تالار گفتمان مانشت
سوالات عجیب و غریب ۲ - نسخه‌ی قابل چاپ

سوالات عجیب و غریب ۲ - mahdikoochooloo - 01 اسفند ۱۳۸۹ ۰۸:۵۰ ب.ظ

به نام خدا
خیلی‌ها دارن میان بالا اما نمی دونن چرا.
شما از زندگیتون چی می خواید؟ چی شما رو راضی می کنه
دوم اینکه فکر می کنید این همه طراحی الگریتم می خونید قراره چکاره بشید؟ آیا به این فکر کردید.
یعنی هدفت چیه؟
هر کی یک چیز بگه تا ببینیم خدا چی می خواد.

RE: سوالات عجیب و قریب ۲ - sal_dovomi - 02 اسفند ۱۳۸۹ ۰۱:۲۶ ق.ظ

اگه نظر منو بخاین به نظرم غریب درستهTongue

RE: سوالات عجیب و قریب ۲ - ۱qazxsw2 - 02 اسفند ۱۳۸۹ ۰۲:۱۰ ق.ظ

به نظر من تصمیمت رو بگیر و یکیو انتخاب کن
۱/یا از درس خوندن خوشت میاد حاضری وقت و انرژیتو بذاری روش و با این وضعیت ناعادلانه کنکور کنار اومدی
۲/یا از درس متنفری و . . .
در حالت اول کنکور ارشدو پیشنهاد میکنم
در حالت دوم کتاب Rich Dad, Poor Dad Big Grin

سوالات عجیب و قریب ۲ - javadjj - 02 اسفند ۱۳۸۹ ۰۲:۲۱ ق.ظ

من از زندگی فقط توانایی علمی میخوام و که متاسفانه سد بزرگی مثل کنکور ارشد هستش و نمیتونم به افراد خبره این رشته دسترسی داشته باشم.
به هر حال ما هم بعنوان کامپیوتری‌ها باید گوشه ای از این علم رو بگیریم
اینکه خیلی‌ها تو این رشته از این سوالات(دوم اینکه فکر می کنید این همه طراحی الگریتم می خونید قراره چکاره بشید؟ )براشون پیش میاد به نظر من عدم توانایی اونها در این رشته هستش خود من زمانی قدر این دروس رو میدونم که مثلا یه پروژه واسه بیرون مینویسم و واقعا میبینم یه الگوریتم طراحی کردم و یا از مباحث قبلی استفاده کردم.ما اگه قرار باشه واقعا از دیدگاه عملی به این رشته نگاه کنیم این مباحث همه فرا کاربرد داره.
یه بار یک دانشجوی کامپیوتر به من گفت شبکه به چه درد ما میخوره؟گفتم دنیا داره رو شبکه میچرخه حالا این میگه شبکه به چه دردر ما میخوره.شخصا بنده شکی از مشکلات اصلی این رشته در کشور عدم فعالیت های عملی دانشجوهاش میدونم و نمیدونم چرا همیشه هم در حال نالیدن از این رشته نازنین هستند.
هدف من یکی هوش مصنوعی و طراحی و کنترل سامانه های هوشمند در صنعت کشورمون هستش همین.

RE: سوالات عجیب و قریب ۲ - Fardad-A - 02 اسفند ۱۳۸۹ ۰۷:۳۷ ب.ظ

(۰۲ اسفند ۱۳۸۹ ۰۱:۲۶ ق.ظ)sal_dovomi نوشته شده توسط:  اگه نظر منو بخاین به نظرم غریب درستهTongue

از دوستان عزیزم خواهش میکنم یه کمی در نوشتن موضوعات و املاء کلمات دقت بیشتری کنند. خدای ناکرده دیگران حمل بر چیزی نکنند.

