تالار گفتمان مانشت
خدا نگهدار - نسخه‌ی قابل چاپ

صفحه‌ها: ۱ ۲ ۳ ۴ ۵
خدا نگهدار - موج - ۱۵ فروردین ۱۳۹۰ ۰۸:۴۹ ب.ظ

همین که پسرا باید نه شنیدن رو تحمل کنن و دخترا فقط زحمت نه گفتن رو
همین که با حقوقای کمتر اومدین و هر جا میرسه میگن خانوم استخدام میکنن
همین که وقتی سر کلاس میشینین و پسرا کم باشن استاد پسرا رو بلند میکنه که جلو بشینن ولی مگه جرات میکنه به شما حرفی بزنه موقعی هم که بری سینما پسرای مجرد رو بلند میکنن میگن اون طرف بشین!!
همین که تمام خرج و مسئولیت اصلی زندگی با مرداست
همین که تقریبا توی یه سن میریم دانشگاه و ما ازدواج کردن دخترامون رو میبینیم و خودمون باید حالمون گرفته باشه تا بعد دانشگاه‌، سربازی‌، چند سال دنبال کار رفتن و اگه کار خوبی گیر بیاریم شاید یکی دختر بهمون بده
باور کن ارزوم بود که حق خواستگاری با دخترا بود
همین که یه سال و نیم از بهترین سالای زندگی رو میریم سربازی
و ....

خدا نگهدار - ملیکا - ۱۵ فروردین ۱۳۹۰ ۰۹:۵۳ ب.ظ

تساوی زن و مرد
ما به مردها گفتیم: می خواهیم مثل شما باشیم. مردها گفتند: حالا که این قدر اصرار می کنید، قبول‌! و ما نفهمیدیم چه شد که مردها ناگهان این قدر مهربان شدند.
وقتی به خود آمدیم، عین آن‌ها شده بودیم. کیف چرمی یا سامسونت داشتیم و اوراقی که باید به اش رسیدگی می کردیم و دسته چک و حساب کتاب هایی که مهم بودند.. با رئیس دعوایمان می شد و اخم و تَخم اش را می آوردیم خانه سر بچه‌ها خالی می کردیم. ماشین ما هم خراب می شد، قسط وام های ما هم دیر می شد. دیگر با هم مو نمی زدیم. آن‌ها به وعده شان عمل کرده بودند و به ما خوشبختی های بی پایان یک مرد را بخشیده بودند. همة کارهایمان مثل آن‌ها شده بود فقط، نه! خدای من! سلاح نفیس اجدادی که نسل به نسل به ما رسیده بود، در جیب هایمان نبود. شمشیر دسته طلا؟ تپانچة ماشه نقره ای؟ چاقوی غلاف فلزی؟ نه! ما پنبه ای که با آن سر مردها را می بریدیم، گم کرده بودیم. همان ارثیه ای که هر مادری به دخترش می داد و خیالش جمع بود تا این هست، سر مردش سوار است. آن گلولة الیافی لطیفی که قدیمی‌ها به اش می گفتند عشق، یک جایی توی راه از دستمان افتاده بود. یا اگر به تئوری توطئه معتقد باشیم، مردها با سیاست درهای باز نابودش کرده بودند. حالا ما و مردها روبه روی هم بودیم. در دوئلی ناجوانمردانه. و مهارتی که با آن مردهای تنومند را به زانو درمی آوردیم، در عضله های روحمان جاری نبود.

سال‌ها بود حسودی شان می شد. چشم نداشتند ببینند فقط ما می توانیم با ذوقی کودکانه به چیزهای کوچک عشق بورزیم. فقط و فقط ما بودیم که بلد بودیم در معامله ای که پایاپای نبود، شرکت کنیم. می توانستیم بدهیم و نگیریم. ببخشیم و از خودِ بخشیدن کیف کنیم. بی حساب و کتاب دوست بداریم. در هستی، عناصر ریزی بودند که مردها با چشم مسلح هم نمی دیدند و ما می دیدیم. زنانگی فقط مهارت آراستن و فریفتن نبود و آن قدیم‌ها بعضی از ما این را می دانستیم. مادربزرگ من زیبایی زن بودن را می دانست. وقتی زنی از شوهرش از بی ملاحظگی‌ها و درشتی های شوهرش شکایت داشت و هق هق گریه می کرد، مادر بزرگ خیلی آرام می گفت: مرد است دیگر، نمی فهمد. مردها نمی فهمند. از مرد بودن مثل عیبی حرف می زد که قابل برطرف شدن نیست. مادربزرگ می دانست مردها از بخشی از حقایق هستی محروم اند. لمس لطافت در جهان، در انحصار جنس دوم است و ذات جهان لطیف است.

