|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Innocence - 19 اسفند ۱۳۹۵ ۱۱:۰۶ ب.ظ
(۱۹ اسفند ۱۳۹۵ ۱۰:۵۲ ب.ظ)BashirXm نوشته شده توسط: نمایشگاه خودروی ژنو از امروز شروع شده، دختر پسرااااااا بدویین روی لینک زیر کلیک کنین و عکسا رو ببینین >>>>
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
اینم یه نمونه از عکسای سیراکوسا از کارخونه منصوری ( تیون شده فراری ۴۵۸ ایتالی هستش، با اون لنتای قشنگش که به رنگ پرچم ایرانه شتاب صفر تا صدش ۳/۲ ثانیس )
اووووف عجب ماشینی خیلی خوشگله
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - jazana - 19 اسفند ۱۳۹۵ ۱۱:۱۶ ب.ظ
(۱۹ اسفند ۱۳۹۵ ۰۷:۵۵ ب.ظ)Hopegod نوشته شده توسط: دیروز بابابزرگم خونمون بود .۹۲ سالشه. برام تعریف کرد از اول. اینکه چطور کار پیدا کرده. چ کارایی کرده. چطور سربازی معاف شده. دو سال پیش یعنی تو سن نود سالگی دیگه دید نمیتونه بره سر کار.
خدا حفظشون کنه.
دایی بزرگ مام ۸۵ ایناس، از اون قدیمی ها
هنوز که هنوزه کله سحر بیدار میشه میره سرکار آبگوشت سنتی شو میفروشه، بعید نیست که همین کارکردن باعث طول عمرشون شده.
البته دایی ما اصلا تخفیف نمیده، تا جرینگ آخرو میگیره!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Innocence - 19 اسفند ۱۳۹۵ ۱۱:۲۷ ب.ظ
جیمی واقعا بابات بخاطر مامانت مغز خودشو ترکوند؟
آره،
پای تلفن بوده.
به مامانم گفته یه تفنگ دستشه.
بهش گفته اگه برنگردی پیشم خودم رو میکشم.
حالا برمیگردی؟
مامانم هم گفته نه!
بعد یه صدای تیر اومد و همین.
بعد مامانت چیکار کرد؟
"گوشی رو گذاشت"!
#چارلز_بوکفسکی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Hopegod - 20 اسفند ۱۳۹۵ ۰۱:۴۴ ق.ظ
ای ذهن من از جان من چه میخواهی
ای ذهن من از این دنیا چه میخواهی
ای ذهن من این دنیا بهم ریخته است این دنیا پر از بلا و جفا است من از این دنیا جان سالم به در برده ام تو از جان من چه میخواهی
چرا لحظه ای ساکت نمیمانی
کودک بازیگوشم را خواباندم اما تو چرا نمیخوابی
ای ذهن درگیر و گرفتار من او در خواب است آرام خوابیده است و رویای شیرین یارش را می بیند از او چه میخواهی
ای ذهن ساده ی من مگر می توانی از قهوه ی تلخ شکر بگیری که از او عشق میخواهی
ای ذهن من چرا هرچه برایت می گویم ساکت نمیشوی او رفته است
ای ذهن پر از خواب و خیال من در کدام تاریخ خواب مانده ای بیدار شو زمان بسیاری گذشته است او دیگر او نیست
ای ذهن من هزاران بار برایت گفتم وقتی زمان بگذرد مثل جانیست که اگراز تن برود بر نمیگردد
ای ذهن تاریک من روشن شو سبز شو شکوفه کن مثل گذشته ها آرزوی جدید کن او را مثل قاصدکی به دست باد بسپار
ای ذهن همچون پروانه ی سردرگم من دست از سر خدا بردار او فکرهای مهمتری از تو دارد او را به خدا بسپار
ای ذهن تنهای من که حرفهایت نه خریداری دارد نه متنظری آرام بگیر بگذار دمی از این عمر کوتاه مدتم بیاسایم ...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 20 اسفند ۱۳۹۵ ۰۷:۳۶ ق.ظ
ای کاش یه سرویسی بود که می شد آدم شعر های مورد علاقه شو بوکمارک کنه و امکان سینک شدن و اپ موبایل هم داشت.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 20 اسفند ۱۳۹۵ ۱۱:۲۵ ق.ظ
ساعت ۲ باید برم، هنوز هیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــچ کاری نکردم.
