|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۲)... - Helmaa - 06 تیر ۱۳۹۰ ۱۰:۲۸ ب.ظ
(۰۶ تیر ۱۳۹۰ ۱۰:۱۸ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: خدایا میشه یک هفته به من مرخصی بدی!!!! میخوام از قطار زندگی پیاده شوم. چکار کنم؟؟؟؟
واقعا چی میشد خدای مهربون یه همچین حالتهایی هم در نظر میگرفت و امکان پیاده شدن و دوباره برگشتن بود
من که هر وقت به این نقطه رسیدم یکی پیدا شد و گفت قراره خوب ساخته شی ،من هم بیخیال شدم و به زندگیام برگشتم.
انشاالله برا شما هم همه چیز درست شه.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۲)... - marygoli - 07 تیر ۱۳۹۰ ۱۲:۵۲ ق.ظ
منم خسته شدم ولی هیچ وقت شکایت نکردم و نمی کنم و فقط ادامه می دم تا ببینم خدا چی می خواد.
موقعیتم طوری نیست که بتونم راحت از این حقی که سازمان سنجش ازمون خورده بگذرمو بگم برا سال دیگه(نه تنها برای خودم بلکه برای هرکی که حقش خورده شده)
به قول دکتر می رن ایلام درس می دن با هواپیما و درس می خونن و سر کلاسن و ...
دکتر اصلا نگران نباشید. من که علاوه بر این وقتا که گفتید و کنکوری که داشتم (وممکنه دوباره داشته باشم) نصف عمرم تو راهم چون راه محل تحصیل و محل تدریس و خونمون هواپیما نداره و باید با اتوبوس رفت و چندین ساعت تو راه بود، طوریم نیست که خودم ماشین ببرم و... خلاصه سختیا زیاده، هرکس سختیای خودشو داره ولی این خود آدمه که نباید ناامید شه و اجازه بده خستگی شکستش بده و رو هوا باشه(البته با شما نیستم،با اوناییم که تو این هوا می مونن).
و از همه بدتر اون چیزیه که دوست دارم و با وجود اینا دارم ازش دور می شم (درس خوندن و پروژه نویسی-گاهی خیلی که خسته می شم برای اینکه خالی شم میرم یه پروژه می نویسم).
ولی حالا دلم گرفته و الآن نماز خوندم و از خدا خواستم یه جورایی آرومم کنه، اغراق نمی کنم ولی بعد از نمازم(الآن) ناخودآگاه قبل از خوابم اومدم مانشت و اتفاقی این تاپیکو باز کردم.
اومدم که هر چه می خواهد دل تنگم بگم. البته قبلش حرفای دکترو دوستانو خونده بودم و دلم بیشتر گرفت و آروم شد که بازم دیدم که من تنها نیستم ولی اومدم اینجا که بگم تنها نیستیم (من در این کلبه حقیرانهام چیزی دارم که نمی دان تو در عرش کبریاییت داری یا نه؟)
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۲)... - Parva - 07 تیر ۱۳۹۰ ۱۰:۰۶ ق.ظ
خدایا کسانی که همه چیز دارند به غیر تو
به سخره می گیرند
کسانی را که هیچ ندارند به غیر تو
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۲)... - - rasool - - 07 تیر ۱۳۹۰ ۰۲:۳۳ ب.ظ
تو که دل می بری با یک نگاهی
نگاهی هم به ما کن گاه گاهی
تو که بیگانه را هم می پذیری
بده یک گوشه هم ما را پناهی
یابن الحسن کجایی....................................
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - HighVoltage - 09 تیر ۱۳۹۰ ۱۲:۳۳ ب.ظ
چه دنیای ملال آوری سراسر دروغ،جنگ،تزویر،ریا،انسان هایی که برای پول هر کاری در تصور شما گذرد انجام خواهند داد و دیگر انسانیت قیمتی ندارد به وضوح لطافتی به نام عشق،محبت دست آویز زشت کاری های ما شده و چه افکار ملال انگیزی مجال مجادله نخواهم داشت پس ذهنم را به مهمانی آتش و دود خواهم برد زیرا به صداقت مرگ ایمان دارم.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۲)... - ایرسا - ۱۲ تیر ۱۳۹۰ ۰۱:۳۲ ب.ظ
چند روزی بود نمیتونستم بیام مانشت
خیلی بد بود دوری ...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۲)... - ملیکا - ۱۲ تیر ۱۳۹۰ ۰۱:۵۳ ب.ظ
هفت بار روح خویش را تحقیر کردم:
نخستین بار هنگامی بود که برای رسیدن به بلندمرتبگی، خود را فروتن نشان میداد.