مادربزرگ می گفت کار زن‌ها با خدا آسونه. مردها از راه سخت باید بروند. راه میان بری بود که زن‌ها آدرسش را داشتند و یک راست می رفت نزدیک خدا. شاید این آدرس را هم همراه سلاح قدیمی مان گم کردیم.

به هر حال، ما الان اینجاییم و داریم از خوشبختی خفه می شویم. رئیس شرکت به مان بن فروشگاه سپه داده و ما خیلی احساس شخصیت می کنیم. ده تا نایلون پر از روغن و شامپو و وایتکس و شیشه شور و کنسرو و رب و ماکارونی خریده ایم و داریم به زحمت نایلون‌ها را می بریم و با بقیة همکارهای شرکت که آن‌ها هم بن داشته اند و خوشبختی، داریم غیبت رئیس کارگزینی را می کنیم و ادای منشی قسمت بایگانی را درمی آوریم و بلندبلند می خندیم و بارهایمان را می کشیم سمت خانه. چقدر مادربزرگ بدبخت بود که در آن خانه می شست و می پخت. حیف که زنده نماند ببیند ما به چه آزادی شیرینی دست یافتیم. ما چقدر رشد کردیم.
افتخارآمیز است که ما الان، هم راننده اتوبوس هستیم هم ترشی می اندازیم. مهندس معدن هستیم و مربای انجیرمان هم حرف ندارد. هورا ما هر روز تواناتر می شویم. مردها مهارت جمع بستن ما را خیلی تجلیل می کنند. ما می توانیم همه کار را با همه کار انجام دهیم. وقتی مردها به زحمت بلدند تعادل خودشان را ایستاده توی اتوبوس حفظ کنند، ما با یک دست دست بچه را می گیریم با دست دیگر خریدها را، گوشی موبایل بین گردن و شانه، کارهای اداره را راست و ریس می کنیم. افتخارآمیز است.

دستاورد بزرگی است این که مثل هم شده ایم. فقط معلوم نیست به چه دلیل گنگی، یکی مان شب توی رختخواب مثل کنده ای چوب راحت می خوابد و آن یکی مدام غلت می زند، چون دست و پاهایش درد می کنند. چون صورت اشک آلود بچه ای می آید پیش چشمش. بچه تا ساعت پنج مانده توی مهد کودک. همه رفته اند، سرایدار مجبور شده بعد از رفتن مربی‌ها او را ببرد پیش بچه های خودش. نیمة گمشده شب‌ها خواب ندارد. می افتد به جان زن. مرد اما راحت است، خودش است. نیمة دیگری ندارد. زن گیج و خسته تا صبح بین کسی که شده و کسی که بود، دست و پا می زند.

مادربزرگ سنت زده و عقب افتادة من کجا می توانست شکوه این پیروزی مدرن را درک کند؟ ما به همة حق و حقوقمان رسیده ایم. زنده باد تساوی!

برگرفته از وبلاگ درخت بی سایه ...


------------------------------------------------

آقایون ما به مواردی که شما میگین چه ربطی به قانون داره میگیم قوانین نانوشته !!! میگیم عرف !! میگیم محدودیت !! تقصیر شما نیست که این موارد رو نمی تونید درک کنید .. چون در جامعه همیشه حق تقدم با مرداست ..

دلم کباب شد واقعا !! شما چطور با این همه قانون که بر علیه تونه !!! هنوز زنده‌اید !!!!!
خوشی زده زیر دلتون !!!

خدا نگهدار - Fardad-A - 15 فروردین ۱۳۹۰ ۱۰:۳۷ ب.ظ

دوستان خواهشا" بذارید این تاپیک از موضوع اصلیش خارج نشه. یک تاپیک بزنید و حسابی در مورد حقوق خانمها و آقایان بحث کنید . ممنونم که موجب نمیشید این تاپیک بسته بشه.Cool

RE: خدا نگهدار - danialfx - 15 فروردین ۱۳۹۰ ۱۰:۴۳ ب.ظ

(۱۵ فروردین ۱۳۹۰ ۱۰:۳۷ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  دوستان خواهشا" بذارید این تاپیک از موضوع اصلیش خارج نشه. یک تاپیک بزنید و حسابی در مورد حقوق خانمها و آقایان بحث کنید . ممنونم که موجب نمیشید این تاپیک بسته بشه.Cool

سلام
فکر میکنم این بحث رو دقیقا خود شما شروع کردید فرداد جان. و دقیقا با پست شما و امار ۹۹/۸ درصد شما بود که خانوم‌ها شروع کردن به دفاع از حقوق خودشون.
لطفا اول این مورد رو به خودتون و بعد به سایر اعضا بگید.

