تالار گفتمان مانشت
روزنوشت های محمد تنهایی - نسخه‌ی قابل چاپ

صفحه‌ها: ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴
روزنوشت های محمد تنهایی - admin - 04 آبان ۱۳۸۹ ۰۲:۴۲ ب.ظ

این روزها یه خورده پریشانم. فکر می کنم همش به خاطر این بسته مانشت باشه. دیشب که تمام وقتم رو واسه طراحی افزونه گذاشتم و کارهایی از این دست. امروز هم یه جورایی درگیرش بودم.
آدم بعضی وقتها یه کارایی می کنه که فقط دردسر می شه واسش. مثل همین بسته مانشت!!
ان شا الله کمک کنه به دوستان این بسته.

تصمیم گرفتم که ارسال بسته رو در یه سری milestone که از قبل معلوم شده انجام بدم. واسه همین اولین مهلت ارسال روز یکشنبه هفته آینده ۸ آبان خواهد بود.

احساس می کنم سرم درد گرفته

روزنوشت های محمد تنهایی - hanif - 05 آبان ۱۳۸۹ ۱۲:۰۹ ب.ظ

دکتر شما تمام ما رو شرمنده کردین واقعا نمی تونم با کلمات از شما تشکر کنم تو این روز گار دیگه کسی پیدا نمیشه که بدون چشم داشت مالی کاری انجام بده(شاید هم حق دارن) ولی این کاری که شما انجام دادین و بدون چشم داشت مالی خودتون رو برای کسایی به زحمت انداختین که حتی یک بار از نزدیک ندیدینشون خیلی بزرگه امیدوارم که یه روز( چه ارشد قبول شدم و چه نشدم) بیام و حضوری ازتون تشکر کنم.

RE: روزنوشت های محمد تنهایی - ramzi - 05 آبان ۱۳۸۹ ۰۷:۳۴ ب.ظ

سلام آقای تنهایی امیدوارم حالتون حالا دیگه خوب خوب باشه وواقعاً خسته نباشید.امیدوارم خدا به خاطر این کارهای خوبتون که خیرتون به بنده های دیگش می رسه به خاطر همه اینها همیشه شما وخانواده محترمتون را در پناه پر مهر خودش حفظ کند.
امیدوارم همیشه موفق باشید لذت این سختی‌ها ودرد سرها به دعاهای خیر وپاداشی است که خدا میده

روزنوشت های محمد تنهایی - admin - 05 آبان ۱۳۸۹ ۰۷:۴۵ ب.ظ

ممنونم از دوستان.

امروز اولین جلسه کلاسم با بچه های کارشناسی بود. خیلی از بچه‌ها ترم اولی هست که میان دانشگاه. واقعاً لذت می بردم از درس دادن بهشون. خیلی حس لذت بخش و زیبایی بود. انگار بعد از کلاس انرژی هام واسه ادامه چند برابر شده. انگار دوباره برگشتم به دوران کارشناسی خودم.
امروز حس کردم که بهترین کاری که بلدم درس دادن به بچه هاست. کاری که واقعاً علاقه بهش دارم. بخصوص درس دادن به بچه های ورودی جدید. اون هم از نوع نخبه شریفی Smile خیلی خوب بود.
امروز محتوای بسته هم نهایی شد و سه دی وی دی با هر سختی ای که بود آماده شد و برای دوستی که باهاش بر سر ارسال توافق شده فرستاده شد. نهایتاً تا یکشنبه وقت ثبت نام داریم و بعد از اون بسته ارسال می شه( نوبت اول) نوبتهای بعدی بسته به صورت هفتگی ارسال می شه.

