|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 27 آبان ۱۳۹۵ ۱۲:۴۷ ب.ظ
عمل ممکن است خوشبختی نیاورد، ولی هیچ خوشبختی ایی بدون عمل وجود ندارد....
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ۸_۸ - ۲۷ آبان ۱۳۹۵ ۰۹:۰۲ ب.ظ
(۲۷ آبان ۱۳۹۵ ۱۲:۴۷ ب.ظ)Menrva نوشته شده توسط: عمل ممکن است خوشبختی نیاورد، ولی هیچ خوشبختی ایی بدون عمل وجود ندارد....
بنده واقعا حیرت کردم، آفرین به شما...
کدنویسی تو کرنل لینوکس هم تجربه خوبیه! تازه می فهمی که لینوکس هم الکی الکی شده لینوکس. تهش واقعا به پوچی میرسی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 27 آبان ۱۳۹۵ ۱۰:۳۲ ب.ظ
گاهی اوقات از کنار غصهها باید رد شد و گفت:
میگ میگ!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SepidehP - 27 آبان ۱۳۹۵ ۱۱:۲۱ ب.ظ
(۲۶ آبان ۱۳۹۵ ۰۷:۲۲ ب.ظ)salam5 نوشته شده توسط: (26 آبان ۱۳۹۵ ۰۱:۲۴ ب.ظ)salam5 نوشته شده توسط: گاهی یهو یه مشکلی برات پیش میاد که تازه میفهمی مشکلات شب گذشته ات اصلا مشکل نبوده، آرزو میکنی برگردی به دیشب
خداروشکر که حل شد، بدجوری مهلک بود
فک کنم لازمش داشتم تا قدر زندگی مو بدونم
داشته هامونو نمیبینیم،اینا تا قبلا شعار بود ولی الان واقعا فهمیدم باید از زندگیم لذت ببرم
....
زود همه چی یادتون میره و...
یادمون میره!!!
دوباره روز از نو، روزی از نو
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Mohammad-A - 28 آبان ۱۳۹۵ ۰۱:۳۹ ق.ظ
دیدار مانشت بعد حدود ۲ سال...
یادش بخیر... مانشت و استرس کنکور و قبولی... اینکه میشه یا نه... اینکه من میتونم یا نه...
محتاج دعاییم...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - jazana - 28 آبان ۱۳۹۵ ۰۲:۴۳ ق.ظ
سایت تورنت خوبم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 28 آبان ۱۳۹۵ ۰۴:۴۹ ب.ظ
آن نخل ناخلف که تبر شد ز ما نبود
ما را زمانه گر شکند، ساز میشویم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 28 آبان ۱۳۹۵ ۰۵:۵۲ ب.ظ
(۲۸ آبان ۱۳۹۵ ۰۵:۳۳ ب.ظ)now نوشته شده توسط: ما که از "قلم" افتادیم
به نام نقطه چینِ خیرگی . . .
هزار مقدمه
به عنوان "هیچ" . . .!
پشت پلک ها شاید دنیای دیگریست(!)
و "تـــــــــو"
درویش کن چشمانت را
پیله نکن
بر بضاعت بی قافیه ی ما . . .
اینجا
هیچ ابریشمی شیفته ی پرواز نمی شود!
" "
لقب شعری: سبم
 
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - stateless - 28 آبان ۱۳۹۵ ۰۶:۵۲ ب.ظ
یه دوستی یه حرفی زد ما باز یادِ دلِ تنگمون افتادیم...
خیلی وقتها فکر میکنم خدا که میدونه ظرفیت هر آدم چقدره. اصلا آیه ی قرآن داریم که بیشتر از توانمون تکلیف و امتحان نمیشیم. پس چرا اتفاقایی برامون میوفته که از تهِ دل نا امیدمون میکنه. مشکلاتی سر راهمون قرار میگیره که خارج از تحملمونه. حتما یه جای کار میلنگه...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 28 آبان ۱۳۹۵ ۰۷:۳۲ ب.ظ
(۲۸ آبان ۱۳۹۵ ۰۶:۵۲ ب.ظ)stateless نوشته شده توسط: یه دوستی یه حرفی زد ما باز یادِ دلِ تنگمون افتادیم...