موفق باشی.

خدا نگهدار - Fardad-A - 15 فروردین ۱۳۹۰ ۱۰:۵۴ ب.ظ

حق با دانیال عزیز است. من اونموقع چون خیلی جو سنگین بود فقط خواستم یک کم جو عوض بشه. ولی انگار دوستان خیلی حرف واسه گفتن در تساوی حقوق زن و مرد دارن که همه اش رو میخوان در تاپیک خدانگهدار بگن. گفتم بهتره یه جای بهتر بگین که هر کس میخواد حرفش رو بزنه. ظاهرا" هر دو طرف خیلی حرف واسه گفتن دارن. فعلا" این روزها فرصت خوبیه واسه بحث کردن!!!Big Grin

RE: خدا نگهدار - danialfx - 15 فروردین ۱۳۹۰ ۱۰:۵۸ ب.ظ

(۱۵ فروردین ۱۳۹۰ ۱۰:۵۴ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  حق با دانیال عزیز است. من اونموقع چون خیلی جو سنگین بود فقط خواستم یک کم جو عوض بشه. ولی انگار دوستان خیلی حرف واسه گفتن در تساوی حقوق زن و مرد دارن که همه اش رو میخوان در تاپیک خدانگهدار بگن. گفتم بهتره یه جای بهتر بگین که هر کس میخواد حرفش رو بزنه. فعلا" این روزها فرصت خوبیه واسه بحث کردن!!!Big Grin

پیشنهاد میکنم یه تاپیک جدید ایجاد بشه و این پست های اضافی به اونجا منتقل بشه

عذرخواهی میکنم خارج از موضوع اصلی تاپیک پستی زدم.

ضمن اینکه فکر کنم در بالا رکورد طولانی ترین پست رو هم دوباره شکوندم. Smile

شاد باشید دوستان.



به انعطاف پذیری که داری هم تبریک میگم فرداد جان.: gol:

RE: خدا نگهدار - ملیکا - ۱۵ فروردین ۱۳۹۰ ۱۰:۵۸ ب.ظ

(۱۵ فروردین ۱۳۹۰ ۱۰:۴۳ ب.ظ)danialfx نوشته شده توسط:  
(15 فروردین ۱۳۹۰ ۱۰:۳۷ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  دوستان خواهشا" بذارید این تاپیک از موضوع اصلیش خارج نشه. یک تاپیک بزنید و حسابی در مورد حقوق خانمها و آقایان بحث کنید . ممنونم که موجب نمیشید این تاپیک بسته بشه.Cool

سلام
فکر میکنم این بحث رو دقیقا خود شما شروع کردید فرداد جان. و دقیقا با پست شما و امار ۹۹/۸ درصد شما بود که خانوم‌ها شروع کردن به دفاع از حقوق خودشون.
لطفا اول این مورد رو به خودتون و بعد به سایر اعضا بگید.

موفق باشی.

دقیقا منم میخواستم همینو بگم ...

خدا نگهدار - Fardad-A - 15 فروردین ۱۳۹۰ ۱۱:۰۳ ب.ظ

من هم پیشنهاد میکنم خانم ملیکا یا دانیال یک تاپیک بزنن. راستش من نمیدونم چه عنوانی واسه اش خوبه.مثلا""بحث در تساوی حقوق آقایان و خانمها از دید مهندسین کامپیوتر و آی تی"!!!!!Sad

خدا نگهدار - ملیکا - ۱۵ فروردین ۱۳۹۰ ۱۱:۰۸ ب.ظ

خیلی ممنون از پیشنهادتون‌، من یه تاپیک دختران مانشت رو زدم‌، تاپیکم حسابی مورد مهرورزی قرار گرفتم .

خدا نگهدار - mosaferkuchulu - 15 فروردین ۱۳۹۰ ۱۱:۵۰ ب.ظ

دانیال جان به حرمت دوستی که داریم بی خیال می شم!!!!
در ضمن من مسلمونم !شما نمی خواد خون خودتو کثیف کنی!!
در ضمن واسه اطلاع اونایی که می گن خانوما می رن با حقوق کم شغلا رو می گیرن و آقاییون کار پیدا نمی کنن محض اطلاعتون این خانوما از روی دلخوشی نمی رن سر کار صبح تا شب جون بکنن نه به زندگی شون برسن نه به بچه هاشون!!اگر آقای محترم خونه پول به اندازه‌ی کافی در می آورد واسه چی برن؟
من که به شخصه اگر نیاز مالی نداشته باشم دکترا هم بگیرم سر کار نمی رم!می شینم توی خونم خانومی می کنم!نه نوکری این و اون !!!