RE: روزنوشت های محمد تنهایی - arshad91 - 11 آبان ۱۳۸۹ ۰۲:۰۲ ق.ظ

RolleyesAngel
امیدوارم تا اخر همین انرژی داشته باشید

روزنوشت های محمد تنهایی - admin - 11 آبان ۱۳۸۹ ۰۲:۵۱ ق.ظ

متاسفانه DVD-1 به هر دلیلی خراب شده بود و اون شخصی که قراره ارسالها رو انجام بده باهاش به مشکل برخورده بود. امروز مجبور شدم که کل DVD-1 رو روی مدیافایر آپلود کنم. یک روز کامل من با همین کار تموم شد!. اگه خدا بخواد از فردا ارسالها انجام می شه. توی توزیع این بسته هر نوع دردسری که بگین چشیدم.

کاش یکی بود کمکم می کرد!! Smile

روزنوشت های محمد تنهایی - admin - 15 آبان ۱۳۸۹ ۰۳:۳۸ ب.ظ

این dvd هم فیلمی شده واسه خودش. این پسره تازه امروز می خواد بسته‌ها رو ارسال کنه!!!!!
خلاصه حسابی ضایع شدیم جلوی خلق الله.
فردا پس فردا به جرم کلاهبرداری دستگیر نشیم خوبه.

روزنوشت های محمد تنهایی - ROZA - 15 آبان ۱۳۸۹ ۰۸:۴۷ ب.ظ

بابا به این آقا می گن یه بیخیال حسابی !!!
نگفته ملت منتظر این بسته‌ها هستن؟؟؟
ولی خب نتیجه کارش اینه که مانشت دیگه از این جور سفارشها بهش نمی ده.
نترس برادر تنهایی سند جور میکنیم میاریمت بیرون!!!!هر چند بچه‌ها اونقدر با معرفت هستد که این کارو نکنن.
حالا می فهمیم که باید بچسبیم به همون کتابهایی که ازشون فراری هستیم.

روزنوشت های محمد تنهایی - admin - 16 آبان ۱۳۸۹ ۰۱:۲۲ ق.ظ

البته نکته مفید این تاخیر اینه که دل به بسته و بی کمپلکس و ویتامین نبندین. هر کاری تا زحمتش رو نکشید به نتیجه نمی رسه. گویا بسته دیگه ارسال شده و ان شا الله تا ۳ روز آینده در خدمت شماست.

این دوستی که قرار بود بفرسته کلاً کارهای جالبی کرده بود. به عنوان نمونه اصرار بر ارسال همه افراد با هم‌: من این آخرها روزانه براش می فرستادم افراد جدید رو و ایشون هم لطف کردن و همه رو جمع کردن با هم بفرستند Smile چه سفارش ۱۰ روز قبل و چه سفارش دیشب با هم ارسال شده!!

امروز روز خیل خوبی بود. صبح بد از خواب پا شده بودم و حاصل این بد از خواب پا شدن گیر دادن به زبان های فرمال بود!! تا ساعت ۱۲:۳۰ با دکتر میریان بحث‌ها طول کشید و نهایتاً به این نتیجه رسیدیم که باید کارهای بیشتری روی این زمینه انجام بشه Smile)
خبر بعدی بیرون کشیدن دانشگاه شریف از پروژه مالیاتی بود که در نوع خودش یه شوک محسوب می شد.
عصر هم یه سر پیش بچه های دکتر کسایی رفتم تا در مورد گرافیک و پردازش تصویر محاوره ای داشته باشیم که عمق فاجعه رو درک کردم و برگشتم خونه امون. (عمق فاجعه چیه؟؟)
هی، یادش به خیر!؟؟

روزنوشت های محمد تنهایی - admin - 18 آبان ۱۳۸۹ ۰۳:۲۸ ب.ظ

خدا رو شکر که بسته‌ها گروه گروه داره به دست مشتاقان می رسه، این بسته چیزی در حد ۳۰ درصد مطلوبیات من بود و من واقعاً محدودیتهای زیادی واسه کار کردن روش داشتم. کاش می شد بعد از کنکور یه گروه بسته تشکیل بدیم که مدتی روی بسته کار می کردن و یه چیز عالی تهیه می کردیم، مثلاً جزوه های خوب تایپ می شد، منابع مفید انگلیسی رو جمع آوری می کردیم، اسلاید می ساختیم و ...