کی به کارام برسم؟ کی وسایلمو جمع کنم؟ کی چمدون ببندم؟ کی ...؟
_______________________________
فکر نکنم تو دنیا دختری بی خیال تر از من پیدا شه! :|
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 20 اسفند ۱۳۹۵ ۰۱:۴۳ ب.ظ
(۲۰ اسفند ۱۳۹۵ ۱۱:۱۰ ق.ظ)BashirXm نوشته شده توسط: (20 اسفند ۱۳۹۵ ۰۷:۳۶ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: ای کاش یه سرویسی بود که می شد آدم شعر های مورد علاقه شو بوکمارک کنه و امکان سینک شدن و اپ موبایل هم داشت.
من واسه گوشی قبلیم که وینفون بود از «گنجینه» استفاده میکردم، خیلی خوب بود، الآنم که چنوقته اندروید دارم از ««دیوان» استفاده میکنم فقط تایمر تبلیغاتش رو اعصابه. اینا هردوشون بوکمارک دارن ولی سینک نه.
اینم دو تا اسکرینشات از دیوان:
Sent from my Lenovo A6020a46 using Tapatalk
هم این و هم می کده رو دارم اما اینا سینک ندارن. مشکل دیوان اینه که شاعراش کمه و شماره بیت نداره. مشکل می کده علاوه بر سینک اینه که نمیشه رفت به یه شعر خاص. مثلا اگه بخوای غزل ۳۰۹۷ از دیوان شمس رو بوکمارک کنی باید همینطوری اسکرول کنی تا برسی بهش یا براش سرچ کنی.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Innocence - 20 اسفند ۱۳۹۵ ۰۲:۱۴ ب.ظ
امروز بهترین روز زندگیم بود وای خدا عاشقتم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 20 اسفند ۱۳۹۵ ۰۳:۵۰ ب.ظ
ما نسلی متفاوت هستیم نسلی که دیگر تکرار نمی شود...
ما، هم بوی خزینه و آب انبار حمام های عمومی یادمان است و هم، نشستن و لذت بردن در جکوزی و ماساژ با آب گرم.
ما همان هایی هستیم که با ژیان دایی جان می رفتیم سیزده بدر و چند سال بعد توی خیابانان های شهر، با دهانی باز ، ماشین های بوگاتی و مازراتی را شمرده ایم!
ما همان هایی هستیم که از بازی هفت سنگ و کوبیدن کف دست روی عکس آدامس فوتبالی گذشتیم و به بازی پوکمنگو رسیدیم...
ما نسلی هستیم که از جاهل های فیلمهای مسعود کیمیایی تا تیپ هائی مثل گلزار را در سینما پاییده ایم و از نعره های لوتی های توی فیلم فارسی تا صدای عشوه های پسران دخترنمای این سالهای سینمای ایران را هم شنیده ایم!
ما نسل عجیبی هستیم که دیروز با سکه دوزاری ، ارتباط تلفنی برقرار می کردیم و امروز با موبایل مون، پول جابجا می کنیم ...
ما استثنائیم ...
نسل قبل از ما این چنین نبود
و نسل بعد از ما هم این چنین نخواهد بود ..
ما ساعتی که با اثر گاز دندان روی مچ دست و کشیدن عقربه هایش با خودکار بیک ایجاد می شد را تجربه کرده ایم تا آیواچ و ساعت سامسونگ را.
ما راهی طولانی را یک شبه رفته ایم!