RE: خدا نگهدار - fatima1537 - 15 فروردین ۱۳۹۰ ۱۱:۵۷ ب.ظ

(۱۵ فروردین ۱۳۹۰ ۰۸:۴۹ ب.ظ)موج نوشته شده توسط:  همین که پسرا باید نه شنیدن رو تحمل کنن و دخترا فقط زحمت نه گفتن رو
همین که تمام خرج و مسئولیت اصلی زندگی با مرداست
همین که تقریبا توی یه سن میریم دانشگاه و ما ازدواج کردن دخترامون رو میبینیم و خودمون باید حالمون گرفته باشه تا بعد دانشگاه‌، سربازی‌، چند سال دنبال کار رفتن و اگه کار خوبی گیر بیاریم شاید یکی دختر بهمون بده
باور کن ارزوم بود که حق خواستگاری با دخترا بود
همین که یه سال و نیم از بهترین سالای زندگی رو میریم سربازی
و ....
آخیییییی !من این چند جمله رو که دیدم خیلی دلم سوخت مخصوصا اینکه باید ازدواج کردن دخترا رو ببینید
واقعا راست میگید حالتون گرفته میشه؟ به نظرم مردا زیاد احساس ندارن،اگر هم دارن زود می تونن فراموش کنن ،اون هم تو مدت زمان بسیار کوتاه

درمورد خرج و مسئولیت زندگی هم ،خوب طبیعت مرد جوری که توان بیشتری برای کار داره و کمتر خسته میشه دیگه...

RE: خدا نگهدار - mosaferkuchulu - 16 فروردین ۱۳۹۰ ۱۲:۰۰ ق.ظ

(۱۵ فروردین ۱۳۹۰ ۱۱:۵۷ ب.ظ)fatima1537 نوشته شده توسط:  
(15 فروردین ۱۳۹۰ ۰۸:۴۹ ب.ظ)موج نوشته شده توسط:  همین که پسرا باید نه شنیدن رو تحمل کنن و دخترا فقط زحمت نه گفتن رو
همین که تمام خرج و مسئولیت اصلی زندگی با مرداست
همین که تقریبا توی یه سن میریم دانشگاه و ما ازدواج کردن دخترامون رو میبینیم و خودمون باید حالمون گرفته باشه تا بعد دانشگاه‌، سربازی‌، چند سال دنبال کار رفتن و اگه کار خوبی گیر بیاریم شاید یکی دختر بهمون بده
باور کن ارزوم بود که حق خواستگاری با دخترا بود
همین که یه سال و نیم از بهترین سالای زندگی رو میریم سربازی
و ....
آخیییییی !من این چند جمله رو که دیدم خیلی دلم سوخت مخصوصا اینکه باید ازدواج کردن دخترا رو ببینید
درمورد خرج و مسئولیت زندگی هم ،خوب طبیعت مرد جوری که توان بیشتری برای کار داره و کمتر خسته میشه دیگه...
یه سوال!اگر پسرا همه شون اینطوری ان پس دخترا با کی ازدواج می کنن که شما ازدواجشون و می بینین؟!!!

RE: خدا نگهدار - fatima1537 - 16 فروردین ۱۳۹۰ ۱۲:۱۷ ق.ظ

(۱۶ فروردین ۱۳۹۰ ۱۲:۰۰ ق.ظ)mosaferkuchulu نوشته شده توسط:  
(15 فروردین ۱۳۹۰ ۱۱:۵۷ ب.ظ)fatima1537 نوشته شده توسط:  
(15 فروردین ۱۳۹۰ ۰۸:۴۹ ب.ظ)موج نوشته شده توسط:  همین که پسرا باید نه شنیدن رو تحمل کنن و دخترا فقط زحمت نه گفتن رو
همین که تمام خرج و مسئولیت اصلی زندگی با مرداست
همین که تقریبا توی یه سن میریم دانشگاه و ما ازدواج کردن دخترامون رو میبینیم و خودمون باید حالمون گرفته باشه تا بعد دانشگاه‌، سربازی‌، چند سال دنبال کار رفتن و اگه کار خوبی گیر بیاریم شاید یکی دختر بهمون بده
باور کن ارزوم بود که حق خواستگاری با دخترا بود
همین که یه سال و نیم از بهترین سالای زندگی رو میریم سربازی
و ....
آخیییییی !من این چند جمله رو که دیدم خیلی دلم سوخت مخصوصا اینکه باید ازدواج کردن دخترا رو ببینید
درمورد خرج و مسئولیت زندگی هم ،خوب طبیعت مرد جوری که توان بیشتری برای کار داره و کمتر خسته میشه دیگه...
یه سوال!اگر پسرا همه شون اینطوری ان پس دخترا با کی ازدواج می کنن که شما ازدواجشون و می بینین؟!!!

