صفحه‌ها: ۱ ۲
خوب باید ببینید ضعفتون تو چیه چرا نمیتونین خوب آزمون بدین ما که نمیدونیم مشکلتون چیه شما میگین خوندین آیا خوب فهمیدین؟ مشکلتون مثلا تو سرعت تست زدنه؟! مشکلتون رو بگین ما راهکار میدیم.
به نظر من بعد از خوندن هر مبحث چند تا از تستهاشو بزنید که مطلب خوب جا بیفته.
خوب من به نظر خودم درسا رو می خونم و خوب میفهمم. تستای هر مبحث هم می زنم.
تا جایی که می دونم تو یاگیری مطلب مشکلی ندارم. درسته کمی بی دقتی دارم ولی دارم کم کم برطرفش می کنم ولی واقعا خودمم توش موندم که چه مشکلی دارم اگه می فهمیدم که دیگه حل بود
من این درسا رو یه بار هم پارسال خوندم اصلا چیز جدیدی برام نیست ولی خوب امسال بادقت‌تر و مفهومی‌تر می خونم ولی این مطالب کاملا برام تکراریه تقریبا همه رو بلدم.
ولی نمی فهمم مشکل کجای کارمه؟
سلام
با توجه به این که میگید درسا رو میفهمین و بعدشم میتونین مسایل رو حل کنید و ظاهراً مطالب رو این قدر خوندین که همشون رو حفظین ؛ فکر میکنم شاید مشکل شما این باشه که سر جلسه به جای این که از قدرت تحلیلتون استفاده کنین از حافظتون کمک میگیرین و مغزتون ناخودآگاه دنبال شبیه سازی سوال فعلی با قبلیاس که حل کردین و اگه مشابهتی پیدا نکرد بهتون تلقین میکنه شما این سوال رو بلد نیستین واصلاً اجازه نمیده شما وارد تحلیل مسئله بشین.در حالی که شاید اگه این سوال رو وقتی که شما برای اولین بار مبحث مربوط به این سوال رو میحوندین، میدیدین، چون همچین پایگاهی از سوالات توی حافظتون نداشتین مغزتون فرصت تحلیل و حل مسئله رو پیدا میکرد.اگه میبینید این اتفاق براتون افتاده راهش فقط اینه که در برخورد با هر سوال فقط از آموخته‌ها و قوه‌ی تحلیلتون کمک بگیرین و دنبال شبیه سازی با قبلیا نباشین.
موفق باشین.
من خودم اگه یه سوال جدید بهم بدن خیلی بد حل میکنم و معمولا اشتباه چون اگه بدونم که یه سوالی رو قبلا حل کردم میگم فکر کنم اون دفعه فلان گزینه (که اتفاقا درسته )رو زدم و غلط بود و گزینه اشتباه رو میزنم.
به نظر من تا جایی که می تونید سوال حل کنید و تست بزنید، منم احساس می کنم مثل شما خوب نتیجه نمی گیرم و تصمیم گرفتم بیشتر تمرین کنم.البته من ۲ تا ازمون جامع شرکت کردم و هنوز تاریخش نشده برای همین احساس می کنم که نتیجه نمی گیرم، مطمئن نیستم!!!
ممنون بچه‌ها از راهنمایی هاتون
من خودم هم به حرفی که رها جان گفت رسیدم، درسته در واقع درسا رو حفظ شدم. سعی کردم روشامو عوض کنم و عمیق بشم رو سئوالات. این دفعه تلاشمو می کنم شاید نتیجه بگیرم.
ولی این پیش زمینه که به نتیجه نمی رسم با هر روشی تو ذهنم مونده و این باعث میشه تاثیر منفی روم بذاره.
اعتماد به نفس خیلی به آدم کمک می کنه ولی من احساس می کنم اعتماد به نفسم گاهی اوقات کاذبه.