نسل قبل از ما رفتند و این همه اتفاقات عجیب و غریب دنیای مدرن را ندیدند و نسل بعد از ما هم می آیند، در حالی که به علت استفاده از رایانه در کلاس هایشان، هیچ حسی نسبت به بوی دفترهای کاهی و نو در اول مهر ندارند!
ما نسل خوبی بودیم!
ما تابستان های مان به میوه چینی از باغ های مردم و توت خوردن در کوچه ها گذشت
و ناگهان توی چند تابستان بعد
با تورهای تایلند و آنتالیا مواجه شدیم..!!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - jazana - 20 اسفند ۱۳۹۵ ۰۳:۵۳ ب.ظ
فایلای جدید ویکی لیکس فوق العاده هستن
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 20 اسفند ۱۳۹۵ ۰۷:۰۴ ب.ظ
پس از معرفی بلک برگر این بار با اسنک بلک در خدمت شما هستم. مواد لازم:
نان تست
قارچ
پنیر گدا
کالباس گوشت
سس (گوجه فرنگی، مایونز، هزار جزیره، خردل ملایم و ... بسته به ذائقه تون)
زیتون (ترجیحا سیاه. اگه نداشتید مشکلی نیست)
آویشن
عکس نداره. قبل از اینکه ازش عکس بگیرم خورده شد
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Hopegod - 20 اسفند ۱۳۹۵ ۰۸:۲۸ ب.ظ
امام صادق علیه السلام فرمود،پدرم مرا به سه چیز ادب آموخت و از سه چیز نهی ام کرد،
سه نکته ی ادب این بود که فرمود:
فرزندم! هرکس با دوست بد نشیند، سالم نمی ماند، و هرکس گفتارش را کنترل نکند ، پشیمان می شود و هرکس به جایگاه بد وارد شود، مورد بدگمانی قرار میگیرد.
و آن سه چیز که مرا از آن نهی فرمود:
دوستی با کسی است که چشم دیدن نعمت دیگری را ندارد و کسی که از مصیبت دیگران شاد می شود و کسی که سخن چین است.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 20 اسفند ۱۳۹۵ ۰۹:۴۶ ب.ظ
یکی از زیباترین جاهای دنیا قطعا اینجاست ... اصل مکانش آدم رو سر ذوق میاره ...
دو هفته پیش بود که یه سر تصمیم گرفتم برم طرف حافظیه ...
یکسری آرامگاه دور تا دور حافظ وجود داره که اکثرا بزرگان سرزمین فارس هستند، بیشتر مواقع هم در آرامگاه شون بسته اس ولی این بار در منتهی الیه سمت چپ یکی از آرامگاهها باز بود، خب منم رفتم سمتش ولی چیزی که نظر من رو به خودش بیشتر جلب کرد ، وجود عکاسی ای بود که با لباس های محلی عکس می گرفت و درون این مکان هم یه مانکن زنده بود ... راستش من هیچ وقت عمیقا به چهره هیچ کسی عادت ندارم خیره بشم ، همیشه در سطح نگاه گذرا و میلی ثانیه ای ..
ولی یکدفعه ای این مانکن رو که دیدم تا چند ثانیه خیلی زیاد چشم ازش بر نداشتم، یعنی نمی دونستم آدم واقعیه یا عروسکه ... قیافه بسیار زیبایی هم داشت و لباس محلی بسیار زیباتری نیز بر تن داشت ... من خیره شده بودم بهش و واقعا گیج ... حتی به اندازه اپسیلون تکون نمی خورد که بتونی متوجه بشی، دختر زیبایی هم بود و با عروسک مو نمی زد .. اگه بار اولت بوده باشه همچین صحنه ای رو ببینی قطع گیج کننده هست .. من تو نگاه سوم چهارم متوجه شدم واقعیه ولی ...
