![]() |
دنیای عروسکی - نسخهی قابل چاپ |
دنیای عروسکی - Msccom - 31 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۴:۰۳ ب.ظ
سفر مرا به باغ در چند سالگی ام برد و ایستادم تا دلم قرار بگیرد، صدای پرپری آمد و در که باز شد من از هجوم حقیقت به خاک افتادم. |
دنیای عروسکی - uniquegirl - 31 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۱:۰۲ ب.ظ
یه اتفاق جالب افتاد الان! ![]() من کلاً خاطرات بازی ای به نام گِل بازی از ذهنم پاک شده بود ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() حالا که یهو دیدم ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
دنیای عروسکی - nomad:D - 01 خرداد ۱۳۹۱ ۰۱:۰۹ ق.ظ
چند وقتیه بزرگترین آرزوی زندگیم اینه که ساعت ۴ بعد از ظهر بشه برنامه کودک شروع بشه بعد اون بچه هه که هی راه میرفت بیاد و واسمون کارتون بذارن. |
RE: دنیای عروسکی - goldoonehkhanoom - 01 خرداد ۱۳۹۱ ۰۱:۴۸ ق.ظ
خیلی خجالت میکشم یه اعترافی بکنم دوستان ![]() ![]() یه عکس دسته جمعی میگیرم میذارم ازشون.بعضی وقتاخودم نگران میشم واسه خودم ![]() |
دنیای عروسکی - narges_r - 01 خرداد ۱۳۹۱ ۰۴:۳۶ ق.ظ
من بچگیام بظاهر خیلی اروم بودم اما اگرفرصتی پیش میامد زمین و زمانو بهم میریختم از علایق منفیم میتونم بگم استعداد خاصی در زمینه دعوا کردن با داییه هم سن و سالم داشتم، اخه بعد از دعوا بابابزرگم کلی منو تحویل میگرفت و بهم شکلات میداد و بیچاره داییم هم قربانیه این شکلات خواهیه من میشد و کلی تنبیه میشد ![]() از علایق مثبتم هم میتونم بگم عاشق نقاشی کردن بودم و همیشه و در خیلی از مسابقات و بخصوص در مدرسه مورد تشویق قرار میگرفتم و همیشه در دوران ابتدایی دیوار کلاسمون پر بود از نقاشیهای کوچیک و بزرگ من که رو مقوا میکشیدم(تصاویر کتاب فارسی رو تو ابعاد بزرگ میکشیدم و معلممون میزدشون به دیوار کلاس ) فکر کنم اگر نقاشی کردن رو ادامه داده بودم شاید الان موفق تر بودم! یکی از علایق جالب ویکم عجیب بچگیهای من این بود که بشینم و خاله بازی کردن خواهرکوچیکمو نگاه کنم ![]() |
دنیای عروسکی - Msccom - 01 خرداد ۱۳۹۱ ۱۲:۳۲ ب.ظ
رفتم قدری در افتاب بگردم دور شدم در اشاره های خوشایند رفتم تا وعده گاه کودکی و شن تا وسط اشتباه های مفرح تا همه ی چیز های محض رفتم نزدیک اب های مصور پای درخت شکوفه دار گلابی با تنه ای از حضور نبض می امیخت با حقایق مرطوب دیدم در چند متری ملکوتم دیدم قدری گرفته ام انسان وقتی دلش گرفت از پی تدبیر می رود من هم رفتم.... مثل همه کسانی که می رند دنبال کودکی،... |
RE: دنیای عروسکی - مهندس الهام - ۰۷ تیر ۱۳۹۱ ۰۹:۰۵ ب.ظ
من از اون عروسک کچلا داشتم ![]() کلی ام واسش لباس دوخته بودم!!! ![]() |
RE: دنیای عروسکی - MIT - 08 تیر ۱۳۹۱ ۱۲:۵۶ ق.ظ
من از همون عنفوان بچه گی(نمیدونم دیکتش درسته یانه؟؟؟ ![]() ![]() ![]() ![]() |
دنیای عروسکی - SarahArshad - 08 تیر ۱۳۹۱ ۰۲:۵۱ ق.ظ
عروسک چشم دکمه ای خوش به حالت که گریه ی چشمانت را کسی نمی بیند. وصدای غمهایت را کسی نمیشنود. همه دوستت دارند ولپت را می کشند. اما نمی دانند که تو هم دل داری هر چند که از جنس پلاستیک باشد!!!!!! دل من از پلاستیک نیست وکسی لپم را نمی کشد و گریه ام را همه می بینند اما عجیب همه انتظار دارند عروسک باشم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اهواز-تیر ۹۱ |
دنیای عروسکی - farhud - 11 تیر ۱۳۹۱ ۱۲:۳۴ ق.ظ
یه بازی جالب داشتیم ما. یه آدامسهایی بود توشون عکس فوتبالیستها رو میذاشتن. بعد ما این عکسها رو جمع میکردیم باهاشون بازی میکردیم. دو تایی میشستیم رو زمین. عکسهامونو میذاشتیم روی هم. باید با کف دست یه طوری میزدیم روشون که برگردن. هر تعداد که برمی گشت مال تو بود. |
RE: دنیای عروسکی - Parva - 11 تیر ۱۳۹۱ ۰۳:۳۸ ب.ظ
[attachment=5423] اینم از عروسک من ![]() |
دنیای عروسکی - farhud - 11 تیر ۱۳۹۱ ۰۶:۰۰ ب.ظ
من نداشتم از اینا. ولی دوست داشتم -هنوز هم دارم- یکیشونو مهندسی معکوس بکنم ![]() |
RE: دنیای عروسکی - blackhalo1989 - 11 تیر ۱۳۹۱ ۰۸:۰۸ ب.ظ
(۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۱:۴۹ ب.ظ)admin نوشته شده توسط: یه بازی دیگه هم که بلد بودم پشتک زدن به صورت پیدرپی و روی اعصاب و روان همه بوداین بازی دیگه چقدر هیجان انگیز بوده! |
RE: دنیای عروسکی - Helmaa - 14 تیر ۱۳۹۱ ۱۲:۲۷ ب.ظ
منم هر چی از دوران کودکیم یادم میاد بازی پسرونه هست،خواهر نداشتم، داداشام که تو حیاط خونه مون فوتبال بازی میکردن منم باهاشون بازی میکردم ،همیشه هم منو میکردن دروازه بون میگفتن خوب توپ میگیری ![]() ![]() ![]() تا دبیرستان که اومدم همیشه زنگهای ورزش که داشتیم یه ربع فقط رو مخ همکلاسیام بودم تا راضی بشن تیم تشکیل بدیم فوتبال بازی کنیم ![]() بازیهای دیگه ای که میکردیم هفت سنگ،گلوله بازی،چاپ بازی ،شش خونه بازی بودش. هر وقت هم فیلم جنگی میدیم با بالشت سنگر درست میکردیم سیب زمینی به جای نارنجک سمت هم مینداختیم ![]() ![]() خلاصه یه دونه فقط عروسک داشتم ![]() یه خاطره دیگه هم که یادم میاد هر سال اون موقع ها قبل از ۱۲ بهمن کلاسهامون تو مدرسه رو با پرچم و چلچله تزئین میکردیم،ما زیاد چلچله و پرچم میگرفتیم تو خونه اتاقهامون هم تزئین میکردیم ![]() ![]() ![]() |
دنیای عروسکی - SarahArshad - 14 تیر ۱۳۹۱ ۱۲:۵۵ ب.ظ
عروسک جون خوش به حالت که نگران لحظه های عروسک نبودنت نیستی!!!!! |