موفقها نمیشمرند! - نسخهی قابل چاپ |
موفقها نمیشمرند! - good-wishes - 13 آذر ۱۳۹۲ ۰۹:۲۳ ب.ظ
فرزند بزرگجثه و تنومندی حرمت مادر پیرش را رعایت نمیکرد. زن همسایه او را دید و گفت: «کاش میدانستی مادرت تو را وقتی هنوز معنای دنیا و دنیاداری را نمیدانستی، نه ماه تمام درون بطن خویش به اینسو و آنسو برد و دردهای بیشماری برای حمل تو متحمل شد! کاش لااقل قدر آن نه ماه را میدانستی.» پسر با بیادبی خروشید که: «اگر منت این است، بگویید مستخدمی استخدام کنم تا این مادر پیر را نه ماه بر دوش خود حمل کند تا بیحساب شویم!» مادر پیر که این جمله را شنید با لبخند به زن همسایه گفت: «اشتباه شمردی! در آن نه ماه هزاران هزار عشق و امید و انتظار وجود داشت که همه اعداد عالم برای شمردنش کمند. وقتی ایام بارداری را با عدد سادهای مثل «نه ماه» خلاصه میکنی باید هم انتظار جوابی اینچنین داشته باشی! خطای این پسر هم این است که همه چیز را شمردنی حساب میکند؛ در حالیکه فقط بخش کوچکی از زندگی، آن هم در مواقعی خاص قابل شمارش است و عمده زندگی بر اساس پدیدههایی استوار است که هرگز به شمارش در نمیآیند.» مدیری که زحمت بیدریغ و شوق و از خودگذشتگی کارمندان نمونهاش را با عدد میشمرد، از این نکته کلیدی غافل است که به محض ورود اعداد به میدان، خود جناب مدیر هم از سوی کارمندان به شکل قابلشمارش درمیآید و جذابیت و عظمتش را از دست میدهد. کسی که فداکاری بزرگی انجام داده است، وقتی با رقم و اعداد بهاستقبال زحمتش میرود، دیگر دستودلش به کار نمیرود. او حواسش سمت اعداد میرود و به خود میگوید وقتی اینها فقط بلدند بشمرند، چرا باید اعدادی بیش از توان شمردنشان را در اختیارشان قرار دهم!؟ به زبان ساده آن مدیر به محض شمارشی کردن تلاش کارمندانش، کیفیت کار را از دست میدهد و شمارش معکوس حیات مجموعهاش شروع میشود. جواب چیزهای غیرقابلشمارش را باید با چیزهای همردیف آن یعنی هدایای غیرقابلشمارش پس داد. وقتی کسی به ما عشق میورزد و با خلوص دل و یکرنگی به ما محبت میکند، یادمان باشد که باید با احترام و محبت جوابشان داد. فریب و ریا و بیاحترامی و خشونت زمانی مد شد و طرفدار پیدا کرد که طریق شمردن و حسابگری جای مرام یکدلی و دوستی را گرفت. بهمحض شمردنی کردن هر حالت کیفی و معادلسازی آن با ریال و دلار و سکه، دیگر آن کیفیت در سطح عالی ظاهر نمیشود و رخ نشان نمیدهد. خیلیها معتقدند که درست از همان روزی که مهریهها با تومان و سکه تعریف شدند، عشقهای واقعی از بین رفتند و پیوندهای معاملهای شکل گرفتند. درست از همان ایامی که نمره ملاک هوش و زرنگی شد، تعداد نوابغ و افراد مستعد در مدارس رو به کاهش نهاد و از همان وقتی که تعداد سالهای عمر، ملاک دانایی و دانشمندی قرار گرفت جوانهای خردمند خود را کنار کشیدند و علم و دانش کهنه و غریب ماند. موفقها کسانی را که همهچیز را شمردنی میکنند، جدی نمیگیرند. آنها خوب میدانند بهترین چیزهای زندگی ناشمردنی و کمیتناپذیرند. کمیسازی مقولههای کیفی بلایی است که میتواند همه دستاوردهای بینظیر زندگی را متلاشی کند. باید فهمید که حقوق بازنشستگی هر چقدر هم که زیاد باشد، باز جبران عشق و علاقه و تلاش مخلصانه سیساله یک کارمند فداکار را جبران نمیکند. باید درک کرد وقتی برای مادر یا پدر پیر و ازکارافتاده خود کارگری اجیر میکنید و مبلغی را برای آنها کنار میگذارید، اینکار و مبلغ، حتی ذرهای از آن همه سال ایثار و فداکاری بیچشمداشت آنها را جبران نمیکند. کسی که مفاهیم کیفی مانند عشق و محبت و دوستی و تلاش و خلاقیت را با معیارهای کمی و شمارشی محک میزند، در واقع، هم نمیداند چه میکند و هم ندانسته آن مفاهیم والا را بیارج و قرب میسازد. موفقها شمردن بلد نیستند. دوست هم ندارند بلد باشند. بینهایت بار هم که زمین بخورند باز بلند میشوند و به سمت هدفی که به آن عشق میورزند حرکت میکنند. یک موفق را با نمایش دفعات زمین خوردنش نمیتوان از تلاش ناامید کرد. حتی اگر تعداد افراد مخالف به اندازه همه مردمان روی کره زمین باشد، افراد موفق به همانچیزی که یقین دارند، با جدیت ادامه میدهند. برادران رایت با همین قاعده هواپیما ساختند و کشورهای ضعیف با همین نگاه توانستند بیاعتنا به تعداد سربازان و سلاحهای دشمن به امپراتوریهای بزرگ تبدیل شوند. برعکس امپراتوریهای بزرگ هم زمانی به سمت متلاشی شدن و نابودی قدم برداشتند که معیارهای برجسته کیفی جامعه خود را کمی و شمارشی کردند و افراد به شمردن مشغول شدند. به عدد کشیدن و امتیازبندی کردن چیزهایی که ذاتا غیرقابلشمارشاند، خطایی است که موفقها هرگز مرتکب نمیشوند. منبع : مجله موفقیت |