زمان کنونی: ۰۳ خرداد ۱۴۰۳, ۰۶:۴۶ ب.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۲۳۱۷۶
۱۲ شهریور ۱۳۹۴, ۱۲:۵۳ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۲ شهریور ۱۳۹۴ ۱۲:۵۴ ق.ظ، توسط barca.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ شهریور ۱۳۹۴ ۱۲:۲۹ ق.ظ)hatame نوشته شده توسط:  نمیدونم چمه اما عجیب دلم گرفتهSad(((((
شما چرا؟ با این رتبه یا شریف اوردین یا تهران! چرا هر کجا اباد نوشتین؟
اینم یه روش شیرینی ندانه Tongue

شجاعت، همیشه فریاد زدن نیست؛ گاهی صدای آرامی است که در انتهای روز می گوید : فردا دوباره تلاش خواهم کرد.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: dr.a_AI
ارسال: #۲۳۱۷۷
۱۲ شهریور ۱۳۹۴, ۰۱:۱۵ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ شهریور ۱۳۹۴ ۱۲:۵۳ ق.ظ)barca نوشته شده توسط:  
(12 شهریور ۱۳۹۴ ۱۲:۲۹ ق.ظ)hatame نوشته شده توسط:  نمیدونم چمه اما عجیب دلم گرفتهSad(((((
شما چرا؟ با این رتبه یا شریف اوردین یا تهران! چرا هر کجا اباد نوشتین؟
اینم یه روش شیرینی ندانه Tongue
نمیدنم یهو انرژیم تخلیه شدSad شریف اوردم شکر خدا اما ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۳۱۷۸
۱۲ شهریور ۱۳۹۴, ۰۱:۲۰ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
چند دقیقه پیش در حیاطمون خود به خود باز شد، سنگ کپ کردم، واقعا کسی بود، یه مدلی باز شد اصلا، زنگ زدم به داداشم که تویی در رو باز کردی، گفت نه، رفتم لامپارو روشن کردم و رفتم حیاط هیچ کس نبود... انگار یکی آیفون رو زد ودر باز شد، همون لحظه ماشین حمل زباله اومد و صداها از بین رفت و هیچ کس نیومد تو و من شک کردم به داداشم زنگ زدم

الان همه به من میگن تو توهم زدی، در رو باد باز کرده، آخه باد در رو باز میکنه

من میترسم بخوابمConfused Sad

رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی >>وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی >>وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی >>یَفْقَهُوا قَوْلِی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: پوونه , messi1991 , RASPINA , Parisa-SH
ارسال: #۲۳۱۷۹
۱۲ شهریور ۱۳۹۴, ۰۱:۲۷ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۲۰ ق.ظ)vesta نوشته شده توسط:  چند دقیقه پیش در حیاطمون خود به خود باز شد، سنگ کپ کردم، واقعا کسی بود، یه مدلی باز شد اصلا، زنگ زدم به داداشم که تویی در رو باز کردی، گفت نه، رفتم لامپارو روشن کردم و رفتم حیاط هیچ کس نبود... انگار یکی آیفون رو زد ودر باز شد، همون لحظه ماشین حمل زباله اومد و صداها از بین رفت و هیچ کس نیومد تو و من شک کردم به داداشم زنگ زدم

الان همه به من میگن تو توهم زدی، در رو باد باز کرده، آخه باد در رو باز میکنه

من میترسم بخوابمConfused Sad

وااااااااای... چطور جرات کردید تنهایی برید تو حیاط؟؟
من بودم نمیرفتمCool

عجیب است که باز هم این همان دهکده جهانیست که در زیر نور آسمانش بسیجیان رمل های فکه زیسته اند، همان دهکده جهانی که در نیمه شب هایش ماه هم بر کازینو های لاسوگاس می تابیده، هم بر حسینه دو کوهه و هم بر گورهایی که در آن بسیجیان از خوف خدا و عشق به او می گریستند. دنیای عجیبی است نه؟
سید مرتضی آوینی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: vesta , RASPINA
ارسال: #۲۳۱۸۰
۱۲ شهریور ۱۳۹۴, ۰۱:۲۷ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
نترس اگه ادمیو ندیدی نترس، تو این دنیا هیچ مخلوقی به اندازه ادم ترسناک نیست... هم خوبش...هم بدش... ادمهای بد بهت صربه میزن... و ادم های خوب تورو پابنده خودشون می کنن... یه بسم الله بگو و بخواب، ایشالا خواب فرشته هارو ببینی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: vesta , RASPINA , tabassomesayna
ارسال: #۲۳۱۸۱
۱۲ شهریور ۱۳۹۴, ۰۱:۳۲ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۲ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۳۳ ق.ظ، توسط vesta.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۲۷ ق.ظ)pezhman.m-AI نوشته شده توسط:  وااااااااای... چطور جرات کردید تنهایی برید تو حیاط؟؟
من بودم نمیرفتمCool
بالاخره یکی باید در رو میبست
ولی خب ترسناک بود خودمو آماده کرده بودم یکی بزنتم Confused

