|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ezra - 05 دى ۱۳۹۷ ۱۲:۱۴ ق.ظ
لعنت به دانشگاه آزاد.
با تمام وجودم متنفرم از این نهاد.
از مدیر و استاد و کارمند و در و دیوار و راننده اتوبوساش حتی!
قشنگ میدونم الان چه خبره تو فضای دانشگاه !
الان مامورای امنیتی مثل مور و ملخ ریختن در محل, و دارن چاره میبافن که تبدیل به مسئله ی امنیتی نشه قضیه!!
الان مهم ترین دغدغه همینه!
بیچاره دانشجوها
بیچاره حتی اون اتوبوسای فرسوده, که قبل از مرحله ی اسقاط باید دانشجویان رو سواری بدن
ماهی ۵۰ هزار تومن از شهریه ی همه ی دانشجویان اضاف میکردن -چه اونا که استفاده میکردن چه اونایی که هرگز استفاده نمیکردن- واسه هزینه سرویس.
تف به اول و آخر دانشگاه آزاد
تف به تریاک!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - elect - 05 دى ۱۳۹۷ ۱۲:۱۶ ق.ظ
کلن اعتقادی ب درستت ساختنن ساختمونا نیس اصن کل شهر
و پولایی ک غیبب میشن
اسانسور بیماررستانو خاموش کردن چون هزینهه تعمییرات ندارن
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Saman - 05 دى ۱۳۹۷ ۱۲:۳۸ ق.ظ
(۰۳ دى ۱۳۹۷ ۰۲:۰۰ ب.ظ)big cloud نوشته شده توسط: (02 دى ۱۳۹۷ ۰۴:۳۶ ب.ظ)The BesT نوشته شده توسط: (02 دى ۱۳۹۷ ۰۲:۱۳ ب.ظ)big cloud نوشته شده توسط: صبحی که با خبر تصادف برادرت شروع بشه خود زهر ماره ماشین صفر که با هزار مصیبت خریده بود کلا از بین رفته و الان فقط منتظریم بیاد ببینیم خودش سالمه جاده های ایران نا امن ترین جاده های جهان هستن.
بلا به دور باشه.
انشالله همه چیز به خیر میگذره.
ما را بی خبر نگذارید.
به خیر گذشت
باز خدا رو شکر که به خیر گذشته
من یه سری زمانی که دانشجو بودم داداشم تصادف کرد، صبح اون روز که با ماشین خودش میخواست بره تهران حالش بد بود و خیلی بهش اصرار کردم که با ماشین خودش نره.
خلاصه یه تصادف خیلی بد کرد و به من زنگ زد.از اونجا که طبق معمول در اثنای اتفاقات بد بودیم و پدر و مادرم خیلی استرسی بودن گفتم بهش حالا بیا یه بار به من گوش کن و هیچ چیز رو به هیچ کس نگو، برگرد بیا خوابگاه ما ، ماشین رو درست میکنیم و به هیچکس نمیگیم.
خلاصه برگشت ماشین رو عین روز اول کردیم و بعد از دو روز که شد آخر هفته برگشتیم خونه.هیچکس حتی نفهمید که چی شده.
۴ سال از قضیه گذشت بعد از چهار سال طی یه تصادف دیگه، من اینو گفتم برای خانواده تا مجموعه ای از آدما درست بشه دور و برش که بتونه بهشون گوش بده.
نه استرسی پیش اومد نه ترسی و نه هیچ چیز دیگه. امیدوارم هیچ حادثه ای برای هیچکدومتون هرگز رخ نده و اگر خدایی نکرده رخ داد از این دست باشه که بشه راحت درستش کنید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - .:tarannom:. - 05 دى ۱۳۹۷ ۰۲:۴۲ ب.ظ
دوست صمیمیم داره از ایران میره، دارم تنهای تنها میشم.
چقدر سخته هم با تموم وجود دلم میخواد به خواستش برسه هم از وقتی فهمیدم اشک هام همینجوری سرازیره!
ای خداااا خودت صبر بده بتونم یجوری فکرمو مشغول کنم اینقدر فکر نکنم دیگه.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 05 دى ۱۳۹۷ ۰۳:۰۶ ب.ظ
(۰۵ دى ۱۳۹۷ ۰۲:۴۲ ب.ظ).:tarannom:. نوشته شده توسط: دوست صمیمیم داره از ایران میره، دارم تنهای تنها میشم.
چقدر سخته هم با تموم وجود دلم میخواد به خواستش برسه هم از وقتی فهمیدم اشک هام همینجوری سرازیره!