خیلی وقتها فکر میکنم خدا که میدونه ظرفیت هر آدم چقدره. اصلا آیه ی قرآن داریم که بیشتر از توانمون تکلیف و امتحان نمیشیم. پس چرا اتفاقایی برامون میوفته که از تهِ دل نا امیدمون میکنه. مشکلاتی سر راهمون قرار میگیره که خارج از تحملمونه. حتما یه جای کار میلنگه...
[attachment=20874]
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barca - 28 آبان ۱۳۹۵ ۰۸:۲۶ ب.ظ
یکی از دوستام موضوعی که میخواد کار کنه نسبتا تو ایران جدیده و کسی خیلی کار نکرده بعد از کلی تلاش کردن یه استاد پیدا کرد که تو این زمینه کار کردن اما دانشجوهاش حتی حاضر نیستن بگن که فیلدی که کار کردن چیه؟ چه برسه بخوان بهش کمک کنن!
دوست عزیر فردا دفاع میکنی تموم میشه میره اون پایان نامه هم میشه یه کاغذ بی ارزش مث هزاران هزار دیگه به یه نفر که به کمکت الان نیاز داره کمک کن نمیگم به عنوان یه هموطن میگم به عنوان یه انسان!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 28 آبان ۱۳۹۵ ۱۰:۲۲ ب.ظ
اشخاصی که فکر می کنند هنوزم مثل قدیم پایان نامه ارشد کلاس داره سخت در اشتباه هستند هزاران هزار نفر فارق التحصیل داریم اینا مهم نیست بگید چیکار کردن برای کشور دستاوردشون چی بوده بعد برای پایان نامشون پوز بدن ...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 28 آبان ۱۳۹۵ ۱۱:۳۵ ب.ظ
حواستون باشه تو دام خود تاییدی نیفتید.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 29 آبان ۱۳۹۵ ۱۲:۲۴ ق.ظ
(۲۸ آبان ۱۳۹۵ ۱۱:۳۵ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: حواستون باشه تو دام خود تاییدی نیفتید.
مواظب باشید ...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - zarisa - 29 آبان ۱۳۹۵ ۱۲:۳۸ ق.ظ
چیزی که زندگی رو نابود میکنه عدم توانایی تو شناخت ، عدم توانایی تو ارائه ی تعریف از خودتون و اهدافتون و عدم تثبیت توانایی ها هست.
نداشتن اعتمادبنفس برای تایید خودتون قطعا زندگی رو نابود میکنه. حالا گاهی هم تو دام افتادن طبیعیه ولی نداشتنش جبران ناپذیر... .
اونچه که الان هستید معرف شماست نه اونچه که میتونستید باشید و نیستید. برای راهی که اشتباه رفتید ممکنه مقصری وجود باشه ولی این شمایید که نهایتا باید پاسخگو باشید، شمایید که به تنهایی مسئول پاسخگویی به خودتون و جامعه خواهید بود . روزی میرسه که حتی خودتون هم به دنبال توجیه و مقصر و ... نخواهید بود. پس مواظب باشید.
(۲۸ آبان ۱۳۹۵ ۰۵:۳۳ ب.ظ)now نوشته شده توسط: پیله نکن
بر بضاعت بی قافیه ی ما . . .
اینجا
هیچ ابریشمی شیفته ی پرواز نمی شود!
با این استعاره ای که به کار بردید طرف رو رسما هیچ حساب کردید که آقای پرواز... .
(۲۸ آبان ۱۳۹۵ ۰۶:۵۲ ب.ظ)stateless نوشته شده توسط: مشکلاتی سر راهمون قرار میگیره که خارج از تحملمونه. حتما یه جای کار میلنگه...
اینجاست که دچار احساسات و چرا شد یا نشدها ، نباید شد. اینجاست که باید بلند شد، فکر کرد و عمل کرد. به جز زمان مرگ و تولد و بیماری (که همه ی اینها هم به جای خود دلیل دارند) همه ی اتفاقات زندگی قطعا به دلایلی رخ می دهند باید درست فکر کرد.
|