دومین بار آن هنگام که در مقابل فلجها میلنگید.
سومین بار آن زمان که در انتخاب خویش بین آسان و سخت، آسان را برگزید.
چهارمین بار وقتی که مرتکب گناهی شد و به خویشتن تسلی داد که دیگران هم گناه میکنند.
پنجمین بار آنگاه که به علت ضعف و ناتوانی از کاری سر باز زدو صبر را حمل بر قدرت و تواناییاش دانست.
ششمین باز زمانی که چهرهای زشت را تحقیر کرد در حالی که نمیدانست آن چهره یکی از نقابهای خویش است.
و هفتمین بار وقتی که زبان به مدح و ستایش گشود و انگاشت که فضیلت است.
جبران خلیل جبران
|
هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... - HighVoltage - 13 تیر ۱۳۹۰ ۱۰:۲۲ ق.ظ
..................
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۲)... - narges_r - 14 تیر ۱۳۹۰ ۰۲:۴۲ ق.ظ
یعنی میشه....
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۲)... - saba1000 - 14 تیر ۱۳۹۰ ۰۹:۳۹ ب.ظ
امروز خیلی برام روز بدی بود خیلی دلم گرفته حالم خوب نیست ....................................................
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۲)... - ملیکا - ۱۵ تیر ۱۳۹۰ ۱۱:۳۹ ق.ظ
هر چه دلم خواست نه آن میشود؛ هرچه خدا خواست همان میشود.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۲)... - aminamini - 15 تیر ۱۳۹۰ ۱۲:۰۲ ب.ظ
بالاخره امتحانا تموم شد
آخیش
خیلی حال میدها
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۲)... - Masoud05 - 17 تیر ۱۳۹۰ ۰۲:۱۴ ق.ظ
(۱۵ تیر ۱۳۹۰ ۰۶:۴۷ ب.ظ)barca_bg نوشته شده توسط: از فواید طراحی الگوریتم خوندن یادگیری الگوریتمهای تقسیم و غلبه هست حالا تست رو بی خیال!
یکی از استفاده های بسیار جالب این الگوریتما در شستن ظرفا هست!
امروز یه عالمه ظرف شستم! اما چون تقسیم و غلبه رفتیم جلو راحت از پسش بر اومدم!
نکته: اگه یاد گرفتن تقسیم و غلبه رتبه نشد، راحت شستن ظرفا که شد!
از فواید دیگه طراحی الگوریتم میشه به موارد زیر اشاره کرد:
۱- الگوریتم حریصانه در تقسیم غذا
۲- الگوریتم های کوتاه ترین مسیر برای افراد باهوش تنبل
البته خارج از شوخی من از مبحث گرافها خیلی توی زندگی روزمره استفاده می کنم، غالباً مسائل رو بصورت گراف در میارم( مسائل ارضا محدودیت در هوش مصنوعی )و به یالها وزن میدم و بعدش با الگوریتم های گراف( مرتب سازی توپولوژیکی، کوتاه ترین مسیر و ... )مسائل رو حل میکنم.
درس دیگه که خیلی تو زندگی ما انسانها قابل استفاده هست، سیستم عامله مخصوصاً بحث مدیریت منابع.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۲)... - aminamini - 17 تیر ۱۳۹۰ ۰۳:۳۵ ب.ظ
یه سوال؟؟؟
خب
همه ماها توی محیط نت یه تعداد دوست داریم
سوال من این که:
شماها چقدر به این جور دوستیا پای بنیدید؟
منظورم اینه که به این جور دوستیا چه نگاهی دارید؟
اصلا تفاوتی بین یه دوست مجازی و یه دوست حقیقی قائلید؟
ببخشید چندتا سوال شد!!!
عزیزان اگه نظری دارن بگن
با تشکر
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو(۲)... - aminamini - 18 تیر ۱۳۹۰ ۰۴:۰۳ ب.ظ
(۱۷ تیر ۱۳۹۰ ۰۳:۳۵ ب.ظ)aminamini نوشته شده توسط: یه سوال؟؟؟
خب
همه ماها توی محیط نت یه تعداد دوست داریم
سوال من این که:
شماها چقدر به این جور دوستیا پای بنیدید؟
منظورم اینه که به این جور دوستیا چه نگاهی دارید؟
اصلا تفاوتی بین یه دوست مجازی و یه دوست حقیقی قائلید؟
ببخشید چندتا سوال شد!!!
عزیزان اگه نظری دارن بگن
با تشکر
آخه یه نظری یه چیزی
خدایی سوال سختیه؟
همیچنانم مشتاق شنیدن پاسختون هستم
|