(۰۹ اسفند ۱۳۹۰ ۱۰:۵۰ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:خب واسه این که بدونید کدومه یه بار اب نمک بخورید اگه دیدید خوب شدید پس مشکل فشاره بوده(09 اسفند ۱۳۹۰ ۱۰:۴۷ ب.ظ)neilabak نوشته شده توسط: کمک به مادر و آدمای دور و برت بدجوری حال آدمو خوب میکنه.اگه جای زیارتی هم داره شهرتون که دیگه خیلی خداست.رفتن به طبیعت و شنا هم به شدت آدمو شارژ میکنه .و...یه مدتی بیخیال اینترنت شی هم خوبه .البته من خودم اینجوریم نمیدونم برای شما هم اینجوریه یا نه .وقتی خیلی تو اینترنتم بعدش یه همچین حسی دارم،کلافگی ،گیجی ،بی حوصلگی.من بعدش فشارم یا قندم میفته. (نمیدونم کدومشه)
اگه خوب نشدید مشکل قنده پس شکر بخورید
من اگه جای شما بودم میرفتم حرم امام رضا و خودمو سبک سبک میکردم.بدور از همه افکار پریشونی که تو ذهنم میچرخه .واقعن آرامش خاصی میده به ادم.انگار زمان ثابت میمونه و تویی و صفای حرم اقا.کلی درددل میکنی. دلت که آروم شد با انگیزه ی بیشتر و با روحیه بهتر به زندگیت ادامه میدی.من این راهو ترجیح میدادم.
منم تا امروز خیلی دپرس بودم چون فکر میکردم که بعد کلیدا میرمو به مامان بابام میگم که کنکور عالی بودو خوشحالشون میکنم ولی اینجور نشدو من همش این چند روز به خدا گلگی میکردم ولی امروز یهو به خودم اومدم که دارم ناشکری میکنم مطمئنم که حکمتی توش هست حالا به امید خدا میخام از اول تابستون بعد از آموزشی خدمتم شروع کنم به خوندن اگر بشه میخام ۱ تاپیک درست کنم واسه بچه ها که تو کنکور موفق نبودن (البته اگه موافق باشین) که به کمک هم و کمک بچه های که کنکورو خوب دادن انشالا خودمون کمر کنکورو بشکونیم پس شما هم ۱ یا علی بگین به خدا توکل کنین مطمئنم سال دیگه همه قبولیم فقط باید به خودمون ایمان داشته باشیم راستی من چجور میتونم ۱ موضوع جدید درست کنم؟
(۰۹ اسفند ۱۳۹۰ ۱۱:۳۹ ب.ظ)ramin66 نوشته شده توسط: باشیم راستی من چجور میتونم ۱ موضوع جدید درست کنم؟توی تاپیک قبلی که سئوال کردید جواب دادم
(۰۹ اسفند ۱۳۹۰ ۰۲:۳۹ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: پیشنهاد های من:۴- یه سر به تاپیک "هرچه می خواهد دل تنگت بگو..." برنید.
۱- یه کار که بهش علاقه دارید رو شروغ کنید. کاری که پیشرفت بشه توش کرد. اولش سخته ولی بعدش خوب میشه. اگه پیشرفت توش سریع باشه بهتره.
۲- یه کاری بکنید که احساس مفید بودن بهتون دست بده. مثلا یه سر برید خانه سالمندان کمک کنید.
۳- یه سر به یه بیمارستان بزنید تا قدر نعمتاتونو بدونید.
همه چیز زندگی درس نیست.ادم باید از درس خوندن هدف داشته باشه نه فقط صرفا به خاطر اینکه درس بخونه یا چون کار دیگه ای نداره.شما اگه خانوادت نمی ذارن برین سر کار دلیلی بر این نیست که باید درس بخونین.می تونین زندگی رو با چیزهای دیگه بسازین.اگه خانواده به محل های کار ایراد می گیرن خودتون کاری رو شروع کنین.یا حتی کلاس های خصوصی تو خونه ی خودتون برگزار کنین.
یه انتقادی هم دارم ازتون.چون می گن دوست خوب دوستیه که انتقاد های ادم رو هم بگه.گفتین که درسم خوب بوده بهشتی درس خوندم.شما کنکور دادین بهشتی قبول شدین شاید تو این ۴ سالی که اونجا بودین خیلی های دیگه تو دانشگاههای دیگه از شما پیشی گرفتن یا اینکه روش درس خوندنتون اشتباه بوده.ببینین اشتباه کجا بوده فقط علاقه شرط نیست.
موفق باشید
پدرم هروقت میگفت "درست میشود"، تمام نگرانی هایم به یک باره رنگ میباخت...!
بچه ها دونه دونه نوشته هاتونوخوندم.چقدخوب می نویسید.انقدتودلم غصه نشسته که تواین مدت حتی جرات اومدن به مانشت روهم نداشتم.
