|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 07 مهر ۱۳۹۵ ۱۱:۴۵ ب.ظ
(۰۷ مهر ۱۳۹۵ ۱۱:۴۲ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: (07 مهر ۱۳۹۵ ۱۱:۳۰ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط: گوگولی گفتی منو یاد یکی انداخت که گفت تصویر آواتارت چقدر گوگولی هست آیا اینطوره ؟
تصویر آواتارت از اون بچه هایی هست که آدم دلش میخواد یه فصل کتکشون بزنه. )))))
چیه حسودیت شده یه بچه گوگولی دیدی
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - gogooli - 07 مهر ۱۳۹۵ ۱۱:۵۱ ب.ظ
(۰۷ مهر ۱۳۹۵ ۱۱:۴۳ ب.ظ)Behnam نوشته شده توسط: (07 مهر ۱۳۹۵ ۱۱:۲۹ ب.ظ)gogooli نوشته شده توسط: نه آقا () است...از کارم تعریف می کنه...کارت عالی پیش رفته.. این طوری خوب کارکنی انتظار یه مقاله خوب رو از تو داریم،...
آها همون آقا
آورین. هر وقت بحث تعریف کردن و اینا پیش میاد یاد خاطرهی دوستم میفتم.
میگفت زمان دبیرستان یه بار زنگ میخوره و بچهها حمله میکنند نمرهی خودشون رو توو دفتر نمره ببیند و دور تا دور صندلی معلم جمع میشن. منم (یعنی دوستم) داشتم از ردیف عقب خودم رو میرسوندم که یهو دیدم معلمه هر کی دور و اطرافش هست رو شروع کرد لت و پار کردن و کلاً چشمش رو بسته و مثل هلیکوپتر داره به شعاع یک متری مشت و لگدش رو میچرخونه. خلاصه یه مدت معلوم نشد چه مرگش شده بوده ولی بعداً فهمیدیم که توو اون شلوغی، یک گوشِ معلمه رو گاز گرفته بوده هر کی هم بوده اصلاً صداش رو در نیاورده و آخرش مشخص نشده کار کی بوده. گذشت و گذشت و معلمه توو امتحانات پایانترم اومد روی صندلی من و گفت فلانی تو بچهی خیلی خوبی هستی و فرقی داری و حتی اگه نگی هم باز بیست میشی (هنوز حرصش خالی نشده بوده و تازه و به صورت زیرپوستی پیشنهاد داده اگه لو بده کی بوده بیست میده) و این حرفا. منم گفتم آقا والا من نمیدونم کار کی بوده و اصلاً آخر کلاس بودم و اینا. میگفت امتحان که تموم شد فهمیدیم که رفته بالا سر تک تک بچهها این حرف رو زده، اینکه تو فرق داری و بچهی خوبی هستی و اگه بگی بیست میدم
=))))))))))
بعید نیست این هم به بقیه هم گفته باشه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - zarisa - 07 مهر ۱۳۹۵ ۱۱:۵۷ ب.ظ
واقعا سیاه خیلی پیشرفت کرده، این آواتارش بعد از اون همه نقاشیای قشنگ ، پیشرفتشو نشون میده. منتظر چی بودیم، چی شد!
آواتار خیام هم که اصلا اعصاب مصاب نداره، مشخصه مجبورش کردن اونجا وایسه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 08 مهر ۱۳۹۵ ۱۲:۰۳ ق.ظ
(۰۷ مهر ۱۳۹۵ ۱۱:۵۷ ب.ظ)zarisa نوشته شده توسط: واقعا سیاه خیلی پیشرفت کرده، این آواتارش بعد از اون همه نقاشیای قشنگ ، پیشرفتشو نشون میده. منتظر چی بودیم، چی شد!
مگه منتظر چی بودید؟
جدیدا توجهم به جزییات بیشتر شده.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barca - 08 مهر ۱۳۹۵ ۱۲:۰۷ ق.ظ
(۰۷ مهر ۱۳۹۵ ۱۱:۴۲ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: تصویر آواتارت از اون بچه هایی هست که آدم دلش میخواد یه فصل کتکشون بزنه. )))))
فصل تابسونم باشه قشنگ روزا طولانی باشه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 08 مهر ۱۳۹۵ ۱۲:۱۹ ق.ظ
(۰۸ مهر ۱۳۹۵ ۱۲:۰۷ ق.ظ)barca نوشته شده توسط: (07 مهر ۱۳۹۵ ۱۱:۴۲ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: تصویر آواتارت از اون بچه هایی هست که آدم دلش میخواد یه فصل کتکشون بزنه. )))))
فصل تابسونم باشه قشنگ روزا طولانی باشه
یعنی عکس بچگیم گوگولی نیست
البته اونی که باید گوگولی می گفت گفت دیگه مهم نیست
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barca - 08 مهر ۱۳۹۵ ۱۲:۳۳ ق.ظ
(۰۸ مهر ۱۳۹۵ ۱۲:۱۹ ق.ظ)khayyam نوشته شده توسط: یعنی عکس بچگیم گوگولی نیست
نه امو خیلی خوبه! منتها گوگولی اینجا اسم کاربریه!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 08 مهر ۱۳۹۵ ۱۲:۳۵ ق.ظ
(۰۸ مهر ۱۳۹۵ ۱۲:۳۳ ق.ظ)barca نوشته شده توسط: (08 مهر ۱۳۹۵ ۱۲:۱۹ ق.ظ)khayyam نوشته شده توسط: یعنی عکس بچگیم گوگولی نیست
نا امو خیلی خوبه! منتها گوگولی اینجا اسم کاربریه!