خب، چرا اعتماد به نفس شما ژوزفوس عزیز کاذبه ؟؟؟
علتش فکر کنم اینه که یه مطلبی رو می خونی همون موقع تمرین و تست هاشو حل می کنی و می بینی خوب نتیجه می گیری. اما تو آزمون‌ها نتیجه خوبی نمی گیری، پیشنهاد من به شما موارد زیره:
۱- وقتی یه بحث رو می خونی و تست می زنی، بعد از حل چند تا تست تو اون مبحث دستت روون میشه، اما اگه از خودت یه آزمون جامع بگیری چی میشه ؟ مثلاً از هر فصل ۳ سوال به دلخواه حل کن، نتیجه رو با کنکور آزمایشی و نتیجه زدن تست های یه فصل مقایسه کن، احتمالاٌ نتیجه شبیه کنکور آزمایشیه و نه تست های یه فصل، پس نتیجه می گیریم که شما درس رو حفظ کردی و درست نفهمیدی و برای همین بعد یه مدت نسبتاٌ کوتاه دیگه نمی تونی تست هاشو بزنی ،
خب اینجا اگه تست جامع نگیری، همون وضعیت اعتماد به نفس کاذب پیش میاد.
۲- توجه به این نکته لازمه که تست های سال های اخیر خیلی سخت‌تر و مفهومی‌تر و وقت گیر تره، پس اگه کنکور آزمایشی هم شبیه کنکور باشه نباید توقع درصد خیلی بالایی داشته باشید، مثلاٌ شما تست های سال ۸۵ رو حل می کنید و میبینید ۶۰% زدید و میگید خوب بلدم و اعتماد به نفستون بالا میره، اما تو کنکور آزمایشی( با فرض گفته شده )۳۰% میزنید و فکر میکنید که اعتماد به نفستون کاذبه، در حالی که اشتباه فکر می کنید.
امیدوارم کمکی بهتون کرده باشم.
من بهتون پشینهاد میکنم زیاد به این کنکورهای آزمایشی اطمینان نکنید
البته درسته کسی که توی این کنکورها رتبه بالایی میاره حداقل رو اعتماد به نفسش خیلی موثر هست
ولی کنکور اصلی خیلی با این کنکور متفاوت هست
من خودم به خاطر این که میترسیدم اگه رتبه خوب بیارم مغرور بشم و اگه رتبه بد بیارم دپ بشم تصمیم گرفتم تا زمانی که به همه درسها کاملا مسلط نشدم هیچ کنکوری ندم و خودم از خودم آزمون بگیرم
الان تصمیم دارم فقط تو کنکورهای آزمایشی جامع شرکت کنم
من کسی رو میشناسم که پارسه شرکت میکرد و حداکثر امتیاز رو آورده بود و پولش رو پس گرفته بود!!
اما در کنکور اصلی IT رتبه اش شده بود ۱۷۰ (یعنی بی خیال قبولی)
یکی رو میشناختم توی نصیر رتبه هاش همه تک رقمی بود اما رتبه کامپیوترش ۳۰۰ به بالا شد و باز هم جایی قبول نشد
چند تا دیگه هم از این نمونه‌ها دیدم
در کل میخوام بگم شما حتی اگه رتبتونم خوب میشد ,تو کنکور اصلی همه شرایط متفاوته ,و ممکن بود اونجا این طور نشه
پس ملاک رو خودتون و یادگیری و تلاش خودتون قرار بدید,البته شاید طبق گفته بعضی دوستان کمی اصلاح هم لازم باشه
جهت بیرون آوردن یه تالار زیر خاکی مفید
جو اون زمانای مانشت و همکاری و همفکری و ...
(۲۱ دى ۱۳۹۱ ۰۴:۱۶ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: جو اون زمانای مانشت و همکاری و همفکری و ...