RE: سوالات عجیب و قریب ۲ - sal_dovomi - 03 اسفند ۱۳۸۹ ۱۲:۵۴ ق.ظ

(۰۲ اسفند ۱۳۸۹ ۰۷:۳۷ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  
(02 اسفند ۱۳۸۹ ۰۱:۲۶ ق.ظ)sal_dovomi نوشته شده توسط:  اگه نظر منو بخاین به نظرم غریب درستهTongue

از دوستان عزیزم خواهش میکنم یه کمی در نوشتن موضوعات و املاء کلمات دقت بیشتری کنند. خدای ناکرده دیگران حمل بر چیزی نکنند.
بنده فقط خواستم اشتباه دوستمون رو با شوخی گوشزدکنم واصلاهم منظور خاصی نداشتم ولی بااین صحبت شما اگر دوستمون هم ناراحت نشده باشن،حالادیگه شدن!من از مدیران گروه خواهش میکنم یه کم در بیان جملاتشون بیشتر دقت کنن!!!
(۰۲ اسفند ۱۳۸۹ ۰۷:۳۷ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  
(02 اسفند ۱۳۸۹ ۰۱:۲۶ ق.ظ)sal_dovomi نوشته شده توسط:  اگه نظر منو بخاین به نظرم غریب درستهTongue

از دوستان عزیزم خواهش میکنم یه کمی در نوشتن موضوعات و املاء کلمات دقت بیشتری کنند. خدای ناکرده دیگران حمل بر چیزی نکنند.
بنده فقط خواستم اشتباه دوستمون رو با شوخی گوشزدکنم واصلاهم منظور خاصی نداشتم ولی بااین صحبت شما اگر دوستمون هم ناراحت نشده باشن،حالادیگه شدن!من از مدیران گروه خواهش میکنم یه کم در بیان جملاتشون بیشتر دقت کنن!!!

سوالات عجیب و غریب ۲ - Maryam-X - 03 اسفند ۱۳۸۹ ۰۱:۲۸ ق.ظ

به نظر من درس خوندن و پیشرفت علمی می تونه خیلی خوب باشه.حداقل شاید برای من که درس را فقط از روی علاقه می خونم.و از روی قریحه‌ی برای ارشد خوندم.

ولی بازم احساس می کنم که برای رسیدن به این هدف علمی مون داریم تاوان سنگینی می دهیم.!و خیلی از چیز‌ها را زیر پا گذاشتیم.خیلی از برنامه های مهم زندگی که باید هرکدوم در زمان خودشون شکل بگیرند تا زیبایی خودشون رو نشون بدهند قربانی تحصیل علم شدند.
بدی رشته های مهندسی اینه که وقتی واردش شدی فقط باید درس بخونی و فرصت هیچ فعالیت غیر علمی دیگه ای در کنارش نیست.
یه وقتی سرت رو بلند می کنی و می بینی که تمام جوونی و عمرت رفته و جز یک مدرک علمی چیز دیگه ای از این دوران به دست نیاوردی.درسته پیشرفت کردیم ولی پیشرفت در یک بعد نه تنها سودی نداره می تونه زیان آور هم باشه.