(۱۲ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۲۷ ق.ظ)hatame نوشته شده توسط:  نترس اگه ادمیو ندیدی نترس، تو این دنیا هیچ مخلوقی به اندازه ادم ترسناک نیست... هم خوبش...هم بدش... ادمهای بد بهت صربه میزن... و ادم های خوب تورو پابنده خودشون می کنن... یه بسم الله بگو و بخواب، ایشالا خواب فرشته هارو ببینی
ممنون

رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی >>وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی >>وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی >>یَفْقَهُوا قَوْلِی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: hatame
ارسال: #۲۳۱۸۲
۱۲ شهریور ۱۳۹۴, ۰۱:۳۸ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۲۰ ق.ظ)vesta نوشته شده توسط:  چند دقیقه پیش در حیاطمون خود به خود باز شد، سنگ کپ کردم، واقعا کسی بود، یه مدلی باز شد اصلا، زنگ زدم به داداشم که تویی در رو باز کردی، گفت نه، رفتم لامپارو روشن کردم و رفتم حیاط هیچ کس نبود... انگار یکی آیفون رو زد ودر باز شد، همون لحظه ماشین حمل زباله اومد و صداها از بین رفت و هیچ کس نیومد تو و من شک کردم به داداشم زنگ زدم

الان همه به من میگن تو توهم زدی، در رو باد باز کرده، آخه باد در رو باز میکنه

من میترسم بخوابمConfused Sad

پریشب رفته بودم خرید، بعد وسط راه دیدم که یه اسکناس Big Grin از پولام کم شده، حیف داشتم حساب میکردم به کی دادم و مثلاً توو دستگاه بلیطیه موند یا ... بعد برگشتنی در اتومات جلویی باز نشد و مجبور شدم از در پشتی بیام، توو همون فکر و خیال بودم و کلید رو انداختم به در، که یهو صدای غرش گرگ و کتفار و از این چیزا اومد، بعد چند ثانیه که گذشت دیدم نه انگار یکی نیست و یه چنتایی باید باشن، بعدش دیدم نه گرگ کجا بود این رسماً پلنگی، شیری چیزی باید باشه. رسماً دیگه قلبم توو همون دو سه ثانیه داشت میزد بیرون و هر کس دیگه بود صد در صد سکته رو زده بود بلا استثنا (من چون سابقه‌ی دهات داشتم و گرگ اینا از نزدیک به صورت یهویی دیده بودم، آداپته شدم یه مقدارBig Grin)، بعد دیدم شیرهای آبیاری اتوماتیک باز شد و چمن‌ها رو آب داد !!!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: vesta , Pure Liveliness , **sara** , messi1991 , so@ , soheila-zd , RASPINA , termeh93 , Parisa-SH
ارسال: #۲۳۱۸۳
۱۲ شهریور ۱۳۹۴, ۰۱:۴۲ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۲ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۴۲ ق.ظ، توسط pezhman.m-AI.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۳۲ ق.ظ)vesta نوشته شده توسط:  بالاخره یکی باید در رو میبست
ولی خب ترسناک بود خودمو آماده کرده بودم یکی بزنتم Confused

شوخی میکنم بابا Smile) آخه این حرفا چیه؟
بعضی موقع ها ۱سری چیزا اتفاقی پیش میاد آدم خود به خود میترسه. که البته همش توهمات ذهنیه و فکر الکی.
۱ آیت الکرسی بخونید و راحت بخوابید.

عجیب است که باز هم این همان دهکده جهانیست که در زیر نور آسمانش بسیجیان رمل های فکه زیسته اند، همان دهکده جهانی که در نیمه شب هایش ماه هم بر کازینو های لاسوگاس می تابیده، هم بر حسینه دو کوهه و هم بر گورهایی که در آن بسیجیان از خوف خدا و عشق به او می گریستند. دنیای عجیبی است نه؟
سید مرتضی آوینی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: vesta , RASPINA , termeh93 , Parisa-SH
ارسال: #۲۳۱۸۴
۱۲ شهریور ۱۳۹۴, ۰۱:۴۴ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
بیشتر این فکرو خیالها دلیلش دغدغه های ذهنی... جوونای این مملکتم چقدر زیاد دل مشغولی و فکر و خیال دارن...Sad
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: vesta , RASPINA , tabassomesayna
ارسال: #۲۳۱۸۵
۱۲ شهریور ۱۳۹۴, ۰۱:۴۵ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۲ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۴۶ ق.ظ، توسط vesta.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
من که هنوز قلبم داره تند میزنه، نمیتونم بخوابم
آخه واقعا صداشونو شنیدم، فکر کردم داداشم و خانومش هستن، بعد یهو اون ماشین اومد و دیگه ساکت شد و هیچ کس نیومد تو
داداشمم گفت نه ما نیستیم Sad(( اصلا مگه دزد این ساعت میاد آخه :|