اره ؛ من ارسال های قدیمی رو که می بینم خیلی برام حس زیبایی داره
سال ۸۹ یه جو عالی داشت ، هم درس و هم تفریح .حسابی بچه ها فعال بودن مثلا چند روز پیش یه پست قدیمی رو میدیدم مال زمان قبل از کنکور ، ۴-۵ تا از بچه ها راجع به یه تست بحث میکردن که یکیش آقای پارسانا بود و یکیش هم خانم آفاق ، چقدر بحث عمیق کرده بودن . همه اونا غیر از من همون سال، دانشگاه های تهران روزانه قبول شدن .
در مورد سرگرمی و شوخی باید بگم که بخش سرگرمی هم اون موقع خیلی فعال بود و بچه ها خیلی راحت با هم شوخی میکردن بدون اینکه کسی از کسی ناراحت بشه . احساس میکنم امسال از سال ۹۰ بهتر بود ( سال پر حادثه ای بود ) انشاالله سال ۹۲ از امسال هم بهتر بشه
تنها یاد خدا وبعدش تلاش خودمون میتونه باعث بشه مایوس نشیم.
زمانی که خودمون را خوب بشناسیم وتوانایی خودمون رابدونیم اون موقع به همون اندازه از خودمون توقع داریم وتلاش میکنیم ودر همه حالت باید به خدا توکل کنیم ومطمئن باشیم زمانی که اونا درکنارمون حس کنیم هیچ وقنت ناامید نمیشیم.انشاالله همه شما تا آخرین لحظه با انرِژِ وروحیه وتو.کل به خدا ادامه میدهید وحتما موفق میشید.یا حق
اگه تمام سعیمون رو کنیم و توکلمون به خدا باشه یاس کمتر میاد سراغمون.هروقت یاس مجددا میاد سراغمون باید تلاشمون رو بیشتر کنیم و دوباره تجدید روحیه کنیم
گاهی هم ممکنه ما هدفی رو بخوایم که به اندازه اون تلاش نکرده باشیم.در این مواقع هم نباید انتظار زیاد از حد داشت.وگرنه دوباره مایوس میشیم.
از چی بگم برات ، انتظار داری چه چیزی از جیب من درآد؟
به جز کاغذ سفید پاره ، خوب آره رفیق حرف توشه ولی با خودکار سفید
تو هم مثل منی توام کم درد نداری ، درد اصلیت اینه که تو هم درد نداری.
از چی بگم!؟
بگو از یه روح زخمی ، که باید یه تنه بره تو قلب کوه سختی، از روزایی که خط خوردن توی تقویم
از چی بگم!؟
از بچه های پایین شهر ، که غذا واسه خوردن دارن ماهی یه شب
اون که تنها دلیل خوابش به عشق فرداست ، تنها پاتق عشق و حالش بهشت زهراست
تو به من اینو بگو من از چی بگم خب!؟ ما گفتیم و تموم دردا ریشه کن شد!؟
از چی بگم!؟
دلی که فقط اسمش دله ،یه عمری که نصفش اشکه نصفش گله، یا از روح توی زندون که جسمش وله ،آدم مجبوره
که با شرایط وفقش بده.
از چی بگم!؟
بگو از یه روح زخمی که باید یه تنه بره تو قلب کوه سختی
ولی قسم به خدا قسم به روح تختی که من بدون ترس میرم به سوی تقدیر
خیلی خشنه زندگی ولی حوصله کردم ، تو فشن زندگی من یه مدل دردم
ولی دفتر گذشته هامو ذره ذره کردم و اومدم جلو که پی دردسر بگردم!!
"مهندسی معکوس!!"
به نظر من اول از همه توکل به خدا
بعدش شناخت خودمون و ویژگی هامون
بعدشم تلاش تلاش تلاش تلاش تلاش
که دسته آخر نگیم که ای کاش ..... اگه فلان کار رو میکردم و.....
در آخر هم واگذاری نتیجه به خدا
همین و بس
من یتوکل علی الله فهو حسبه