اوووه اصلا به این نکته فکر نکرده بودم پس حرفم رو پس می گیرم عکس گوگولی نیست
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - jazana - 08 مهر ۱۳۹۵ ۰۲:۰۷ ق.ظ
عجب گیر شرکت نفهمی افتادماا
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 08 مهر ۱۳۹۵ ۰۲:۴۹ ق.ظ
(۰۸ مهر ۱۳۹۵ ۰۲:۰۷ ق.ظ)jazana نوشته شده توسط: عجب گیر شرکت نفهمی افتادماا
به نظر شما عبارت زیر بهتر نیست؟
گیر عجب شرکت نفهمی افتادما
پارسی را پاس بداریم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barca - 08 مهر ۱۳۹۵ ۰۲:۵۷ ق.ظ
ساعت ۲ باشه خوابتم بیاد ماستم خورده باشی کد هم بزنی....
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - jazana - 08 مهر ۱۳۹۵ ۰۳:۰۳ ق.ظ
(۰۸ مهر ۱۳۹۵ ۰۲:۴۹ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: (08 مهر ۱۳۹۵ ۰۲:۰۷ ق.ظ)jazana نوشته شده توسط: عجب گیر شرکت نفهمی افتادماا
به نظر شما عبارت زیر بهتر نیست؟
گیر عجب شرکت نفهمی افتادما
پارسی را پاس بداریم.
فارسی من خیلی ضعیفه و همیشه جای ارکان و اجزای جمله رو قاطی پاطی می کنم.
گیر عجب شرکت نفهمی افتادماا
آره بهتره.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Behnam - ۰۸ مهر ۱۳۹۵ ۰۳:۰۵ ق.ظ
(۰۸ مهر ۱۳۹۵ ۱۲:۱۹ ق.ظ)khayyam نوشته شده توسط: البته اونی که باید گوگولی می گفت گفت دیگه مهم نیست
پس نظر بد رووت داشته، قایم شو
(۰۸ مهر ۱۳۹۵ ۰۲:۴۹ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: (08 مهر ۱۳۹۵ ۰۲:۰۷ ق.ظ)jazana نوشته شده توسط: عجب گیر شرکت نفهمی افتادماا
به نظر شما عبارت زیر بهتر نیست؟
گیر عجب شرکت نفهمی افتادما
پارسی را پاس بداریم.
بستگی به منظور نویسنده داره، اگه "عجب" وابستهی پیشین (از نوع صفت تعجب) برای شرکت باشه، اون موقع باید گفت "گیر عجب شرکت نفهمی افتادما".
اما اگه "عجب"، صفت تعجبی از نوع وابستهی پیشین برای "گیر" باشه، اون موقع جمله درست هست، مثلاً "عجب گیری افتادما" یه جملهی متداول هست که به جای "گیر عجیبی افتادم" استفاده میشه. اینجا هم "عجب گیری افتادم" تبدیل به "عجب گیرِ یک شرکت نفهم افتادم" شده.
(۰۸ مهر ۱۳۹۵ ۰۳:۰۳ ق.ظ)jazana نوشته شده توسط: فارسی من خیلی ضعیفه و همیشه جای ارکان و اجزای جمله رو قاطی پاطی می کنم.
گیر عجب شرکت نفهمی افتادماا
آره بهتره.
آقا دو دقیقه دندون روی جیگر میذاشتی من توجیه کرده بودم
------------
راستی بلک آواتارت من رو یاد یه چیزی میندازه که گمون نکنم طالب باشی بدونی
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - jazana - 08 مهر ۱۳۹۵ ۰۳:۱۶ ق.ظ
(۰۸ مهر ۱۳۹۵ ۰۳:۰۵ ق.ظ)Behnam نوشته شده توسط: بستگی به منظور نویسنده داره، اگه "عجب" وابستهی پیشین (از نوع صفت تعجب) برای شرکت باشه، اون موقع باید گفت "گیر عجب شرکت نفهمی افتادما".
اما اگه "عجب"، صفت تعجبی از نوع وابستهی پیشین برای "گیر" باشه، اون موقع جمله درست هست، مثلاً "عجب گیری افتادما" یه جملهی متداول هست که به جای "گیر عجیبی افتادم" استفاده میشه. اینجا هم "عجب گیری افتادم" تبدیل به "عجب گیرِ یک شرکت نفهم افتادم" شده.
آقا دو دقیقه دندون روی جیگر میذاشتی من توجیه کرده بودم
wow
مرسی ادبیات فارسی، وابسته پیشین!!
آره آره منم منظورم همون بود، حرفمو پس گرفتم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Behnam - ۰۸ مهر ۱۳۹۵ ۰۳:۲۲ ق.ظ
(۰۸ مهر ۱۳۹۵ ۰۳:۱۶ ق.ظ)jazana نوشته شده توسط: wow
مرسی ادبیات فارسی، وابسته پیشین!!
آره آره منم منظورم همون بود، حرفمو پس گرفتم
ای بابا من هر سه ماه یه بار باید یادآوری کنم که ادبیات و عربی رو ۹۵ زده بودم؟ خب بابامجان یه جا یادداشت کنید یادتون نره دیگه، از دست شما جوونا تـُف هم به ریا
|