خلاصه من که ترسیدم، آقا اگر من رو کشتن خداحافظ، اگر بار گران بودیم رفتیم اگر نامهربان بودیم رفتیم

رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی >>وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی >>وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی >>یَفْقَهُوا قَوْلِی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Pure Liveliness , RASPINA , Parisa-SH
ارسال: #۲۳۱۸۶
۱۲ شهریور ۱۳۹۴, ۰۱:۴۹ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۴۵ ق.ظ)vesta نوشته شده توسط:  من که هنوز قلبم داره تند میزنه، نمیتونم بخوابم
آخه واقعا صداشونو شنیدم، فکر کردم داداشم و خانومش هستن، بعد یهو اون ماشین اومد و دیگه ساکت شد و هیچ کس نیومد تو
داداشمم گفت نه ما نیستیم Sad(( اصلا مگه دزد این ساعت میاد آخه :|

خلاصه من که ترسیدم، آقا اگر من رو کشتن خداحافظ، اگر بار گران بودیم رفتیم اگر نامهربان بودیم رفتیم

بهش فکر نکن، دزدام الان خوابن فقط برنامه نویسها این ساعت کار می کننBig Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Pure Liveliness , dr.a_AI , RASPINA , tabassomesayna , vesta
ارسال: #۲۳۱۸۷
۱۲ شهریور ۱۳۹۴, ۰۱:۵۵ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۴۵ ق.ظ)vesta نوشته شده توسط:  من که هنوز قلبم داره تند میزنه، نمیتونم بخوابم
آخه واقعا صداشونو شنیدم، فکر کردم داداشم و خانومش هستن، بعد یهو اون ماشین اومد و دیگه ساکت شد و هیچ کس نیومد تو
داداشمم گفت نه ما نیستیم Sad(( اصلا مگه دزد این ساعت میاد آخه :|
خلاصه من که ترسیدم، آقا اگر من رو کشتن خداحافظ، اگر بار گران بودیم رفتیم اگر نامهربان بودیم رفتیم

یه در بوده ترس نداره که، مال من صدا داشت :'))
تازه من بعدش اومدم بلافاصله کارم رو شروع کردم و اصن یادم رفت، الان که شما اینو نوشتی یادم اومد Big Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Pure Liveliness , vesta
ارسال: #۲۳۱۸۸
۱۲ شهریور ۱۳۹۴, ۱۰:۴۸ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
آدمهای ۲ روو راا دووست نداارم...

EVERYTHING that kills me makes me feel ALIVE


EVERYTHING that drowns me makes me feel wanna FLY
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: so@ , ziba_090 , soheila-zd , hatame , RASPINA , dr.a_AI , vesta , afrooz-OMD , Parisa-SH
ارسال: #۲۳۱۸۹
۱۲ شهریور ۱۳۹۴, ۱۱:۴۷ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۲ شهریور ۱۳۹۴ ۱۱:۴۸ ق.ظ، توسط NP-Cσмρℓєтє.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
میخوام گریه کنم ولی خدایی خندم میگیره! [تصویر:  381443_w25.gif] [تصویر:  381443_w15.gif]
اینا چرا قاطـــــــــــــــــــــــــــــــی شده خدایــــــــــــــــــــــــــــــا [تصویر:  381443_w15.gif]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: hatame , dr.a_AI
ارسال: #۲۳۱۹۰
۱۲ شهریور ۱۳۹۴, ۱۲:۰۴ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
میدانستم که میخواهم خودم را بکشم،

یادم افتاد که این خبر....

برای دسته ای ناگوار است،

پیش خودم در شگفت بودم.

همه اینها

به چشمم بچه گانه ، پوچ و خنده آور بود.

باخودم فکر میکردم که

الان آسوده هستم

وبه آسودگی خواهم مرد،

چه اهمیتی دارد که

دیگران غمگین بشوند یا نشوند،

گریه کنند یا نکنند......

صادق هدایت

از آیینه بپرس نام نجات دهنده ات را ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sa_ra , MajidManesht2012


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۵۷,۰۳۸ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۶۴۰,۷۶۲ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۰,۵۵۲ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۴۰,۶۷۵ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۲۲۵ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۳۷۱ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۳۷۴ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۸,۶۷۰ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۱,۴۸۸ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۷,۷۳۳ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close