البته این جواب رو باید پسرا بدن.ولی من تصور می کنم کلا هیچ دو دانشجویی که به هم علاقه دارن به هم نمیرسن‌! اگر هم برسن پشیمون کور پشیمون!Smile البته شوخی بود

RE: خدا نگهدار - mosaferkuchulu - 16 فروردین ۱۳۹۰ ۱۲:۲۹ ق.ظ

(۱۶ فروردین ۱۳۹۰ ۱۲:۱۷ ق.ظ)fatima1537 نوشته شده توسط:  
(16 فروردین ۱۳۹۰ ۱۲:۰۰ ق.ظ)mosaferkuchulu نوشته شده توسط:  
(15 فروردین ۱۳۹۰ ۱۱:۵۷ ب.ظ)fatima1537 نوشته شده توسط:  
(15 فروردین ۱۳۹۰ ۰۸:۴۹ ب.ظ)موج نوشته شده توسط:  همین که پسرا باید نه شنیدن رو تحمل کنن و دخترا فقط زحمت نه گفتن رو
همین که تمام خرج و مسئولیت اصلی زندگی با مرداست
همین که تقریبا توی یه سن میریم دانشگاه و ما ازدواج کردن دخترامون رو میبینیم و خودمون باید حالمون گرفته باشه تا بعد دانشگاه‌، سربازی‌، چند سال دنبال کار رفتن و اگه کار خوبی گیر بیاریم شاید یکی دختر بهمون بده
باور کن ارزوم بود که حق خواستگاری با دخترا بود
همین که یه سال و نیم از بهترین سالای زندگی رو میریم سربازی
و ....
آخیییییی !من این چند جمله رو که دیدم خیلی دلم سوخت مخصوصا اینکه باید ازدواج کردن دخترا رو ببینید
درمورد خرج و مسئولیت زندگی هم ،خوب طبیعت مرد جوری که توان بیشتری برای کار داره و کمتر خسته میشه دیگه...
یه سوال!اگر پسرا همه شون اینطوری ان پس دخترا با کی ازدواج می کنن که شما ازدواجشون و می بینین؟!!!

البته این جواب رو باید پسرا بدن.ولی من تصور می کنم کلا هیچ دو دانشجویی که به هم علاقه دارن به هم نمیرسن‌! اگر هم برسن پشیمون کور پشیمون!Smile البته شوخی بود

مرسی عزیزم منم سوالم از آقاییون بود .ببخشید اشتباه شد صحبت شما رو نقل قول کردم!!!
خوب این آقای موج اگر منظورشون ازدواج دخترای هم سن و سالشون هست اولا طبق گفتهی خود آقاییون(دانیال خان) عرفه که خانوما کوچکتر از آقاییون باشن و زودتر ازدواج کنن!هر چند که الان هم می بینیم که یه آقایی ممکنه ۲۲ سالگی ازدواج کنه یه خانومی ۳۰ سالگی!!!
هیچ الگوی ثابتی هم نداره که حتما خانوما زودتر ازدواج می کنن!!!
اینم تقصیر ما نیست!

RE: خدا نگهدار - arshad91 - 16 فروردین ۱۳۹۰ ۰۲:۲۴ ق.ظ

(۱۵ فروردین ۱۳۹۰ ۱۱:۵۰ ب.ظ)mosaferkuchulu نوشته شده توسط:  دانیال جان به حرمت دوستی که داریم بی خیال می شم!!!!
در ضمن من مسلمونم !شما نمی خواد خون خودتو کثیف کنی!!
در ضمن واسه اطلاع اونایی که می گن خانوما می رن با حقوق کم شغلا رو می گیرن و آقاییون کار پیدا نمی کنن محض اطلاعتون این خانوما از روی دلخوشی نمی رن سر کار صبح تا شب جون بکنن نه به زندگی شون برسن نه به بچه هاشون!!اگر آقای محترم خونه پول به اندازه‌ی کافی در می آورد واسه چی برن؟
من که به شخصه اگر نیاز مالی نداشته باشم دکترا هم بگیرم سر کار نمی رم!می شینم توی خونم خانومی می کنم!نه نوکری این و اون !!!

مگر کارکردن نوکریه؟