الان هیچی ندارم که بگم.نمیدونم چجوری اروم شم(
تک تک کامنتهای دوستان رو خوندم.
یاد یه چیزی افتادم و اون زندگینامه دکتر علی شریعتی بود.
راستی که بعضی ها چطوری زندگی می کنند! چقدر دکتر راحت زندگی می کرد و بیخیال بود. حتی خانمش می گفت وقتی واسمون مهمون می اومد می رفت خونه خواهرش و وقتی به خونه خواهرش زنگ می زدم می گفت باشه الان میام ولی تا صبح به خونه نمی اومد. فقط داشت مطالعه می کرد و چون می دونست شب مهمون داریم به طریقی خودش رو مخفی می کرد.
وقتی هم ازش انتقاد می کردم می گفت خب کاریه که شده ! میخوای خودمو بندازم تو حوض!!!
واقعا این زندگینامه یک استاد دانشگاه است یه فردی که اهل مطالعه و تفکر بود و واقعا هم چه کتابهایی نوشته.
به نظرم مشکلات واسه همه یکسانه و اون چیزی که ایجاد تفاوت می کنه نحوه نگرش ما و نحوه برخورد ما با مشکلاته. ببینید دکتر چقدر بیخیال از کنار مشکلات می گذشته. شاید شما کار دکتر رو تایید نکنید. من کاری ندارم که کارش درسته یا اشتباه فقط میخوام بگم چقدر دکتر ریلکس بوده و چقدر نسبت به وقایع اطرافش بی تفاوت.
مثلا خانواده دکتر با ازدواجش با خانم شریعت مخالف بودند ولی ایشون اینقدر نرم و آرام کارش رو انجام داد که هیچکس دیگه حرفی واسه گفتن نداشت.
*روحش شاد و یادش گرامی*
به قول دوستم اگه امسال قبول نشدم خدا سال دیگه ۱چیزه بهتری برام درنظر گرفته
با سلام به عزیزان مانشت ی .
فیلم های
Its A Wonderful Life
و
Forrest Gump 1994
رو حتمآ ببینید.
یادتون باشه که :
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
خواجه شمس الدین محمد.
(۱۰ اسفند ۱۳۹۰ ۰۲:۳۹ ب.ظ)sohrablou نوشته شده توسط: یادتون باشه که :چقدر قشنگ بود.
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
خواجه شمس الدین محمد.
منو میبینی (خب معلومه که نمی بینی ) ، از سوالات پایگاه امسال متنفر شدم اما برای با درسش قهر نشم با این شخصیت ظاهر شدم
شرمنده بچه ها اگه باحرفام مایوستون می کنم
ولی خیلی ناراحتمهر روز و هرروزکه میگذره بدترمیشمواقعاهیچ حرفی،جمله ای سرحالم نمیکنهاخه من که اینجوری نبودمتوان ندارم حتی امیدو توی زندگیم زنده کنماین چشمه ای که برسرخودمیزندمدام،فواره نیست طاقت سررفته ی من است
سلام به تمام بزرگوارانی که بدون چشم داشت به هم کمک میکنن.
ببینید دوستان، کلا همه یه همچین اوقاتی رو توی زندگیشون تجربه میکنن. منظورم نا امید بودنه. دوستان راهکارهای خوبی دادن و من فک میکنم که اگه بتونیم به یکی از راهکارها "کامل" عمل کنیم مشکلمون حل میشه.
به نظر من کتاب بخونید. یه کتاب به نام "قورباغه ات را قورت بده" هست که بسیااار محرکه. وقتی میخونید به شدت اعتماد به نفستون بالا میره. به طوری که میگید جابجا کردن کوه هم براتون سخت نیست. نویسندش هم آقای برایان تریسی، یکی از بزرگترین روانشناس های دنیاس. کتاب قطور و خسته کننده ای نیست. بخونید و اگه لذت بردید همینجا بگید تا بقیه هم تنبلی نکنن و اون کتابو بخونن.
شما فقط کافیه که استارت کار رو بزنید. همه کار که کردید، این یه کتاب هم روش. حتما بخونید. توی اینترنت هم هستش.
شرایط من فک کنم داغونه، مادرم کمرشو عمل کرده ، پدرم قلبشو عمل کرده, کنکور که قبول نمیشم، اول اردیبهشت اعزام خدمتم و ... ولی خوشحالم و از زندگیم لذذذت میبرم. روزگار سعی در شکستن ما داره ولی خودشم میدونه که داره مشت خودشو خسته میکنه.
کلا ۲ تا راه که بیشتر جلو پامون نیس... یا تسلیم شیم و بشکنیم و روز به روز افسرده تر شیم. یا اینکه بجنگیم و تسلیم نشیم و سعی کنیم خودمونو با شرایط وفق بدیم. حالا دیگه انتخاب با خودمونه. من که راه دوم رو انتخاب کردم.
موفففق باشید رفقا.