ای خداااا خودت صبر بده بتونم یجوری فکرمو مشغول کنم اینقدر فکر نکنم دیگه.
شما هم باهاش برید !
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - αɾια - ۰۵ دى ۱۳۹۷ ۰۷:۳۶ ب.ظ
بعضی روزها،
آدم دلش یک معجزه می خواهد!
معجزهای شبیه به باران
معجزهای شبیه به یک خیابان
که از آنسویش یک نفر بیاید
و هوایِ خوبِ خیابان را به خانه ات بیاورد...
یا بگذارید اینطور بگویم؛
بعضی روزها
آدم دلش یک نفر را می خواهد
که از آنسویِ خیابان با باران بیاید
با باران بنشیند و چکه چکه حالِ تو را خوب کند!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 06 دى ۱۳۹۷ ۱۲:۴۶ ق.ظ
هیچکدوم از جملاتم مثبت نبود پاکشون کردم تا با خوندشون کسی حس منفی پیدا نکنه
صبور و امیدوار می مانیم////////
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 06 دى ۱۳۹۷ ۰۶:۳۴ ق.ظ
نایب الزیاره کاربران مانشت در مشهد هستم.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - alma1988 - 06 دى ۱۳۹۷ ۱۰:۳۱ ق.ظ
(۰۶ دى ۱۳۹۷ ۰۶:۳۴ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: نایب الزیاره کاربران مانشت در مشهد هستم.
زیارتتون قبول
التماس دعا
ان شا الله اگه آقا بطلبه منم هفته دیگه میرم مشهد و نائب الزیاره همه بچه های مانشت هستم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - αɾια - ۰۶ دى ۱۳۹۷ ۱۰:۴۴ ق.ظ
فکر کردی آدمها چطور از چشم میافتند؟
حتما که نباید یک چاقو را تا دسته توی پشتت فرو کنند،
یا تویِ خیابان با کسی ببینیشان،
یا گُل از گُل شکفتنشان به وقت حرفزدن با دیگری را تماشا کنی...
آدمها با وقتهایی که باید باشند و نیستند از چشم میافتند،
با حرفهایی که میدانند گفتنشان از این رو به آن رو میکند زندگیات را ولی لب از لب باز نمیکنند،
آدمها با عکسهایی که باید و نمیفرستند،
با لبخندهایی که باید و نمیزنند،
با شببخیر هایی که باید قبل از پلکبستن بگویند و نمیگویند،
با دلتنگیهایی که باید...
از چشمانت میافتند و تمام میشوند...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 06 دى ۱۳۹۷ ۰۱:۱۲ ب.ظ
(۰۶ دى ۱۳۹۷ ۰۶:۳۴ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: نایب الزیاره کاربران مانشت در مشهد هستم.
دعا کن بعضی ها سر عقل بیان !
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 06 دى ۱۳۹۷ ۰۱:۱۹ ب.ظ
(۰۶ دى ۱۳۹۷ ۱۰:۴۴ ق.ظ)αɾια نوشته شده توسط: فکر کردی آدمها چطور از چشم میافتند؟
حتما که نباید یک چاقو را تا دسته توی پشتت فرو کنند،
یا تویِ خیابان با کسی ببینیشان،
یا گُل از گُل شکفتنشان به وقت حرفزدن با دیگری را تماشا کنی...
آدمها با وقتهایی که باید باشند و نیستند از چشم میافتند،
با حرفهایی که میدانند گفتنشان از این رو به آن رو میکند زندگیات را ولی لب از لب باز نمیکنند،
آدمها با عکسهایی که باید و نمیفرستند،
با لبخندهایی که باید و نمیزنند،
با شببخیر هایی که باید قبل از پلکبستن بگویند و نمیگویند،
با دلتنگیهایی که باید...
از چشمانت میافتند و تمام میشوند...
چه پیچیده
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - big cloud - 06 دى ۱۳۹۷ ۰۲:۱۹ ب.ظ
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه عشق نهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصه فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل
هرکجا نامه عشق است نشان من و توست
سایه زآتشکده ماست فروغ مه و مهر
وه از این آتش روشن که به جان من و توست
(هوشنگ ابتهاج)
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - elect - 06 دى ۱۳۹۷ ۰۳:۳۰ ب.ظ
.....
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ezra - 06 دى ۱۳۹۷ ۰۹:۱۱ ب.ظ
black دیگه از بحثای مانشت ناامید شده رفته دست به دامن امام رضا شده
|