بعد از اونجا گذشتم و دوباره دور زدم و برگشتم ... اینبار من که رسیدم چشم هاش داشت یه گوشه رو نگاه می کرد و متوجه شدم کلا این مانکن هر کسی نزدیکش بشه باید ثابت بمونه و تکون نخوره حالا چشمش هر طرفی می خاد باشه .... ... ولی واقعا شغل سختیه ... ساعت ها یکجا نشستن و اگه آدمی هم نزدیک بشه نباید بخندی ... فکر کنم اگه با کسی رفته بودم حتما قضیه فرق می کرد ... شکلک شیطنت
خلاصه عکسی هم ندارم که ازش بذارم ولی اگه عید اومدید حافظیه حتما دیدن کنید احتمالا واسه عید باید اونجا باشه ...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 20 اسفند ۱۳۹۵ ۱۱:۰۰ ب.ظ
یک جمله از یکی از سه همسفرت خیلی راحت میتونه فضای کوپه قطار رو برات غیرقابل تحمل کنه.
_________________
خدا mp3 مو حفظ کنه واسم!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - *tarannom* - 20 اسفند ۱۳۹۵ ۱۱:۴۵ ب.ظ
(۲۰ اسفند ۱۳۹۵ ۰۹:۴۶ ب.ظ)fo-eng نوشته شده توسط: یکی از زیباترین جاهای دنیا قطعا اینجاست ... اصل مکانش آدم رو سر ذوق میاره ...
دو هفته پیش بود که یه سر تصمیم گرفتم برم طرف حافظیه ...
یکسری آرامگاه دور تا دور حافظ وجود داره که اکثرا بزرگان سرزمین فارس هستند، بیشتر مواقع هم در آرامگاه شون بسته اس ولی این بار در منتهی الیه سمت چپ یکی از آرامگاهها باز بود، خب منم رفتم سمتش ولی چیزی که نظر من رو به خودش بیشتر جلب کرد ، وجود عکاسی ای بود که با لباس های محلی عکس می گرفت و درون این مکان هم یه مانکن زنده بود ... راستش من هیچ وقت عمیقا به چهره هیچ کسی عادت ندارم خیره بشم ، همیشه در سطح نگاه گذرا و میلی ثانیه ای ..
ولی یکدفعه ای این مانکن رو که دیدم تا چند ثانیه خیلی زیاد چشم ازش بر نداشتم، یعنی نمی دونستم آدم واقعیه یا عروسکه ... قیافه بسیار زیبایی هم داشت و لباس محلی بسیار زیباتری نیز بر تن داشت ... من خیره شده بودم بهش و واقعا گیج ... حتی به اندازه اپسیلون تکون نمی خورد که بتونی متوجه بشی، دختر زیبایی هم بود و با عروسک مو نمی زد .. اگه بار اولت بوده باشه همچین صحنه ای رو ببینی قطع گیج کننده هست .. من تو نگاه سوم چهارم متوجه شدم واقعیه ولی ...
بعد از اونجا گذشتم و دوباره دور زدم و برگشتم ... اینبار من که رسیدم چشم هاش داشت یه گوشه رو نگاه می کرد و متوجه شدم کلا این مانکن هر کسی نزدیکش بشه باید ثابت بمونه و تکون نخوره حالا چشمش هر طرفی می خاد باشه .... ... ولی واقعا شغل سختیه ... ساعت ها یکجا نشستن و اگه آدمی هم نزدیک بشه نباید بخندی ... فکر کنم اگه با کسی رفته بودم حتما قضیه فرق می کرد ... شکلک شیطنت
خلاصه عکسی هم ندارم که ازش بذارم ولی اگه عید اومدید حافظیه حتما دیدن کنید احتمالا واسه عید باید اونجا باشه ...
منم تابستون رفتم حافظیه این خانونه رودیدم.فوق العادس. اول یه ده دیقه نگاش میکردم فکر میکردم مانکنه.بعد بابام گفت نه بابا این ادم زندست.من میگفتم نه بابا .خلاصه یهو دیدم صداش کردن پاشد رفت تو.باورم نمیشد . تاحالا هیچ کس اینقدر توجهمو جلب نکرده بود. الان که گفتید یادش افتادم.چه روزای خوبی بود شیراااززز
|