شاید این گروه یه روزی تشکیل بشه، شاید هم بشه خرج هایی که واسه بسته می شه رو از محل در آمدهاش تامین کرد. همه این‌ها فعلاً رویاست Smile و هدف نهایی مانشت احقاق رویاهای قشنگه Smile

RE: روزنوشت های محمد تنهایی - hanif - 19 آبان ۱۳۸۹ ۱۲:۳۸ ب.ظ

(۱۸ آبان ۱۳۸۹ ۰۳:۲۸ ب.ظ)admin نوشته شده توسط:  خدا رو شکر که بسته‌ها گروه گروه داره به دست مشتاقان می رسه، این بسته چیزی در حد ۳۰ درصد مطلوبیات من بود و من واقعاً محدودیتهای زیادی واسه کار کردن روش داشتم. کاش می شد بعد از کنکور یه گروه بسته تشکیل بدیم که مدتی روی بسته کار می کردن و یه چیز عالی تهیه می کردیم، مثلاً جزوه های خوب تایپ می شد، منابع مفید انگلیسی رو جمع آوری می کردیم، اسلاید می ساختیم و ...

شاید این گروه یه روزی تشکیل بشه، شاید هم بشه خرج هایی که واسه بسته می شه رو از محل در آمدهاش تامین کرد. همه این‌ها فعلاً رویاست Smile و هدف نهایی مانشت احقاق رویاهای قشنگه Smile

دکتر من از همین الان موافق و امادگی خودم رو برا گروه بسته بعد از کنکور اعلام می کنم
(اینم در حد شایعه در نظر بگیرین‌: با یکی از دوستام در مورد طراحی Interface صحبت کردم اگه موافقت کنه خیلی خوب میشه)

روزنوشت های محمد تنهایی - admin - 19 آبان ۱۳۸۹ ۰۲:۴۳ ب.ظ

توی نوشتن اینترفیس کسی نمی تونه روی دست خودم بیاد، شاید تا سال دیگه وقتش بشه و یه اینترفیس عالی براش تهیه کنیم. ان شا الله.

روزنوشت های محمد تنهایی - javadjj - 19 آبان ۱۳۸۹ ۰۶:۳۴ ب.ظ

من خودم اماده همکاری زیاد بعد از قبولی تاکید میکنم بعد از قبولی هستم

روزنوشت های محمد تنهایی - hanif - 20 آبان ۱۳۸۹ ۰۱:۱۳ ق.ظ

دکتر این رو درست میکنیم تا سال بعد با همین میدیم خوبه؟

روزنوشت های محمد تنهایی - admin - 20 آبان ۱۳۸۹ ۰۴:۱۲ ق.ظ

خدایا، در دل شبهای تنهایی، تنها تویی که ماوای منی، در این زمانه غریب، در زمانه پر از آلودگی، تنها تویی که توان داری دل بی قرار مرا آرام نمایی، یاد شبهای تنهایی به خیر، پر از خاطرات.
مگر دل بی قرار من چه کم داشت، آواره شهر و بیابان شدم، برای رسیدن به هیچ. خدایا چرا در این زمانه عجیب هر چه بیشتر می گردم غریب‌تر می شوم؟ من را چه شده که از خود بی خود شده ام، مگر من همانی نبودم که زمانی دل تنگ تو بودم؟ مگر نه اینکه بنده ای نا خلف بودم، چه شده که حسرت آن دوران را می خورم؟
یاد شبهای درد و دل به خیر، زمانی که اشک بهایی داشت، بهایی که تنها تو می دانی. چه شد آن رود خروشان؟ آن بید لرزان؟ شد بید خروشان و رود لرزان؟ آن رود خروشان خشک شد؟
خدایا توان عشق اینقدر سنگین است؟