶ ب.ظ
(۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۴:۱۸ ب.ظ)barabox نوشته شده توسط: خانم پوونه چه فعال و با حوصله تو تموم فروم تشریف دارن
انشاا. در آینده نزدیک و صندلی مدیریت مانشت
به قول مامانم این همه فعالیت مجازی ثابت میکنه چقدر من بیخیال و بیکارم 
مدیریت اعصاب پولادین میخواد که من ندارمش. جدی میگم. مدیر بودن خیلی سخته. قبلا تو چند تا فروم بودم. برای آدم بی اعصابی مثل من واقعا سخت بود
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - پوونه - ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۴:۳۷ ب.ظ
(۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۴:۳۶ ب.ظ)barca نوشته شده توسط: (29 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۲:۱۶ ب.ظ)shayesteNEY نوشته شده توسط: یک کاربری بود از شاتل سرویس داشت
کوووووووووووووووووووشی ؟
از مخفیگاه بیا بیرون
بعله!
می خواین ترافیک هدیه بدین؟ 
من فکر کنم میخوان گل دوم مسی و همینطور گل اول مسی (گل جدیده!) رو بهتون نشون بدن
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - پوونه - ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۵:۰۶ ب.ظ
من نمیدونم چرا فقط به خاطر اینکه خواهر بزرگترم باید کزت پنداشته بشم؟ 
از صبح دارم جزوه واسه خواهرم دانلود و پرینت میکنم. هنوز تموم نشده. میگم بیا کمک خب. میگه قربونت برم میدونی من چقدر عاشقتم؟
ما هم با همین یه تعریف خواهرمون، جیگر میشیم! 
خسته شدم خب :/
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 29 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۵:۰۷ ب.ظ
یاد PHP بخیر، یاد laravel نیز چنین.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 29 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۵:۱۰ ب.ظ
(۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۵:۰۸ ب.ظ)barca نوشته شده توسط: (29 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۵:۰۷ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: یاد PHP بخیر، یاد laravel نیز چنین.
زدی تو کار asp.net mvc؟
اینا خاطرات پارسال همین موفع هاست.
نه فعلا هیچ برنامه ای برای کار با مایکروسافتی ها نیست.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - shayesteNEY - 29 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۶:۲۷ ب.ظ
(۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۴:۳۶ ب.ظ)barca نوشته شده توسط: (29 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۲:۱۶ ب.ظ)shayesteNEY نوشته شده توسط: یک کاربری بود از شاتل سرویس داشت
کوووووووووووووووووووشی ؟
از مخفیگاه بیا بیرون
بعله!
می خواین ترافیک هدیه بدین؟ 
اره کدوم شهری ؟
اگه تاپیک نمیتونی پیام خصوصی بده
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mahdi555555 - 29 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۶:۳۸ ب.ظ
سلام دوستان خواهشا جواب بدین-
کسی اینجا ازمونای استخدامی قبول شده؟ و ایا به امید ازمونای استخدامی موندن ارزش داره؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 29 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۸:۰۴ ب.ظ
(۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۲:۵۲ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط: پونه من خودم دکترای افتخاری ترسوندن رو دارم ولی این سکانسای ترسناک بدجور تجسمشون میکنم یوهاهاهاهاها
نه فکر کنم مدیر شرکت ما دکترا ترسوندن داره . زنگ زده میگه تا فردا سایت را میخوام . فلانی میخواد بیاد سایت را افتتاح کنه.
امروز که زنگ می زنم براش خاموشه!
بعد من تا صبح بیدار بودم . و تا ظهر با انگشتای بیحس کد زدم.
آخه چی بگم
بعضی وقتا فکر می کنم تو برزخم
|