آخرین باری که به یکی از هنرهای مورد علاقتون پرداختید کی بوده؟

RE: سوالات عجیب و غریب ۲ - mehr.iman - 03 اسفند ۱۳۸۹ ۰۱:۴۷ ب.ظ

(۰۳ اسفند ۱۳۸۹ ۰۱:۲۸ ق.ظ)Maryam-X نوشته شده توسط:  به نظر من درس خوندن و پیشرفت علمی می تونه خیلی خوب باشه.حداقل شاید برای من که درس را فقط از روی علاقه می خونم.و از روی قریحه‌ی برای ارشد خوندم.
ولی بازم احساس می کنم که برای رسیدن به این هدف علمی مون داریم تاوان سنگینی می دهیم.!و خیلی از چیز‌ها را زیر پا گذاشتیم.خیلی از برنامه های مهم زندگی که باید هرکدوم در زمان خودشون شکل بگیرند تا زیبایی خودشون رو نشون بدهند قربانی تحصیل علم شدند.
بدی رشته های مهندسی اینه که وقتی واردش شدی فقط باید درس بخونی و فرصت هیچ فعالیت غیر علمی دیگه ای در کنارش نیست.
یه وقتی سرت رو بلند می کنی و می بینی که تمام جوونی و عمرت رفته و جز یک مدرک علمی چیز دیگه ای از این دوران به دست نیاوردی.درسته پیشرفت کردیم ولی پیشرفت در یک بعد نه تنها سودی نداره می تونه زیان آور هم باشه.
آخرین باری که به یکی از هنرهای مورد علاقتون پرداختید کی بوده؟
حرفهای شمارو تا حدودی قبول دارم،میدونید من به یه اصلی تو زندگی اعتقاد دارم اونم اینه که اگه کسی میخواد یه چیزی یا چیزایی به دست بیاره باید یه چیزی یا چیزایی رو از دست بده،یعنی هزینشو بپردازه.
ما در حال حاضر که تو اوج جوونی هستیم و میتونیم عشق دنیا رو کنیم داریم درس میخونیم اونم از نوع کنکور و ارشد(یعنی یه جورایی ریسک)،برای اینکه آینده خوبی داشته باشیم یعنی داریم هزینه آینده خوب داشتنو میپردازیم.
من فک کنم یه تاپیک دیگه ای بود که در این مورد صحبت کرده بودن دوستان،این بحث خیلی مفصله.
خودم به شخصه قبول دارم برای این کنکوری که دادم خیلی زحمت نکشیدم(نسبت به سایر دوستان که از تابستون و بعضا از بهار شروع کرده بودن)،من از اواخر مهر شروع کرده بودم و تازه دیپلمم هم فنی بود یعنی باید هزینه بیشتری پرداخت میکردم نسبت به سایر افرادی که تو دانشگاههای معتبر درس خوندن و تو کارشناسیشون خوب درس خوندن(مثه من شب امتحانی و اهل خوشگذرونی نبودن)،که خوب پرداخت نکردم،ولی سعی می کنم تا کنکور آزاد مابه التفاوتشو بریزم به حساب سنجش!
البته این هزینه دیگه اونقدم زیاد نیست که "وقتی سرت رو بلند می کنی و می بینی که تمام جوونی و عمرت رفته و جز یک مدرک علمی چیز دیگه ای از این دوران به دست نیاوردی"
کافیه از این سد کنکور رد بشیم،دوباره برمیگردیم به زندگی!(خود من که تو دوره کارشناسیم نهایت کیفو کردم! مخصوصا ترم یک ناپیوسته که شمال بودم)
آخرین باری هم که به هنرهای مورد علاقم پرداختم تا قبل مهر ماه امسال بود! اما همش به خاطر این بود که همونطور که گفتم تو دوره کارشناسیم زیاد فعال نبودم وگرنه مصاحبه های این رتبه برترا رو که میخونین میگن ما روزی ۶_۵ ساعت درس میخوندیم و به همه کارای دیگمونم میرسیدیم رتبشونم خیلی خوب شده.

سوالات عجیب و غریب ۲ - Maryam-X - 03 اسفند ۱۳۸۹ ۱۱:۰۷ ب.ظ

منم تا حدی حر فهای شما را قبول دارم.....
ولی این جا چند تا سوال مهم پیش میاد:
بعضی‌ها میگن زحمت خوندن کنکور را می کشیم و از جوونیمون می گذریم تا آینده‌ی خوبی داشته باشیم.
اما....
مطمئنیم که این مدرک فوق لیسانس برای ما آینده‌ی بهتری را رقم می زند؟؟؟؟
مسئله اینجاست که می ترسم خودمون رو بکشیم تا به یه جایی برسیم ولی وقتی رسیدیم متوجه بشیم که این،اون چیزی که فکرشو می کردیم نبوده و به اون چیزی که انتظارش رو می کشیدیم نرسیدیم.
مصداق همون جمله‌ی معروفه که:
ما تمام لحظات زندگیمونو رو برای رسیدن به خوشبختی یکی پس از دیگری می گذرونیم ولی در نهایت متوجه میشیم که خوشبختی همون لحظه هایی بوده که از دستشون دادیم.!

سوالات عجیب و غریب ۲ - samanium - 04 اسفند ۱۳۸۹ ۱۲:۴۴ ب.ظ

ما از پنجره وارد این رشته شدیم, موندیم که مهندس بشیم یا متفکر‌، از طرفی یه مهندس خوب باید تکنیک‌ها رو بگیره اونا رو بکار ببنده و چاشنی خلاقیت بهشون بده از کارش لذت ببره و با مهندسین دیگه که با هم توو یه گروهند تعامل خوبی داشته باشه و از زاویه دیگه اونکه میخواد فکر کنه دیرتر به جواب میرسه و حرکتش نا منظم و سریع نیست ،گام هاش سنگین تره و چالش هایی که میخواد حل کنه عمیق‌تر هست مث "تیم برنزلی" که هم اونو خالق وب میدونن هم پس از سالها فکر کردن ایده وب معنایی از ایشونه‌، گام های بلند و انقلاب های عمیق در این رشته،ما باید چند تا فدایی داشته باشیم تا بقیه از این منابع فداکاری و از خود گذشتگی در طی نسلها راه رو ادامه بدند....
تووی محل تولد مهندسی کامپیوتر هم آنقدر پیشرفت‌ها سریع میگذرن که پذیرفتن باریک شدن توو یه موضوع خاص رو و بهش عاملند!
هر کدوم از ما توانمندیم ولی کافی نیست باید مسیر دقیق مشخص بشه
دقیقتر از کدی که حتی نباید " ; " ازش جا بیفته !

RE: سوالات عجیب و غریب ۲ - Helmaa - 05 اسفند ۱۳۸۹ ۱۲:۱۹ ب.ظ

"ایجاد تعادل بین ارضای تمام نیازهایمان،یکی از اصول بزرگ زندگیست.حتی وقتی که نیازی در اولویتی بالاتر از همه قرار می گیرد.باید بقیه نیازها را با درجات متفاوتی ارضا نماییم.این فرآیند،وقتی که بدانیم دنبال چه چیزی هستیم و از نیازهایمان مطلع باشیم ،آسان‌تر صورت می گیرد.
برطرف ساختن نیازهای آشکارمان به طور متعادل ،شبیه به یک عمل شعبده بازیست ،که نمایش دهنده در آن باید نه بشقاب را روی میله بچرخاند.شعبده باز با چرخاندن اولین بشقاب،کار را آغاز می کند.تا وقتی که این بشقاب در حال چرخش روی میله است،متعادل باقی میماند،اما اگر از چرخش باز بایستد،بالافاصله سقوط می کند.بعد از چرخاندن اولین بشقاب بازیگر به طرف دومین بشقاب رفته و آن را به چرخش در می آورد.قبل از چرخاندن سومین بشقاب ،باید بشقاب اول را دوباره بچرخاند،تا متعادل بماند و الی آخر تا بشقاب نهم و میتواند با این کار هر نه بشقاب را در حال چرخش ببیند واگر بشقابی شروع به لنگ زدن کرد آن را قدری می چرخانیم و به این ترتیب همگی متعادل می مانند و جمعیت تماشاچی شروع به تشویق می کند.
این متعادل سازی چالشیست که همه ما در زندگی با آن روبرو هستیم.متعادل نگه داشتن همه بشقابهای زندگی باعث می شود که به راحتی ،در کار ،در ارتباط با دیگران ،و در ایجاد سلامتی شاهد معجزات عملی باشیم.با اینکه همه همان نه بشقاب را دارند،باید به خاطر داشته باشیم که هر فردی در نوع خود بی نظیر است،و دارای بشقابهایی با اندازه متفاوت است."
در پاسخ به مریم خانم، اینها خلاصه ای از فصل طبیعت متعادل از کتاب معجزات شفابخش مریخی و ونوسی بودش.
من خودم هم تا حالا همینطوری بودم مثل شما فقط یک طرفه رشد کردم چون به تحصیل علاقه زیادی دارم ولی خوب که نگاه کنیم می بینیم که بعد از فارغ التحصیلی تو هر مقطعی علم ما یک ماه آپدیت هست و سریعا باید به دنباله یادگیری مطالب جدید باشیم و این روند همواره ادامه داره .
پس بیاید به یه نتیجه کلی برسیم که از این به بعد متعادل‌تر باشیم و از همه جنبه های زندگی لذت ببریم.
من که یاد نگرفتم و دارم سعیمو میکنم دوستانی که بلدن تجربیات مفیدشون رو در اختیار بقیه بگذارند .

سوالات عجیب و غریب ۲ - Maryam-X - 06 اسفند ۱۳۸۹ ۱۲:۱۱ ق.ظ

مرسی از صحبتاتون
ولی واقعا سخته بدست آوردن تعادل....
پیشنهاد دوستان برای رسیدن به این هدف چیه؟